کُشتارِ مردم در میدانِ ژاله در 17 شهریور 1357، واکنشهای کشورها و مقامات خارجی را در پی داشت. هر یک از این کشورها با توجه به رویکرد، امکانات و تجربهای که داشتند واکنشهای متفاوتی از خود بروز دادند
انقلاب اسلامی ایران روندی تدریجی داشت که مهمترین کاتالیزور به ثمر نشستنِ هر چه زودتر آن اعتراضات مقطعی بود. 17 شهریورماه 1357 یکی از گستردهترین اعتراضات ضد رژیم شاه است که در میدانِ ژاله (میدانِ شهدا) رقم خورد. رژیم تانک و بالگردهایی با آتشبار به محل فرستاد ولی جمعیت غیرمسلح حاضر نشدند پراکنده شوند و ارتش آنها را به گلوله بست تا این روز به «جمعه سیاه» یا «کُشتارِ 17 شهریور» نیز شناخته شود. این کُشتار همزمان با تلاشهای مقامات خارجی برای کمک به شاه در جهت عبور از طوفانِ انقلاب صورت گرفت. از اینرو میتوان بازتاب آن را در نزد مقامات خارجی، روزنامه و خبرگزاریهای بینالمللی نیز به بررسی گذاشت. در ادامه این بررسی صورت خواهد گرفت.
انگلیس؛ جلوگیری از شعلهور شدن آتش
کُشتارِ مردم در میدانِ ژاله واکنشهای کشورها و مقامات خارجی را در پی داشت که هر کدام از آنها با توجه به رویکرد، امکانات و تجربهای که داشتند واکنشهای متفاوتی از خود بروز دادند. انگلیس در این مرحله از تظاهرات مردمی و سپس کُشتارِ آنها از جانب رژیم پهلوی، به همراهی با شاه اقدام کرد. این کشور در جهت تلاش برای کنترلِ اعتراضات و جلوگیری از به راه افتادنِ حمام خون دیگری که میتوانست پایههای حکومتِ شاه را سخت به لرزه درآورد، به درخواست شاه مبنی بر کمک به او پاسخ مثبت داد. در پی درخواست شاه از این کشور، دولتِ انگلیس بیدرنگ با فرستادنِ مشاورانی موافقت کرد که پیش از آن در ایرلند شمالی مأموریت داشتند و میدانستند در شورشها چگونه از تجهیزات ضد شورش استفاده کنند. همچنین موافقت خود را با فروش کپسولهای گازِ اشکآور و گلولههای پلاستیکی نیز به ایران اعلام کرد.1
پشتیبانی انگلیس از شاه در واقع توافقی دوطرفه بود؛ شاه و دولتِ انگلیس همنظر بودند که استقرار هر رژیم دیگری در ایران از نظر تأمین منافع انگلستان کمتر مطلوب خواهد بود. پارسونز در ملاقات خود با شاه که با فاصله اندکی پس از کُشتارِ 17 شهریور صورت گرفت، پیام نخستوزیر انگلیس را در ابتدای جلسه تسلیم شاه کرد. این پیغام که تحتالشعاع کُشتارِ 17 شهریور قرار داشت بر حمایت دولتِ انگلیس از شاه صحه گذاشت. پارسونز خاطرنشان کرد که انگلیس نه از انجام تعهدات خود طفره خواهد رفت و نه درصدد بیمه کردنِ منافع آینده خود با مخالفان بر خواهد آمد.2 حمایتِ انگلیس در حالی صورت میگرفت که پارسونز شاه را «ناراحت» و «ناتوان» یافته بود.3
آمریکا؛ پشتیبانی از شاه و مرگِ شعار حقوق بشر
تحت تأثیر گستردگی اعتراضات 17 شهریور و سپس کُشتاری که توسط حکومت شاه صورت گرفت، سولیوان نیز به فکر چارهجویی برای عبور از این بحران افتاد. در روزهای بعد او به وزارت خارجه انگلیس فشار آورد تا تجهیزات مربوط به کنترل تظاهرکنندگان را هر چه سریعتر ارسال دارند. سولیوان فقدانِ چنین تجهیزاتی را با هرجومرج و کُشتارهای اخیر مرتبط میدانست. همچنین تأکید داشت که یکی از جنبههای دردسرساز برای اجرای حکومتنظامی در ایران فقدان یگان ویژه در درون ارتش این کشور برای آموزش و کنترل تظاهرات از این نوع با سلاحهای غیر کشنده بود و نظامیانی هم که برای ممنوعیت رفتوآمد شبانه در خیابانها گسیل شده بودند، متکی به تفنگهای حامل سرنیزههای ثابت بودند. وقتی تظاهرکنندگان با سنگ و چوب به آنها حمله میکردند، گرچه به کلاهخود مجهز بودند، ولی هیچ سپری برای دفاع از خود نداشتند. سولیوان با شاه درباره وسایل غیر کشنده برای متفرق کردن تظاهرکنندگان گفتوگو و اشاره کرد که در اروپا و ژاپن تظاهرات و شورشهایی بهمراتب گستردهتر، بدون آنکه حتی یک نفر کشته به بار آورد، در هم شکسته میشود.4
