دستیاران غربزده استعمار و سیاست حجابزدایی
قانون الهی «حجاب» که در کشور ما، به یک مصوبه قانونی در منظومه حقوقی کشور تبدیل شده است، از آن دسته احکامی است که در قرون اخیر، با هجمه بیسابقه دشمنان اسلام مواجه شده است! دشمنانی که این حکم الهی را سدی محکم در برابر اهداف استعماری خود میدانند و حجابزدایی از بانوان را راهی برای غلبه بر مخالفان استعمار در کشورهای اسلامی تشخیص دادهاند و از پیشبرد و اجرای این سیاست در کشورهای مختلف اسلامی، نتیجه هم گرفتهاند؛ چنانکه به قول فرانتس فانون، متفکر سیاهپوست فرانسویزبان: «هر چادری که میافتد، هر بدنی که از فشار سنتی چادرنماز رها میشود، هر چهره که به نگاه جسور و ناآرام اشغالگر عرضه میگردد، برگردان این معناست که الجزایر [هر کشور اسلامی که با دشمنی غرب مواجه است] به انکار وجود خویشتن آغاز کرده و هتک ناموس را از جانب اشغالگر پذیرفته است».
[1]
البته واقعیت این است که استعمارگران، هیچگاه بدون همکاری عناصر غربزده و خائن در سرزمینهای اسلامی، نمیتوانستهاند به اهداف خود در این زمینه دست پیدا کنند؛ زیرا بهترین راه تغییر نگرش در بانوان مسلمان، استحاله فکری آنها توسط مردان و زنانی است که بینش دینی خود را از دست داده و شیفتهوار، مقلّد تفکر و سبک زندگی غربی شدهاند. در ایران ما نیز مانند بسیاری از کشورهای اسلامی، استعمارگران (ابتدا انگلیسیها و سپس آمریکاییها)، با همین هدف و با دستیاری روشنفکران غربزده در حکومت پهلوی پدر و پسر به حیا و حجاب زن مسلمان ایرانی پرداختند، اما با فعالیت فرهنگی و تبلیغی پانزدهساله یاران امام خمینی(ره) در سالهای مبارزه علیه رژیم پهلوی، جریانی استوار ضد سبک زندگی غربی و روند بیحیایی و بیحجابی در کشور شکل گرفت، که نقشههای استعمار را در این زمینه نقشه بر آب کرد؛ بهطوری که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، اکثریت جامعه با اشتیاق، خواهان قانونی شدن حکم الهی حجاب شدند و البته اقلیت مخالف آن (روشنفکران شرق و غربزده)، نتوانستند در برابر روحیه دینی و فرهنگ عفیفانه مردم ایران، مقاومت کرده و مجبور به تمکین از این قانون شدند.
تغییر مواضع به خاطر منافع سیاسی!
پس از پایان یافتن جنگ تحمیلی و ناامیدی دشمنان نظام برای غلبه نظامی بر ایران اسلامی، سیاست غرب برای مقابله با ایران، از تهاجم نظامی به تهاجم فرهنگی و استحاله تفکر دینی ایرانیان تغییر کرد. اقدامی که با دستیاری غربگراهای داخلی، از یکطرف حمله به بنیادهای تفکر دینی مردم را نشانه رفته بود و از طرف دیگر، به ترویج گسترده سبک زندگی غربی و از جمله رواج بیبندوباری و حیازدایی از جامعه میپرداخت. اما ماجرا از جایی عجیب و شوکبرانگیز شد، که برخی از سیاسیون و مسئولان و حتی فرزندانشان، در جورچین دشمن قرار گرفته و مشغول حمله به ارکان تفکر دینی مردم شدند و برخی هم رسما، مخالفت خود را با قانون الهی حجاب، در موضعگیریهایشان ابراز کردند. عمده این افراد در خانوادههای مذهبی رشد کرده بودند و زمانی هم مسئولیتهای سیاسی در نظام جمهوری اسلامی داشتند. جالبتر این است که چنین افرادی از قضا در اوایل انقلاب، در موضعگیریهای مذهبی بسیار تند بوده و بهویژه در موضوع «حجاب»، بسیار سختگیرانه عمل میکردند، اما با گذشت زمان و چرخشهای جناحی و منافع سیاسی، موضعشان درباره این حکم الهی نیز تغییر کرده و تا جایی پیش رفتهاند که منکر وجوب دینی این قانون الهی هم شدهاند. با کمال تأسف برخی از زنان و مردان کنشگر سیاسی از طیفهای گوناگون و جناحهای مختلف، در دهههای اخیر موضع خود را درباره حجاب تغییر دادهاند، که از طرفداران سفت و سخت برخورد شدید با بدحجابان، به مخالفان قانون حجاب مبدّل شدهاند! از جمله این افراد میتوان به آقای
اکبر هاشمی بهرمانی (رفسنجانی) و همچنین دخترانش اشاره کرد.
