در سال 1948م سیا عملیاتی را با نام رمز «بدامن» آغاز کرد که برای تضعیف شوروی و حزب توده در ایران طرحریزی شده بود، اما چرا با ملی شدن صنعت نفت در ایران، تمرکز این برنامه بر عملیات علیه دولت ملی مصدق در ایران متمرکز شد؟
پایگاهاطلاعرسانیپژوهشکده تاریخ معاصر؛ با پایان یافتن جنگ جهانی دوم و تحول معادله جهانی قدرت، صحنه نظم جهانی به رقابت و نوعی جنگ سرد میان آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی تبدیل شد. توسعهطلبی شوروی پس از جنگ در اروپای شرقی و دیگر کشورهای همجوارش، نگرانی آمریکا از نقشه روسیه برای کنترل دنیا را شدت بخشید. در چنین فضایی، آمریکا برای جلوگیری از گسترش کمونیسم به جاسوسی و نفوذ در کشورهای هممرز با شوروی اقدام کرد. در این میان، موقعیت ژئوپلیتیک و راهبردی ایران این کشور را کانون برنامههای ضدکمونیستی آمریکا در منطقه قرار داد و به منظور مقابله با کمونیسم عملیاتی توسط سازمان سیا موسوم به بیدَمن (Be Damn) که در متون فارسی به بِدامَن(Bedamn) شهرت یافته است، شکل گرفت تا ضمن جاسوسی از کمونیستها، به اقدامات پیشگیرانه و نیز جنگ روانی علیه آنان دست زند.
با ملی شدن صنعت نفت، انگلستان در این شبکه با آمریکا همکاری کرد و بدامن به صورت گسترده به عملیات تبلیغی و تخریبی علیه دولت مصدق با محوریت کمونیسمهراسی دست زد که بهویژه در برهه منتهی به کودتای 28 مرداد 1332ش سرعت بسیار مضاعفی پیدا کرد. این نوشتار کوتاه بر واکاوی چیستی طرح بدامن، هدف اصلی این برنامه و سپس تغییر هدف از عملیات بر ضد شوروی به عملیات علیه دولت ملی مصدق در ایران متمرکز شده است.
مهمترین شبکه «سیا» در ایران
شبکه جاسوسی بدامن، یکی از مؤثرترین و با نفوذترین شبکههای جاسوسی ایالات متحده است که بهرغم نقش و نفوذ آن در عالیترین سطوح عملیاتهای جاسوسی ضد کمونیستی برخی از ابعاد آن از جمله کارگزاران اصلی این شبکه و هویت آنان همچنان در پرده ابهام باقی مانده است. از منظر تاریخی، در پی تغییر ساختار بینالملل پس از جنگ جهانی دوم، مواضع ضد غربی شوروی بهشدت افزایش پیدا کرد و این کشور درصدد بسط نفوذ خود در مناطق مختلف جهان با هدف تغییر ساختار به شکل مطلوب خود برآمد که از آن جمله تلاش برای گسترش کمونیسم و نیز تسلط بر مناطق استراتژیکی همچون ایران بود. بدین ترتیب، نگرانی از اقدامات شوروی و بیم از دست رفتن منافع غرب در پی تغییرات ساختاری افزایش یافت و بازیگران اصلی بلوک غرب بهویژه آمریکا عملیات گستردهای علیه نفوذ شوروی و بلوک شرق آغاز کردند.