روزنامه تایمز در سرمقاله خود با عنوانِ «بحران وخیم در ایران» به انعکاس کُشتارِ 17 شهریور پرداخت. ریچارد اوپن هایمر خبرگزار بیبیسی در تهران نیز گزارشِ تلفنی خود را در ساعت 1 بعد از ظهر از رادیو بیبیسی مخابره کرد. بر اساسِ گزارشِ اوپن هایمر، یکی از سربازانی که به او دستور داده بودند رو بهسوی جمعیت شلیک کند، ابتدا فرمانده خود را هدف قرار داد و سپس خود را کُشت
در همان ایام در آمریکا کنفرانس سران سه کشور آمریکا، مصر و اسرائیل در کمپ دیوید در جریان بود. اخبار مربوط به وقایع ایران در جریان این مذاکرات به دست کارتر رسید و رهبران دو کشور دیگر نیز از آن مطلع شدند. انور سادات که از دوستان نزدیک شاه بود تصمیم گرفت از همانجا به شاه تلفن و مراتب همدردی و پشتیبانی خود را از او اعلام کند. به فاصله کمی پس از این تلفن، کارتر هم به شاه تلفن کرد. رئیسجمهور آمریکا در این گفتوگوی تلفنی مراتب پشتیبانی خود را از شاه اعلام کرد.5 در این هنگام شاه بر اثر سرطان روزبهروز بیمارتر و نیازمندتر به یاری میشد.6 این رفتارِ کارتر که خود را قهرمانِ حقوق بشر معرفی میکرد و ندای دفاع او از صلح و سازش و شعار حقوق بشر، گوش جهانیان را کر کرده بود، شگفتآور مینمود. البته قهرمانِ حقوق بشر، پیش از کُشتارِ 17 شهریور نیز با فرستادنِ زاهدی و اطمینان دادنِ به شاه، دست از طرفداری از حقوق بشر کشید و دستِ شاه را در کُشتارِ مردم بیدفاع باز گذاشت و پس از کُشتارِ بیرحمانه مردمِ غیرمسلح که اخبار آن در سراسر دنیا مخابره شد، از عوامل آن کُشتار پشتیبانی نمود.7
مطبوعات و خبرگزاریهای بینالمللی؛ گزارشِ یک کُشتار
گزارشها و خبرهای کُشتارِ 17 شهریور 1357 به دلیل وسعتی که داشت در مطبوعات خارجی تحت عنوانِ «جمعه سیاه» منتشر شد.8 روزنامه تایمز در سرمقاله خود با عنوانِ «بحران وخیم در ایران» به انعکاس کُشتارِ 17 شهریور پرداخت. ریچارد اوپن هایمر، خبرگزار بیبیسی در تهران، نیز گزارشِ تلفنی خود را در ساعت 1 بعد از ظهر از رادیو بیبیسی مخابره کرد. بر اساسِ گزارشِ اوپن هایمر، یکی از سربازانی که به او دستور داده بودند رو بهسوی جمعیت شلیک کند، ابتدا فرمانده خود را هدف قرار داد و سپس خود را کُشت. موقعی که گوینده رادیو بیبیسی از اوپن هایمر پرسید به نظر او آیا اعلام حکومتنظامی میتواند سببِ برقراری نظم در کشور باشد، هایمر خشم مستولیشده بر مردم ایران را چنان عمیق توصیف کرد که هیچ راهی برای آشتی با حکومت باقی نمیگذارد. در ضمنِ این گزارش او لغتِ «خیلی وخیم» را برای توصیف حوادث ایران بهکار برد. اخبار ساعت 5 بعد از ظهر بیبیسی نیز تعداد کشتهشدگان را بالغ بر سیصد نفر اعلام کرد. روزنامههای صبح لندن نیز مملو از مطالب و اخبار گوناگون راجع به حوادث 17 شهریور شده بود. در «فایننشال تایمز» مقالهای درج شده بود که از قول دیپلماتهای مقیم تهران نوشته بود: «آنها فکر میکنند شاه در مقابله با حادثه دیروز خشونت لازم را از خود نشان نداده است!». همچنین معتقد بودند که اصولا مقامات تهران به جای سرکوب عمومی بهتر است مقطعی عمل کنند و در برابر هر حادثهای بهطور مجزا عکسالعمل لازم را نشان دهند. خبرگزاری بیبیسی نیز از تهران گزارش داد که برخی بر این عقیده هستند که شاه درست زمانی عکسالعمل شدید از خود نشان داد که علائم حاکی از بروز دو دستگی و اختلافنظر را در بین نیروهای مخالف مشاهده کرده است.9
