اگرچه بهظاهر قرار بر این بود که سودی که از اموال سپردهشده به بنیاد پهلوی حاصل میشود صرف امور خیریه و مستمندان شود، اما آنچه در عمل اتفاق میافتاد بسیار متفاوت از آن بود
پایگاه اطلاعرسانیپژوهشکده تاریخ معاصر؛ محمدرضا پهلوی در سال 1337ش «بنیاد پهلوی» را بهظاهر با هدف انجام دادن امور خیریه و عامالمنفعه در حوزههای فرهنگی و اجتماعی تأسیس کرد، اما براساس شواهد تاریخی، کارنامه عملی این بنیاد در مدت بیست سال فعالیتش (1337-1357ش) با اهداف اعلامی همخوانی نداشت. این نوشتار کوتاه، به بررسی تحلیلی فرآیند تأسیس بنیاد پهلوی و جایگاه و کارنامه آن پرداخته است.
نگاهی تاریخی به چراییِ تأسیس بنیاد پهلوی
زمینههای تأسیس بنیاد پهلوی را باید در بستر تاریخی آن بررسی کرد. درواقع اگر بخواهیم چرایی تأسیس «بنیاد پهلوی» را بررسی کنیم، باید علت آن را در اموال بهدستآمده از راههای قانونی و غیر قانونی از سوی پهلویِ اول جستوجو کنیم. رضاشاه در دوران شانزدهساله حکومتش، بسیاری از اراضی کشور را به شیوههای مختلف تصاحب کرد. عمده املاک و مستغلات اختصاصی او در شمال کشور قرار داشت. علاوه بر داراییهای غیرمنقول، وی وجوه هنگفتی که بنا به روایت حسین مکی بخش عمده آن شامل جواهرات بوده است نیز در بانکهای داخل بهویژه بانک ملی متمرکز کرده بود.1
پس از استعفای رضاشاه در شهریور 1320ش و بر تخت نشستن پسرش، شاه جوان برای کنترل اوضاع و آرام کردن اعتراضهای مردمی، و براساس توصیه پدرش طی فرمانی در 30 شهریور 1320 تمامی املاک، مستغلات و کارخانههای رضاشاه را برای مصارف خیریه به دولت واگذار کرد و این گونه شد که «املاک اختصاصی» به «املاک واگذاری» تغییر نام داد.2 بااینحال، این بخشش و سخاوت پهلوی دوم فقط هشت سال دوام داشت و در سال 1328ش، لایحه ماده واحدهای از سوی شاهنشاه تقدیم هیئترئیسه مجلس شد که بر اساس آن اموال رضاشاهی «موقوفه خاندان پهلوی» نامیده و عواید آن بهظاهر صرف امور خیریه میشد. در همین زمان محمدرضا پهلوی «سازمان املاک و مستغلات پهلوی» را برای اداره «موقوفه خاندان پهلوی» تأسیس کرد و باید گفت از همین زمان فعالیت تجاری ـ اقتصادی این سازمان، که در سال 1337ش به «بنیاد پهلوی» تغییر نام داد، شروع شد.3
بنیاد پهلوی به سرمایهگذاری در صنایع پرسود زودبازده مانند ساختمانسازی روی آورد و شاه از بنیاد پهلوی بهعنوان یک شبهدولتِ اقتصادی، برای جهش سریع صنعتی و هدایت و تقویت جریان توسعه مورد نظر دولت استفاده کرد؛ به گونهای که طی بیست سال، به بزرگترین شرکت غیر دولتی ایران و دومین شرکت بزرگ کشور ــ پس از شرکت نفت ــ تبدیل شد اهداف بنیاد پهلوی؛ از امور خیریه تا زدوبندهای اقتصادی
بنیاد پهلوی هنگام تأسیس به عنوان یکی از مهمترین نهادهای سلطنتی برای ترسیم چهرهای مشروع از حکومت پهلوی دوم اهداف و سیاستهای خاصی را اعلام کرد. شاه و طرفداران سلطنت، هدف از تأسیس این بنیاد را اهداف و مقاصد خیرخواهانه و عامالمنفعه عنوان میکردند، اما مخالفان آنها هدف از تأسیس این بنیاد را وسیلهای برای ثروتاندوزی و مأمنی برای سرمایهگذاریها و انباشت سرمایه و افزایش دارایی شخص شاه میدانند. محمدرضا پهلوی با اهداف و انگیزههای بهظاهر خیرخواهانه و با نیمنگاهی به بنیادهای قدرتمند خیریه و وقفی دنیا مانند بنیادهای راکفلر و فورد در سال 1340ش فرمان وقف دارایی بنیاد پهلوی به امور خیریه را نیز صادر کرد. آبراهامیان دراینباره نوشته است: «شاه برای اداره و ازدیاد داراییهای منقول و غیرمنقول خود دست به تأسیس بنیادی معاف از مالیات زد که مأمنی برای تمرکز و توسعه ثروت شخصی خود و خاندانش در برابر افکار عمومی باشد».4
محمدجعفر بهبهانیان، نفر وسط (مدیرعامل بنیاد پهلوی) و دو تن از مدیران یکی از شرکتهای انگلیسی
شماره آرشیو: 42-1-161-الف
احسان نراقی، که از زمره افراد نزدیک به دربار پهلوی بهشمار میآید، درباره اهداف بنیاد پهلوی نوشته است: «بنیاد پهلوی در اصل سه هدف اساسی را دنبال میکرد: اول، یافتن منابع مالی برای شرکتهای تجاری متعلق به شاه؛ دوم، کنترل اقتصاد کشور از طریق سرمایهگذاری در زمینههای مختلف و هدف سوم حمایت مالی از افراد وفادار به سلطنت و دربار پهلوی».5 بنابراین، اگرچه بهظاهر قرار بر این بود که سودی که از اموال سپردهشده به بنیاد پهلوی حاصل میشود صرف امور خیریه و مستمندان شود، اما آنچه در عمل اتفاق میافتاد بسیار متفاوت از آن بود.
