نکته مهم درباره روش مبارزه انجمن این است که چرا این گروه بهجای مبارزه همزمان با بهائیت، به صهیونیسم و اسرائیل توجهی نداشت و درواقع اصلِ ریشه را منکوب نمیکرد؟
پایگاهاطلاعرسانیپژوهشکدهتاریخمعاصر؛ نقش اسلام و حضور انجمنهای سیاسی جایگاه مهمی در تاریخ و تحولات سیاسی اجتماعی معاصر ایران داشته است، به حدی که بهعنوان یک نیروی مؤثر، نافذ، قدرتمند و سازماندهنده، توانایی تغییر سیاسی و دگرگونی اجتماعی را در بزنگاههای تاریخی به عهده دارند و میتوانند در برپایی عدالت سیاسی و اجتماعی نقش مهمی ایفا کنند. شرط تحقق ایفای این وظیفه سنگین، تلفیق دو مفهوم «دین» و «سیاست» است که بستر را برای اجرایی کردن آن آماده میکند. اما انجمنهایی هم حضور داشتند که عنصر سیاست را در فعالیتهای خود منع و خلاف مسیر حرکت اعلام میکردند. انجمن حجتیه مهدویه، یکی از انجمنهایی است که از عنصر «سیاست» برکنار ماند و بهنوعی محافظهکاری سیاسی را در پیش گرفت. به همین منظور، در این جستار تلاش میشود سه مؤلفه اندیشه، روش و غایت انجمن را در مبارزه با پهلوی بهصورت «انتقادی» مورد واکاوی قرار دهیم.
جریانشناسی انجمن حجتیه
خاستگاه برآمدن «انجمن خیریه حجتیه مهدویه» در دهه 1330ش و فضای ملتهب ترویج اندیشههای کمونیسم حزب توده و شیوع اندیشه بهائیت بهقصد ایجاد انحراف و جلوگیری از احیای فکر دینی در جوامع اسلامی، برمیگردد که در سال 1332 با تلاش حاج شیخ محمود ذاکرزاده تولائی مشهور به شیخ محمود حلبی، در تهران تأسیس شد.[1] حلبی با تأثیرپذیری از استادان خود همچون میرزا مهدی اصفهانی و شیخ احمد شاهرودی، مؤلف کتاب «الحق المبین» در رد بابیه، مسئله بهائیت را خطر بزرگی تشخیص داد و فعالیتهای سیاسی خود را، که شکست در عرصه انتخابات مجلس هجدهم شورای ملی یکی از آنان بود، از مشهد به تهران منتقل کرد. به گفته طاهر احمدزاده، وی مهمترین وظیفه خود را در این شرایط مبارزه با بهائیت میدانست و «با سوگندهایی که مخصوص خودش بود، مثلا "و الله العلی الاعظم الاعلی" بر این نکته تأکید میکرد که امروز امام زمان(عج) جز مبارزه با بهائیها، خدمت دیگری را از ما نمیپذیرد و انتظار ندارد».[2]
در همین باره، استاد شهید هاشمینژاد، نماینده وقت امام در مشهد در رابطه با فعالیتهای انجمن حجتیه در پیش از انقلاب گفته است: «تعدادی از رهبرانشان چنان بهائیت را بزرگ میکردند که انگار در این مملکت تنها خطر بهائیت است و خطر بزرگتر دیگری همانند شاه و حکومتش وجود ندارد».[3] بنابراین این دیدگاه، راه نادرست اندیشه حجتیه را در مورد «مبارزه» نشان میدهد.