بنا بر آنچه در سطور بالا آمد، شدتِ کُشتارِ 17 شهریور به حدی بود که روزنامهها و مطبوعات بینالمللی نمیتوانستند سکوت کنند. خبرنگاری غربی گفته بود: «منظره به میدانِ اعدام شباهت داشت». روزنامه گاردین نیز جمعه سیاه را مرحلهای از مبارزه مردم با شاه میدانست که به همهگیری و گستردگی مخالفان منجر شده بود. این روزنامه گزارشی تهیه کرده بود مبنی بر اینکه مخالفان از همه اقشار جامعه نظیر روشنفکرانِ غربگرا، بازاریهای مذهبی، خانمهای خانهدارِ ناراضی و دانشجوهای طبقه متوسط ضعیف یافت میشوند و جمعه سیاه ترجمان این مهم بود که هر کسی پرچم مبارزه علیه شاه را برافرازد کمابیش یقین داشته باشد که بقیه پشتِ سرش راه خواهند افتاد.10 در چنین فضایی که پس از کُشتارِ 17 شهریور حاکم شد، لحنِ برخی از خبرگزاریها تندتر شد و علنا رژیم شاه را مورد انتقادهای شدید قرار دادند.11
فشرده سخن
گستردگی کُشتارِ 17 شهریور 1357 همگان را به واکنش واداشت. تحت تأثیر این گستردگی، مطبوعات و خبرگزاریهای بینالمللی به ارائه گزارشهای متعدد و تکاندهنده از آن پرداختند. متحدانِ شاه مانند انور سادات و کارتر، که پرچمدار حمایت از حقوق بشر در جهان و بهطور ویژه در ایران شده بود، نیز به حمایت از شاه پرداختند. در این هنگام شاه پایههای حکومت خود را سخت لرزان یافت و به حمایتِ کارتر و متحدان خود دل خوش کرد. انگلیس نیز حامی دیگر شاه بود. پارسونز مستقیما با پیامی از نخستوزیر انگلیس با شاه ملاقات کرد و از حمایتِ قاطع این کشور از حکومتِ پهلوی سخن گفت. در مجموع کُشتارِ گسترده 17 شهریور جهانیان را به واکنش مجبور ساخت که در این میان حامیانِ شاه حمایت خود را حتی در بعد از این کُشتار نیز از او دریغ نکردند.
حمله نیروهای حکومت نظامی به مردم تهران در میدان ژاله (شهدا)
شماره آرشیو: 14087-288م
پی نوشت:
1. خاویر گرِرو، دولت کارتر و فروپاشی دودمان پهلوی، ترجمه غلامرضا علی بابایی، تهران، کتاب پارسه، چ دوم، 1397، ص 179.
2. سر آنتونی پارسونز، غرور و سقوط، ترجمه منوچهر راستین، تهران، انتشارات هفته، چ دوم، 1363، ص 116.
3. محسن میلانی، شکلگیری انقلاب اسلامی، از سلطنت پهلوی تا جمهوری اسلامی، ترجمه مجتبی عطار زاده، تهران، نشر گام نو، چ سوم، 1383، ص 220.
4. خاویر گرِرو، همان، ص 180.
5. ویلیام سولیوان، مأموریت در ایران، ترجمه محمود مشرقی، تهران، هفته، 1361، ص 115.
6. مایکل آکسورتی، امپراتوری ایران، ترجمه شهربانو صارمی، تهران، ققنوس، 1394، ص 312.
7. محمد سمیعی، نبرد قدرت در ایران: چرا و چگونه روحانیت برنده شد؟، تهران، نشر نی، چ سوم، 1397، ص 641.
8. ویلیام سولیوان، همان، ص 115.
9. پرویز راجی، خدمتگزار تخت طاووس، ترجمه ح.ا. مهران، تهران، موسسه اطلاعات، چ چهارم، 1365، صص 253-256.
10. محمد سمیعی، همان، ص 640.
11. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، در حاشیه سیاست خارجی: از دوران نهضت ملی تا انقلاب (1327-1359))، تهران، نشر پیکان، 1378، ص 259. https://iichs.ir/vdch6znz.23nmxdftt2.html