در دوران خطیر مبارزات نهضت اسلامی و نیز فراز و نشیبهایی که نظام برآمده از آن تجربه کرد، هماره نام یک شخصیت در کسوت مدافع جدی انقلاب و رهبری مطرح میشد و آن فرد کسی نبود جز زندهیاد آیتالله محمد یزدی. هم از این روی و در سالروز رحلت آن بزرگ، تلاش کردهایم تا سیره او را در آیینه روایت دوستان و یارانش باز بخوانیم. امید آنکه علاقهمندان را مفید و مقبول آید
شخصیتی نادر، در تجمیع علم، سیاست و شجاعت
زندهیاد آیتالله محمدتقی مصباح یزدی، با زندهیاد آیتالله محمد یزدی، دوستی و مراودهای طولانی داشت؛ هم از این روی و در دوران حیات آن فقیه مجاهد، در باب خصال علمی و عملی وی، شهادتی اینچنین را به تاریخ سپرد، که مهم و خواندنی مینماید:
«حضرت آیتالله یزدی هم از لحاظ فقاهت، هم از لحاظ آشنایی با مسائل سیاسی روز، هم از لحاظ جرئت عمل و نگران نبودن از ضررهایی که در مسیر انجام وظیفه پیش میآید، از نادرترین افراد هستند. ممکن است در هریک از اینها، کسانی از ایشان افضل و اکمل هم باشند، اما مجموع اینها یعنی هم فقیه، هم آشنا با مسائل عقلی، هم مسائل سیاسی، هم اهل زندان، هم اهل تبلیغ، هم اهل تبعید، درگیری با اقران، در معرض اتهام قرار گرفتن، استقبال کردن از کارهایی که لوازم آن مشکلات بود، کم کسی را من سراغ دارم که همه این صفات در او جمع باشد و واقعا برای انجام وظیفه حاضر باشد، تا هر سختی و رنجی را تحمل کند...».
حق را میگفت، حتی اگر به ضرر وی بود!
آیتالله مرتضی مقتدایی علاوه بر دوران خدمت در دستگاه قضایی، در نهاد جامعه مدرسین حوزه علمیه قم نیز، با زندهیاد آیتالله محمد یزدی همکاری و مصاحبتی نزدیک یافت. او در پی ارتحال دبیر جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و در باب پیشینه انقلابی آن عالم راحل، خصال فردی و اجتماعی وی را چنین توصیف کرد:
«آیتالله یزدی حق را اگرچه به ضرر خودش هم تمام میشد، به خاطر رضایت خداوند مطرح میکرد و از این بابت خوشحال هم میشد؛ زیرا معتقد بود که به وظیفه خود عمل میکند. ایشان خود را وقف انقلاب، حوزه و اسلام کرده بود. در رژیم شاهنشاهی صدمات بسیاری دید، زندان رفت، مورد شکنجه قرار گرفت و به تبعید محکوم شد، اما در مسیر انقلاب و خط حضرت امام(ره) ثابتقدم ماند. آیتالله یزدی سختیهای مسیر انقلاب را برای رضای خداوند متعال تحمل میکرد. ایشان هنگامی که از زندان بیرون میآمد، بلافاصله فعالیتهای انقلابی خود را آغاز و علیه رژیم شاه سخنرانی میکرد. ایشان از آغاز نهضت امام، پا در رکاب رهبر کبیر انقلاب اسلامی شد، همانطور که پس از آن هم اینگونه بود. باید گفت که امروز اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، از اینکه یک رئیس مقتدر و ثابتقدم و پرتلاش را از دست دادهاند، در غم، اندوه و ناراحتی بهسر میبرند...».