در چهارچوب این سیاست، مقامات آمریکایی در کنار اقدامات دیپلماتیک همچون «راهبرد آیزنهاور» و راهبرد «NSC.68»، تلاشهای محرمانهای برای تأثیرگذاری بر روند سیاسی ایران آغاز کردند. بر همین اساس، «آمریکا از اواخر دهه 1940م فعالیتهای محرمانه پنجگانهای را بدین شرح شروع کرد: نخست، تشکیل شبکههایی در میان عشایر و ایلات جنوب که در صورت اشغال ایران توسط شوروی به جنگهای چریکی مبادرت کنند؛ دوم، ایجاد محورهای گریز و رهایی به منظور استفاده از آنها در یک جنگ طولانی؛ سوم، عملیات برونمرزی جاسوسی و خرابکاری در داخل خاک شوروی با استفاده از عناصر ارامنه، آذربایجانی و دیگر اقوام مرزنشین؛ چهارم، عملیات جاسوسی و ضد جاسوسی به منظور نظارت و مقابله با فعالیتهای شوروی در ایران؛ پنجم، اجرای یک سلسله عملیات با نام رمز بدامن که از سال 1948م/ 1327ش برای مقابله با نفوذ شوروی و حزب توده در ایران آغاز شد... که از طریق شبکهای به سرپرستی دو تن ایرانی با نامهای رمز "نرن" و "سیلی" اداره میشد...».[1]
بدینترتیب، شبکه بدامن، با کارگزاری اصلی آمریکاییها و همکاری اینتلیجنتسرویس و سازمان نوبنیاد سیا بر مبنای امکانات غنی بومی ام.آی.سیکس (MI6) و بودجه کلان سیا تأسیس شد. مارک گازیوروسکی، که نخستین بار او نام بدامن را افشا کرد، دراینباره نوشته است: «در سال 1948م سیا عملیاتی را با نام رمز "بدامن" آغاز کرد که برای تضعیف شوروی و حزب توده در ایران طرحریزی شده بود. گرچه بدامن اساسا یک عملیات تبلیغاتی بود، ولی از اوایل دهه 1950م عملیات سیاسی مخفی را نیز دربر گرفت. این عملیات سیا، که نهایتا متوجه شورویها بود، خواهناخواه در اثر تقویت یا تضعیف گروههای دستنشانده مانند حزب توده بر سیاستهای داخلی ایران نیز اثر گذاشت».[2]
بدامن چگونه سر از ایران درآورد؟
همانگونه که اشاره شد، شبکه بدامن را ایالات متحده با هدف مقابله با نفوذ شوروی و اجرای برنامه کمونیسمهراسی در میان کشورهایی که آمریکا در آنها دارای منافع بود، تأسیس کرد، اما شکلگیری نهضت ملی شدن صنعت نفت در ایران از یکسو، و افزایش تحرکات حزب توده از سوی دیگر سبب شد توجه بدامن و بازیگران اصلی آن به سمت ایران جلب شود. در واقع، مشخصه اصلی سالهای پایانی دهه 1320ش در ایران مسئله نفت بود؛ بهطوری که از سال 1328ش به بعد موضوع نفت با آهنگی فزاینده در سیاست ملی ایران مطرح بود. در این نکته جای بحث نبود که در اجرای قرارداد نفت، نسبت به ایران اجحاف روا میشد و ازهمینرو، بهتدریج زمزمههای اختلاف میان ایران و انگلیس آغاز شد.[3]
در تظاهرات عظیم مردمی که در دی ـ بهمن 1329ش از سوی جبهه ملی به رهبری شخصیتهای ملی و مذهبی و با همراهی مساجد برپا شد مردم از دولت خواستند صنعت نفت را ملی کند. قانون ملی شدن صنعت نفت پس از تصویب در مجلس شورای ملی، در 29 اسفند 1329ش به تصویب مجلس سنا رسید. مصدق در تیرماه 1330ش با حمایت مردم و نیروهای ملیگرا نخستوزیر شد. از این تاریخ به بعد مجادلات ایران و انگلستان به اوج خود رسید. دولت انگلستان به محاصره اقتصادی ایران دست زد و از اینجا مبارزهای همهجانبه را علیه دولت ایران آغاز کرد.[4]
بعد از ملی شدن صنعت نفت ایران، کشورهای آمریکا و انگلیس برای سقوط دولت دکتر مصدق با هم به توافق رسیدند. در این میان، شبکه بدامن که تا آن زمان بیشتر روی مقابله با نفوذ کمونیسم و مبارزه با حزب توده تمرکز داشت، اعضایش را برای مخالفت با مصدق فعال کرد و دولت ملی مصدق را در کانون اقدامات تخریبی خود قرار داد.
کارگزاران بدامن و کودتای 28 مرداد
حل نشدن اختلافات نفتی ایران و انگلستان برای ایران پیامدهای وخیمی داشت. مذاکرات بینتیجه سالهای 1330-1331ش نشان داد که انگلیس مایل به قبول اصل ملی شدن صنعت نفت نیست. از سوی دیگر، ملی شدن صنعت نفت، دولت آمریکا را در موضعی دوگانه قرار داد؛ از یک طرف آمریکا به دلیل اینکه به انحصار نفتی انگلستان در ایران پایان میداد با ملی شدن صنعت نفت در این کشور موافق بود و ترومن با حمایت از ایران کوشید تا آنجا که ممکن است انگلستان را به تعدیل رفتار در مقابل ایران وادارد.[5] اما از طرف دیگر شبکه بدامن که به ظاهر مستقل از دولت ترومن و زیر نظر سازمان سیا عمل میکرد، از همان ابتدای کار برنامههای خود را بر تضعیف دولت مصدق متمرکز کرد.
