به مناسبت کودتای 3 اسفند 1299؛

پیامدهای داخلی کودتای رضاخان

در 3 اسفند 1299 رضاخان میرپنج با کودتای نظامی، وارد تهران شد و توانست بسیاری از ادارات و نهادهای دولتی را به اشغال خود درآورد. این کودتا، از نظر داخلی پیامدهایی را به دنبال داشت که برخی از آنها در بازه زمانی کوتاه‌مدت رخ دادند و برخی در زمانی بس طولانی‌تر...
پیامدهای داخلی کودتای رضاخان
 
در 3 اسفند 1299 رضاخان میرپنج با کودتای نظامی، وارد تهران شد و توانست بسیاری از ادارات و نهادهای دولتی را به اشغال خود درآورد. بر اثر این کودتا، بسیاری از شخصیت‌های برجسته و آزاداندیش دستگیر شدند، مطبوعات سرکوب شدند، سیدضیاءالدین طباطبائی، از همدستان رضاخان در طراحی کودتا، به نخست‌وزیری رسید و رضاخان نیز شخصا به عنوان فرمانده کل قوا منصوب شد. این کودتا علاوه بر پیامدهای داخلی کوتاه‌مدت، پیامدهای بلندمدت دیگری همچون تغییر در ساخت قدرت سیاسی به همراه داشت که در ادامه این نوشته به آن پرداخته شده است.
 
سخنی کوتاه پیرامون کودتای 1299
کودتای 1299 را می‌توان نقطه عطف قدرت‌یابی رضاخان دانست که بر اساس آن سلسله قاجاریان منقرض شد و قدرت به پهلوی رسید. این کودتا با هم‌دستی سیدضیاءالدین طباطبائی و برنامه‌ریزی افسر انگلیسی، آیرونساید، طراحی شد. برخلاف برخی از منابع که مدعی داخلی بودن کودتا و عدم دخالت انگلیس در این ماجرا هستند، بسیاری از پژوهشگران با ارائه اسناد و شواهد معتبر، از نقش تعیین‌کننده انگلیس پرده برداشته‌اند. فردوست که خود یکی از افراد نزدیک به دربار پهلوی بود در این رابطه آورده است:
 
«... در ملاقات ژنرال آیرون ساید انگلیسی با رضا، با حضور سیدضیاء‌الدین طباطبائی، برنامه‌ریزی شد و پس از کودتا هم قریب به پنج سال طول کشید تا رضاخان به سلطنت رسید. در این مدت رضاخان، سردارسپه و وزیر جنگ و نخست‌وزیر شد. شاپور جی، روزی کتاب محرمانه‌ای را به من نشان داد که در یک بند آن نوشته شده بود که نایب‌السلطنه هندوستان می‌خواست فرد مناسبی را برای اداره ایران پیدا کند و به دستور او پدر شاپور جی این فرد را که رضا بود، پیدا کرد و به نایب‌السلطنه معرفی نمود. شاپور جی منظورش این بود که سلطنت پهلوی به دست پدر او تأسیس شده است».1
 
به طور کلی از منظر ایرانیان آن دوره نیز انگلیس عامل اصلی کودتا بوده است. درهرصورت، کودتای 1299، از نظر داخلی پیامدهایی را به دنبال داشت که برخی از آنها در بازه زمانی کوتاه‌مدت رخ دادند و برخی در زمانی بس طولانی‌تر.
 
پیامدهای کوتاه‌مدت کودتای 1299
1. ایجاد حکومت نظامی
اولین پیامد کوتاه‌مدت کودتای 1299، ایجاد حکومت نظامی و فضای ترس و وحشت در کشور و به‌ویژه در تهران بود. بر این اساس در 3 اسفند قزاق‌ها به فرماندهی رضاخان به مهرآباد تهران رسیدند. سپهدار هیئتی را برای مذاکره فرستاد، ولی رضاخان گفت برای تصرف تهران آمده و یک دولت نظامی تشکیل خواهد داد. بامداد 4 اسفند همه شهر دست قزاق‌ها بود. با فرار هیئت دولت و پناهندگی سپهدار به سفارت انگلیس، حکومت نظامی اعلام گردید، سیدضیاءالدین فعالیت خود را آغاز کرد و رضاخان از شاه فرمان سردار سپهی را گرفت.2 بعد از حکومت نظامی، احمدشاه برای مدتی کوتاه متواری شد، اما بعدها با حمایت اجباری از او توانست مدتی کوتاه در قدرت بماند.
 