هرگز از زیر بار مسئولیت شانه خالی نکرد
تلاش مداوم برای روشنگری در جامعه و نهراسیدن از عواقب آن، از خصال بارز آیتالله یزدی بهشمار میرفت. حافظه عمومی و مطبوعات جامعه ما، از این ویژگی وی یادها و یادمانهای فراوانی در ذهن دارد. آیتالله سیدهاشم حسینی بوشهری دراینباره میگوید:
«اگر بخواهیم شخصیت آیتالله یزدی را در یک جمله خلاصه کنیم، آن جمله است که ایشان مجتهد و فقیهی مجاهد، بصیر، آگاه، زمانشناس و مسئولیتپذیر بود. این عالم وارسته، انسانی شجاع و خطرپذیر بوده و در همه عرصههای انقلاب اسلامی، حضور جدی داشته است. ایشان قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، شانه از زیر بار مسئولیت خالی نکرد. آیتالله یزدی از محضر علمای بزرگی همچون حضرت آیتالله بروجردی و امام خمینی(ره) بهره بردند و به مقام اجتهاد رسیدند. ایشان در آن روزگاری که نیاز به فریاد کشیدن علیه دستگاه طاغوت احساس میشد، با خطابههای آتشین و روشنگریهایی که داشت، وظیفه و مسئولیت سترگ و انقلابی خود را به انجام رساندند. این عالم وارسته نسبت به انقلاب اسلامی، با کسی تعارف نداشت و اگر روزی احساس میکرد که انقلاب در معرض تهدید قرار میگیرد، یکتنه به میدان میآمد تا از حریم و کیان آن دفاع کند. جامعه مدرسین حوزه علمیه قم باید مسیر این عالمِ فقیه را با الهام گرفتن از سیره ایشان در تکلیفشناسی و وظیفهشناسی در عرصههای مختلف، پیگیری کند و آن را به انجام برساند...».
از هیچ مانع و خطری متزلزل نمیشد
گاه در طول تاریخ، حفظ جایگاه اجتماعی و سیاسی، خواص و شخصیتهای نامور را محافظهکار ساخته است؛ هم از این روی آنان در مواردی که باید در صحنه حضور مییافتند، خاموش و گوشهنشین گشتهاند. آیتالله یزدی در عداد شخصیتهایی است که هرگز به این آسیب دچار نشد و در راه بصیرتافزایی و ابطال باطل، وجاهت خود را به هیچ میگرفت! آیتالله مهدی شبزندهدار، این خصلت وی را به ترتیب پیآمده تحلیل کرده است:
«صلابت در راه حق را میتوان از ویژگیهای بارز آیتالله یزدی تلقی کرد. ایشان در مسیر حق، از هیچ مانع و خطری متزلزل نمیشد. دفاع از حق، رویه تغییرناپذیر آیتالله یزدی بود. در دوران طاغوت که کسی جرئت نداشت یک کلمه حق بر زبان جاری کند، شجاعانه در میدانها حاضر میشد و از حق دفاع میکرد. آیتالله یزدی شجاعانه از امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی دفاع و با بیانات روشنگرانه خود، بسیاری از افراد را به سوی مسیر انقلاب دعوت کرد. منبرها و خطابههای ایشان و صلابتی که از خود در برابر طاغوت نشان میداد، مهمترین ویژگی این عالم برجسته بود. تواضع و فروتنی، پرهیز از کبر و غرور و اخلاص در راه خدای متعال، از ویژگیهای آیتالله یزدی بود، که راه این عالم مجاهد باید از سوی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و اساتید انقلابی حوزه ادامه یابد...».
به گاهِ جنگ روانی دشمن، آرام بود
برای عالمان دین و در نگاهی کلیتر حقطلبان، تنها ادای تکلیف اهمیت دارد و آنان به پدیدههایی چون ترور شخصیت و بدگویی مخالفان و دشمنان، بیاعتنا هستند. آیتالله یزدی در ادواری از حیات سیاسی خویش، با این پدیده مواجه گشت، اما هرگز تزلزل نیافت و آرامش خویش را حفظ کرد و به رویکرد جهادی خویش تداوم بخشید. آیتالله سیداحمد خاتمی، در تفصیل این موضوع آورده است:
