پایگاهاطلاعرسانیپژوهشکدهتاریخ معاصر؛ یکم آبانماه سال 1356 به ناگهان خبری از نجف مخابره شد و بهزودی وضعیت ایران را متحول و اوضاع را بر رژیم پهلوی سخت و نگرانکننده کرد؛ آیتالله مصطفی خمینی به شهادت رسیدند. وی یکی از شخصیتهای بالقوه و بالفعل اسلام بود که در 47 سالگی به شهادت رسید. برجسته بودن ایشان در حوزههای علمیه قم، نجف و مشهد سبب شد تا علما و روحانیت و برخی گروههای مرجع نسبت به شهادت ایشان واکنش نشان دهند. این نوشتار به چگونگی این واکنشها در قبال شهادت آیتالله مصطفی خمینی اختصاص یافته است.
از زندان تا واکنش به شهادت
مرحوم حاج سیداحمد خمینی با ذکر خاطرهای از برادر خود میگوید که امام هر روز مرحوم حاجآقا مصطفی را برای دیدن آیتالله حکیم به منزل ایشان میفرستادند. اینجا بود که رژیم بعث عراق حاجآقا مصطفی را دستگیر کرده و به بغداد انتقال داد. هالهای از ترس و وحشت در نجف حکمفرما شده بود، همه دستهدسته به خانه امام میآمدند و میخواستند که از رژیم بعث عراق رسما بخواهند که حاجآقا مصطفی را آزاد نماید و همه خوف آن را داشتند که بلایی سر ایشان بیاورند. امام در پاسخ میفرمودند که مبارزه این سختیها و تلخیها را به دنبال دارد. «کسی که در این راه گام بر میدارد هیچ وقت از دشمن خود تقاضایی نمیکند و اگر مصطفی را هم بکشند من برای آزادی او درخواستی نمیکنم». نزدیک به یک هفته مرحوم حاجآقا مصطفی در بغداد در زندان بودند و از سرنوشت او هیچکس اطلاع نداشت. علاوه بر این از ایشان خواسته بودند که به منزل آیتالله حکیم نرود، ولی ایشان اعلام کردند که این بستگی به حرکت و نظر امام دارد و اگر ایشان دستور بدهند و امری بکنند آن را عمل خواهم کرد.[1]
شهید آیتالله سیدمصطفی خمینی
پس از دستگیری توسط ساواک (سال 1343)
نقطه اوج مبارزات مردم علیه رژیم پهلوی اعتراض به شهادت آیتالله مصطفی خمینی بود. واکنش روحانیت به این مسئله در حوزه علمیه قم نمود یافت. پس از دریافت خبر شهادت ایشان، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در جلسهای تصمیم گرفت به احترام ایشان، درسهای حوزه تا چند روز تعطیل شود که این تصمیم در زمینه دروس سطح حوزه عملی شد. برای درسهای خارج هم با هماهنگی برخی از مدرسین از جمله آیتالله گلپایگانی و آیتالله شریعتمداری که دروس خارج را تدریس میکردند، تصمیم گرفته شد به احترام شهادت ایشان تدریس تعطیل شود. واکنشهای عظیم به این دلیل بود که همگان به فوت آیتالله مصطفی خمینی به دیده تردید مینگریستند.[2]
آیتالله منتظری احتمال شهادت مصطفی خمینی به دست عمال استعمار را منطقی میدانست. واکنش او این بود که به احتمال قوی این توطئه با توافق پنهانی ساواک ایران و عراق انجام شده باشد و انگیزه اصلی آن را ضربه زدن به رهبر انقلاب باید دانست. در حقیقت گمان آنان بر این بود که میتوانند یکی از مؤثران در انقلاب اسلامی را از صحنه بیرون کنند؛ غافل از اینکه واکنشها به چنین حادثهای انقلاب اسلامی را تقویت کرد. آیتالله حاج شیخ محمدهادی معرفت عنوان میکند که زمانی که خبر فوت مصطفی خمینی را شنیده در نجف بوده است و عدهای از فضلا از جمله شیخ عبدالحسین خراسانی خبر فوت ایشان را به اطلاع حضرت امام رساندند و امام بیتابی نکردند، ولی آنقدر این داغ برای ایشان سنگین بود که میگفتند برخی شبها امام ناگهان در خانه میگویند آقا مصطفی.[3]