2. دستگیری مخالفان و سرکوب مطبوعات
رضاخان به فاصله کمی بعد از کودتا، بسیاری از مخالفان خود را دستگیر و روانه زندان کرد. در میان بازداشت‌شدگان کسانی چون قوام‌الدوله، ممتازالدوله، سیدحسن مدرس، نصرت‌الدوله، فرمانفرما، سعدالدوله، محتشم‌السلطنه، مجدالدوله و بسیاری از افراد مشروطه‌خواه به چشم می‌خورند. مطابق این سیاست، رضاخان «دست به اقدامات شدیدی علیه رجال و اشراف و کسانی که از ابتدای دوران مشروطیت زمام امور را به دست داشتند زد» و به نوعی آنان را از دایره قدرت سیاسی حذف کرد.3 این اقدام از همان ابتدا منعکس‌کننده نیات و اندیشه‌های رضاخان و سودای کسب قدرت در او بود. البته بسیاری از افراد دستگیرشده در این زمان، بعد از مدتی آزاد شدند و حتی برخی از آنان به همکاری با رضاخان نیز پرداختند. بااین‌حال برخی از مخالفان اصلی تحت کنترل شدید قرار گرفتند.
 
گذشته از دستگیری برخی از مخالفان که باعث ایجاد فضای سیاسی بسته در کشور شد، بسیاری از مطبوعات نیز به دستور مستقیم رضاخان توقیف شدند و از ادامه فعالیت منع گردیدند. بسیاری از این روزنامه‌ها که منتقد کودتای رضاخان بودند، به استناد ماده 4 اعلامیه رضاخان که بلافاصله بعد از کودتا اعلام شد، توقیف گردیدند. رضاخان بعد از کودتا یک بیانیه نُه ماده‌ای پیرامون خود و اقداماتش منتشر نمود که در ماده 4 با عنوان «حکم می‌کنم» عنوان شده بود: «تمام روزنامجات، اوراق مطبوعه، تا موقع تشکیل دولت به کلی موقوف و بر حسب حکم و اجازه که بعد داده خواهد شد، باید منتشر شوند».4
 
با انتشار این بیانیه، تمام روزنامه‌ها به جز روزنامه «ایران» از ادامه کار منع شدند و تا مدتی از فعالیت بازماندند. البته رضاخان بعد از مدتی، به دلایل مختلف از جمله ترس از افکار عمومی، دستور جمع‌آوری آن بیانیه را داد و تلاش کرد تا حدودی از بار سیاست‌های استبدادی خود حداقل تا قبل از اعلام پادشاهی بکاهد؛ زیرا او در آن زمان فاقد توانایی لازم برای کسب قدرت سیاسی بود و به حمایت مردمی نیاز داشت.
 
رضاخان میرپنج با کودتای نظامی اسفند 1299، رضاشاه شد. او پایه ابتدایی قدرت خود را از راه‌های غیرسیاسی محکم کرد و همین موضوع بعدها در حکومت او نیز تأثیر گذاشت  
3. برکناری سیدضیاءالدین و سرکوب شورش‌های پراکنده
رضاخان در دومین گام در جهت ایجاد حکومت متمرکز و برکنار کردن مخالفان داخلی خود، کسانی چون سیدضیاء را که همدست او در طراحی کودتا بود برکنار نمود تا خطر هرگونه قدرت یافتن رقبا را از بین ببرد. سردار اسعد بختیاری، اختلاف وزیر جنگ و سیدضیاء را در خاطرات خود این‌گونه شرح می‌دهد: «جوزا یک تلگراف رمز از آقای امیر جنگ رسید که مابین سیدضیاء‌الدین، رئیس‌الوزرا، و سردار سپه، وزیر جنگ، به هم خورده، هرچه انگلیس‌ها زحمت کشیدند مابین آنها را اصلاح نمایند موفق نشدند. شاه طرفدار سردار سپه است. قطعا سید خواهد افتاد. بعد از آن دستخط همایونی زیارت شد که از این قرار است: حکام ایالات و ولایات سیدضیاءالدین از ریاست وزراء منفصل، مشغول تعیین کابینه جدید هستم. راپورت وقایع مهمه را مستقیما به عرض برسانید».5
 
رضاشاه همچنین توانست از طریق برقراری روابط دوستانه با شوروی، نهضت جنگل و برخی از شورش‌های داخلی را که بعضا مخالف او یا درصدد شورش علیه حکومت مرکزی بودند شکست دهد و از این طریق حکومتی متمرکز ایجاد نماید. بر این اساس، شورش شیخ خزعل و برخی از طوایف محلی در نقاط مختلف کشور نیز سرکوب گردید.
 