«بعد مهم زندگی و شخصیت آیتالله یزدی، که همیشه در نظر بنده بزرگ بوده، روحیه جهادی ایشان است. ایشان قبل از انقلاب تا پیروزی آن، روحیه جهادی بسیار بالایی داشت. به زندان محکوم شد و به تبعیدهای سختی رفت، اما ذرهای انعطاف در برابر طاغوت نشان نداد و در اوج ظلمت طاغوت، با شجاعت از جنایات شاه میگفت. بنده در زمان طاغوت، به شجاعت و خستگیناپذیری ایشان خیلی غبطه میخوردم. آیتالله یزدی همان اندازه که قبل از انقلاب در برابر رژیم شاه مقاوم بود، بعد از پیروزی انقلاب نیز در برابر انحرافات، موضع خستگیناپذیر داشت و در این مسیر هیچگونه ترسی هم نداشت. بنده هیچگاه موج و واکنش شدیدی که برخی علیه مواضع ایشان داشتند را یادم نمیرود. همان روزهایی که علیه ایشان موج انتقادی و اعتراضی به راه افتاده بود، خدمتشان رسیدم، اما دیدم خیلی آرام هستند و هیچ بیمی از موجسازیها ندارند. ایشان مصداق بارز آیه شریفه "الَّذِینَ یبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ یخْشَوْنَهُ وَ لا یخْشَوْنَ أَحَدا إِلَّا اللَّهَ وَ کفى بِاللَّهِ حَسِیبا" بوده و هستند. آیتالله یزدی با پیروزی انقلاب اسلامی، دربست در خدمت نظام اسلامی قرار گرفت؛ یعنی نظام اسلامی را از بن جان قبول داشت و حفظ آن را برای خودش فریضه میدانست. قمیها یادشان نمیرود که در روزهای اول پیروزی انقلاب اسلامی، حاکمیت قم به دست آیتالله یزدی بود. باید گفت قبل از اینکه شاه و دولت شاهنشاهی در مرکز سقوط کند، در قم سقوط کرده بود و آیتالله یزدی بود که مدیریت قم را بر عهده داشت، لذا آنچه در برخی استانها دیده شد، یعنی غارتگریهایی که بعضا منافقان از مراکز نظامی داشتند، در قم یا اصلا اتفاق نیفتاد یا اگر افتاد هم بسیار کم بود؛ زیرا آیتالله یزدی فضای قم را با شجاعت مدیریت کردند. آیتالله یزدی بعد از انقلاب نیز، در هر عرصهای که وظیفهشان اقتضا میکرد، حاضر میشدند. ایشان در مسئولیتهایی همچون: نمایندگی مجلس، نمایندگی مجلس خبرگان رهبری، هیئترئیسه مجلس، رئیس مجلس خبرگان، شورای نگهبان و ریاست قوه قضاییه، ایفای نقش داشتهاند. ایشان حدود ده سال، ریاست قوه قضاییه را بر عهده داشتند و خود بنده از ایشان شنیدهام که در این ده سال یک ریال حقوق دریافت نکرده است. ایشان مخلصانه و با کمال ایمان و معنویت، در این عرصه انجام وظیفه کردهاند. بعد از ریاست قوه قضاییه، رهبر معظم انقلاب اسلامی بار دیگر ایشان را به عضویت شورای نگهبان درآوردند. ایشان در شورای نگهبان، از چهرههای بسیار موفق بودند. در همین اولین جلسهای که چهارشنبه گذشته در شورای نگهبان داشتیم، آیتالله جنتی نظم ایشان را در کنار این فضائلشان میستودند و میفرمودند: با اینکه آیتالله یزدی باید برای جلسات شورای نگهبان از قم میآمدند، اما قبل از همه میرسیدند...».
حامی سرسخت اجرای احکام اسلامی
برای چهرههایی چون آیتالله یزدی، آنچه در درجه نخست اهمیت قرار میگرفت، اجرای احکام اسلامی بود؛ امری که در جایگاه محور و مدار تمامی تلاشهای آنان قلمداد میشد. به قول آیتالله محسن فقیهی، عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم:
«مرحوم آیتالله یزدی شخصیت شناختهشده حوزه علمیه قم بود، که بیش از هفتاد سال در حوزههای علمیه، مشغول تحصیل علوم دینی و تدریس دروس حوزوی بود. آقای یزدی از مهمترین شخصیتهای نظام اسلامی محسوب میشد و از یاران دیرین و صدیق امام خمینی(ره) و همراه و همگام رهبر معظم انقلاب بود. ایشان در سمتهای مختلف همچون: ریاست قوه قضاییه، ریاست جامعه مدرسین، عضو شورای نگهبان و نمایندگی مجلس خبرگان رهبری، عهدهدار مسئولیت بودند و در این پستها، منشأ خدمات بسیاری به نظام اسلامی شدند. پیروی و تبعیت این عالم مجاهد از ولایت فقیه، زبانزد تمام مردم بود. تعصب و غیرت دینی خاصی برای پیشبرد احکام اسلام در جامعه داشتند و حامی سرسخت اجرای احکام اسلامی در کشور بودند. کمتر افرادی همانند مرحوم آیتالله یزدی وجود دارند که سابقه مبارزات انقلابی و تبعید و زندان و جهاد داشته باشند...».
