بیش از ده روز از کودتا نگذشته بود که کابینه دولت بریتانیا به رهبری وینیستون چرچیل تشکیل جلسه داد و برقراری روابط مجدد و حل مسئله نفت با ایران را بررسی کرد؛ سپس اولین گامها برای این منظور برداشته شد و روابط ابتدا در سطح کاردار برقرار شد و بهتدریج به سطح سفیر ارتقا پیدا کرد، اما ماجرا به اینجا ختم نشد
پایگاه اطلاعرسانیپژوهشکده تاریخ معاصر؛ حوادث تاریخی بسیاری در دوران معاصر وجود دارد که حاکی از ضربات و صدماتی است که به ایران وارد شده است. با این حال، از برخی از این حوادث با عنوان نقطه عطف یاد میشود و در حافظه جمعی مردم ایران برای همیشه ماندگار خواهد بود. یکی از این نقاط عطف کودتای 28 مرداد سال 1332ش است که در نهایت به ساقط شدن دولت برآمده از آرای مردم منتهی شد. در واقع کشورهایی که بازیگر اصلی کودتا علیه محمد مصدق بودند هرچند داعیهدار دموکراسی در جهان بودند و بر طبل آن میکوبیدند در جایی که منافعشان تهدید میشد خلاف مواضع خود عمل کردند و یک حکومت کاملا دموکراتیک را سرنگون نمودند.
این حادثه تا آنجا مهم است که برخی از کارشناسان بر این باورند که اگر واشنگتن و لندن حکومت مصدق را سرنگون نکرده بودند شاید ایران به جای دیکتاتوری محمدرضا پهلوی یک بار برای همیشه دموکراسی را تجربه میکرد و سمت و سوی تاریخ به طرف دیگری پیش میرفت. با این حال، این اتفاق رخ نداد و محمدرضا به کمک انگلستان و آمریکا توانست بر اریکه سلطنت نشیند. در همین حال، یکی از موضوعات جالب، تجدید روابط ایران و انگلستان با ساقط کردن دولت محمد مصدق بود. اینکه چگونه روابطی که کاملا قطع شده بود و حالت خصمانه به خود گرفته بود دچار تغییر اساسی شد و لندن و تهران دوباره به یکدیگر نزدیک شدند در سطور زیر بررسی و تببین شده است.
مرحله اول از تجدید روابط
پس از کودتای 28 مرداد سال 1332ش و بازگشت محمدرضا پهلوی به ایران تغییرات چشمگیری در سیاست خارجی ایران روی داد. حکومت ایران به موازات گسترش روابط با ایالات متحده کوشید مناسبات خود را با لندن نیز بهبود بخشد. دولت زاهدی دو مسئله را در اولویت قرار داد: یکی ایجاد ثبات سیاسی در داخل و دیگری حل مسئله نفت. مسئله اول با حذف فیزیکی تمام نهادهای مشارکت قانونی و دستگیری و زندانی کردن و اعدام مخالفان حاصل شد. برای حل مسئله دوم با واشنگتن و لندن وارد مذاکره شد. زاهدی بر این باور بود که بقای دولت در ایران در گرو درآمدهای نفتی است. به زعم وی درآمدهای نفتی نیز با کمک شرکتها و قدرتهای جهانی امکانپذیر بود. او میگفت حال که دولت انگلستان و آمریکا آمادگی خود را برای کمک به ایران اعلام کردهاند چرا از این فرصت استفاده نکنیم. انگلستان حاضر است با ما کنار بیاید البته مشروط بر اینکه روابطمان را دوباره از نو برقرار سازیم.[1]
بیشتر از ده روز از کودتا نگذشته بود که کابینه دولت بریتانیا به رهبری وینیستون چرچیل تشکیل جلسه داد و برقراری روابط مجدد و حل مسئله نفت با ایران را بررسی کرد؛ همچنین در مهرماه 1332ش بود که آنتونی آیدن ابراز امیدواری کرد روابط دو کشور مجدد برقرار شود.[2]
