نطق روز 13 خرداد 1342 امام خمینی رویداد مهمی در تاریخ معاصر ایران و واکنش شدید و بیسابقهای نسبت به حکومت محمدرضا پهلوی بود. شاه به شیوه معمول و با اتکا به پشتیبانی آمریکا در برابر این تهدید به سیاست خشونت و سرکوب متوسل شد، اما این سخنان بازتاب وسیعی یافت
پایگاه اطلاعرسانیپژوهشکده تاریخ معاصر؛ مبارزه سیاسی امام خمینی(ره)، که از اوایل دهه 1340 شکل علنی پیدا کرده بود، در خرداد 1342، مقارن با ماه محرم وارد مرحله جدیدی شد. 13 خرداد آن سال به مناسبت عاشورای حسینی، حضرت امام خمینی(ره) با حضور در مدرسه فیضیه، طی سخنان کوبندهای، ضمن انتقاد شدید از رژیم پهلوی و اربابان آمریکایی و اسرائیلی شاهِ ایران، پرده از جنایات طاغوت برداشتند. حضور مردم در سخنرانی به اندازهای بود که تمام صحن فیضیه و دارالشفاء، صحن حرم حضرت معصومه، میدان آستانه و اطراف مملو از جمعیت بود. این سخنرانی آغازگر قیام 15 خرداد 1342 و ایجاد موج جدیدی از تحولات سیاسی شد که در سال 1357 به پیروزی انقلاب اسلامی انجامید. این نوشتار با توجه به اهمیت این سخنرانی بازتاب داخلی و خارجی آن را بررسی میکند.
بازتاب داخلی سخنان امام
نطق روز 13 خرداد 1342 امام خمینی رویداد مهمی در تاریخ معاصر ایران و واکنش شدید و بیسابقهای نسبت به حکومت محمدرضا پهلوی بود. شاه به شیوه معمول و با اتکا به پشتیبانی آمریکا در برابر این تهدید به سیاست خشونت و سرکوب متوسل شد و دستور بازداشت آیتالله خمینی را صادر کرد، اما این سخنان بازتاب وسیعی یافت و در نهایت به قیام 15 خرداد 1342 منتهی شد.
دولت و رسانههای خبری دراینباره ادعا کردند که در تاریخ 11 خردادماه شخصی به نام عبدالقیس جوجو از بیروت با هواپیما وارد ایران شده و در گمرک مهرآباد در حدود یکمیلیون تومان از او بهدست آمده و پس از تحقیقات اعتراف کرده که مبلغ یادشده را از طرف جمال عبدالناصر برای افراد معینی در ایران آورده است. دولت ادعا کرده بود که تفصیل این ماجرا بهزودی به اطلاع مردم خواهد رسید. سفارت ایران در بغداد نیز طی اطلاعیهای شخص یادشده را محمد توفیق القیاسی معرفی کرد، ولی هیچگاه نتیجه تحقیقات دولت درمورد این ادعا انتشار پیدا نکرد1 تا ادعاهای دولت بیشتر روشن شود.