هوای نفس و جلب توجه این و آن، محرک مواضع سیاسی او نبود
همانگونه که در فوق اشارت رفت، آیتالله یزدی که در دوران نهضت اسلامی، شجاعت خویش را در مسیر امتداد آن با پذیرش زندان و تبعیدهای مکرر نشان داده بود، پس از تشکیل نظام برآمده از آن نیز، نمیتوانست در برابر حمله بدان سکوت پیشه و مماشات کند. این امری است که حجتالاسلام والمسلمین احمد واعظی، رئیس دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، نیز بدان تأکید ورزیده است:
«آیتالله یزدی از افراد مؤثر و پیشگام در انقلاب بودند. ایشان با همتی مثالزدنی، برخی از اعلامیهها که در تأیید حضرت امام و انقلاب از سوی شخصیتهای حوزوی صادر میشد را منتشر میکردند و در این زمینه اهتمام ویژهای داشتند. آیتالله یزدی از ابتدای انقلاب در کنار امام راحل قرار داشتند. صراحت لهجه و شجاعت ایشان در ابراز مواضع، بسیار مثالزدنی بود. آیتالله یزدی طبق اعتقاد و تشخیص خودشان، اظهار نظر کرده و عمل میکردند و اعتنایی به پیامدهای احتمالی و خوش آمدنها و بد آمدنهای دیگران نداشتند. تمام کسانی که به عرصه سیاسی و اجتماعی ورود پیدا میکنند، جاذبهها و دافعههایی دارند و طبیعتا عدهای عمیقا با مواضع این افراد همراه و عدهای از نظراتشان ناخشنود میشوند، این امری بدیهی و جاری است و به ایشان اختصاص ندارد. بااینهمه آن چیزی که در شخصیت آیتالله یزدی برجسته بود، این است که هوای نفس و جلب توجه این و آن، محرک مواضع سیاسی و اجتماعی ایشان نبود. پیوند آیتالله یزدی با آرمانهای انقلاب و امام راحل، بسیار راسخ بود و در طول چهل سالی که از انقلاب میگذشت، لحظهای از آن آرمانها فاصله نگرفتند...».
نمادی از بیرغبتی به دنیا
اهالی سیاست، معمولا برای تأمین دنیای خویش به تلاش و تکاپو میپردازند. بااینهمه بسا علاقهمندان آیتالله یزدی، از جمله آیتالله محسن اراکی بر این عقیدهاند که وی هیچ رغبتی به مظاهر دنیا نداشت و حتی تنها خانه مِلکی خویش را وقف طلاب حوزه علمیه کرد:
«زهد، احتراز از دنیا، عدم تعلق به عناوین، عدم تعلق به وابستگیهای دنیایی و صرف همه عمر در راه خیر، از ویژگیهای ایشان بود. همانطور که میدانید، خانه ایشان تنها خانهای است که از دنیا در اختیار ایشان قرار داشت، که ایشان آن را هم وقفِ فعالیتهای علمی و دینی مکتب اهل بیت(ع) نمودند. خود ایشان هم یک شخصیتی بودند که باید از ایشان تعبیر کرد که خود را به تمام معنا وقف دین کرده بودند. هرچند دفاع از حق برای ایشان هزینههای بسیار سنگینی داشت، ایشان را آماج بسیاری از حملهها قرار میدادند. بسیاری آن بزرگوار را متهم میکردند و عبارات رکیکی در حق ایشان بهکار میبردند، ولی این تهاجم و این عکسالعمل نیروهای منحرف، هیچگاه ایشان را در دفاع از حق، در دفاع از مرزهای عقیدتی و از مرزهای علوم الهی و علوم آل محمد(ص) سست نکرد. ایشان تألیفات علمی خوبی در عرصههای علمی دارند، که کتاب "فقهالقرآن" از برجستهترین مکتوبات فقهی ایشان است. علاوه بر این، حضور ایشان در شورای محترم نگهبان طی دهها سال، حضوری پربرکت و اثرگذار بود؛ همچنین حضور ایشان در قوه قضاییه نیز، بسیار اثرگذار و قاطع بود. ما از زمانی که ایشان را شناختیم، ایشان فقیهی بینا، عالمی فاضل، آشنا با مبانی دین، آشنا با مبانی اجتهاد، محیط به منابع دینی، بصیر در دین، دارای حسن استنباط از منابع دینی که فهم درستی از مبانی داشتند، بودند. از همه اینها شاید مهمتر، آن جرئت و شجاعت و صلابتی است که در ایشان وجود داشت و در قرآن کریم، از آن به لَا یخَافُونَ لَوْمَهَ لَائِمٍ یاد میشود...».
