تولد شوم؛ قتل‌عام آوارگان تل زعتر در لبنان با همكاري صهيونيست‌ها ـ سال 1976
پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛
​​​​​​
يادگار بربريت قوم برگزيده
 
قتل‌عام آوارگان تل زعتر در لبنان با همكاري صهيونيست‌ها ـ سال 1976
 
موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران
 
در تل‌زعتر، يكي از فاجعه‌آميزترين كشتار جمعي فلسطينيان در لبنان به دستور «شيمون پرز» توسط سربازان اسرائيلي انجام گرفت. در اين محل «فقط 17000 هزار نفر از 30000 هزار نفر سكنه آن فلسطيني بودند.  بقيه جمعيت را شيعيان لبناني تشكيل مي‌دادند كه از جنوب در جستجوي كار به شرق كه مركز صنعتي كشور بود، كوچ كرده بودند. » 1
 
در اين اردوگاه كه اينك به صورت قطعه زميني مخروبه در قسمت جنوب شرقي بيروت در داخل منطقه مسيحي‌نشين واقع است، يكي از هولناك‌ترين كشتارهاي جمعي به دستور «پرز» انجام گرفت.
 
از سال 1948 كه اولين گروه از اعراب فلسطيني ناگزير به ترك وطن شدند، عده كثيري در اين اردوگاه زندگي مي‌كردند. پس از كشتار وسيعي كه از پناهندگان فلسطيني در سال 1970 در اردن توسط ارتش آن كشور صورت گرفت و در تاريخ به نام «سپتامبر سياه» ثبت شد، عده كثير ديگري از فلسطينيان از آن كشور فراري و به لبنان سرازير شدند و در آن كشور به صدها هزار آواره جنگهاي 1948 و 1967 پيوستند.
 
در روزهاي آغازين اين در به دري، فلسطينيان با لقمه‌اي نان و كمي آب پذيرايي مي‌شدند. ولي در سال 1976 كه مورد حمله اسرائيليان قرار گرفتند، آنها توانسته بودند كه با كار و كوشش براي خود زندگي نسبتآ مرفهي دست و پا كنند و وضع خود را بهبود بخشند. در اين سال حمله ناجوانمردانه دولت اسرائيل با همكاري فالانژها و سربازان تحت فرماندهي سعد حدّاد، با آتش خمپاره و رگبار مسلسل و بمبهاي آتش‌زا همراه بود. 2
 
در اين حمله، ارتش اسرائيل و همدستانشان حتي تنها چاه آب اردوگاه را نيز در اختيار خود گرفتند و ساكنين باقيمانده اردوگاه كه تعدادي زن و كودك بودند، از دسترسي به آن محروم شدند. در آن روزهاي پرتب و تاب معروف بود كه «يك فنجان آب، معادل يك فنجان خون است. » فالانژها تحت حمايت سربازان اسرائيل به هيچ يك از ساكنين اردوگاه، نه زن، نه كودك و نه پير سالخورده، رحم نكردند. در يكي از روزهاي پرتب آن حمله و آن قتل‌عام، تمام مرداني را كه عازم ترك اردوگاه بودند، «در مقابل يكديگر سر بريدند. » 3
 
يكي از سربازان اسرائيلي كه شاهد عمليات در اردوگاه تل‌زعتر بود، نوشت: «. . .  بايد فالانژها را مي‌شناختي تا بتواني درك كني كه آنها قادر به چه خشونتهايي هستند. دست كم من كه سرباز ساده‌اي در بيروت هستم، اين را بخوبي درك كرده‌ام . . .  با يكي از فالانژها دوست بودم.  . . .  دو عكسي را كه با غروري واقعي به من نشان داد، فراموش نكرده‌ام. در يكي، با ژستي قهرماني ايستاده بود و در دستانش دو گوش كامل داشت، گوش تروريستها! به من گفت كه گوشها را اخيرآ خودش از بدن تروريستها بريده است؛ ]پس از آنكه ارتش اسرائيل تروريستها را به مراقبت فالانژها سپرد.[ و ديگري، در هر يك از دستانش يك سر بريده و در بين زانوانش سربريده سومي قرار داشت! او با كرّ و فرّ تمام به من گفت: «اين سرها متعلق به فلسطينيهايي است كه او خود سرشان را بريده است. » 4
 
بنا به نوشته يكي از خبرنگاران آمريكايي به نام جوديت كابورن: «در بمباران دهات، روستاها و مراكز پرجمعيت جنوب لبنان در سال 1974 همه روزه «هواپيماها و توپخانه‌ها و كشتيهاي جنگي اسرائيل» شركت داشتند.  «كماندوهاي اسرائيلي به آنها حمله مي‌كردند و با «منفجر كردن خانه‌ها و كشتن مردم، شماري از ساكنين را دستگير مي‌كردند» و به نقطه نامعلومي مي‌بردند كه ديگر اثري از آنها به دست نمي‌آمد. «اسرائيليها از شيوه‌هاي كاملا وحشيانه‌اي استفاده مي‌كنند كه مخصوص نظاميان مادر هند و چين بود؛ گلوله باران، بمباران و فرو ريختن بمبهاي فسفري و آتش‌زا و ناپالم؛ سلاحهايي كه بيشتر آنها را ايالات متحده در اختيار اسرائيل قرار داده است. » 5
 