در واقعیت اما پس از ایراد سخنرانی امام خمینی، روند فعالیتهای سیاسی ضدرژیم سرعت بیشتری گرفت؛ چنانکه روز بعد در 14 خرداد راهپیماییهای وسیعی در شهرهای مختلف کشور برپا شد و در نهایت در 15 خرداد قیامی عمومی شکل گرفت. به همین خاطر تحلیلگران سیاسی دریافتند که کشور در آستانه یک بحران فراگیر قرار گرفته است و آیتالله خمینی در کانون این حرکت قرار دارد و رهبر و خیزاننده حرکتی است که نهتنها منافع اسرائیل و غرب، بلکه بنیاد رژیم را هدف قرار گرفته است.2
روشنفکران
بااینحال، بازتاب سخنرانی امام خمینی در میان روشنفکران بسیار متفاوت بود. دستهای از روشنفکران آشکارا با قلم و بیان خود در جهت سیاستهای رژیم فعالیت میکردند و در سازمانها و دستگاههای دولتی مشغول به کار بودند؛ بنابراین نسبت به سخنان امام موضعی مشابه رژیم در پیش گرفتند و با آن مخالفت کردند. از جمله این دسته از روشنفکران، دکتر پرویز ناتل خانلری بود که در دورهای به اندیشههای چپ گرایش داشت و در این مقطع وزیر فرهنگ بود. موضعگیری وی در جمع هیئت دولت درباره 15 خرداد میتواند گویای ماهیت فکری واقعی او باشد. خانلری در آن جلسه چنین گفت: «اینطور که بنده دیدم طبقهای روشنفکر سخت عصبانی است و بر له (طرفدار) دولت است و میگوید چرا دولت سستی میکند و اقدام شدید در برخورد با معترضان نمیکند. مطلب دیگر اینکه شترسواری دولادولا نمیشود؛ برای سرکوب مخالفان تصمیم قاطع باید گرفت. اگر سست بگیری مملکت از میان میرود...».3
پرویز ناتل خانلری
گروه دوم تابع مواضع احزاب و سازمانهای متبوع خود بودند هرچند که وحدت نظر کاملی در میانشان وجود نداشت؛ برای مثال عباس شیبانی، از اعضای جبهه مقاومت ملی، عضو هیئت مؤسس و اعضای شورای مرکزی نهضت آزادی و همچنین مسئول کمیته دانشجویی نهضت آزادی ایران، درباره واکنش اعضای جبهه ملی و نهضت آزادی نسبت به امام خمینی و وقایع خرداد 1342 گفت: «ما در زندان با ایدههای امام بهتدریج آشنا شدیم و عکسالعمل همه ما در برابر ایشان و حرکت 15 خرداد یکسان نبود. البته اختلافها بیشتر پس از انقلاب اتفاق افتاد یا آشکار شد».4
عباس شیبانی
وی همچنین اظهار کرده است: «در نهضت 15 خرداد من زندان بودم که معلوم شد کشتار کردند. ما فردایش در زندان اعلام روزه کردیم، ولی جبهه ملیها و چپیها همراهی نکردند. ملّیون و بعضی از نهضتیها هم همراهی با ما نکردند. ساواک هم ما را که روزه بودیم، بهزور چایی خوراند که نگوییم ما روزهایم. جبهه ملی و بعضی از اعضای نهضت آزادی صریحا مخالف بودند که از 15 خرداد حمایت بکنیم. ما آن را یک قیام مردمی میدانستیم ولی آنها میگفتند که یک عده نادان و چالهمیدانی و فلان علیه اصلاحات شاه و آمریکا شورش کردند».5
اختلاف میان روشنفکران حزبی درباره موضعگیری نسبت به این وقایع بسیار عمیق بود؛ برای نمونه رهبران جبهه ملی، که دو، سه روز پس از قیام 15 خرداد از این حوادث آگاه شدند، به پیشنهاد مهدی بازرگان قرار شد اعلامیه صادر و اعمال رژیم را محکوم کنند، اما بحث درباره تهیه و تصویب این اعلامیه به اختلاف نظر شدید و مشاجره کشید و سرانجام مقدمات انحلال و فروپاشی جبهه دوم ملی را فراهم کرد.6
حتی اگرچه طبق اسناد انتشاریافته توسط نهضت آزادی، این گروه اعلامیهای در روز 19 خرداد 1342، با عنوان «دیکتاتور خون میریزد» با امضای خود منتشر کرد، اما در آن مقطع سران این نهضت در زندان بودند و روشن نیست نویسندگان این اعلامیه چه کسانی بودند. از سوی دیگر، به گفته سیدحمید روحانی، پژوهشگر انقلاب اسلامی، این اعلامیه به نام نهضت آزادی ایران منتشر شده، اما سران و رهبران این گروه در آن روز این اعلامیه و چند اعلامیه مشابه آن را تکذیب کردند و ساختگی خواندند.7
