همواره گفته شده است که محمدرضا پهلوی کمونیسم و نظام برآمده از آن را دشمن سلطنت خود میدانست، اما با وجود این نگاه، او سفرهای متعددی به شوروی داشت و قراردادهای مختلف اقتصادی و صنعتی با این کشور منعقد کرد
یکی از پایههای عمده سیاست داخلی و خارجی محمدرضا پهلوی بر هراس از نفوذ کمونیسم و توسعهطلبی شوروی به ایران استوار بود و این هراس تا پایان حکومت وی به درجات مختلف وجود داشت؛ به طوری که ایدئولوژی کمونیسم و شوروی و متحدان منطقهای آن، اصلیترین دشمنان ایران را تشکیل میدادند. در مقاله پیش رو سعی میشود علل و زمینههای هراس شاه از شوروی و کمونیسم با تأکید بر سیاست خارجی پهلوی دوم مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گیرد.
قبل از ورود به بحث اصلی ذکر این نکته لازم است که به قدرت رسیدن محمدرضا پهلوی مصادف شده بود با اشغال ایران توسط متفقین در اوایل دهه 1320ش. در آن برهه زمانی، ایران با امضای پیمان سهجانبه با انگلیس و شوروی سعی داشت وضعیت نابسامان داخلی را بهبود بخشد. طبق ماده چهارم این پیمان، دولتهای متفق متعهد میشدند ظرف شش ماه پس از پایان جنگ جهانی دوم، نیروهای خود را از ایران تخلیه کنند.1
مسئلهای که پس از پایان جنگ جهانی دوم باعث بدبینی شدید ایران به اتحاد جماهیر شوروی شد، عدم خروج نیروهای شوروی از مرزهای شمالی ایران و شکلگیری جمهوریهای خودمختار آذربایجان و کردستان بود. در کنار این دو جمهوری تجزیهطلب، نقشآفرینی فزاینده حزب توده، ترس از خطر همسایه شمالی را مضاعف کرد. باید توجه داشت که این حزب به صورت علنی، اهرمی برای بسط نفوذ کمونیسم در ایران در دهه 1320 تبدیل شده بود. شوروی نیز از فرقه دموکرات آذربایجان و حکومت خودمختار کردستان و همچنین از حزب توده به عنوان اهرم فشاری بر دولت مرکزی ایران برای تسلیم در برابر خواستههای خود بهره میبرد. بنابراین خاطره عدم تخلیه نیروهای ارتش سرخ شوروی از مناطق شمالی ایران بعد از جنگ جهانی دوم و تشکیل جمهوریهای تجزیهطلب آذربایجان و کردستان و همچنین روند فزاینده قدرتگیری حزب توده در ساختار اجتماعی ایران، به عنوان کابوسی هولناک در ذهن محمدرضا پهلوی تثبیت گردید.2 شاید بتوان هراس از شوروی را یکی از دلایل اصلی پیگیری محمدرضا پهلوی برای ورود نیروی سوم یعنی آمریکا به ایران و ایجاد موازنه در میان ابرقدرتها قلمداد نمود. در حقیقت محمدرضا پهلوی، آمریکا را نیروی سومی میدانست که حاضر است آنان را در برابر همسایگان شمالی و جنوبی حمایت کند.3
باید توجه داشت که استراتژی کلان سیاست خارجی آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم، مبارزه با کمونیسم و نفوذ شوروی در کشورهای مختلف بهویژه کشورهای جهان سوم بود. آمریکاییها معتقد بودند که باید مسیر نفوذ شوروی را سد کرد؛ چرا که شوروی نیز مانند آلمانِ نازی در اندیشه تسلط بر جهان است؛ ازاینرو در دوران جنگ سرد، استراتژی مقابله با نفوذ کمونیسم در دکترین سیاست خارجی تمامی رؤسایجمهور آمریکا نهادینه شده بود. در مورد ایران نیز آمریکاییها معتقد بودند افتادن ایران به عنوان یکی از کشورهای خط مقدم به دامن کمونیسم، تمامی منافع سیاسی و اقتصادی بلوک غرب را در معرض تهدید شوروی قرار خواهد داد؛ ازاینرو، آمریکاییها هرگونه ضعف و بیثباتی حکومت ایران را زمینهساز دخالت شوروی در حوزه حساس و استراتژیک خلیج فارس تحلیل و تفسیر میکردند و نسبت به آن واکنش نشان میدادند.4
شاید بتوان مهمترین دلیل کودتای 28 مرداد 1332 و سرنگونی دولت ملی محمد مصدق را در این چهارچوب و همچنین ترس آمریکاییها از توسعهطلبی شوروی در ایران تفسیر و تبیین نمود. پس از کودتای آمریکایی ـ انگلیسی 28 مرداد 1332، جهتگیری سیاستهای منطقهای و بینالمللی ایران، بیش از هر عاملی، از روابط استراتژیک با غرب و بهویژه با آمریکا تأثیر پذیرفت. این جهتگیری سیاست خارجی ایران با پیروی از سیاستهای ضدکمونیستی ایالات متحده آمریکا، فرایند هراس از شوروی را تقویت کرد و روابط ایران و شوروی را تحت تأثیر قرار داد.