در پاییز سال 1332ش بود که فیلیپ پرایس، یکی از نمایندگان حزب کارگر، به ایران آمد و با شاه و دولتمردان ایرانی دیدار و گفتوگو کرد. محمدرضا پهلوی از علاقه خود به تجدید روابط با دولت انگلستان سخن گفت و از زاهدی خواست که این مسئله را در دستور کار کابینه خود قرار دهد. در نهایت با وساطت و حمایت دولت ایالات متحده و با میانجیگری دولت سوئیس در 14 آذرماه سال 1332ش بود که سخنگوی دولت ایران اعلام کرد روابط تهران و لندن از این ساعت دوباره برقرار شده است. دو کشور طی اعلامیهای رسمی تصمیم به برقراری روابط مجدد گرفتند و میان دو کشور سفیر رد و بدل شد. دو طرف همچنین توافق کردند که برای رسیدن به راه حلی در زمینه مسئله نفت با یکدیگر همکاری کنند.[3]
حادثه 16 آذر
دو روز بعد از تجدید روابط سیاسی ایران و انگلستان، ریچارد نیکسون، معاون وزیر امور خارجه آمریکا، به تهران سفر کرد. این سفر واکنش مخالفتآمیز مردم ایران و جنبش دانشجویی را در پی داشت. مخالفت مردم با نزدیکی بیش از اندازه حکومت ایران به غرب، آنها را رو در روی یکدیگر قرار داد. طی حوادث این روز سه تن از دانشجویان دانشکده فنی دانشگاه تهران توسط عوامل حکومت به شهادت رسیدند و به همین دلیل بعدها از آن با عنوان روز دانشجو یاد شد.[4]
سپهبد فضلالله زاهدی، نخستوزیر، هنگام استقبال از ریچارد نیکسون، معاون ریاستجمهوری آمریکا، در فرودگاه مهرآباد
شماره آرشیو: 3368-۱ع
استقرار هیئت دیپلماتیک در تهران
دنیس رایت، از شخصیتهای باسابقه وزارت خارجه انگلستان، در تاریخ 30 آذرماه 1332ش با سمت کاردار موقت به تهران آمد و ایران به طور متقابل امیرخسرو افشار را در 24 دیماه به عنوان کاردار به لندن فرستاد. این روابط بهتدریج به سطح سفیر ارتقا پیدا کرد و علی سهیلی از طرف ایران به عنوان سفیر در بریتانیا مشغول به کار شد و بدینترتیب انگلستان توانست اولین گام را در حل بحران نفت با ایران بردارد. ماجرا به اینجا ختم نشد و بده بستانهای سیاسی و اقتصادی بسیاری میان طرفین صورت گرفت تا انگلستان بتواند مرحله دوم از سناریو خود را عملی کند؛ برای مثال انگلستان اجازه داد 25 لوکوموتیو سفارش دادهشده ایران، که به علت محاصره اقتصادی در دوره مصدق از تحویل آن خودداری کرده بود، به ایران ارسال شود و بهای آن نیز در فرصت مناسب پرداخت گردد. همزمان انگلستان شکایت خود را از یک شرکت ژاپنی که در دوره مصدق قصد خرید نفت از ایران را داشت، پس گرفت و با بازگشت تعدادی از پرستاران انگلیسی به ایران و خدمت مجدد آنها در بیمارستانهای تهران موافقت کرد. همزمان سفارش ساخت هزار دستگاه تراکتور و ماشینآلات کشاورزی به مبلغ یکمیلیون لیره به انگلستان داده شد.[5]
مرحله دوم از تجدید روابط
در همین حال نخبگان سیاسی در ایران که طرفدار انگلستان بودند و انگلوفیل لقب گرفته بودند دوباره فعالیت خود را در سپهر سیاسی ایران آغاز کردند تا مرحله دوم از سناریو انگلستان در ایران را عملی سازند. در واقع این نخبگان که در دوره مصدق از صحنه سیاسی دور شده بودند و دستشان از مناصب و منافع سیاسی و اقتصادی تا حدود بسیاری کوتاه شده بود، فرصت را برای بازگشت به صحنه مناسب دیدند. فقط چند روز پس از کودتا در تهران بود که زاهدی یک کمیته چهارنفره را به منظور حل اختلافات نفتی با انگلستان تشکیل داد. این کمیته چهارنفره با وساطت هربرت هوور، مشاور نفتی وزارت خارجه آمریکا که به عنوان میانجی به صورت مداوم میان لندن، تهران، و واشنگتن در ارتباط بود، تحت فشار آمریکا و دربار ایران ضرورت عقد قرارداد جدیدی را با شرکتهای نفتی خارجی پیشنهاد کرد.[6]