روشنفکران چپی نیز با مرتجع خواندن موضع روحانیت به طور عام نسبت به وقایع خرداد و سخنان امام واکنش نشان دادند؛ برای مثال در روزنامه «مردم» ارگان حزب توده دراینباره آمده است: «در اینکه محافل ارتجاعی کوشیدند در ایام عزاداری از احساسات مذهبی عدهای سوءاستفاده کرده گروهی از افراد عقبافتاده و متعصب را به اعمال و رفتاری جاهلانه ضد ترقی و برخلاف انسانیت برانگیزند و حتی شعارهایی علیه اصلاحات ارضی و آزادی زنان در میان تظاهرات مردم پخش نمایند شکی نیست».8
دسته سوم نیز سیاست سکوت و بینظری را برگزیدند که در آن شرایط، مقام بیاعتنایی به سخنان امام و واقعه 15 خرداد و تأیید ضمنی اقدامات رژیم تلقی میشد.9 برخی روشنفکران مستقل همچون جلال آل احمد موضعگیری این روشنفکران را نکوهش کردند. آلاحمد در کتاب «در خدمت و خیانت روشنفکران» با اشاره به 15 خرداد 1342 نوشته است: «در این واقعه نیز روحانیت بهتنهایی عمل کرد؛ چراکه حتی روشنفکر زمان او را نماینده ارتجاع خواند و گمان کرد حضرات به قصد بازگرداندن مالکیت یا حجاب زنان به اعتراض برخاستند و ناچار نتیجه شکست بود...».10
روحانیت
اغلب روحانیان با اظهارات ضدحکومتی امام خمینی در 13 خرداد همنظر بودند. آنها در شهرهای مختلف با صدور اعلامیهها و تلگرافهای جداگانه کشتار مردم عزادار را در روزهای 15 و 16 خرداد محکوم کردند و خواستار آزادی بیقیدوشرط امام خمینی شدند. علما همچنین به نشانه اعتراض کلاسهای درس خود را تعطیل کردند.11
همچنین آیتالله خویی نیز علاوه بر تلگرافی به آیتالله میلانی و قدردانی از اقدامات ایشان در حمایت از علمای دستگیرشده در حوادث خرداد، در اطلاعیهای، دولت ایران را یکی از مصادیق دولتهای ظالم معرفی کرد و گفت: «... نظر به اینکه دولت فعلی ایران برای پیشرفت مقاصد شوم خود (که مخالف مقررات دین اسلام است) از هرگونه تعدی و ظلم... مضایقه ندارد، بر هر فردی از افراد مسلمانان ... واجب است از همکاری با این دولت خائن خودداری نمایند...».12
آیتالله سیدابوالقاسم خویی
وی همچنین با صدور اطلاعیهای استفاده از قندوشکر را به جهت اینکه در انحصار دولت بود، تحریم کرد. این مدرس و فقیه بیهمتا و طراز اول حوزه نجف بدینوسیله کوشید ضربهای به اقتصاد دولت وارد آورد. گفته شده است به علت همین حکم حضرت خوئی در بیت امام خمینی نیز چای و شربت داده نمیشد و از میهمانان با سرکه شیره پذیرایی به عمل میآمد.13 این اقدامات نشانه همراهی آنها با امام بود.
بازتاب خارجی
سخنرانی امام خمینی و تحولات پس از آن در رسانههای خارجی بازتاب زیادی داشت. در آن مقطع تحت تأثیر نظام دو قطبی پس از جنگ جهانی دوم، هر تحولی در هر نقطه از جهان که این نظم دو قطبی را برنمیتابید تحمل نمیشد؛ بنابراین مخالفت امام خمینی با یکی از متحدان غرب، که البته روابط خوبی هم با شوروی داشت، مورد پسند دو قطب شرق و غرب نبود؛ ازهمینرو رسانههای غربی و شرقی هر دو امام خمینی و مردمی را نکوهش کردند که پیرو امام، در مقابل شاه برخاسته بودند.
رادیو مسکو دراینباره از تحریک عوامل ارتجاع، که از اصلاحات ارضی و افزایش حقوق اجتماعی و آزادی زنان ایران ناراضی هستند، نوشت؛ روزنامه «ایزوستیا» نیز روحانیان را مرتجعانی نامید که عامل آشوب و بلوا در تهران، مشهد، قم و ری شدهاند.14
مطبوعات ایالات متحده نیز با تمجید از شاه او را اصلاحطلب نامیدند و مخالفان او را دیوانسالاران فاسد، زمینداران بزرگ و ملاها نامیدند که برنامه او برای اعطای حق رأی به زنان و اجاره دادن روستاهای موقوفه به کشاورزان را کفرآمیز میدانند.15 در مجموع مطبوعات و رسانههای خارجی، اعم از غرب و شوروی، سخنان امام خمینی و قیام 15 خرداد را طغیان واپسگرایان مرتجع در برابر پیشرفت اصلاحات در ایران و نیز مخالفت با آزادی زنان تعبیر کردند.