بیشتر بخوانید: فوبیای سرخ آمریکاییها چرا شوروی با پیمان بغداد کنار نیامد؟ ریشههای بینالمللی یک بحران داخلی
در سال 1958، وقوع کودتا در عراق و روی کار آمدن دولت چپگرای عبدالکریم قاسم، ترس محمدرضا پهلوی از کمونیسم و شوروی را دو چندان کرد. برخی اقدامات حکومت عراق مانند اجازه تردد به ناوگان نیروی دریایی شوروی در اروندرود، خروج از پیمان بغداد و پناه دادن به سران حزب توده موجب شد حکومت شاه این مسائل را خطر جدی برای خود تلقی نماید. محمدرضا پهلوی این اقدامات را ناشی از سیاستهای پشت پرده شوروی علیه ایران جهت نفوذ و براندازی تلقی مینمود.5 متقابلا شاه نیز با انعقاد پیمان امنیتی ـ نظامیِ دوجانبه با آمریکا در سال 1959 (1337ش)، تلاش کرد حکومت خود را در حاشیه امنی قرار دهد و از این طریق برای ایران در برابر تهدید احتمالی شوروی و اقمارش ضمانت امنیتی بگیرد.
بخش عمده بلندپروازیهای نظامی شاه در دهه 1970م (در چهارچوب دکترین نیکسون) در پاسخ به هراس دائمی وی از شوروی بود. شاید بتوان بهترین گواه ترس شاه از حمله نظامی شوروی را در مصاحبهاش با اوریانا فالاچی مشاهده کرد
با شکلگیری سیاست همزیستی مسالمتآمیز و تنشزدایی در روابط دو بلوک شرق و غرب در اوایل دهه 1960، روابط ایران و شوروی نیز در زمینههای اقتصادی و بازرگانی و فنی رو به بهبود نهاد. اما این قبیل همکاریها نیز نتوانست از بیاعتمادی محمدرضا پهلوی نسبت به شوروی بکاهد. شاه همواره در مذاکرات خود با سران کشورهای مختلف بهویژه کشورهای غربی، موضوع شوروی و کمونیسم را در اولویت قرار میداد و حتی میتوان گفت که بخش عمده بلندپروازیهای نظامی شاه در دهه 1970م (در چهارچوب دکترین نیکسون) در پاسخ به هراس دائمی وی از شوروی بود.6 شاید بتوان بهترین گواه ترس شاه از حمله نظامی شوروی را در مصاحبهاش با اوریانا فالاچی مشاهده کرد. آنجا که میگوید:
«ایران از نظر نظامی خیلی قوی است. ولی نه آنقدر که بتواند در مقابل روسها دوام بیاورد. این مسلم است. مثلا ما بمب اتمی نداریم، ولی من احساس میکنم که اگر جنگ سوم جهانی شروع شود بتوانیم دوام بیاوریم. بله، من گفتم جنگ سوم جهانی، بعضیها فکر میکنند جنگ سوم جهانی ممکن است از مدیترانه شروع شود، ولی من میگویم که خیلی سادهتر و آسانتر ممکن است از ایران شروع گردد... اگر شوروی حمله کند، ما مقاومت خواهیم نمود و خواهینخواهی ما در آن آغشته خواهیم شد و کشورهایی که کمونیست نیستند دست روی دست نخواهند گذاشت و دخالت خواهند نمود و جنگ سوم جهانی شروع خواهد شد».7
محمدرضا پهلوی در سالهای پایانی سلطنتش، در دیدارهایی که با ویلیام سولیوان، سفیر آمریکا، و آنتونی پارسونز، سفیر انگلیس، داشت؛ همواره مخالفان خود را از جناح چپ معرفی میکرد و حتی به مخالفان مذهبی خود نیز مارکسیستهای اسلامی لقب میداد تا کشورهای غربی را به خطر نفوذ کمونیسم در ایران توجه دهد.8 شاه در جواب جیمی کارتر، رئیسجمهور آمریکا، که از وضع حقوق بشر در ایران ابراز نگرانی کرده بود گفت: «... وظیفه من اجرای قوانینی است که برای مبارزه با کمونیسم در داخل وضع شده است. کمونیسم خطر مرگباری برای ایران و خاورمیانه و جهان غرب است. وقتی این خطر بر طرف شد ما میتوانیم تغییراتی در قوانین خود بدهیم...».9