تشکیل کنسرسیوم
همچنین در اواخر اسفندماه سال 1332ش بود که زاهدی از نمایندگان شرکتهای بزرگ نفتی آمریکا، فرانسه، هلند و شرکت سابق نفت ایران و انگلیس دعوت کرد تا جهت تشکیل یک کنسرسیوم نفتی با مقامات ایرانی وارد گفتوگو شوند. درست در همین مقطع بود که لندن و واشنگتن نیز بر سر تشکیل یک کنسرسوم نفتی با یکدیگر به توافق رسیدند. در واقع از این مقطع به بعد دیگر انگلستان تنها بازیگر صحنه سیاسی و اقتصادی ایران بهشمار نمیآمد و میبایست نقش و قدرت آمریکا را که هر روز پررنگتر میشد میپذیرفت. در نهایت و در مذاکره با نمایندگان دولت ایران طرفین توافق کردند یک کنسرسیوم نفتی تشکیل و مراودات نفتی ایران و انگلستان دوباره از سر گرفته شود.[7]
علی امینی، وزیر دارایی و رئیس هیئت نمایندگی ایران در کنسرسیوم نفت، هنگام بازکردن شیر نفت
شماره آرشیو: 132-8445آ
این موضوع با مخالفت صریح رجال مذهبی و سیاسی ملیگرا در ایران همچون آیتالله کاشانی و محمد مصدق روبهرو شد، اما راه به جایی نبرد. آنها مفاد قرارداد را خلاف منافع و اهداف نهضت ملی شدن صنعت نفت تلقی میکردند و بر این باور بودند که تشکیل این کنسرسیوم سه سال و نیم مبارزه مردم ایران برای ملی کردن صنعت نفت را نادیده میگیرد.[8]
بااینحال، انگلستان که توانسته بود به کمک آمریکا دولت محمد مصدق را سرنگون کند توانست در نهایت به هدف خود دست یابد و قرارداد را نهایی و عملی کند. پس از تشکیل کنسرسیوم و اجرای قرارداد دولت انگلستان تلاشهای بسیاری کرد تا نفوذ گذشته خود را در ایران دوباره باز یابد و در این راه از هیچ کوششی دریغ نورزید؛ برای مثال، لندن برای به قدرت رساندن هواداران خود به زاهدی فشار آورد که استعفا دهد و هرچند زاهدی ابتدا با این خواسته مخالفت کرد، ولی در نهایت با اصرار محمدرضا پهلوی و با قبول شغل نمایندگی ایران در دفتر سازمان ملل متحد در ژنو، از نخستوزیری کناره گرفت و در فروردین سال 1334ش استعفا داد. پس از زاهدی فردی که به صورت سنتی طرفدار سیاست انگلستان بود، یعنی حسین علا، به قدرت رسید و با عضویت ایران در پیمان بغداد روابط ایران و انگلستان روزبهروز رو به گرمی نهاد و بدین ترتیب مرحله دوم از سناریو انگلستان عملی شد.[9]
در مجموع باید گفت که روابط انگلستان و ایران، که در پی کودتای 28 مداد سال 1332ش قطع شده بود و رو به خصومت گذاشته بود، طی دو مرحله دوباره از سر گرفته شد: در مرحله اول، پس از انجام کودتا و سرنگونی دولت قانونی محمد مصدق روابط دیپلماتیک و سیاسی رسمی برقرار شد و دو طرف به مبادله سفیر و هیئت دیپلماتیک اقدام کردند. با انجام این کار بستر برای مرحله دوم، که همان حل مسئله نفت بود، فراهم شد و انگلستان دوباره توانست منافع حیاتی خود را در ایران بهدست آورد و با اجرای قرارداد کنسرسیوم همه چیز به روال عادی قبل بازگردد.