رژیم بعثی عراق هزاران ایرانی تبعه عراق را از جوار اماکن متبرکه نجف، سامرا، کربلا و کاظمین به طرز رقتانگیزی اخراج و اموالشان را مصادره کرد؛ آنها را به وسیله کامیون تا مرز آوردند و به همان وضع رها کردند
پایگاهاطلاعرسانیپژوهشکدهتاریخ معاصر؛ روابط ایران و عراق در دوره حکومت پهلوی اول همواره با اختلافات زیادی همراه بود. البته پیش از آن نیز میان دو کشور اختلافاتی وجود داشت؛ حتی در دورهای که عراق بخشی از قلمرو عثمانی تلقی میشد. این اختلافات خود را به اشکال مختلفی نشان داد. گذشته از جنگهای مرزی، اخراج ایرانیان مقیم عراق از جمله اتفاقاتی بود که بارها از سوی کشور عراق صورت گرفت. اخراج ایرانیان از عراق که در مواردی با اخراج علما و روحانیون ایرانی نیز همراه بود در زمان حزب بعث شدت بیشتری به خود گرفت. با این مقدمه کوتاه در ادامه به تشریح بیشتر دلایل این موضوع و سایر موضوعات مرتبط با اخراج ایرانیان از عراق پرداخته شده است.
اخراج ایرانیان از عراق در دوره پهلوی اول و پیش از آن
اخراج ایرانیان از عراق به اختلافات دو کشور در زمینه مسائل اعتقادی و مرزی بازمیگردد. چنانکه گزارشهای بسیاری از آزار و اذیت ایرانیان در عراق و بهویژه اماکن مذهبی عراق در دسترس است. در زمان پهلوی اول نیز این اتفاق بارها رخ داد. البته عراق در آن دوره بخشی از قلمرو عثمانی محسوب میشد. جالب آنجاست که دخالت و کارشکنی کشورهای غربی همچون انگلیس در ایجاد این اختلافات نیز بسیار پررنگ بود؛ چنانکه وقتی این اتفاق در سال 1302 رخ داد، مقامات انگلیس از آن استقبال کردند. گزارش محرمانه بریتانیا در 31 اوت 1923م/ 1341ق، نشان میدهد تبعید علما تا چه حد برای انگلستان مهم بوده است.
در این گزارش ذکر شده است اقدام علیه روحانیون ایرانی دارای اهمیت تاریخی بود؛ زیرا این امر به نفوذ ایران در بین مردم عراق ضربهای کاری وارد کرد و به مردم نشان داد در عراق، قدرتی محلی حاکم است که دارای اقتدار لازم برای مقابله با کسانی است که میخواهند هرج و مرج در کشور ایجاد کنند. همچنین هنری دابس، کمیسر عالی انگلیس، در عراق میگوید: اکنون فرصت بینظیری است که از طریق آن میتوان شهرهای مقدس شیعه را از سلطه و نفوذ ایرانیها نجات داد. ممکن است بعدا چنین فرصتی هرگز تکرار نشود.[1] اخراج ایرانیان از عراق بهخصوص علما و روحانیون ایرانی که اکثرا در حوزههای علمیه و مدارس مذهبی عراق به کار و تحصیل مشغول بودند، در دوره پهلوی دوم نیز بارها اتفاق افتاد. این موضوع در دوره حاکمیت حزب بعث بسیار پررنگ شد.
اخراج ایرانیان در دوره حزب بعث
در دوره پهلوی دوم، روابط شاه با اسرائیل، حاکمیت بر اروندرود و همچنین بالا گرفتن مسئله حاکمیت ایران بر جزائر سهگانه، مهمترین دلایل اخراج ایرانیان از عراق بود. موضوع اروندرود تا جایی پیش رفت که در اواسط سال 1970م رسما به بنبست رسید. البته پیش از آن نیز دو کشور بر سر مسائلی خارج از دلایل مطرحشده دچار اختلاف شده بودند؛ اختلافاتی که نتیجه آن اخراج ایرانیان از سوی کشور عراق بود. یک نمونه از این اختلافات به ماجرای فرار تیمور بختیار مربوط است. تیمور بختیار در اردیبهشت 1347 تصمیم به تغییر محل فعالیت خود گرفت و از طریق لبنان عازم عراق گردید، ولی در فرودگاه بیروت به جرم داشتن اسلحه توقیف و به نُه ماه حبس محکوم شد.
