عباس اسکندری در سال 1276 خورشیدی در تهران به دنیا آمد. پدرش محمدعلی میرزا مشهور به شاهزاده علی خان از موسسان انجمن آدمیت و جدش محمدطاهر میرزا، از سرآمدان فضلاء و نویسندگان عصر خود بودهاند که در آن دوران آثاری را از زبان فرانسه به فارسی، ترجمه کردهاند. از آن جمله سه تفنگدار کنت دو مونت کریستو و...
عباس اسکندری در سال 1276 خورشیدی در تهران به دنیا آمد. پدرش محمدعلی میرزا مشهور به شاهزاده علی خان از موسسان انجمن آدمیت و جدش محمدطاهر میرزا، از سرآمدان فضلاء و نویسندگان عصر خود بودهاند که در آن دوران آثاری را از زبان فرانسه به فارسی، ترجمه کردهاند. از آن جمله سه تفنگدار کنت دو مونت کریستو و قرن لوئی چهاردهم تالیف آلکساندر دوما را میتوان نام برد.
وی تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در مدرسههای علمیه و دارالفنون تهران و تحصیلات عالی خود را در فرانسه در رشته حقوق بینالمللی به انجام رساند . اسکندری با آنکه پسرعموی ناصرالدین شاه بود، هیچ گاه به خدمات دولتی و درباری نپرداخت و جز هنگام ضرورت به ملاقات شاه نمیرفته است. در یکی از همین ملاقاتها، اعتمادالسلطنه وزیر انطباعات و رئیس دارالترجمه نیز حضور داشته است، روزنامه فرانسه را به خواست ناصرالدین شاه بهدست گرفته و آن چنان متن را روان خوانده که شاه تصور کردهاند او از روی روزنامه فارسی مطالب را بیان میکند. او از سن نوزده سالگی وارد جریانات سیاسی شد و در اوایل جنگ جهانی اول در صدر صف مجاهدان و مهاجران سیاسی درآمد و به دنبال تلاشهایی که علیه کشورهای متفق از خود نشان داد چندی در توقیف و اسارت سپاهیان متفقین در بازداشتگاههای غرب ایران بوده است. 1 پس از جنگ جهانی اول، عباس اسکندری در یکی از کابینههای مشیرالدوله معاونت اداری رئیسالوزرا را به عهده گرفت و روزنامه "سیاست" که از مشهورترین جراید انقلابی ایران به شمار میآید توسط عباس اسکندری و با ارشاد و راهنمایی "آیتالله مدرس" در فاصله سالهای 1300 تا 1303، انتشار یافت. 2 در این روزنامه بسیاری از آثار میرزاده عشقی و سایر آزادیخواهان به چاپ میرسید. میرزاده عشقی به حدی با اسکندری همکاری داشت که امتیاز روزنامه "قرن بیستم" خود را به وی واگذار نمود و عملاً آن روزنامه به وسیله عباس اسکندری در دوره نوین خود انتشار یافت. این روزنامه خط معینی نداشت و هر چند مدت از یکی یا از دستهای حمایت میکرد. او در سال 1316 جزو پنجاه و سه نفر دستگیر و به شش سال حبس محکوم شد. در دوره استبداد و حکومت مطلقه رضاشاهی به یک رشته مبارزات سیاسی دست یازید تا آنجا که به دستور حکومت وقت چندین بار به زندان افتاد، تا آنجایی که تداوم این کار منجر به صدور حکم اعدامش گردید ولی حکم به مرحله اجرا گذاشته نشد. دوره نوین فعالیتهای سیاسی وی پس از حادثه سوم شهریور سال 1320 و حمله متفقین به ایران بود. عباس میرزا در این مرحله مهم تاریخی ، کار مبارزه جدید را با انتشار کتاب آرزو یا تاریخ مفصل مشروطیت ایران آغاز کرد. در این کتاب علاوه بر جنبههای ادبی، برخی از رخدادهای تاریخی تحت عناوین خاص همراه با نقطه نظرهای وی با تاکید بر حمله به رضاشاه و حکمت مستبد وی، بیان شده است. عباس میرزا در همان سال به دعوت ایرج اسکندری، خواهرزادهاش، جزء مؤسسین حزب توده ایران درآمد و عضو کمیته مرکزی شد، ولی یکسال بعد او را از حزب توده اخراج کردند اما همچنان ارتباط خود را با حزب حفظ کرد و در ماجرای پیشهوری و فرقه دموکرات آذربایجان رابط حزب توده و احمد قوام بود. سپس به جناح قوامالسلطنه پیوست و روزنامه خود را در اختیار وی نهاد و برای زمامداری قوام به تلاش افتاد. در سال 1324 که قوام بر سر کار آمد، به فرمانداری