پیوندهای نزدیک میان ایران و اردن هاشمی مظاهری از تلاش تهران برای همگرایی با کشورهای عرب را نشان میداد. اردن تنها کشور عرب بود که به صورت واقعی با اعزام واحدهایی به یاری ایران در نبرد عمان اقدام کرد. دولت ملکحسین، در دو نوبت 21 فروند هواپیمای نظامی قدیمی هاوکهانتر خود را در حمایت از سلطان قابوس به عمان اعزام نمود. جنگندههای پیشرفته فانتوم ایران نیز در مقابل برای پشتیبانی از حکومت ملکحسین به اردن رهسپار شدند
پایگاهاطلاعرسانیپژوهشکده تاریخ معاصر؛ پویش روابط و مناسبات خارجی ایران با کشورهای محافظهکارِ عربی در مدت زمان دو دهه آخر سلطنت محمدرضا پهلوی (1340-1350ش) تحولاتی را طی کرده است که میتوان آن را در طیفی از تنشزدایی و تعامل تا ستیزهجویی و تقابل ردیابی کرد. در این نوشتار کوتاه، به بررسی چگونگی روابط میان مهمترین کشورهای محافظهکارِ عرب و ایران در دو دهه پایانی حکومت پهلوی پرداخته شده است.
ایران و عراق: مبارزهجویی دائمی و همزیستی مقطعی
از منظر تاریخی، اختلافات ارضی و مرزی به همراه مسائل مذهبی همچون تبعیض علیه شیعیان در عراق و مسائل قومی و نژادی همانند مناقشه عرب و عجم، حضور کُردها در دو سوی مرزهای ایران و عراق از جمله عوامل اصلی تنش یا منازعه میان دو کشور در دوره پهلوی دوم بهویژه در سالهای 1325-1340ش بوده است. بااینحال روابط دو کشور همیشه در سطحی نامطلوب قرار نداشته و در تاریخ روابط ایران و عراق نقاط قابل اتکایی نیز یافت میشود؛ این روند متغییر در روابط خارجی میان دو کشور در دهههای 1340و 1350ش نیز تداوم یافت.
با وقوع کودتایِ 19 بهمن 1341ش (8 فوریه 1963م) در عراق و سرنگونی حکومت عبدالکریم قاسم و به قدرت رسیدن عبدالسلام عارف، تا حدی از تنش موجود در روابط دو کشور ایران و عراق کاسته شد و یک دوره پنجساله آرامش نسبی در روابط ایران و عراق بهوجود آمد. در این دوره مقامات سیاسی و رسمی دو کشور ملاقاتها و مذاکرات متعددی درباره مسائل مورد اختلاف مانند بهرهبرداری از آبهای سرزمینی دو کشور در خلیج فارس، بهرهبرداری مشترک از منابع نفتی در نفتشهر و خانقین، مسئله اروندرود و ... با یکدیگر داشتند.[1] تماسهای بین دو کشور، درحالیکه نتایج مشخصی به دنبال نداشت، ولی تا حدودی از بیاعتمادی و واهمه طرفین نسبت به یکدیگر کاست.
ضیافت محمدرضا پهلوی و فرح دیبا به مناسبت سفر عبدالرحمان عارف (رئیسجمهور عراق) و همسرش به ایران (23 اسفند 1345)
شماره آرشیو: 1-65020-275ع
آرامش و چالش در روابط دو کشور تا هنگام قدرت یافتنِ حزب بعث در عراق (26 تیر 1347) ادامه یافت، اما با حاکم شدن رژیم بعث در عراق، دوره دیگری از تیرگی روابط میان دو کشور آغاز شد. مهمترین مسئله در این زمان مذاکره در مورد وضعیت اروندرود بود، اما ازآنجاکه عراقیها بر تملک کامل اروندرود اصرار میورزیدند، این مذاکرات با شکست مواجه شد.[2] این رویداد روابط دو کشور را تا آستانه وقوع برخورد نظامی به وخامت کشاند و حتی احتمال درگیری نظامی نیز قوت یافت، اما با میانجیگری هواری بومدین، رهبر الجزایر، در جریان اجلاس سران اوپک (13 الی 15 اسفند 1353) در الجزایر، دو کشور به توافقاتی جهت پایان بخشیدن به اختلافات خود دست یافتند.[3] هرچند انعقاد قرارداد 1975 الجزیره، ظاهرا باعث پایان اختلافات مرزی و روابطی نسبتا بهتر شد، اما این آرامش نسبی در روابط بین دو کشور هرگز پایدار نبود.