نخستین واکنش دولت ایران در قبال دستگیری بختیار، طرح تقاضای استرداد وی بود. دولت ایران بختیار را به عنوان قاتلی که در ایران فردی را کشته است معرفی کرد... اما تلاش ایران برای بازگرداندن او با شکست مواجه شد. در نهایت دولت لبنان به دلیل متشنج شدن روابط خود با ایران، به بختیار اخطار کرد که باید ظرف 24 ساعت خاک آن کشور را ترک کند. بعد از اخراج بختیار از لبنان، بلافاصله دولت عراق به وی گذرنامه عراقی داد و همین موضوع باعث تیره شدن روابط ایران و عراق شد. با شدت گرفتن اختلافات، عراق دستور اخراج ایرانیان مقیم عراق را داد و ارتش دو کشور به حال آمادهباش درآمدند. مرز خسروی بسته شد و ایرانیان مقیم عراق تحت فشار و شکنجه قرار گرفتند و صدام حسین به اخراج ایرانیان پرداخت.[2]
گرچه در این مورد موضوع بختیار عامل اخراج ایرانیان بود، اما واقعیت آن است که ماجرای بختیار تنها یک بهانه بود و ریشه اختلافات به همان مسائل قبلی بازمیگشت؛ چنانکه این اتفاق در سالهای 1348 و 1350 نیز دوباره تکرار شد و بنا بر برخی آمار حدود نیممیلیون ایرانی توسط عراق اخراج شدند. در کتاب خاطرات حجتالاسلام والمسلمین محمد افشاری دراینباره آمده است: «در زمان اخراج ایرانیان از عراق یک شب تمام نمازگزاران مدرسه آیتالله بروجردی را که حضرت امام در آنجا نماز میخواند دستگیر کرده بودند... تمام کسانی را که دستگیر کرده بودند به این منطقه آوردند تا به ایران اعزام کنند».[3]
اخراج ایرانیان واکنش منفی و شدید بسیاری از علما و روحانیون را به دنبال داشت. در ایران، نتیجه آن شد که آیتالله سیداحمد خوانسارى، مجلسى را در مسجد سیدعزیزالله تشکیل دهد و در آن روز بازار تعطیل شود. گفتنی است بیش از بیستهزار نفر در آن مجلس، که حجتالاسلام فلسفى سخنران آن بود، حاضر شدند. فلسفی با استناد به آیه «ولا یجرمنّکم شنآن قوم على الاّ تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتّقوى» (مائده/ 8) از ظلم و بىعدالتى و پایمال شدن حقوق بشر در دنیا انتقاد و جنایات صهیونیستها در قتل عام مردم فلسطین را محکوم کرد و بعد خطاب به دولت عراق افزود: براى اقامه عدل باید به سرنیزه تکیه کرد، اما روى سرنیزه نمىتوان نشست![4]
حزب بعث عراق در این دوره در کنار اخراج ایرانیان به اقدامات دیگری نیز دست زد. از جمله این اقدامات میتوان به تبلیغات و مانورهای سیاسی ـ نظامی اشاره کرد. انعقاد قرارداد دوستی پانزدهساله میان شوروی و عراق، که به موجب آن وابستگی همهجانبه عراق به شوروی تثبیت میگردید، از دیگر اقداماتی بود که عراق در اوج اختلافات خود با ایران انجام داد. این موضوع بزرگترین تحولی بود که در روابط این کشور با شوروی حاصل شد و موجب گردید فعالیتهای نفوذی شوروی در منطقه خلیج فارس و منطقه خاورمیانه عربی از طریق پایگاه عراق بیش از پیش افزایش یابد. انعقاد این قرارداد در حقیقت عکسالعمل شکست رژیم عراق در تلاشهایی بوده است که به منظور خروج از انزوای سیاسی معمول میداشت.[5]
اخراج ایرانیان از عراق روابط ایران و عراق را بیش از پیش تیره ساخت. البته روابط عراق و ایران در زمان حاکمیت حزب بعث و رژیم پهلوی با فراز و نشیبهایی همراه بود؛ چنانکه حکومت پهلوی در زمینه اخراج امام از عراق و دور کردن او از کشور با بعثیها به توافق رسید، اما به طور کلی اختلافات اساسی همچنان باقی ماند. روابط دو کشور بعد از سقوط رژیم پهلوی و تشکیل جمهوری اسلامی نیز همچنان پایدار بود و باز هم به اخراج ایرانیان مقیم عراق منجر شد.