چهرهای از آیتالله، که کمتر دیده شده است!
فراز پایانی این یادمان را توصیفات حجتالاسلام والمسلمین مجید یزدی از سیره اخلاقی پدر قرار دادهایم، تا جلوهای کمتر دیدهشده از سیره آن روحانی شجاع را پیش روی خوانندگان قرار دهیم. فرزند تأکید دارد که پدر در مراوده با خانواده و مراجعان، بس مهربان و متواضع بود؛ امری که مخاطب عام در رسانهها و روش آنها در انعکاس مطالب و اخبارِ مربوط به او، کمتر توانسته آن را ببیند:
«در خصوص شخصیت داخلی مرحوم والد هم، اگر بخواهم به محضرتان نکتهای عرض کنم، برعکس آن چیزی که شاید در بیرون، حاجآقا را یک آدم بسیار جدی میدیدند و گاهی هم مثلا میگفتند که اگر در نماز جمعه صحبت میکردند، خیلی عصبانی این کار را انجام میدهند و یا اگر صحبتی داشتند، خیلی با التهاب صحبت میکردند و بالأخره لحن خاصی داشتند، ولی در خانه خیلی عاطفی و مهربان بودند. حاجآقا یک شخصیت بسیار عاطفی و رقیقالقلب داشتند و شاید اصلا کسی تصور نمیکرد که چهره داخلی حاجآقا، اینقدر مهربان و عاطفی باشد. با بچهها و نوهها صمیمی بودند، با فرزندانشان خیلی با صمیمیت و با مهربانی برخورد میکردند، با والده ما ــ رحمه الله علیهما ــ با نهایت کرامت و شخصیت ارتباط داشتند و همه ما برای والده جایگاه خاصی قائل بودیم؛ چون پدر برای ایشان جایگاه خاصی قائل بودند و خیلی احترام میگذاشتند و شأن مادر را حفظ میکردند و دائما هم دراینباره به ما توصیه میکردند. عرض کردم که برعکس آن نگاه بیرونی، در داخل خیلی مهربان بودند. حاجآقا با بچهها بازی میکردند. زمانی که ایشان رئیس قوّه بودند، تا ساعت ۴، ۵ عصر در اداره بودند و بعد که به خانه میآمدند، طبیعتا کارتابلها را برای رئیس قوّه میآوردند، یک روز من آمدم و دیدم که ایشان یک گوشه نشستهاند و با عارفه، دختر کوچک بنده، داشتند نامههایشان را مینوشتند. گفتم: حاجآقا! چرا روی زمین و در این گوشه و در کنار بچه من نشستید؟ چرا پشت میزتان ننشستید؟ چون طبیعتا سخت است که آدم روی زمین بنشیند و نامه بنویسد. گفتند: من در خالهبازی ایشان شرکت کردم و دارم نقش پدر را ایفا میکنم و مزاحم بازی ما نشو!... برای من خیلی جالب بود که شخصی در آن شرایط سنی و با آن حجم کار، هم کارش را انجام میدهد و هم یک نشاط و شادمانی به نوه خودش تزریق میکند. محمدصالح، فرزند من، یک پسر خیلی پرانرژی بود. حاجآقا با او، به صورت نشسته والیبال و یا فوتبالدستی بازی میکردند! من فیلمهای حاجآقا را در حال این بازیها، در خانه دارم. ایشان خیلی عاطفی و مهربان بودند و همه ما، خیلی حاجآقا را دوست داشتیم؛ یعنی هیچگاه به ما امر و نهیای در خانه نداشتند. ما تصور میکردیم که دیدگاه و نظر حاجآقا در یک موضوع چیست و آن کار را انجام میدادیم، منتظر نبودیم که امری کنند و یا دستوری دهند. ایشان هیچگاه ما را مکلف به کاری نمیکردند و یا دستوری نمیدادند. اگر بین دو راه از ایشان مشورت میگرفتیم، میگفتند که به نظر میرسد که این راه بهتر باشد. سخنانشان توصیهوار بودند و هیچگاه دستوری چیزی را نمیگفتند و چون ایشان جایگاه خیلی بلندی نزد ما داشتند و همه ما در قلبمان ایشان را دوست داشتیم، آنچه که احساس میکردیم نظر ایشان است، همان را انجام میدادیم...».