پس از پیروزی انقلاب اسلامی، سلطه ایادی استعمار بر منابع ایران به پایان رسید. در این میان تشکیلات سیاسی بهائیت، به مثابه ابزاری برای هجمه دشمنان نظام جمهوری اسلامی، شروع به فعالیت کردند و در شرایط حساس و موقعیتهای خطیر، عناصر این سازمان در کنار جریانهای برانداز، سهم مهمی در ایجاد آشوب و اغتشاش داشتند. در مقال پیآمده چرایی و چگونگی اقدامات براندازانه این تشکیلات را مورد بازخوانی و تحلیل قرار دادهایم. امید آنکه علاقهمندان را مفید و مقبول آید
دوران طلایی بهائیان در ایران
سلطنت شانزدهساله رضاخان پهلوی و ۳۷ ساله پسرش، دوران طلایی تشکیلات بهائیت در ایران بود. با آغاز حکومت رضاشاه، بهائیان به یکی از جریانهای بانفوذ در عرصههای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی تبدیل شدند. رضاخان به جهت اعتمادی که به بهائیها داشت و بنا به خواست انگلیسیها، تربیت فرزندانش را به آنها سپرد. گزارشهای پراکندهای از دوره رضاخانی به جا مانده که نشان از قدرتگیری بهائیان در حکومت قزاق است. در این زمان کلیه امور مالی و دربار، در دست دو تن از بهائیان مشهور به نامهای شعاعالله علائی و فتح اعظم قرار داشت.[1] در این دوران عناصر بهائی مانند: مجید آهی (وزیر راه)، عینالملک هویدا (سفیر ایران در شامات و عربستان) و اسدالله صنیعی (آجودان ولیعهد)، به مناصب کلیدی دست یافتند.[2]
اعضای تشکیلات موسوم به «یاران ایران»، مدیران وطنی جامعه بهائی
در دوران پهلوی دوم بهخصوص بعد از کودتای انگلیسی ـ آمریکایی 28 مرداد 1332، بهائیان تصدی مناصب کلیدی را بهدست گرفتند. به گفته ابوالفضل قاسمی، نویسنده کتاب «الیگارشی یا خاندانهای حکومتگرا در ایران»: «بهائیت که شاخهای از صهیونیسم بهشمار میرود، طبق دستوری که گرفته بود، همه قوای خود را در ایران برای پیاده کردن نقشه نابودی اندیشههای ملی و مذهبی بهکار گرفت و برای این منظور مجریان خود را انتخاب کرد، تا در درازمدت آرمانهای ملی و سنّتهای دینی را تخریب نمایند؛ لذا بهائیان کمکم درصدد تسخیر پستهای حساس و کلیدی در کشور برآمدند...».[3] در این میان عبدالکریم ایادی، پزشک مخصوص شاه، بانفوذترین فرد بهائی نزد محمدرضا پهلوی بود که با حمایت او، افسران بهائی در ارتش ایران ترفیع مقام گرفتند و بسیاری از عناصر این جریان، در ارکان مختلف رژیم به صدارت، وزارت و وکالت رسیدند.[4] چندی پس از شروع اصلاحات آمریکایی شاه در ایران، همانطور که بارها امام خمینی در سخنرانیهای خود خطر آن را گوشزد کرده بودند، در بهمن 1343 امیرعباس هویدا نخستوزیر ایران شد؛ دوران سیزدهسالهای که در آن رجال بهائی، بیشترین تصدی را در ارکان قدرت به دست آوردند؛ بهطوری که تعداد وزرای بهائی در کابینه وی، به نه نفر رسید،[5] همچون سپهبد اسدالله صنیعی (وزیر جنگ و تولیدات کشاورزی و مواد معدنی)، منصور روحانی وزیر آب و برق و کشاورزی، غلامعباس آرام وزیر خارجه، منوچهر شاهقلی وزیر علوم و بهداری، هوشنگ نهاوندی وزیر علوم و ریاست دانشگاه تهران و شیراز، فرخرو پارسا وزیر آموزش و پرورش، محمد معتضد باهری وزیر دادگستری و پرویز خسروانی وزیر ورزش.[6]