شیخ محمود ذاکرزاده تولائی مشهور به شیخ محمود حلبی
اندیشه حجتیه؛ جدایی دین از سیاست
ساختار اندیشه و راهبرد هر انجمنی، جدا از اینکه رابطه مستقیمی با جهانبینی و نگرش آن به جهان و مسائل مستحدثه دارد، چگونگی تحقق و چیستی دشوارههای ایجادشده را نیز آشکار میکند تا در برابر هر مفهوم و پادمفهومی، مکانیسم فکری و اعتقادی آن موارد، مورد داوری قرار گیرد. در هسته مرکزی منظومه گفتمانی انجمن حجتیه، ایجاد بستر مناسب برای ظهور قائم آل محمد(عج) و ــ براساس راهکار نادرست برای آمادهسازی این بستر ــ دست زدن به اموری که به عالمگیر شدن فساد کمک میکرد و نیز عبادت جدایِ از سیاست است و بهنوعی جدایی دین از سیاست قرار داشت.[4] درصورتیکه امر به معروف و نهی از منکر، یکی از اندیشههای بنیادین دینی است که نهتنها بر همه واجب است، بلکه نشانه پویایی جامعه در جهت تغییر رفتارهای نامطلوب به سمت هنجار اسلامی است که همیشه در اسلام انقلابی امام خمینی(ره) مطرح بود و همین مسئله نقطه افتراق انجمن با نهضت امام خمینی و مبارزه با حکومت پهلوی بود.
روش مبارزه؛ مبارزه با معلولها بهجای مبارزه با علتها
افتراق راهبردی میان انجمن و نهضت اسلامی ازیکطرف، و بیعملی انجمن حجتیه نسبت به حکومت طاغوت، استبداد سیاسی و کژروشی آن نسبت به عدالت، سبب شد مبارزه با معلولها مانند بهائیت، پپسیکولا، و طرح مسائل انحرافی و خرافات، بهجای مبارزه با علتها که سرمنشأ فساد، بیعدالتی، ظلم و استعمار و استثمار بود، بر اندیشه انجمن غلبه یابد و روش جداگانهای را در پیش گیرد؛ روشی که نه تنها تأیید امام خمینی را در پی نداشت، بلکه ایشان آن را کاملا مردود دانستند؛ زمانی که آقای گرامی طی نامهای نظر امام را در مورد عملکرد انجمن و آقای حلبی پرسید، امام پاسخ دادند: «راجع به شخصی که مرقوم شده بود جلساتش ضررهایی دارد. از وقتی مطلع شدهام تأییدی از او نکردهام و انشاءالله تعالی نمیکنم».[5] عدمتأیید یادشده، بر اساس مواضع انجمن در قبال رژیم بود؛ بدین ترتیب که انجمن نهتنها روش سازش و تأیید رژیم را در پیش گرفت، بلکه سردمداران انجمن بارها مواضع رژیم را مورد تأیید قرار دادند؛ چنانکه در قیام 15 خرداد، به جای آنکه مسئولیت خونهای بهناحق ریختهشده را متوجه رژیم طاغوت کنند، آن را به گردن امام امت انداختند و حتی اصل حرکت 15 خرداد را مواخذه کردند.[6] این سازش و عدم مبارزه به حدی بود که ساواک سلوک اجتماعی انجمن را به انقلابیون گوشزد میکرد و آن را الگو قرار میداد.
نکته مهم درباره روش مبارزه انجمن این است که چرا این گروه بهجای مبارزه همزمان با بهائیت، به صهیونیسم و اسرائیل توجهی نداشت و درواقع اصلِ ریشه را منکوب نمیکرد. شهید مفتح در باب دشمنشناسی انجمن گفته است: «یکی از همین آقایانی که دم از ولایت میزند یکوقت سخن درباره خطر اسرائیل برای جهان اسلام بود. بهصراحت به من گفت: خطر اهل سنّت برای ما بیشتر از خطر اسرائیل است».[7] این نگرش انجمن بهگونهای سبب شد به اسم اسلام به اسلام صدمه زد.