بنا بر شواهد تاریخی، تنها بخش اندکی از درآمدهای بنیاد صرف امور خیریه و عامالمنفعه همچون تأسیس پرورشگاه، خانه معلولان، اطعام فقرا، تأسیس مراکز مذهبی مانند مساجد و حسینیهها و... در شهرهای مختلف میشد. این مسئله زمانی قابل درک میشود که بدانیم سهام عمده هفده بانک و شرکت بیمه، 25 کارخانه، هشت شرکت استخراج معدن، ده کارخانه مصالح ساختمانى، 45 شرکت مقاطعهکارى راه و ساختمان و بسیارى مؤسسات دیگر در ایران به بنیاد پهلوى و اعضاى خانواده شاه تعلق داشت.6 بر اساس همین مدارک، دارایی بنیاد پهلوی در سال 1349ش حدود دومیلیون و هشتصدهزار دلار تخمین زده شده بود، این در حالی است که این دارایی در سال 1355ش به سهمیلیارد دلار رسیده بود.7 چنانچه سود حاصله از درآمد شرکتهای وابسته به بنیاد پهلوی صرف امور خیریه میشد، نمیبایست دارایی این بنیاد در مدت شش سال این چنین افزایش مییافت. نکته درخور تأمل دیگر این است که به دستور شخص محمدرضا پهلوی، بخشی از درآمد حاصل از فروش نفت، که مهمترین منبع درآمد کشور بهشمار میآمد، در قالب اعتبارات بانکی در اختیار بنیاد پهلوی قرار میگرفت. بنابراین، بنیاد پهلوی بزرگترین سازمان اقتصادی شاه و دربار بود و عنوان خیریه گذاشتن بر آن فقط به منظور سرپوش گذاشتن بر فساد و رانت پشت پرده فعالیتهای این بنیاد بود.
ملاقات فتحالله امیرعلائی، رئیس هتلهای بنیاد پهلوی، با ریچارد نیکسون رئیسجمهور آمریکا
شماره آرشیو: 4666-7ع
بنیاد پهلوی: حامی نهاد سلطنت
حکومت پهلوی، به عنوان یک نظام اقتدارگرای مدرن که ویژگیهای نظامهای سنتی حکمرانی و دولت مدرن را با یکدیگر تلفیق کرده بود، برای تداوم خود نیازمند استقرار سازوکارهای حامیپرورانه و پشتیبان نهاد سلطنت بود. لازمه تغذیه این سازوکارها و شبکههای حامیپرورانه، وجود منابع مالی و اقتصادی مستقل نزد حاکم و خاندانش بود. چنین ضرورتی، آنها را به سوی ثروتاندوزی شخصی و خاندانی سوق داد و درحقیقت نهادهای اقتصادی دربار پهلوی و بهطور خاص بنیاد پهلوی فراآورده چنین ضرورتی بود. بدینترتیب بنیاد پهلوی با ساختاری وقفی و تحت تسلط شخص شاه به عنوان یک نهاد وابسته به دربار و مستقل از دولت تشکیل شد.