به این ترتیب نقشه دهساله شوقی افندی برای تبدیل ایران به عنوان دومین کشور بهائیت، در حال تحقق بود؛ چنانکه بیتالعدل، مقرّ این تشکیلات در حیفا، بعد از کشتار خونین مردم در قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، به قاتلین مردم تبریک گفت! بهائیان تابع تفکر جهانوطنی بودند و هیچ تعهدی به فرهنگ بومی و هویت دینی نداشتند و طبعا خود را مقید به رعایت اصول ملی خویش نیز نمیدانستند. آنها با طرح تئوری انطباق و همسازی با جوامع گوناگون و با گریز از فرهنگ ملی، بیشترین صدمات را به فرهنگ ایران زدند. طبق گزارش ساواک، یکی از عناصر رده بالای این جریان از عموم افراد بهائی میخواهد: «از نزدیک شدن به این مسلمانان کثیف خودداری کنند! امیدوارم در آتیه نزدیک کمر مسلمانان را با فعالیت دائم و روزافزون خود بشکنیم و بهائیت را در ایران و جهان پیشرفت دهیم...».[7] بهائیان با شعار بیوطنی، حتی در این زمان که بسیاری از ارکان حکومتی را در اختیار داشتند، به کشور خیانت میکردند. در اسناد ساواک، در خصوص جاسوسی بهائیان برای آمریکا و انگلیس، چنین آمده است: «حضیرهالقدس (مرکز اداری بهائیان) تهران طی نامه محرمانه به کلیه محفلهای سراسر ایران اعلام نموده: کلیه بهائیانی که در نیروهای مسلح شاهنشاهی خدمت مینمایند، زیر نظر داشته فورا آمار کلیه افراد نظامی از سرباز تا امرا طی یک یادداشت به حضیرهالقدس تهران ارسال، تا به بیتالعدل و به مراجع لندن و براند اسکات در آمریکا ارسال گردد و آقای براند اسکات آمار مورد نظر را خواسته...».[8]
با پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی، نفوذ و سلطه بهائیان در ایران برچیده و ریشه آن خشکیده شد؛ چنانکه در گزارش سفارت آمریکا به وزارت امور خارجه آن کشور در ژوئن ۱۹۷۹م (۱۳۵۸ش) آمده است: «یکی از نُه نفر مردان متفکر جامعه بهائیت (رؤسای محفل بهائیان) گفت که جامعه بهائی احساس میکند از جهات اداری، اجتماعی و مالی در حال مرگ است و با بدترین بحران در تاریخ ۱۲۸ سالهاش مواجه است...».[9]
مظلومنمایی ترفندی برای مقابله
با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، دست بیگانگان و ایادی آنها در داخل کشور، در ابعاد مختلف سیاسی، نظامی، اقتصادی و فرهنگی، از ایران اسلامی کوتاه شد. مصادره اموال بهائیت و از دست دادن جایگاه و مناصبشان، سبب تبلیغات سوء آنها علیه نظام جمهوری شد؛ بهطوریکه تشکیلات بهائیت به نمایندگی از اسرائیل و آمریکا، با علم کردن شعارهایی چون: دفاع از حقوق بشر، دفاع از اقلیتها و دفاع آزادی و حقوق زنان، قطعنامههای بسیاری را علیه ایران در سازمانهای بینالمللی به تصویب رسانده و با استفاده از اهرم رسانه، به ایجاد شبهه و ترویج تفکر ضد دینی در میان ایرانیان اقدام کرده است. به گفته افراد نجاتیافته از این جریان، تشکیلات بهائیت، تنها دوازده روز پس از شکلگیری حکومت منتخب مردم در ایران، دشمنی خود را با آن آغاز کرد. در سال 1362ش پس از چاپ اعلامیه دادستانی تهران مبنی بر ممنوع بودن فعالیت تشکیلاتی بهائیت، محفل روحانی ملی بهائیان ایران با چاپ و انتشار جوابیهای، تعطیلی تشکیلات بهائیت در ایران را اعلام کردند.[10]