بعضي از ديپلماتهاي ساكن بيروت و شاهدان عيني گزارش داده‌اند كه: «اسرائيليان در جنوب لبنان از سوزاندن اراضي پيروي مي‌كنند و هدف آنها اين است كه همه مردم را از آنجا برانند و منطقه‌اي غيرنظامي در آنجا ايجاد كنند.» آنها همچنين در گزارشهاي خود، از سوزاندن اجساد كشته‌شدگان و از ميان‌بردن قبرها ياد كرده‌اند. 6
 
يكي از اسلحه‌هاي خطرناكي كه دولت اسرائيل در لبنان به كار گرفت، بمبهاي خوشه‌اي بود. اين بمبها وقتي رها مي‌شدند، گلوله‌هاي رنگين از آن بيرون مي‌ريخت كه موجب نشاط كودكان مي‌شد. لذا آنها بدون توجه به اينكه به سوي مرگ مي‌شتابند، به طرف آنها مي‌دويدند تا گلوله‌هاي رنگين را بردارند. برداشتن يكي از آنها همان و قطعه‌قطعه شدن بدن كوچك آنان، همان.  اگر هم كشته نمي‌شدند، دست و پاي خود را از دست مي‌دادند و يا كور مي‌شدند. اين، هديه دولت طرفدار حقوق بشر آمريكا براي بي‌خانمانهاي فلسطيني بود.
 
«تل‌زعتر» با يكي از فاجعه‌آميزترين كشتارها توسط فالانژها در معيت سربازان اسرائيلي سقوط كرد و «2500 آواره بي‌پناه» آن كشته شدند. سپس راه براي ورود صهيونيستها و سربازان تحت فرماندهي ژنرالهاي اسرائيلي به منطقه باز شد. توني كليفتون در كتاب آسمان گريست نوشته است: «بوي مرگ فضاي اردوگاه را پر كرده بود. به هر كجا كه نگاه مي‌كردي، اجساد رويهم انباشته بود. در كوچه‌ها، خيابانهاي فرعي، زير گاريها و روي ويرانه‌ها. . . » 7
 
در اين نسل‌كشي و قتل‌عامهايي كه در اردوگاههاي «تل‌زعتر، صبرا و شتيلا» انجام گرفت، تروريستهاي اسرائيلي، حتي از «سوزانيدن بدن زنان و شيرخوارگان آنان» نيز ابايي نداشتند. انگار كه اصلا دل نداشتند.  بمبهاي فسفري آتش‌زا و خوشه‌اي، هديه دولت آمريكا به اسرائيل در لبنان بر سر كودكان و پيران و بيماران، و همه اهالي اردوگاهها فرو مي‌ريخت. اين بمبها اغلب به صورت عروسك و اسباب‌بازي ساخته شده بودند.  كودكان و زنان بدون اطلاع از اينكه سلاح مرگباري در دل آن عروسكها نهفته است، آنها را بر مي‌داشتند و پس از آنكه آن را به سينه‌هاي خود مي‌فشردند، يكباره بمب منفجر مي‌شد و مادر و كودك هر دو در آتش آن مي‌سوختند. معاون شهردار سابق اورشليم درباره رياكاري دولت آمريكا نوشته است: «اگر ارتش ما محصول كمك آمريكا نيست پس چيست؟ مگر ريگان نبود كه اعلام كرد شهرك‌سازي در كرانه باختري غيرقانوني نيست و مگر هيگ تجاوز به لبنان را تأييد نكرد. » 8
 
___________________________________
 
1. Naomijoy Weinberger. Syrian Intervention in Lebanon. The 1975-1976 Civil war- New York1980.  P. P.  59 - 60.
2. عده‌اي معتقدند كه خصومت فالانژهاي ماروني با آوارگان فلسطيني، رفتار اين دسته در لبنان كه حكومت در حكومت تشكيل داده بودند مي‌باشد.
3. براي اطلاع بيشتر به كتاب آسمان گريست، كشتارهاي اسرائيل از ديدگاه ناظران عيني، نوشته توني كليفتون، ترجمه كاظم چايچيان، انتشارات اميركبير، 1346 مراجعه شود.
4. نوم چامسكي، مثلث سرنوشت،  ص 355.
5. همان كتاب، صفحه 264.
6. نوم چامسكي، مثلث سرنوشت، صفحه 264.
7. توني كليفتون، آسمان گريست، صفحه 89.
8. نوم چامسكي ـ مثلث سرنوشت صفحه 538.
https://iichs.ir/vdccsxqi.2bqpp8laa2.html
iichs.ir/vdccsxqi.2bqpp8laa2.html
نام شما
آدرس ايميل شما