مدافع قانون حجاب و شارح فلسفه حجاب
آقای هاشمی رفسنجانی به عنوان شخصیتی روحانی در دهه اول انقلاب و تا نیمه دهه دوم، بهشدت مخالف رویکرد غرب در مسائل زنان بود و با دفاع جانانه از حجاب و شرح فلسفه آن برای جامعه، به ترویج این حکم الهی میپرداخت. وی در کتاب «زن و عدالت اجتماعی»، که در اواخر دهه 1370 منتشر شده است، در نفی فرهنگ غربی و اثبات قوانین اسلام، که مربوط به مسائل بانون است، چنین بیان کرده است: «وقتی میخواهیم جامعه اسلامی بسازیم، باید تابع اسلام باشیم و مسائل اجتماعی زن و مرد را براساس خواسته اسلام تعیین کنیم. در غیر این صورت، تحقیقا چیزی جز حاکمیت فرهنگ غرب در مورد خانمها پیش نخواهد آمد...».
او همچنین درباره عقوبت بیبندوباری و معاشرت با نامحرم اظهار کرده است: «در قانونگذاری اسلام، باید آینده انسانیت را مراعات کنیم؛ یعنی مثل غرب تصور نکنیم که مردم همین چند روزه لذت ببرند، شهوترانی و تفریح بکنند. یک روایتی در همین مضمون ظاهرا از امام صادق(ع) هست، که نشان میدهد رابطه گناهانی که ما فکر میکنیم معمولی است، در آخرت چگونه است؟... کسی که چشمانش را در دنیا از حرام پر کند، [این در نگاه کردن به نامحرم است و لذا مشمول نگاههایی که اتفاقی به نامحرم میافتد نمیشود، اما وقتی نگاهش را ادامه داد و او را تماشا کرد] خداوند روز قیامت چشمانش را پر از آتش میکند. [یعنی همین لذاتی که از طریق چشم نصیب فرد میشود، تعبیر روایت آن است که تبدیل به آتش میشود] مگر اینکه انسان توبه کند تا خداوند آتش را خاموش کند و اگر کسی با یک خانم نامحرمی مصافحه کند، دچار خشم خداوند میشود. این تناسب و ارتباط بین گناه و کیفر را مشاهده کنید. اگر انسان در این شرایط بدون توبه بمیرد، کسانی که بیبند و بارند و معاشرتهای حرام با خانمها دارند و با چشمانشان مرتکب فحشاء میشوند و همچنین خانمهایی که خودشان را در معرض این مسائل میگذارند، کیفر اعمال خود را در آخرت میبینند...».