یکی از سیاستهایی که تشکیلات بهائیت برای رویارویی با دولت ایران در پیش گرفته، ورود به فضای حقوق بشری است، که سیاستمداران غربی برای آنها مهیا و آماده ساختهاند. این تشکیلات تلاش میکند با تبلیغات و ادعای عدم آزادی و زیر پا گذاشتن مبانی حقوق بشر در ایران، برای اعمال فشار غرب و منفعل کردن سیستم رسمی در ایران سود ببرد. این تشکیلات با در پیش گرفتن سیاست مظلومنمایی، سعی در تخریب وجهه اسلام و انقلاب اسلامی، سرپوش گذاشتن بر ضعفهای خود، توجیه جنایات و خیانتهای خود در ایران و جهان اسلام، جذب نیرو و جلب توجه جهانیان و امکانات مختلف مجامع بینالمللی و تحت فشار قرار دادن جمهوری اسلامی ایران دارد. در این بین مجامع بینالمللی در غرب، متأثر از سیاستهای آمریکا، به جانبداری از بهائیت و موضعگیری علیه جمهوری اسلامی ایران پرداختند؛ برای نمونه پنج عضو کنگره آمریکا در قطعنامهای، به رونالد ریگان، رئیسجمهور وقت، پیشنهاد کردند که با یک اقدام بینالمللی، از مجازات بهائیان در ایران جلوگیری کند. علاوه بر آمریکا بسیاری از کشورهای غربی، از جمله انگلیس، کانادا و اسرائیل نیز، به حمایت از این تشکیلات سیاسی پرداختند.[11] نگاهی اجمالی به گزارشهای هدفدار و غیرمنصفانه فرستادگان سازمانهای حقوق بشر مانند گالیندوپول و کاپیتورن، این واقعیت را آشکار میسازد که همه ابزارهای امپریالیستی و صهیونیستی، دست به دست هم دادند تا نظام جمهوری اسلامی را وادار کنند تا این تشکیلات را به عنوان اقلیت دینی بپذیرند.[12]
یاران ایران
در سال 1300ش، مهمترین تشکیلات بهائیان در ایران به نام «محفل روحانی ملی»، زیر نظر شوقی افندی، رهبر سوم بهائیت، تأسیس شد. این محفل در سال 1362ش، به دلایل امنیتی توسط نظام جمهوری اسلامی غیر قانونی اعلام شد. در پی آن تشکیلات بهائیت، محفل مخفی موسوم به «یاران ایران» را تشکیل داد و با بیتوجه به حکم حکومتی، با تغییر نام محفل خود، عملا از این قانون تخطی و رویه سابق خود را در پیش گرفت. آخرین اعضای این گروه که مسئولیت مدیریت جامعه بهائی را بر عهده دارند، عبارت است از: فریبا کمالآبادی، جمالالدین خانجانی، عفیف نعیمی، سعید رضایی، بهروز توکلی، وحید تیزفهم و مهوش ثابت. در اوایل سال 1387ش، اعضای این هیئت دستگیر شدند. به دنبال آن، تشکیلات بهائیت و جریانهای حامی آن تلاش کردند تا جرم این افراد را بهائی بودن عنوان کنند؛ درحالیکه این افراد به اتهام جاسوسی برای اسرائیل، توهین به مقدسات اسلامی و تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی دستگیر شدند. حجتالاسلام قربانعلی دری نجفآبادی، دادستان وقت، در نامهای خطاب به حجتالاسلام غلامحسین محسنی اژهای، وزیر اطلاعات، با اشاره به اصل بیستم قانون اساسی مبنی بر حقوق شهروندی همه افراد ملّت و نیز اصل بیستوسوم قانون اساسی مبنی بر آزادی افراد برای داشتن هر عقیدهای اظهار داشت: «داشتن یک عقیده و مرام، آزاد ولی اعلان و ابراز آن به منظور تحریف افکار دیگران، جریانسازی و یا تبلیغ و تظاهر به قصد اغواگری و تشویش اذهان دیگران و عناوین مشابه، مجاز نخواهد بود».[13]