با خطمشیهای محمدرضا پهلوی، بنیاد پهلوی از بدو تأسیس تا هنگام سقوط این رژیم به صورت گسترده در برخی حوزههای اقتصادی جدید سرمایهگذاری کرد و از این طریق کارکردهای مهمی برای ثروتاندوزی شاه و دربار در پی داشت. بنیاد یادشده با فعالیتها و سرمایهگذاریهای گسترده اقتصادی خود، علاوه بر کارکرد ثرروتاندوزی برای شاه، درواقع ابزاری برای تحقق آمال اقتصادی و صنعتی وی و پشتیبانی از سیاستهای اقتصادی رژیم پهلوی بود. در این دوره، شاه که از زمینداری فاصله گرفته بود، تقریبا وارد فعالیت در همه حوزههای جدید اقتصادی کشور شد. بنیاد پهلوی به سرمایهگذاری در صنایع پرسود زودبازده مانند ساختمانسازی روی آورد و شاه از بنیاد پهلوی بهعنوان یک شبهدولتِ اقتصادی، برای جهش سریع صنعتی و هدایت و تقویت جریان توسعه مورد نظر دولت استفاده کرد؛ بهگونهای که طی بیست سال، به بزرگترین شرکت غیر دولتی ایران و دومین شرکت بزرگ کشور ــ پس از شرکت نفت ــ تبدیل شد.
کارویژههای بنیاد پهلوی برای حفظ نظام سلطنت فراتر از مسائل اقتصادی بود. این بنیاد درآمد فزایندهای داشت که 20 تا 40 درصد آن به اعضای خانواده سلطنتی میرسید. بنیاد از قوانین و ضوابط پیروی نمیکرد و اغلب از آن به عنوان پایگاهی برای پاداش دادن به طرفداران حکومت و استخدام دوستان و وابستگان خاندان پهلوی استفاده میشد. افزون بر این، چون این بنیاد از پشتیبانی دربار برخوردار بود، بیاندازه از آن حمایت و به فعالیتهای آن اولویت داده میشد؛ بهطوری که با دخالت گسترده در اقتصاد، توسعه تجارت ایران را مختل کرده و مانع از رشد آن شده بود. بنیاد سرچشمه بیشتر نارضایتیهای ایرانیان از فعالیتهای خانواده سلطنتی بود.8
همچنین بخشی از کارکرد این بنیاد الحاق محصلان به هواداران حفظ نظام سلطنت بود. بنیاد بهصورت غیرمستقیم هزینه تحصیل خارج از کشور هواداران و نیز کسانی را که با رژیم همکاری میکردند یا از لحاظ تحصیلی ممتاز بودند، تأمین میکرد. بدینترتیب، بنیاد پهلوی تا پیش از انفجار عواید نفت و سرازیر شدن درآمدهای سرشار آن، کمکهزینه دانشجویان ایرانی خارج از کشور را با هدف ایجاد نیروهای حامی ـ پیرو برعهده داشت.9
محمدرضا پهلوی در حال توزیع سکه بین مدیران و رؤسای ادارات بنیاد پهلوی در یکی از سلامهای رسمی
شماره آرشیو: 15-168ش
فرجام سخن
اگرچه حکومت محمدرضا پهلوی را باید حکومتی شخصمحور دانست، اما این بدین معنا نیست که او از نهادها و بنیادها به منظور تأمین منافع سیاسی خود بهره نمیبرد. بنیاد پهلوی یکی از نهادهای مهمی است که شاه با ایجاد آن توانست دامنه نفوذ و قدرت خود را گسترش دهد. این بنیاد در ظاهر در حوزه امور خیریه فعالیت میکرد، اما در نهان و تا پیش از سرازیر شدن عواید نفتی، مهمترین بنیاد برای تأمین منافع دربار بود. کارویژههای آن دامنهای از رانتهای اقتصادی در جهت منافع سلطنت تا ایجاد نظام حامی ـ پیرو را شامل میشد؛ ازاینرو در دهه 1350 این بنیاد یکی از سرچشمههای نارضیاتی جامعه بهشمار میآمد.
پی نوشت:
1. حسین مکی، تاریخ بیستساله ایران، ج 2، تهران، علمی، 1384، ص 134.
2. باقر عاقلی، ذکاالملک فروغی و شهریور1320، تهران، علمی، 1367، صص 90-91.
3. سیدجلالالدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج 2، تهران، دفتر انتشارات اسلامی، 1391، صص 211-213.
4. یرواند آبراهامیان، تاریخ ایران مدرن، ترجمه محمدابراهیم فتاحی، تهران، نشر نی، 1389، ص 233.
5. احسان نراقی، از کاخ شاه تا زندان اوین، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، 1381، ص 94.
6. فریدون هویدا، سقوط شاه، ترجمه ح. مهران، تهران، اطلاعات، 1395، ص 146.
7. جان فوران، مقاومت شکننده، ترجمه احمد تدین، تهران، رسا، 1382، ص 452.
8. اسناد لانه جاسوسی آمریکا، کتاب اول، شاه و آمریکا، تهران، 1351، ص 297.
9. محمدعلی همایون کاتوزیان، اقتصاد سیاسی ایران (از مشروطیت تا پایان سلسله پهلوی)، ترجمه محمدرضا نفیسی و کامبیز عزیزی، تهران، مرکز، 1393، ص 337.