فرجام سخن
بازتاب سخنرانی امام خمینی در 13 خرداد 1342 جدا از واقعه 15 خرداد 1342 و گسسته از آن نیست؛ چون آغاز قیام 15 خرداد 1342 را باید 13 خرداد و سخنان امام دانست؛ سخنانی که موجب ریختن ترس جامعه و هیمنه شاه شد. آنگونه که شواهد نشان میدهد، در داخل کشور اغلب روحانیان و قشرهای جامعه همراه امام شدند و در قیام 14 خرداد شرکت کردند و بدینگونه حمایت خود را از امام خمینی نشان دادند. در مقابل آنها، اغلب روشنفکران یا به حکومت سرسپرده بودند و مخالف موضعگیری امام خمینی بودند یا سکوت کرده و تنها عده محدودی چون آل احمد منتقد این فضای روشنفکری بودند. بازتاب خارجی سخنرانی امام نیز با توجه به دوقطبی حاکم بر فضای بینالملل قابل بررسی است. در چنین فضایی موضعگیریهای ضدحکومتی شاه ارتجاعی خوانده میشد و حمایت از شاه عمدهترین محور بازتاب خارجی اخبار مربوط به خرداد 1342 بود. در کل سخنان امام و تحولات پس از آن در خردادماه 1342 به دلیل بیهمتا بودن در آن مقطع بازتاب وسیعی در داخل و خارج یافت؛ گویا همگان فهمیده بودند قرار است تاریخ ایران تغییری اساسی بیابد؛ تغییری به رهبری امام خمینی و در میان نیروهای مذهبی که تا قبل از آن، به دلیل فشارهای حکومت و رویدادهای گذشته در انزوا به سر میبردند.
پی نوشت:
1. غلامرضا نجاتی، تاریخ سیاسی بیست و پنجساله ایران از کودتا تا انقلاب، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، 1379، ص 237.
2. مجموعهای از نویسندگان، تحولات سیاسی اجتماعی ایران 1320-1357، به اهتمام دکتر مجتبی مقصودی، تهران، روزنه، 1386، ص 368.
3. متن کامل مذاکرات هیئت دولت طاغوت در پانزده خرداد 1342، اسناد فاشنشدهای از قیام خونین پانزده خرداد، گردآورنده: دفتر هیئت دولت و روابط عمومی نخستوزیری (در دوره میرحسین موسوی)، ص 26.
4. «مبارزات ملی مذهبی نیمقرن اخیر در گفتگو با دکتر عباس شیبانی»، کتاب نقد، سال چهارم، ش 13 (1378)، ص 65.
5. همان، ص 64.
6. غلامرضا نجاتی، همان، ص 243.
7. سیدحمید روحانی، نهضت امامخمینی، ج 1، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1383، ص 469.
8. ماهنامه مردم، ارگان حزب توده، تیر 1342 به نقل از: محمدحسن رجبی، زندگینامه سیاسی امامخمینی، ج 1، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1378، ص 280.
9. همان، ص 281.
10. جلال آل احمد، در خدمت و خیانت روشنفکران، ج 2، تهران، شرکت سهامی انتشارات خوارزمی، 1357، ص 55.
11. علیاکبر امینی و دیگران، تحولات سیاسی اجتماعی ایران1320-57، به اهتمام مجتبی مقصودی، تهران، روزنه، 1380، ص 373.
12. ناصرالدین انصاری قمی، «نجوم امت حضرت آیتالله العظمی حاج سیدابوالقاسم خویی»، نورعلم، ش 47 (مهر و آبان 1371)، ص 87.
13. همانجا.
14. غلامرضا نجاتی، همان، ص 237.
15. همان، ص 238.