آیتالله سیدمحمدکاظم شریعتمداری از مؤسسان دارالتبلیغ اسلامی در سال 1284ش در تبریز به دنیا آمد. وی در مسیر تحصیل، قم را به عنوان مقصد اصلی خود جهت یادگیری تعلیمات دینی انتخاب کرد و در هفدهسالگی به حوزه علمیه قم رفت. البته او پیش از آن در تبریز نیز به موفق به یادگیری درس مکاسب شده بود و در همان اوایل جوانی به تدریس آن نیز میپرداخت.
شریعتمداری در قم نزد کسانی چون حاج
شیخ عبدالکریم حائری یزدی برخی از علوم دینی را فراگرفت و در همان جا تحصیلات دینی خود را تکمیل نمود. با آغاز دوران سلطنت محمدرضا پهلوی و سفر او به تبریز که در سال 1326ش و به مناسبت آزادسازی آذربایجان از دست نیروهای چپ صورت گرفته بود، شریعتمداری از معدود علمایی بود که به استقبال شاه جدید رفت و به او خیر مقدم گفت. استقبال شریعتمداری از شاه در حالی صورت گرفت که سایر علما، ملاقات با شاه را حرام اعلام کرده بودند. با این حال مقارن با تحولات دهه 1340، شریعتمداری به حمایت از امام خمینی(ره) پرداخت.
تحولات دهه 1340 و واکنش شریعتمداری
بعد از حادثه مدرسه فیضیه،
آیتالله حکیم در واکنش به آن، از علمای ایران دعوت به عراق نمود و از آنان خواست از ایران مهاجرت نمایند. بر این اساس هیئت حاکمه مأمور شد تا قبل از رسیدن تلگراف به مخاطبان آن را بررسی و نظر امام خمینی را جویا شود. امام هیئت حاکمه را نپذیرفت. در این شرایط مأموران به منزل آیتالله شریعتمداری رفتند و ابلاغ کردند که تلگرافی از آیتالله حکیم به دست آنها خواهد رسید... و روز بعد تلگراف آیتالله حکیم را به صاحبان آن تسلیم نمودند. اما دعوت به مهاجرت مورد قبول علمای قم و از جمله شخص شریعتمداری قرار نگرفت و او به همراهی با سایر علما پرداخت.1
شریعتمداری در جریان حوادث بعد از مدرسه فیضیه همچون دستگیری امام یا تبعید او نیز از امام حمایت نمود. بعد از دستگیری امام در 15 خرداد، اعتراضاتی از سوی شریعتمداری و سایر علما از جمله آیتالله شهرودی، آیتالله گلپایگانی و آیتالله میلانی صورت گرفت و اعتراضات از طریق نامه یا تلگراف به شاه ارسال شد. همچنین بعد از قوت گرفتن موضوع تبعید امام، وی با اعلامیه مفصلی اعلام داشت برای آماده کردن محیط برای شروع مذاکره دو مطلب از جانب روحانیون به عنوان شرط مذاکره پیشنهاد شده است: «1. تغییر دولت به دولتی که روحانیت بتواند با آن مذاکره کند؛ 2. آزادی تمام محبوسین معمم و غیرمعمم بالخصوص حضرات آیات بالأخص حضرت آیتالله خمینی».2
مواضع شریعتمداری تا زمان تبعید امام تقریبا همراهی کموبیش با روحانیون بود، اما بعد از آن با تغییراتی همراه شد و موجبات اختلاف او با سایر روحانیان را فراهم کرد. اولین عامل در ایجاد این فاصله و اختلاف، تأسیس دارالتبلیغ اسلامی توسط شریعتمداری بود.
از تأسیس دارالتبلیغ اسلامی تا همراهی با شاه
درالتبلیغ مؤسسهای علمی و مذهبی بود که با هدف آموزش دینی و مقابله با تحریفات ضدشیعی تشکیل شد. شریعتمداری خود درباره فلسفه تشکیل این مؤسسه آورده است: «امروز ما بیش از همه چیز به مبلغین لایق و ورزیده و مطلع و آشنا به زبان روز احتیاج مبرم داریم تا در برابر سیل بنیان کن تزلزل عقیده و فساد اخلاق و تبلیغات مسموم دشمنان اسلام قیام کنند؛ حقایق عالی اسلام را در داخل و خارج مملکت نشر و اشاعه دهند؛ پایههای ایمان و خداشناسی را در دلها تقویت نمایند و در حوزههای علمیه ما با آن همه خدماتی که این حوزهها به عالم اسلام کرده و میکنند، تشکیلاتی برای تربیت چنین مبلغینی تاکنون وجود نداشته است».3
برخلاف دیدگاه شریعتمداری پیرامون فلسفه وجودی مؤسسه، دیدگاه بسیاری از علما نسبت به آن چندان مثبت و خوشبینانه نبود. بهزعم آنان در شرایطی که در میان روحانیان قم، یک جنبش انقلابی جدی بر ضد پهلوی ایجاد شده بود، تأسیس چنین مرکزی به نوعی منحرف کردن مسیر حرکت انقلابی تلقی میشد.4 زیرا امکان ایجاد چنین تشکیلاتی بدون موافقت و همراهی رژیم شاه ممکن نبود و همین موضوع، یعنی قرار گرفتن مؤسسه تحت حمایت مالی و سیاسی رژیم پهلوی، امکان استقلال عمل را از آن گرفته و منویات شاهانه را تحمیل میکرد. از سویی تاکتیکی هوشمندانه از سوی شاه جهت ساکت نمودن روحانیان بود. بااینحال تأسیس دارالتبلیغ را میتوان نقطه عطفی در جدایی مسیر شریعتمداری از سایر علما نیز دانست؛ چرا که این موضوع باعث فاصله بیشتر او از علما و نیز تغییر دیدگاه سیاسی شریعتمداری در رابطه با حکومت مطلوب شد.