نمایی از مراسم تشییع پیکر شهید آیتالله سیدمصطفی خمینی
در بازار حویش نجف (آبان 1356)
از واکنش دانشجویان خارج از کشور تا تشییع گسترده
همه علما در تشییع پیکر آیتالله مصطفی خمینی حاضر شدند؛ حتی کسانی که سالها با امام رابطه نداشتند و این حالت فوقالعاده باعث شده بود همه قشرهای روحانی در این مراسم شرکت کنند. در حقیقت مرجعی با سن بالا، فرزند فاضلی را که حتی از این توانایی برخوردار بود که رساله بنویسد، از دست داده بود. مسئله دیگر رفاقت و صمیمیتی بود که اقشار و طبقات گوناگون با شخص حاجآقا مصطفی داشتند. یکی از مسائل مهم، شهادت ایشان بود؛ فوت مبهمی که کسی نمیدانست سکته کرده یا کشته شده است. این عوامل متعدد دست به دست هم داده و موجب شده بود طبقات گوناگونی در تشییع پیکر ایشان شرکت کنند. بنابراین، مراجع و علمای حوزه یکپارچه در مراسم تشییع و مجالس ختم ایشان حضور پیدا کردند.[4]
حضرت امام به عنوان پیشوای نهضت که هدایت و رهبری انقلاب را بر عهده داشتند و به عنوان فقیهی آگاه به زمان و مکان همواره سعی میکردند با شناخت کامل از وضع جامعه ایران در اجرای مسئولیت محوری و حساس خود تلاش کنند. بدیهی است در پی شهادت آیتالله حاج مصطفی و حضور جدی مردم در صحنه، حضرت امام با وجودی که شهادت فرزند خود را امید اسلام میدانستند و ناراحت و اندوهگین شده بودند، ذرهای در حرکت انقلاب خویش عقب ننشستند. این در حالی بود که دشمن در آرزوی مشاهده ضعف، ناامیدی و ضربهپذیری امام بود. امام حتی حاضر به تغییر در برنامه خود در درس و بحث نیز نشدند و از موقعیت بهوجودآمده برای ایجاد تحرک و همبستگی بیشتر سود جستند. بنیصدر در مصاحبه خود با رادیو بیبیسی طی تحلیلی از این واقعه و با اشاره به اقدامات امام عنوان کرد که آن اقبال عمومی و برگزاری فاتحه باعث شد تا دوباره امام دلگرم شود، «بعد که مردم راه افتادند و به حرکت افتادند... اولین اعلامیهاش درآمد».[5]
دانشجویان و مسلمانان خارج از کشور پیامهای تسلیت جداگانهای به مناسبت شهادت حاجآقا مصطفی برای امام خمینی ارسال کردند. امام خمینی در پاسخ به پیام تسلیت دانشجویان و مسلمانان خارج از کشور، سخنی دارند که میتواند تأییدی بر فجر بیداری در این زمان باشد. امام عنوان کرد که این جنبش و بیداری عمومی که در کشورهای اسلامی عموما و در ایران خصوصا پدید آمده و به این تنفر و انزجار عمومی از «دستگاههای ظلم و وحشیگری و استعمار و استعمارگران امیدها دارم، این بیداری و تنفر عمومی موقت و زودگذر نیست و تا پایان دادن به دستگاه جباران و خاتمه دادن به ظلم ستمکاران ادامه دارد». در ادامه نیز عنوان کردند که «به دنبال ظلم بیحدوحصر دستگاههای جبار و محرومیتهای روزافزون ملتهای ستمدیده انفجاری است که قدرتهای دستنشانده را که برای دربند کشیدن ملتها و چاپیدن مخازن آنها گماشته شدهاند در کام خود فرو میبرد و انتقام الهی از ستمکاران گرفته میشود».[6]