پیامدهای بلندمدت کودتای 1299
1. ایجاد یک حکومت مستبد
با کودتای 1299 زمینه شکل‌گیری حکومت سلطانیسم وبری توسط رضاشاه به‌وجود آمد که بعضا از آن با عنوان حکومت مستبد نیز یاد می‌شود و به مراتب بسیار متمرکزتر از ساخت قدرت در دوره قاجار و پیش از آن بود. زمانی که رضاشاه به قدرت رسید، حاکمیت ملی به دلیل اختلافات فکری میان احزاب و جناح‌های سیاسی مختلف در دوره مشروطه، دچار ضعف و خلل گردیده بود. رضاخان به خوبی از این فرصت استفاده کرد و توانست پایه‌های حکومتی استبدادی خود را از طریق این کودتا ایجاد نماید.
 
درواقع می‌توان گفت «کودتای 3 اسفند، آخرین حلقه سیاست استعماری لندن در آغاز دهه سوم از قرن بیستم بود که در نتیجه آن، رضاخان پله پله از نردبان قدرت بالا رفت و سردار سپه وزیر جنگ، نخست‌وزیر و فرمانده کل قوا شد و نهایتا بر تخت سلطنت و دیکتاتوری تکیه زد و با خلع احمدشاه و تأسیس سلسله وابسته پهلوی به اجرای فرامین و خواست‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی دیرین لندن در ایران اسلامی شیعه پرداخت».6
 
پایه‌های این حکومت بعدها از طریق اقداماتی چون حذف روحانیون، ایجاد نهادهایی همانند ارتش، سازمان پرورش افکار به عنوان مهم‌ترین ارگان تبلیغی ـ تربیتی و نهادهایی از این دست شکل گرفت و سیطره آن بر بخش‌های مختلفی از کشور حاکم شد. چنان‌که «پست‌های ارتش و ژاندارمری در قلب سرزمین‌های عشایری مستقر شد و ارتش بر زندگی ایلات و عشایر استیلا یافت. حکومت نظامی در بخش‌های عمده‌ای از آن سرزمین‌ها برقرار شد؛ همچنین بسیاری از سرکردگان ایلات و عشایر، یا تبعید یا اعدام شدند.»7 بدین ترتیب رضاخان موفق شد با کودتای نظامی 1299، یک حکومت مطلقه را ایجاد نماید که در رأس آن شاه، همه‌کاره مملکت بود و این قدرت از طریق نهادهای وابسته به آن همچون ارتش اعمال می‌گردید.
 
سخن نهایی
رضاخان میرپنج با کودتای نظامی اسفند 1299، رضاشاه شد. او پایه ابتدایی قدرت خود را از راه‌های غیرسیاسی محکم کرد و همین موضوع بعدها در حکومت او نیز تأثیر گذاشت؛ بدین معنا که به جای آنکه حکومت او تجلی حکومتی دموکراتیک و در ادامه حکومت مشروطه باشد، بر مبنای اصول نظامی پایه‌ریزی شد و به جای مشارکت سیاسی، اولویت را بر اصول دیگر قرار داد.
 
رضاخان پهلوی، فرمانده اتریاد تهران، در حال بازدید از نحوه آموزش مسلسل افراد تحت فرمان خود
بامداد 4 اسفند 1299 همه شهر تهران دست قزاق‌ها بود
شماره آرشیو: 130501-275م

پی نوشت:
1. حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 1، تهران، انتشارات اطلاعات، 1382، ص 82.
2. سیدجلال‌الدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، جلد 2، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چ هفدهم، 1391، ص 173.
3. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تاریخ روابط خارجی ایران، از ابتدای دوران صفویه تا پایان جنگ جهانی دوم، تهران، امیرکبیر، 1385، چ یازدهم، ص 369.
4. عبدالله مستوفی، شرح زندگانی من، ج ۳، تهران، زوار، 1371، ص 215.
5. سردار اسعد بختیاری، خاطرات سردار اسعد بختیاری (جعفرقلی خان امیربهادر)، به کوشش ایرج افشار، تهران، انتشارات اساطیر، 1372، صص 44- 45.
6. موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، دبیرخانه دائمی همایش‌ها، ایران و استعمار انگلیس: مجموعه سخنرانی‌ها و مقالات، تهران، موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1391، ص 77.
7. حسین بشیریه، موانع توسعه سیاسی در ایران، تهران، گام نو، چ پنجم، 1384، ص 72. https://iichs.ir/vdcb.ab9urhb08iupr.html
iichs.ir/vdcb.ab9urhb08iupr.html
نام شما
آدرس ايميل شما