به طور کلی، محمدرضا پهلوی در دوران سلطنت خود همواره کمونیسم را با ویژگیهای منفی توصیف میکرد و از آن با عناوین «دشمن، خیانتکار، اخلالگر و فریبکار» نام میبرد. در پایان باید گفت علیرغم مخالفت عمیق و جدی شاه با کمونیسم، وی مصلحت خود را در حفظ روابط دوستانه با شوروی و ایجاد حسن همجواری با این کشور میدید. شاه در سفرهای متعدد به شوروی و انعقاد قراردادهای مختلف اقتصادی و صنعتی با این کشور سعی در کاهش آسیبپذیری ایران از ناحیه همسایه شمالی داشت.
محمدرضا پهلوی در سفر به شوروی، هنگام مذاکره با اعضای انجمن شهر کیف، مرکز جمهوری اوکراین
شماره آرشیو: 124521-275م
پی نوشت:
1. علیرضا امینی، تاریخ روابط خارجی ایران در دوره پهلوی، تهران، انتشارات صدای معاصر، 1381، ص 77.
2. سیاست شوروی در شروع دوره پهلوی دوم بیشتر بر مبنای توسعهطلبی و افزایش نفوذ در ایران و کاهش نفوذ انگلیس در جنوب ایران بود. رابطه یکسویه از بالا به پایین شوروی با ایران در اوایل دهه 1320 تا 1330 و اقداماتی چون: عدم تخلیه ایران از نیروهای نظامی پس جنگ جهانی دوم، ایجاد توطئه در آذربایجان و اعلام خودمختاری این منطقه از دولت مرکزی (گماشتن نیرویی به نام جعفر پیشهوری از سوی شوروی)، به راه انداختن غائله کردستان جهت اخذ امتیاز از نفت شمال، موجب تیره شدن رابطه این کشور با ایران شده بود. همچنین تهدید حمله نظامی و قطع روابط سیاسی پس از تصویب قانون منع واگذاری امتیاز به شوروی، سوءقصد به جان شاه و مجرم شناخته شدن عوامل حزب توده به عنوان حامی اصلی شوروی در ایران باعث شد که زمینه تنش میان شوروی و ایران بیشتر شود. برای مطالعه بیشتر در این زمینه رک: مجتبی عطارزاده، «بررسی روابط ایران و شوروی در دوره حاکمیت کمونیسم»، فصلنامه مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، سال هشتم، ش 27 (پاییز 1378)، ص 173.
3. فخرالدین عظیمی، بحران دموکراسی در ایران، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی و بیژن نوذری، تهران، البرز، 1372، صص 245-249.
4. ناصر جمالزاده و محسن رحیمینیا، «شورویهراسی و نقش آن در فرآیند سیاست خارجی پهلوی دوم»، دوفصلنامه دانش سیاسی، ش 29 (بهار و تابستان 1398)، ص 43.
5. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی 1357-1300، تهران، پیکان، 1380، صص 265-267.
6. علیرضا ازغندی، تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران (1320 تا 1357)، تهران، نشر قومس، 1387، ص 86.
7. اوریانا فالاچی، گفتگو با شاه، ترجمه غلامرضا امامی، تهران، نشر افق، 1386، صص 207-208.
8. ناصر جمالزاده و محسن رحیمینیا، همان، ص 50.
9. رک: ویلیام سولیوان و آنتونی پارسونز، خاطرات دو سفیر، ترجمه محمود طلوعی، تهران، نشر علم، 1372، ص 449. https://iichs.ir/vdcaoon6.49neo15kk4.html