[2]
در بخش مقابله و مخالفت با بدحجابان در دهه نخست تأسیس نظام نیز، دیدگاههای آقای هاشمی رفسنجانی بسیار تند بوده و مواضع بهشدت سختگیرانهای علیه بانوان شُل حجاب در خطبههای نماز جمعه میگرفت؛ مثلا ایشان در خطبههای نماز جمعه ۲۵ آبان سال 13۶۳، انتقادات صریحی را نسبت به حجاب موجود و زنان بیحجاب مطرح کرد و گفت: «آقایانی که به کشورهای غربی رفتهاند، میبینند که نسل آنجا به چه بلایی دچار هستند. خانمهایی که فکر میکنند به نام آزادی و...، این حرفها زده میشود، چه میکنند؟ وقتیکه غرب، جنس زن را بهصورت مانکن در ویترین فروشگاهها میگذارد تا زیرپوش، سینهبند و شورت را نمایش دهد، آیا این ارزش و آزادی زن است؟! اگر زنها یکذره شعور داشتند، همین نقطه کافی بود که علیه این آزادی شورش کنند. آیا آزادی زن این است؟! آنهایی که به کشورهای اروپایی رفتهاند، خانمهای لخت و عور را در ویترینها دیدهاند، که اصلا آنها را بهعنوان فواحش برای مردم مطرح میکنند. در کشورهای اسکاندیناوی مثل سوئد، دانمارک و نروژ، اصلا روی فروش دخترهای جوانشان و عرضه کردن خانمهایشان، بهعنوان یک مرکز تأمین ارز کشور تکیه کردهاند و وقتی در مجلس آنها برای جلوگیری از این کار بحث میشود، مخالفین میگویند: نه! این منبع تأمین ارز ماست و جوانها به خاطر همین به اینجا میآیند...».
البته این تنها موضع شدید آقای رفسنجانی علیه بدحجابان نبود، بلکه نامبرده حدود دو سال بعد از آن نیز، در خطبه نمازجمعه 12 اردیبهشت 1365، اظهار کرد: «ما الآن افرادی را میبینیم و هرقدر نصیحت میکنیم و از طریق تقوا میخواهیم به این محیط سالم برسانیم، هنوز یک مقاومتهای منفی هست و خانمهایی متأسفانه پس از هفت سال از انقلاب، هنوز به این راضیاند که مقداری از مویشان بیرون باشد. تابهحال با اینطور افراد خیلی با نصیحت و موعظه برخورد کردهایم و هنوز هم بعضی از شهرهای بزرگ این بلیّه را دارند و در بعضی مغازهها اینگونه مسائل ترویج میشود و در بعضی ادارات هنوز خوب مراعات نمیشود و اینها خطرناک است و فکر میکنم که پس از هفت سال، تحملمان هم تمام بشود. مردم حزبالله چند بار طغیان و دیدید که در خیابانها ریختند و از همین تریبون نماز جمعه، وزیر کشور و دیگران خواهش کردند و به آنها وعده دادیم که اینها خودشان آدم میشوند و بازمیبینیم که مثلاینکه اینها یک مقدار احتیاج به خشونت دارند... البته شورای عالی قضایی یک پیشنویس لایحهای را تهیه کرده و ما قبلا به حزبالله وعده داده بودیم که عمل میکنیم و مقدماتش را فراهم کردهاند و همین روزها به مجلس میآید. این لایحه در نظر گرفته است که اردوگاههایی در مناطقی در نظر بگیرند، برای بازسازی خانمها و آقایانی که دچار مرحلهای از فساد اخلاقی هستند».
[3]
استحاله فکری و چرخش مواضع به سمت غربگرایان
البته جالب است که در ابتدای دهه 1380، آقای رفسنجانی در مصاحبهای چالشی با قدرتالله رحمانی، خبرنگار روزنامه «کیهان»، بدون اشاره به مواضع تندروانه خود در زمینه حجاب در دهه 1360، اظهار کرده است: «از من میپرسیدند: زن میتواند کت و دامن بپوشد؟ گفتم: چه اشکالی دارد؟ سر همین جواب خیلی حرف زدند. بحث رنگ مطرح شد، گفتم که رنگ را خدا تعیین نکرده است. رنگ سیاهی که ما انتخاب کردیم، درست ضد آن چیزی است که اهل بیت(ع) انتخاب کردند. آنها سفید یا سبز میپوشیدند. بنیعباس بودند که سیاه را آوردند. گفتم کاری به رنگ لباس مردم نداشته باشید. کاری به شکل لباس مردم نداشته باشید. زن باید پوشیده باشد، حالا لباس هرچه میخواهد، باشد. نباید تبرّج باشد؛ چون یک اصل اسلامی است. بنابراین ما مسائل فرهنگی را در حد اعتدال قبول داریم؛ یعنی همان مقداری که اسلام خواسته است و نه آن مقداری که بخواهیم تحمیل کنیم. ... اگر سختگیریها را رسمی کنیم، برای جامعه مخصوصا در زنها و جوانها، حالت فرار درست میشود».