کارتی که به مناسبت شهادت آیتالله سیدمصطفی خمینی
توسط مبارزین طراحی و توزیع شد
بدبینی گسترده به نظام سیاسی؛ شکلگیری هویت جمعی
آیتالله خامنهای درباره شخصیت و شهادت آیتالله مصطفی خمینی نیز تأکید دارد که مصطفی خمینی به عنوان چهرهای برجسته در میان طلاب و مدرسین حوزه معروف بود. در سال 1341 که مبارزات روحانیت و حوزه علمیه شروع شد، ایشان در متن مبارزات بود. اما بدون هیچگونه تظاهر، شگفتآور بود که حاجآقا مصطفی در منزل امام مانند یکی از واردین این منزل و یکی از کسانی بود که به طور طبیعی در این خانه رفتوآمد میکردند. آیتالله خامنهای عنوان میکنند که کسی احساس نمیکرد که او فرزند امام است؛ حتی مراجعه وی به امام در حد دیگران بود. به عقیده آیتالله خامنهای، مسئله شهادت ناگهانی این روحانی بزرگ و این شخصیت عالیقدر جریان مبارزات را در ایران از یک گذرگاه بسیار حساسی گذراند و مبارزات را وارد یک مرحله جدیدی کرد. همه افراد را به شخصیت والای امام، این پدر صبور و بردبار واقف کرد. در حقیقت مهمترین وسیلهای که توانست این مبارزه را در شکل تودهای عجیبش، در شکل جدیدش و در عرصه تاریخ ایران حاضر بکند، این حادثه بزرگ بود.[7]
شهادت سیدمصطفی خمینی به دلیلی دیگر نیز برجسته بود. وی شخصیتی قابل و یار اصلی پدر بود و مرگ وی را نیز مانند مرگ علی شریعتی که چند ماه پیشتر اتفاق افتاده بود، عموما به پلیس امنیتی شاه نسبت میدادند. در تهران و سایر شهرها نیز تظاهراتی در محکومیت آنچه قتل ایشان تلقی میشد، برگزار شد. در 17 دیماه بار دیگر امام خمینی و احساسات عمومی مورد اهانت قرار گرفت. روزنامه نیمهرسمی «اطلاعات»، امام خمینی را با لحنی اهانتآمیز مورد حمله قرار داده و او را به خیانت و همدستی با دشمنان خارجی کشور متهم کرده بود.[8]
فشرده سخن
شهادت آیتالله مصطفی خمینی واکنش گسترده طبقات و گروههای مختلف را به دنبال داشت. این واکنش را میتوان نمود همبستگی گروههای مختلف در انقلاب اسلامی دانست. با تجلیلی که علما و مراجع و سایر طبقات از شهادت آیتالله مصطفی خمینی نمودند، سد خفقان و ارعاب شکسته شد. در نتیجه نهضت وارد مرحله جدیدی شد که دیگر کنترل آن برای رژیم ممکن نبود و طبعا انقلاب مسیر شکوفایی و پیروزی را پیمود.
پینوشتها:
[1]. روزنامه کیهان، «شهادتی که فجر بیداری را رقم زد»، ش 20899 (27 اردیبهشت 1393)، قابل دسترس در:
https://www.magiran.com/article/3045147
[2]. کمیته علمی کنگره شهید آیتالله سیدمصطفی خمینی، یادها و یادمانها از شهید آیتالله سیدمصطفی خمینی(ره)، تهران، موسسه چاپ و نشر عروج، 1376، صص 20- 23.
[3]. پرتال امام خمینی، مصاحبه با آیتالله حاج شیخ حسینعلی منتظری، قابل دسترس در:
https://b2n.ir/k14697
[4]. کمیته علمی کنگره شهید آیتالله سید مصطفی خمینی، همان، ص 302.
[5]. آزاده جهاناحمدی، زندگی آیتالله سیدمصطفی خمینی، تهران، روایت فتح (وابسته به موسسه فرهنگی روایت فتح)، 1401، صص 20-22.