صدام حسین، رئیسجمهور عراق، در کنفرانس ـ مسافرت محمدرضا پهلوی به الجزایر جهت شرکت در کنفرانس سران کشورهای عضو اوپک و حضور بومدین، رئیسجمهور الجزایر، به عنوان میزبان
شماره آرشیو: 191-۱۱ع
بااینحال، در این دوره علاوه بر اختلافات مرزی، تفاوتهای ایدئولوژیک رژیمهای موجود، گرایشهای پانعربیستی شدید رژیم بعث و اراده آن برای کنترل جهان عرب و مخالفت عراق با حاکمیت ایران بر جزایر سهگانه بر وخامت اوضاع افزود. همچنین نزدیکی رژیم شاهنشاهی به اسرائیل و آثار نامطلوب آن بر ذهنیت اعراب و سیاستگذاران رژیم بعثی، به پاکسازی و اخراج ایرانیهای ساکن در عراق و اتخاذ سیاست ایرانیستیزی از سوی رژیم بعثی منجر شد.
ایران و عربستانسعودی: تلاش برای همزیستیِ مسالمتآمیز
در روابط بین ایران و عربستان نیز مانند سایر کشورهای عربی خلیج فارس، عناصر تعارضبرانگیز تاریخیِ مرزی و مذهبی از دیرباز وجود داشته است. در دهههای نخست سلطنت محمدرضا پهلوی، به دلیل اختلاف بر سر چگونگی تعیین خط فاصل فلات قارهای بین دو کشور و برخورد غیردوستانه سعودیها با حجاج ایرانی، روابط سیاسی دو کشور در وضعیت مناسبی نبود، اما در اوایل دهه 1340ش تشدید درگیری بین ناسیونالیسم مثبت شاه و ناسیونالیسم عربی مصر باعث شد پهلوی دوم تلاشهایی برای نزدیکی با عربستان به عمل آورد؛ بدین منظور از پادشاه سعودی برای دیدار از تهران دعوت کرد. این اولین ملاقات محمدرضا پهلوی با پادشاه سعودی بود که راه را برای گسترش روابط بین دو کشور هموار کرد.[4]
با عادیسازی روابط میان دو کشور، روند مذاکره برای حل و فصل مسائل مورد اختلاف آغاز شد. در طی مذاکرات طرفین مسئله فلات قاره با احتساب 50 درصد از جزیره خارک مطرح شد. در سفرهای بعدی محمدرضا پهلوی به عربستان بالاخره حدود فلات قاره و حاکمیت بر جزایر فارسی و عربی مورد موافقت قرار گرفت و در سال 1346ش قراردادی در این زمینه بین ایران و عربستان به امضا رسید.[5]
در ده سال آخر سلطنت محمدرضا پهلوی عوامل متعدد دیگری باعث همکاری مشترک منطقهای ایران و عربستان شدند: یکی تأسیس سازمان اوپک که هر دو کشور از اعضای اصلی آن بودند و در سیاستگذاری نفتی و انسجام سازمانی نقش اساسی بازی میکردند.[6] ضمن اینکه در مسئله فلسطین و کنفرانس اسلامی از سیاست مشابه و هماهنگی پیروی نمیکردند، در دهه 1340ش همچنین با داشتن دشمن مشترک، یعنی جمال عبدالناصر، پیوندهای خانوادگی شاه ایران و آل سعود بیشتر شده بود و این یکی از دلایلی مهم حمایت خاندان آل سعود و حکومت عربستان از رژیم محمدرضا پهلوی تا آخرین روزهای عمر آن بود.[7]
استقبال محمدرضا پهلوی از ملک سعود، پادشاه عربستان سعودی، در ایران (سال 1334)
شماره آرشیو:65024-۲۷۵ع
ایران و سایر کشورهای محافظهکار ِعرب
در کنار عراق و عربستان بهعنوان مهمترین کشورهای عربی، مناسبات میان ایران و دیگر کشورهای عربی خلیج فارس مانند کویت، قطر، اردن، یمن، عمان و... نیز دارای اهمیت است. با استقلال این شیخنشینهای خلیج فارس در دهه 1970م، ایران که همواره در جهت گسترش روابط با همسایگان خود بود، به ایجاد ارتباط با این کشورها مبادرت ورزید و با هر یک از این کشورها روابط گسترده سیاسی فرهنگی و اقتصادی برقرار کرد؛ برای مثال ایران از جمله اولین کشورها بود که استقلال کویت را به رسمیت شناخت و بلافاصله یک هیئت سیاسی را به این کشور اعزام کرد و با تأسیس سفارت در این کشور در دیماه 1340ش روابط دو کشور وارد مرحله تازهای از حسن همجواری شد. روابط دو کشور تا پایان دوره پهلوی با دید و بازدیدهای سیاسی مکرر در بالاترین سطوح سیاسی و اقتصادی و با عقد قراردادهای متعدد، از جمله قرارداد 1344ش در مورد مرزهای دریایی در عالیترین وضعیت قرار داشت.[8]