غایت انجمن و محافظهکاری سیاسی
مفهوم «انتظار»، ظهور «دولت حق» و برقراری «عدالت مطلق»، نهتنها به مبارزه با رژیم پهلوی منجر نشد، بلکه نقشه ذهنی انجمن به تفسیر نادرستی از دوران انتظار و جلوگیری از هرگونه مداخله اعضا در امور سیاسی انجامید، به حدی که آن انتظار به وضعیتی اسارتبخش، ویرانگر و فلجکننده تبدیل شد. توجیه آنها بر بیعملی و جلوگیری اعضا از سیاستورزی، که در اساسنامه انجمن درج شده است، بر این استدلال متکی بود که هرگونه اصلاح محکوم است؛ چراکه هر گناه و هر حقکشی، مقدمه ظهور است، پی اصلاح مانع از ظهور امام میشود.[8] درصورتیکه همه آیات قرآن مربوط به جهاد و ضرورت حاکمیت دین خدا در جامعه و نهیب جامعه مبنی بر اینکه چرا در برابر منکرات سکوت میکنید و با طاغوت درنمیافتید، نشاندهنده ضرورت مبارزه است. قرآنی که قیام حضرت موسی را بر ضد سلاطین توصیف میکند با محافظهکاری سیاسی انجمن در تناقض است.
انجمن بر این باور بود که هر مبارزهای نیروها را تلف میکند و در ادامه برای جلوگیری از پرسشهای منطقی اعضایش اینچنین استدلال میکرد که باید کلیه امکانات را برای جنگ بزرگ نگه داشت، و نباید آن را در زمان غیبت به هدر داد؛ درصورتیکه حضرت امام، چه پیش از انقلاب در کتاب «ولایت فقیه»، و چه پس از انقلاب بارها مداخله در امور سیاسی را یک تکلیف شرعی دانسته بود. امام میفرمایند: «ما مکلفیم به اینکه در امور دخالت کنیم. ما مکلفیم در امور سیاسی دخالت کنیم؛ مکلفیم شرعا، همانطور که پیغمبر میکرد».[9] این بیانات در رابطه با منظومه فکری و نگرش انجمن نسبت به عدم مبارزه با طاغوت و شیوه پیدایی حکومت اسلامی است. در نزد انجمن زمینه لازم برای عدم مبارزه و عدم دخالت در امور سیاسی با تحریف روایات انجام شد که خروجی آن بر مدار «انتظار» و تأسیس حکومت حق به دست امام زمان (عج) است و چون حاکم وقت معصوم نیست، پس نباید مبارزه کنیم و با رژیم باید ساخت و بالاتر آنکه باید به رژیم هم خدمت کنیم.
بنابراین، محافظهکاری سیاسی رهبران و اعضا باعث شد آخر حکومت پهلوی، انجمن نهتنها با کوچکترین تهدیدی از جانب رژیم مواجه نشود، بلکه بعضا از حمایت آن هم بهرهمند شود. همین رویکرد موجب شد انجمن یادشده هم در دینشناسی، هم در دشمنشناسی و هم در عدالت دچار شکست شود.
نتیجهگیری
انجمن حجتیه همانند سایر انجمنهای فرهنگی و اجتماعی در طول تاریخ معاصر ایران، مسیر مبارزه علیه شاه را منحرف و به هدفی دست چندم مثل فرقه ضاله بهائیت معطوف کرد و با این عمل جایگاه و شأن «سیاست» را به اقدامات فرهنگی تنزل داد؛ بنابراین، انجمن برخلاف حرکت اسلام سیاسی و انقلابی امام خمینی(ره) و با اعتقاد به جدایی دین از سیاست، نیروی خود را مصروف عوامل فرعی کرد و از مبارزه با اصل و ریشه بیعدالتی، که همان حکومت طاغوت شاه باشد، غافل ماند. این غفلت، مورد استفاده مقامات سیاسی و از جمله ساواک قرار گرفت، تا جایی که ساواک به انقلابیون پیشنهاد میکرد مانند انجمن حجتیه فعالیت کنند! در مجموع، انجمن در اندیشه، تحجرگرا و مخالف شدید فلسفه؛ در روش، محافظهکار و فاقد تمایل به گرایش اسلام سیاسی؛ و غایت آن، ظهور قائم موعودی بود. به واقع آنها به ولایتی قائل بودند که از اوامر ولی و نایب برحقش امام خمینی، عدول کردند.
پینوشتها:
[1]. رسول جعفریان، جریانها و سازمانهای مذهبی و سیاسی ایران (از روی کار آمدن محمدرضاشاه تا پیروزی انقلاب اسلامی) سالهای 1320-1357، تهران، علم، چ دوم، 1392، ص 527.