نقش بهائیت در فتنه 1388
در زمان برگزاری انتخابات ریاستجمهوری در سال 1388ش، بیتالعدل بر خلاف آموزههای رهبران آن مبنی بر عدم مداخله در سیاست، اجازه ورود آنها را به این عرصه صادر کرد.[14] پس از انتخابات، فعالیتهای سیاسی بهائیان شکل تازهای به خود گرفت. آنها که فضا را متشنج میدیدند، سعی داشتند از آب گلآلود ماهی بگیرند. بیتالعدل در پیامی به بهائیان ایران، صراحتا آنان را در مقابل ظلمهای وارده به مردم ایران مسئول دانسته و به ادامه آشوبها ترغیب کرد: «ملاحظه فرمایید که با چه سرعتی پردهها برافتاد! مظالمی که طی سالیان دراز از طرق سازمانیافته و پنهان، بر بهائیان و دیگر شهروندان آن کشور وارد آمده، در هفتههای اخیر در خیابانهای ایران در مقابل انظار جهانیان، نمایان گشته است... البته در عین حال نمیتوانید نسبت به مشکلاتی که گریبانگیر هموطنان عزیزتان است، بیاعتنا باشید...».[15]
بر اساس اطلاعات بهدستآمده، تشکیلات بهائیت با توهم اینکه نظام اسلامی به وسیله این آشوبها ساقط خواهد شد، نقشی پررنگ در آنها ایفا کرد. فعالیت سازمانی و حسابشده این تشکیلات در عاشورای آن سال، دشمنی آنها را هرچه بیشتر به نمایش گذارد. سرکردگان این حزب در شب تاسوعای حسینی، با حضور در منزل یکی از دستگیرشدگان، هماهنگیهای لازم را انجام داده و برای حرمتشکنی روز عاشورا، برنامهریزی کردند. نکته حائز اهمیت آن است که حدود صد نفر از افراد دستگیرشده در اغتشاشات عاشورای 13۸۸، بهائی بوده، که چند تن از آنها مانند بابک مبشر، داماد خانجانی و آرتین غضنفری، از خانواده عناصر رده بالای این تشکیلات در ایران محسوب میشدند. بروز همین مسئله، از اقدام برنامهریزیشده آنها برای هتک حرمت در این روز مقدس، حکایت داشته است. بلافاصله بیتالعدل در پیامی، به دستگیری چند بهائی اعتراف و از اظهارات قبلی خود دست میکشد و برای جلوگیری از خشم مردم، حرمتشکنیها را منکر میشود: «قاطبه ملّت شریف ایران، مردم جهان و جامعه بینالمللی، با ماهیّت عقاید و رفتار بهائیان آشنا هستند و به بیاساس بودن این ادعا واقفاند. این دوستداران عدل و انصاف شهادت میدهند که بهائیان در هر کشور ساکن باشند، با توسل به قانون برای حفظ حقوق خود و دیگران اقدام میکنند و از ستیزهجویی و خشونت پرهیز دارند...».[16]
نکته قابل توجه این است که اعضای این تشکیلات در اعترافات خود گفتهاند که حتی در نماز جمعههای بعد از انتخابات 1388 نیز، به منظور شرکت در تجمعات غیرقانونی شرکت میکردهاند. آرتین غضنفری، یکی از دستگیرشدگان، در اعترافات خود در مورد فعالیت سیاسی بهائیان میگوید: «بر اساس اعتقادات ما، یک فرد بهائی نباید در امور سیاسی دخالت کند و ما عرفا در سالیان گذشته بر اساس این اعتقاد، در رأیگیری شرکت نمیکردیم...». پیام فنائیان، یکی دیگر از دستگیر شدگان بهائی فتنه 1388 نیز، در اعترافات خود گفته بود: «ما از قبل اجازه حضور در فعالیتهای