[4]
با گذشت زمان و بعد از 2 خرداد 1376 و قدرتگیری عناصر تکنوکرات غربزده در دولت سیدمحمد خاتمی به ویژه در بخش فرهنگ، عملا برخی از دولتمردان شروع به حمایت از ترویج سبک زندگی غربی و مخالفت با برخی از احکام الهی کردند. به دلیل پیوند فرزندان آقای هاشمی رفسنجانی با جماعت تکنوکرات غربزده، وی نیز عملا در مواضع سیاسی، به سمت اصلاحطلبان چرخش پیدا کرد، تا اینکه بعد از انتخابات 1384 و رأی آوردن محمود احمدینژاد، به شکل نامحسوس مخالفتهای آقای رفسنجانی با برخی قوانین نظام جمهوری اسلامی (از جمله در زمینه حجاب)، که خود در تصویب آنها نقش داشته بود، آغاز شد! البته این مواضع در جریان فتنه 88 و سالهای بعد از آن، پررنگتر هم شد؛ به طور مثال وی در خرداد 1391 و در دیدار با فعالان فرهنگی شهر تهران به مناسبت عید مبعث، در پاسخ به پرسشی درباره مسئله عفاف و حجاب، اظهار کرد: «مسائل فرهنگی از جمله حجاب، باید شاخص و الگوهای خاصی داشته باشد، که اعمال سلیقه نتواند به آن آسیب بزند. البته برخورد با گروهی که عناد و دشمنی داشته و تمرّد از قانون میکنند، جداست».
[5]
و از قضا در جریان انتخابات سال 1392، دقیقا براساس سلیقه شخصی، بدحجابی را بدون اشکال معرفی میکنند!
علاوه بر آقای هاشمی رفسنجانی، دو دختر وی «فاطمه» و «فائزه» ــ که عضو حزب کارگزاران سازندگی و از کنشگران سیاسی هستند ــ رسما شروع به مخالفت با قانون حجاب کردند و با استناد به مواضع پدرشان بعد از فتنه 88 درباره حجاب، وی را هم مخالف قانون حجاب معرفی میکردند؛ مثلا فائزه هاشمی در مصاحبهای، مخالفتش را با قانون حجاب اینگونه بیان کرده است: «قانون ویژگیهایی دارد. قانون نمیتواند نافی حقوق فردی و انسانی افراد باشد. حجاب جز حقوق فردی مردم است. آزادی اندیشه، پوشش و باورها در چهارچوب اخلاقی، باید آزاد باشد و اینکه قانونی وضع کنیم و بگویم همه باید به یک صورت باشند، در مورد حجاب صدق نمیکند. ... قانون باید جامع و مانع باشد؛ یعنی از طرفی همه را شامل باشد و مانعِ تفسیرهای سلیقهای و شخصی شود؛ چون الان میبینیم هر مسئولی با هر تفسیری هر طوری دلش بخواهد حرف میزند و رفتار میکند. تعدادی از آتش به اختیارها هر کاری میکنند و تعدادی هم، افراد جامعه را تحریک و در مقابل زنها قرار میدهند. قانون باید مشروعیت و مقبولیت داشته باشد».