تهران منصوب گردید و از اعضای فعال حزب دموکرات ایران شد. 3 عباس میرزا اسکندری وکیل دعاوی قوام بود، و زمینه نزدیکی قوام را با اسمیرنف سفیر و ماکسیمف کاردار و دیرنر سادچیکف سفیر در سفارت شوروی فراهم آورده بود. 4 در انتخابات دوره پانزدهم (1327)، خود را کاندیدای شهر همدان کرد و از آن شهر به وکالت مجلس انتخاب گردید. در تمام مدت نمایندگی، کارش استیضاح و سؤال و اعلام جرم علیه دولتها بود. درباره نفت سخنرانیهای طولانی نمود و برای اولین بار موضوع الغای قرارداد 1933 نفت را در مجلس مطرح کرده از دولتهای وقت اجرای آن موضوع را درخواست کرد. به صلاحیت محمود جم برای وزارت جنگ اعتراض کرد، موضوع قیام گوهرشاد را پیش کشید و او را که در آن تاریخ وزیر کشور بود مسئول و مسبب معرفی نمود. بعد از مجلس پانزدهم، دیگر به مجلس راه نیافت. 5 در 18 بهمن 1327، اسکندری عازم اروپا شد و پس از مدتی توقف در سوئیس به فرانسه رفت. در آنجا اعلام کرد که دولت ایران به او اجازه بازگشت به کشور را نداده و حتی تلگرافها و نامههایش به مجلس شورای ملی را سانسور کرده است و او به اجبار در اروپا مانده است. اقامت وی در اروپا به دو سال انجامید و در اواخر تیرماه 1331 بار دیگر در کنار قوام در صحنه سیاست ایران نمایان گردید. اسکندری و ارسنجانی در دوران چهار روزه نخستوزیری قوام ، از 26 تا 31 تیر 1331، مجدانه کوشیدند تا پایههای سست و لرزان زمامداری قوامالسلطنه را تحکیم بخشند. اما تلاش آنان موثر نیفتاد و در 31 تیر، بار دیگر مصدق فرمان نخستوزیری گرفت. اسکندری دو هفته بعد نامه سرگشادهای مبنی بر اعتراض وی نسبت به لایحه اختیارات نخستوزیر، به مصدق نوشت و آن مصوبه را در حکم تعطیلی مشروطه و برقراری دیکتاتوری دانست. او با یادآوری مبارزات مصدق در راه استقرار عدالت و دموکراسی، آن لایحه را خلاف دموکراسی و خیانت به مردم شمرد و از نخستوزیر خواست که آن را از مجلس پس بگیرد. در 25 دی همان سال نیز طی نامه سرگشادهای به شاه تصویب لایحه اختیارات نخستوزیر را مغایر قانون اساسی خواند و از شاه به سبب توشیح آن انتقاد کرد. 6 او پس از این وقایع از سیاست کناره گرفت و با وکالت ارسنجانی، به کار خریداری و تصاحب زمین در غرب تهران روی آورد. با انتشار فهرست ایرانیان سهامدار در شرکت نفت انگلیس و ایران و شرکتهای فرعی آن معلوم شد که اسکندری نیز در آن شرکتها صاحب 235 سهم بوده است. 7 اسکندری در اول مرداد 1328 بانک ایران و غرب را تأسیس کرد که چهل درصد سهام آن به سوئیسیها تعلق داشت. سرانجام در 24 دی 1338، هنگامی که برای رسیدگی به امور بانکی و مذاکره با سهامداران به اروپا رفته بود، به سبب سکته قلبی در مونیخ درگذشت.
پی نوشت:
1. عباس اسکندری، تاریخ مفصل مشروطیت ایران، یا، کتاب آرزو، ([بیجا]: پروین، بینا)، ص7-10.
2. علیرضا کمرهای همدانی، حکم میکنم!: نگاهی به اخلاق و رفتار رضا شاه، تهران: سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی، انتشارات مدرسه، 1384)، ص 256.
3. ناصر نجمی، بازیگران سیاسی عصر رضاشاهی و محمدرضاشاهی، (تهران: انیشتین، 1373)، ص53.
4. احسان طبری، کژراهه: خاطراتی از تاریخ حزب توده، (تهران: امیرکبیر، 1366)، ص 46.
5. باقر عاقلی، شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، ج 1، (تهران: نشر گفتار؛ نشر علم، 1380)، ص124.
6. منوچهر نظری، رجال پارلمانی ایران (از مشروطه تا انقلاب اسلامی)، (تهران: فرهنگ معاصر، 1390)، ص104.
7. حسین محبوبی اردکانی، تاریخ مؤسسات تمدنی جدید در ایران، ج 3، (تهران: موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه 1354- 1368)، ص 236. https://iichs.ir/vdcbu8b9prhbw.iur.html