سیاسی و انتخاباتی از سوی بیتالعدل را نداشتیم، تا قبل از انتخابات مجلس شورای اسلامی سال 1382، ولیکن طی بیانیهای که از سوی بیتالعدل صادر شد، ما مجاز به ورود به فعالیتهای انتخاباتی شدیم و با توجه به شرایطی که در انتخابات دوره دهم ریاستجمهوری ایجاد شد، ما به همراه دوستانمان فعالیتهای انتخاباتی خود را آغاز کردیم، از جمله تجمعاتی که در آن حضور داشتیم...». وی همچنین در مورد نحوه اطلاعیابی از مواضع بیتالعدل میگوید: «دستورات مربوط به حضور در اغتشاشات و تجمعات غیرقانونی از طریق ضیافتها بوده، که یکی از انواع جلسات داخلی بهائیت است...».[17]
فریبا کمالآبادی در کنار مهوش ثابت، از مدیران وطنی جامعه بهائی
کلام آخر
به طور حتم تشکیلات بهائیت در مواقع حساس و بحرانی تلاش میکند با خطدهی به براندازان داخلی، زمینه را برای ساقط کردن نظام جمهوری اسلامی فراهم کند، اما به دلیل جایگاه مذهب تشیع در میان مردم و پشتوانه مردمی نظام، تلاشهای آنها با شکست مواجه شده است. از سوی دیگر این تشکیلات، سیاست فشار از طریق مجامع بینالمللی را در قالب تضعیف حقوق بهائیان در ایران در پیش گرفتهاند. ادعاهای آنها در حالی مطرح میشود که بهائیان ساکن در عکا و حیفا طبق قوانین رژیم اشغالگر قدس، حق تبلیغ ندارند! با وجود غیر قانونی بودن همین مسئله در ایران، در سالهای پس از پیروزی انقلاب، آنان نه تنها به تبلیغ و ترویج بهائیت پرداختهاند، بلکه به عنوان ستون پنجم صهیونیسم، انگلیس و آمریکا عمل کردهاند. آنچه مسلم و حقیقتی انکارنشدنی است، این است که ارتباط این جریان با اسرائیل و غرب و ضدیت و دشمنی آنان با اسلام، باعث منع تبلیغات آنها در داخل کشور شده است. با وجود این، تشکیلات بهائیت برای داغ کردن فضا در کشور، به اعضای خود دستور به مقاومت مدنی میدهد و آن را به عنوان دستاویزی برای هجمه به نظام مطرح میکند. در این میان کشورهای غربی در حالی به حمایت از این فرقه سیاسی میپردازند که خود حق تبلیغ به فرقههایی نظیر «ساینتولوژی» را نمیدهند! این فرقه که مانند بهائیت، مقرّ آن در اسرائیل قرار دارد، توسط رول هابارد، نویسنده داستانهای علمی و تخیلی، با عنوان مکتب علمیگرایی توسعه یافته است، که در برخی از کشورهای غربی مانند: فرانسه، آلمان و سوئد، به رسمیت شناخته نشده و حق فعالیت ندارد. با توجه به ادعاهای بهائیان مبنی بر اجحاف و نادیده گرفتن حقوق شهروندی، آنها باید پاسخ دهند که کدام بیمارستان در ایران از پذیرش آنها سر باز زده؟ کدام بانک در کشور ما به درخواست وام آنها جواب منفی داده؟ کدام مدرسه از ثبت نام آنها خودداری کرده؟ درحالیکه بسیاری از دانشجویان بهائی در مراکز دانشجویی ما در حال تحصیلاند و فعالیتهای اقتصادیشان در تهران، در بیش از 47 شرکت نظیر: واردات لنز عینک و صنایع اپیتیک، صنایع بهداشتی و آرایشی، صنایع شیمیایی و سموم کشاورزی، ساخت آسانسور و دوربین مدار بسته، صنایع سیمان و شرکتهای بزرگ ساخت چرخ خیاطی در حال توسعه است.
پینوشتها:
[1] . مجتبی مجدآبادی، نفوذ بهائیان در حکومت پهلوی به روایت اسناد، ص 37.