یک چنین رابطه دوستانهای را ایران با قطر دنبال میکرد. نزدیکی جغرافیایی قطر به بنادر جنوبی ایران و در نهایت رفتوآمد بازرگانان ایرانی به این کشور و اقامت تعداد زیادی از ایرانیان در آنجا موجب شده بود دو کشور به علائق و منافع یکدیگر توجه خاصی مبذول نمایند. با اعلام استقلال قطر در شهریور 1350ش و شناسایی این کشور در مهر 1350ش مبادلات بازرگانی و روابط سیاسی دو کشور رو به افزایش گذارد.[9]
همچنین روابط ایران با کشورهایی مانند اردن، بحرین و یمن در دهههای 1340 و 1350ش نیز شایان تأمل است. پیوندهای نزدیک میان ایران و اردن هاشمی مظاهری از تلاش تهران برای همگرایی با کشورهای عرب را نشان میداد. اردن تنها کشور عرب بود که به صورت واقعی با اعزام واحدهایی به یاری ایران در نبرد عمان اقدام کرد. دولت ملکحسین، در دو نوبت 21 فروند هواپیمای نظامی قدیمی هاوکهانتر خود را در حمایت از سلطان قابوس به عمان اعزام کرد. جنگندههای پیشرفته فانتوم ایران نیز در مقابل برای پشتیبانی از حکومت ملکحسین به اردن رهسپار شدند.[10] محمدرضا پهلوی در دیدار خود از اردن در دی 1353ش تأکید کرد: «ایران از هیچ کمکی به اردن دریغ نخواهد کرد».[11]
در این میان، مناسبات ایران و یمن تحت تأثیر جنگ داخلی یمن در این سالها اندکی پیچیدهتر بود. یمن بهواسطه جنگ داخلی عملا به دو بخش یمن شمالی (سلطنتطلبان) و یمن جنوبی (جمهوریخواهان) تقسیم شده بود. حکومت ایران، حکومت یمن جنوبی را به دلیل قرار گرفتن در جبهه متحد شوروی، خطر بزرگی برای منافع استراتژیک خود بهشمار میآورد و به همین دلیل نیز به حمایت همهجانبه از یمن شمالی پرداخت. پس از پایان جنگ در شهریور 1349ش، ایران جمهوری عربی یمن را به رسمیت شناخت و از خرداد 1352ش با تشکیل سفارت ایران در یمن روابط و تعاملات سیاسی و به تبع آن روابط اقتصادی میان دو کشور رونق گرفت.[12]
فرجام سخن
روابط خارجی ایران با کشورهای حوزه جنوبی خلیج فارس در دوره پهلوی دوم تحت تأثیر مجموعه تحولات داخلی، منطقهای و بینالمللی دارای فراز و نشیبهای زیادی بود. در این میان، روابط ایران و کشورهای محافظهکار عربی در پانزده سال آخر سلطنت محمدرضا پهلوی از عوامل متعددی تأثیر میپذیرفت، اما بررسی رفتار حکومت پهلوی با کشورهای محافظهکار عرب در دو دهه 1340 و 1350ش نشان میدهد که مناسبات این کشورها با یکدیگر روندی را طی کرده است که دگرگونیهای چشمگیر در ساختار قدرتِ خردهنظامهای منطقهای در خلیج فارس در کنار عوامل تاریخی، ژئوپلتیکی، فرهنگی و مذهبی در کنار یکدیگر در تعیین نوع مناسبات این کشورها تأثیرگذار بوده است.
پینوشتها:
[1] . مارک گازیوروسکی، سیاست خارجی آمریکا و شاه: بنای دولتی دستنشانده در ایران، ترجمه فریدون فاطمی، تهران، مرکز، 1371، صص 220-221.