اخراج ایرانیان از عراق بعد از پیروزی انقلاب اسلامی
اخراج ایرانیان بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران نیز اتفاق افتاد. این اقدام در سال 1358 و به دستور مستقیم صدام صورت گرفت. او از اوایل سال 1358، هزاران ایرانی تبعه عراق را از جوار اماکن متبرکه نجف، سامرا، کربلا و کاظمین به طرز رقتانگیزی اخراج و اموالشان را مصادره کرد. رژیم بعثی عراق، که خود را برای حمله وسیع و سراسری به ایران آماده میکرد، عده بیشماری از ایرانیان مقیم این کشور را به وسیله کامیون تا مرز آورد و آنها را به همان وضع رها کرد.[6]
سخن نهایی
موضوع اخراج ایرانیان از عراق که بارها اتفاق افتاد گذشته از آنکه ناشی از سیاستهای خصمانه عراق نسبت به ایران بود تحت تأثیر اختلافات مرزی و ایدئولوژیک نیز قرار داشت. اختلافات مرزی دو کشور ریشه بلندی داشت و به گذشتههای دور مربوط بود. بااینحال آنچه باعث پررنگ شدن این موضوع طی سالهای مختلف شد، جهتگیریهای ایدئولوژیک و غیرعقلانی دو کشور در زمینه سیاست خارجی بود. ایران و عراق با وابستگی به بلوکهای قدرت بارها دورهای از روابط تنشآلود را تجربه کردند. البته عراق در جهتگیریهای سیاسی خود با تحولات گستردهای مواجه بود، اما حکومت ایران وابستگی به بلوک غرب را تا آخرین دوره حیات خود حفظ کرد. در پی گرفتن این سیاست نقش مهمی در بروز تنش میان دو کشور داشت؛ تنشهایی که میتوانست با کمی درایت سیاسی به نحو بهتری حل و فصل شود، اما این اتفاق هیچگاه محقق نشد و در نهایت به جنگ تحمیلی عراق علیه ایران بعد از سقوط رژیم پهلوی منجر شد.
پینوشتها:
[1] . ایران و استعمار انگلیس: مجموعه سخنرانیها و مقالات، ج 2، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1391، صص 339- 340.
[2] . جمعی از پژوهشگران، زندگینامه مشاهیر ایران و جهان (1-20)، ج 20، اصفهان، مرکز تحقیقات رایانهای قائمیه اصفهان، 1390، ص 1282.
[3] . محمدرضا احمدی، خاطرات حجتالاسلام والمسلمین محمد افشاری، تهران، مؤسسه فرهنگی هنری و انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1390، صص 81- 82.
[4] . جمعی از پژوهشگران، گلشن ابرار، ج 5، قم، مرکز تحقیقات رایانهای قائمیه اصفهان، ص 522.
[5] . محمدتقی تقیپور، استراتژی پیرامونی اسرائیل: اسرار عملیات مشترک موساد، ساواک، سرویسهای اطلاعاتی ترکیه و اتیوپی در خاورمیانه و آفریقا، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1380، ص 235.
[6] . علی حائری و همکاران، روزشمار شمسی، مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما، قم، دفتر عقل، 1386، ص 46.