بدامن، جهت تضعیف جبهه ملی، که پایگاه مردمیاش حزب زحمتکشان و پانایرانیسم، و گروههایی به رهبری آیتالله کاشانی بود، فعالیت میکرد. از جمله اقدامات آنها تلاش برای جدایی آیتالله کاشانی و هوادارانش از جبهه ملی با تحریک شخصیتهای غیرسیاسی و توده مردم علیه وضع موجود و جلب همدردی آنها با شاه به عنوان تضمینکننده کشور در مقابل کمونیسم بود. همچنین کوششهایی برای برانگیختن حزب زحمتکشان و پانایرانیسم علیه مصدق و نیز تفرقه میان احزاب یادشده انجام شد.[6] همچنین بدامن کوشید طی یک عملیات تبلیغاتی از طریق روزنامهنگارانی همچون عباس شاهنده و برادران مسعودی، مصدق را هوادار کمونیسم و ضد اسلام معرفی کند. این در حالی بود که مصدق تمایلات چپی نداشت و هیچ اتحادی میان وی و حزب توده در مسیر ملی کردن صنعت نفت و سیاست خودکفایی شکل نگرفته بود.[7]
با آغاز مردادماه، تبلیغات ضد نهضت ملی توسط این سازمان جاسوسی به اوج خود رسید. سازمان سیا با مجموعهای از عوامل داخلی از جمله شاپور جی ریپورتر (به عنوان گرداننده اصلی طرح بدامن در ایران)، اسدالله علم، نرن و سیلی، اردشیر زاهدی، برادران رشیدیان، برادران بزرگمهر و چند تن از افسران ارتش کار از میان برداشتن مصدق را از راه شبکه بدامن آغاز کرد. اجرای این برنامه بهقدری جدی بود که به نوشته گازیوروسکی اعضای سیا شرکتکننده در این برنامه فعالیتهای مربوطه را «یک برنامه هماهنگشده بیثباتسازی» و «تلاش همهجانبه» برای سرنگونی مصدق بهشمار میآورند.[8]
شاپور ریپورتر در دادگاه محاکمه مصدق
دولت دکتر مصدق وقتی متوجه برنامه کودتا شد به مقابله با آن برخاست و توانست اکثر نظامیان شرکتکننده در کودتا را دستگیر کند. بدینترتیب، طرح اولیه کودتاگران در شب 24 مرداد با شکست مواجه شد. اما شبکه سیاسی بدامن برای رسیدن به اهدافش در فاصله 25 تا 28 مرداد عملیات دوم کودتا را طراحی کرد. سرانجام نیز، سازمان سیا در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ با کمک عوامل خودفروخته در ارتش و شهربانی و با بسیج کردن و به میدان کشیدن عدهای از مردم فقیر کودتایی را که مستقیما و مرحله به مرحله توسط کارگزاران بدامن هدایت میشد و گزارشش هر لحظه به رئیسجمهور آمریکا، آیزنهاور، میرسید، ترتیب داد و دولت مصدق را ساقط کرد. در نهایت باید گفت که این عملیات مهمترین و مؤثرترین اقدام شبکه بدامن بود که بار دیگر قدرت شبکههای جاسوسی بیگانه را در ایران به نمایش گذاشت.
فرجام سخن
بهرغم سیاستهای کلی دولت ترومن در حمایت از دولت مصدق، سازمان سیا از تابستان 1331ش به مأمورانش دستوراتی مبنی بر عملیاتهایی در جهت تضعیف دولت ایران میداد. این موضوع بهویژه در سال 1332ش تشدید شد و در نهایت نیز بدامن، که با هدف عملیاتهای ضد شوروی و حزب توده شکل گرفته بود، با شبکه گستردهای از افراد، سازمانها و اصحاب جراید و رسانههای تحت حمایت خود، سهم بزرگی در کودتای 28 مرداد و سقوط دولت مصدق داشت.