تأسیس دارالتبلیغ را میتوان نقطه عطفی در جدایی مسیر شریعتمداری از سایر علما نیز دانست؛ چرا که این موضوع باعث فاصله بیشتر او از علما و نیز تغییر دیدگاه سیاسی شریعتمداری در رابطه با حکومت مطلوب شد
دیدگاه سیاسی شریعتمداری در رابطه با رژیم
شریعتمداری از نظر سیاسی معتقد به محدود کردن قدرت شاه بود و نه حذف آن. به عبارتی به باور او، حکومت مطلوب در آن برهه، ادامه حکومت مشروطه بود که لزوم مدارا با حکومت پهلوی و پرهیز از انقلاب سیاسی را ایجاب مینمود. این دیدگاه باعث شده بود بسیاری، شریعتمداری را «رهبری میانهرو» بنامند؛ زیرا به باور آنان بسیاری از اعضای
جبهه ملی نیز با اتخاذ همین دیدگاه، شریعتمداری را رهبر مورد نظر خود میدانستند؛ چنانکه در جریان تظاهرات آذرماه 1357 که توسط دولت ترتیب داده شده بود، ضمن ارج نهادن به کریم سنجابی، رهبر جبهه ملی، عدهای از مردم عکس شریعتمداری را به عنوان «رهبر میانهروها» در درست گرفته و از او حمایت نمودند. این موضوع نشاندهنده همکاری بین دولت و رهبرانی بود که خواستار تغییر نظام سیاسی نبودند. دولت با این شیوه میکوشید در افکار عمومی به این رهبران وجه بخشد و آنها را جایگزین امام خمینی نماید.5 گفتنی است برخی شریعتمداری را طرفدار دیدگاههای ایدئولوژیکی نهضت آزادی میدانند.6
با توجه به این مسائل میتوان گفت اولین و مهمترین اختلافنظر امام و شریعتمداری، در نوع حکومت و مبارزه با آن بود. به طور کلی «آیتالله خمینی که در خارج از کشور به سر میبرد خواهان سقوط و برکناری شاه بود. درحالیکه شریعتمداری و برخی از آیتاللههای دیگر قم و مشهد اجرای کامل مفاد قانون اساسی سال 1906 و محدودیت اختیارات شاه را طلب میکردند».7
گذشته از نوع مبارزه با رژیم، شریعتمداری در موضوع رابطه با آمریکا نیز نظری مغایر با امام خمینی و مردم داشت. وی با خوشبینی به تداوم رابطه ایران با آمریکا، آن را لازمه امنیت کشور در برابر شوروی میدانست. در برخی از اسناد که بازتابدهنده گفتوگو میان برخی از عوامل آمریکا درباره شریعتمداری است آمده است: «آیتالله شریعتمداری در رابطه با روابط آینده مابین ایران و آمریکا خیلی مهربان و خوشبین بود. او قدردانی خود را از کمکهای آمریکا در گذشته اظهار داشت و متذکر شد که ایران همان اندازه محتاج به فروش نفت است که آمریکا محتاج به خرید آن و خاطرنشان ساخت که ایران نیز برای محفوظ ماندن در مقابل شوروی به کمک آمریکا احتیاج دارد».8 برخلاف چنین دیدگاهی، امام خمینی به آمریکا خوشبین نبود و همواره از آن به دلیل حمایت مستقیم از رژیم شاه انتقاد میکرد.
بهرغم این مواضع، شریعتمداری خود را حامی روحانیون نیز نشان میداد؛ چنانکه در ماجرای اهانت احمد رشیدی مطلق به امام خمینی در روزنامه «اطلاعات»، در راهپیمایی اعتراضی روحانیون شرکت کرد و اعلام نمود که «کار شما و راهتان مقدس است؛ زیرا در دفاع از مقام مرجعیت و روحانیت حرکت کردید...».9 گذشته از این شریعتمداری از جمله افرادی بود که در گرامیداشت چهلم شهدای قم، با تعطیل اعلام کردن آن روز، مراسم یادبود و اعتراضی برگزار نمود و به مخالفت با سیاستهای شاه پرداخت. بااینحال وی در ملاقات خود با سپهبد مقدم، رئیس ساواک در سال 1357، گفت: «تمام تلاش من برای حفظ مقام سلطنت است».10 چنین موضعگیریهایی که در مواقعی رنگ تناقض و دووجهی به خود میگرفت تا بعد از انقلاب نیز ادامه داشت و در نهایت پایان کار شریعتمداری را رقم زد.
مواضع سیاسی شریعتمداری بعد از انقلاب
شریعتمداری بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، حزب «جمهوری خلق مسلمان» را تشکیل داد. این حزب در جریان تصویب قانون اساسی و موضوع ولایت فقیه به مخالفت با آن پرداخت و در مخالفت با این موضوع ساختمان تلویزیون و رادیوی ایران را تصرف نمود، اما با این اقدام مقابله شد و درنهایت با دستگیری بسیاری از اعضای آن، حزب یادشده به طور کلی منحل گردید. بعدها نام شریعتمداری در جریان کودتای نوژه بار دیگر شنیده شد و صادق قطبزاده در اعترافات تلویزیونی خود از او هم نام برد؛ اقداماتی که در نهایت سلب مرجعیت او را به همراه داشت. شریعتمداری در فروردین 1365 و در 99سالگی بر اثر نارسایی کلیه درگذشت.