وی که از محکومان فتنه 88 و از مدافعان جریان استعمارساخته بهائیت است، در ادامه آن مصاحبه اظهار کرد: «همانطور که دین باید بهروز شود، سیاستها و قانون نیز باید بهروز شود. اینکه چیزی را در زمانی گفته باشیم و الان لجاجت و سماجت به خرج دهیم. حتما باید مسئولان فکری بکنند و این قانون، دین را تضعیف کرده است. اگر دغدغه دین داریم، باید با بهروز کردنِ این قانون، دین را نجات دهیم...». او سپس در سفسطهای آشکار و بدون بیان نظر دین درباره احکام الهی و اجرای آن در حکومت اسلامی، ادعا کرده است: «هر چیزی که تحمیل شد، جامعه مخالفش را عمل میکند. زمان شاه سیاست به سمت بیدینی بود و در مقابل، مردم بیشتر به سمت اسلام گرایش پیدا کردند!... حجاب اجباری و در کنارش اشتباهات، خطاها و سیاستهای غلطِ دیگر و نادیده گرفتن منافع ملی و این همه فشار به مردم با نام اسلام، باعث شده دینستیزی، دینزدگی و دینزدایی ایجاد شود. یکی از نمادهای این دینزدگی، مسئله حجاب است. بخشی از مخالفان حجاب، اعتقادی و بخشی واقعا سیاسی است. آنقدر شرایط ناگوار و آنقدر از دین سوءاستفاده شده است که مردم ضدِدین میشوند. اینها اشتباهاتی هستند که اتفاقا فکر میکنیم داریم به دین خدمت میکنیم».
[6]
البته این فقط «فائزه» نبود که علنا با قانون شرعی و ملی حجاب مخالفت کرد و پدرش را نیز همعقیده خود معرفی کرد، بلکه خواهرش فاطمه هاشمی رفسنجانی ــ دختر بزرگ آقای رفسنجانی ــ هم، در مصاحبه با خبرگزاری آناتولی، چنین ادعاهایی را تکرار کرده بود: «پدرم به اجباری بودن حجاب اعتقادی نداشت، اما معتقد بود قانون است و باید رعایت شود. حجاب در دین هم اجباری نیست. همچنین میگفت: همانطور که بانوان به سینما میروند، باید بتوانند به ورزشگاه هم بروند. این مسائل را به تصمیم شخص واگذار میکرد. معتقد بود باید به قانون احترام گذاشت و آن را رعایت کرد. اگر قانونی اشتباه است، باید اصلاح شود، اما تا آن زمان باید اجرا شود وگرنه هرج و مرج بهوجود میآید».
کلام آخر
اظهارات آقای اکبر هاشمی رفسنجانی در سالهای پایانی عمر و همچنین مواضع دخترانش در نفی قانون حجاب و مخالفتشان با موضوع برخورد با پدیده بدحجابی (بخش قانونی و فرهنگی)، دقیقا مانند حمایت وی از صحبتهایش در موضوع ترویج مصرفگرایی و توجیه فرهنگ تجملگرایی در میان مسئولان، در مصاحبهاش با روزنامه کیهان در سال 1382 است؛ با این تفاوت که امروز قباحت و نتیجه نوع تفکر و مشی ایشان، برای عموم مردم پیگیر صحنه سیاست، لمس و درک شده است، اما هنوز قباحت و نتایج اسفبار مخالفت با قانون الهی حجاب، برای عموم مردم درک نشده است. شاید اگر خدای نکرده عقلای نظام و متدینان در این موضوع از اجرای حدود الهی کوتاه بیایند و بر اثر آن بیبندوباری و فجایع اخلاقی بهشدت در جامعه گسترش پیدا کند، همه مردم با تمام وجود به غلط بودن این مواضع و چرخشهای سیاسی در موضوع حجاب پی ببرند.
پینوشتها
----------------------------------------------------
[1]. فرانتس فانون،
الجزایر و مسئله حجاب، ترجمه تابنده، نشر شهدا، 1358، ص 14.
[2]. اکبر هاشمی رفسنجانی،
زن و عدالت اجتماعی، انتشارات سفیر صبح، 1380، صص 32 و 41.
[3]. روزنامه
جمهوری اسلامی، شنبه 13 اردیبهشت 1365، ص 10.
[4]. روزنامه
کیهان، ش 17882 (شنبه 25 بهمن 1382)، ص 12؛ قدرتالله رحمانی،
بیپرده با هاشمی رفسنجانی، انتشارات کیهان، 1383.
[5]. سایت خبرآنلاین، مورخ 28 خرداد 1391، کد خبر 221499
[6]. سایت عصر ایران، کد خبر ۳۸۸۳۱۲۲