نگاهی به عملکرد بنیاد پهلوی؛

مدیرعاملانی با مسئولیت نامحدود

مدیرعاملی بنیاد پهلوی در سال‌های 1340-1341 به عهده عَلَمَ بود، ولی پس از نخست‌وزیر شدن علَم، شریف‌امامی جانشین او شد. او تا آبان 1357 در این مقام باقی ماند. در دو ماه پایانی سلطنت پهلوی نیز احمد امامی نایب‌التولیه بود که مدیریت وی بر روی کاغذ باقی ماند و اندکی بعید، بنیاد پهلوی به دولت بختیار واگذار شد
مدیرعاملانی با مسئولیت نامحدود
 
به گزارش روابط عمومی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ بنیاد پهلوی، تأسیس‌شده در سال ۱۳۳۷ و در دوره حکومت پهلوی محمدرضاشاه، به عنوان یک نهاد با اهداف گسترده، علاوه بر آنچه آموزش و فرهنگ معرفی شده بود، فعالیت‌های متفاوتی داشت. مدیرانی همچون اسدالله عَلَمَ و جعفر شریف‌امامی در این بنیاد قرار داده شدند که حضور چنین افرادی در منصب مدیرعاملی نمی‌توانست با اهداف این بنیاد همسو باشد. این نوشتار به چرایی انتخاب این افراد و تأثیر آنها در بنیاد پهلوی اختصاص یافته است.
 
بنیاد پهلوی و تعارض عملکرد
بنیاد پهلوی ساختار وقفی داشت و متولی آن شخص شاه بود. نیابت تولیت و مدیرعاملی بنیاد پهلوی ابتدا بر عهده عَلَمَ بود. وی در سال‌های 1340-1341 عهده‌دار این سمت بود، ولی پس از نخست‌وزیر شدن عَلَمَ، شریف‌امامی جانشین او شد و تا آبان 1357 در این مقام باقی ماند. در دو ماه پایانی سلطنت پهلوی نیز احمد امامی، دادستان پیشین، نایب‌التولیه بود که مدیریت وی بر روی کاغذ باقی ماند و اندکی بعد، بنیاد پهلوی به دولت بختیار واگذار شد.[1] این بنیاد، با وجود اعلام هدف‌های خیریه و عام‌المنفعه، وارد حوزه‌هایی شد که جلوه‌ای از سرمایه‌گذاری‌های سیاسی و اقتصادی حاکمیت به‌شمار می‌آمد. فعالیت‌هایی که از هدف اصلی خیریه خارج بودند، تصویری مبهم از مسیر واقعی این نهاد ارائه می‌دادند و انتقادات را بدان را برمی‌انگیختند.[2]
 
کارکرد بنیاد پهلوی با افزایش دامنه قدرت محمدرضا پهلوی ارتباط دارد. در حقیقت پیامد قدرت‌گیری همه‌جانبه شاه در دهه 1340 چیزی جز فساد گسترده سیاسی و اقتصادی نبود. فسادهای زیادی رخ داد که بیشتر آن مربوط به فساد اقتصادی خانواده کاخ و افراد وابسته به آنها بود، از جمله فعالیت‌های مخفیانه که ناقض قانون بود. مرکز این فساد، مجموعه بزرگ بنیاد پهلوی بود که به‌تدریج در فعالیت‌های اقتصادی با هدف تأمین منافع شاه مداخله می‌کرد و با استفاده از رانت‌ها و معافیت‌های مالیاتی فراوان توانست ثروت هنگفتی را جمع‌آوری کند. این بنیاد شامل شبکه گسترده‌ای از مؤسسات اقتصادی مانند بانک‌ها، بیمه‌ها، شرکت‌های سرمایه‌گذاری، هتل‌ها و همچنین مجتمع‌های تجاری گردشگری و سرمایه‌گذاری در صنایع ساختمانی و صنعتی بود.[3] به گونه‌ای که در 207 شرکت فعال در زمینه معدن، ساخت‌وساز، خودروسازی، صنایع فلزی، کشت و صنعت، صنایع غذایی، بانک‌داری، بیمه و گردشگری (کازینوها، کاباره‌ها و هتل‌داری) سهم گسترده‌ای داشت.[4]
 
مدیرعاملان بنیاد پهلوی؛ اطاعت و کسب منافع
راز به‌کارگیری نیروهای مورد اعتماد در بنیاد پهلوی را باید به تبدیل شدن این بنیاد به یکی از سازمان‌های مهم مالی در منطقه پیوند زد؛ چرا که بنیادی با هدف کسب منافع اقتصادی به‌ناچار به حامی‌پروری مبتلا می‌شود. در حقیقت افرادی با وابستگی به دولت و حاکمیت اغلب برای مدیریت نهادها و بنیادها در دوره پهلوی انتخاب می‌شدند تا اطاعت بیشتری از سیاست‌ها و اهداف دولتی داشته باشند. عَلَمَ یکی از مهم‌ترین افراد مورد اعتماد شاه بود. کسی که پا به پای اداره دارایی‌های بنیاد پهلوی، کار فروش املاک پهلوی را نیز عهده‌دار شد و چنان‌که از فحوای اسناد و منابع آن دوره برمی‌آید، برخلاف ادعاهای محمدرضا پهلوی، این املاک و اراضی به‌ندرت به کشاورزان و زارعان ذی‌حق واگذار شد؛ چرا که بیشترین و حاصل‌خیزترین بخش این املاک به دوستان و همکاران اسدالله عَلَمَ و محمدرضا پهلوی واگذار شد. در حقیقت بنیاد باید از نور چشمی‌ها تشکیل می‌شد؛ چرا که شاه برای تبلیغات بخشی از ثروت خود را به این بنیاد انتقال داده بود و حفاظت و بهره‌برداری از آنها در مسیر دستیابی به مقاصد سلطنت تنها با حامی‌پروری ممکن بود.[5] چنین رویکردی در دوره حضور عَلَمَ در سمت مدیرعاملی بنیاد پهلوی تداوم داشت؛ برای نمونه، یکی از دوستان عَلَمَ به نام سپهبد کمال در 5 اسفندماه 1340 دراین‌باره خطاب به عَلَمَ، رئیس بنیاد پهلوی، نوشته است: مقرر گردید یکی از دوستان وی «پنجاه هکتار از اراضی گرگان را خریداری نماید. یقین دارم در ابراز لطف و محبت درباره زمین ایشان مضایقه نخواهند فرمود». خواسته وی در این حدود باقی نمی‌ماند و ادامه می‌دهد: «برای آقای دکتر مهذب هم که بستگی نزدیکی با اینجانب دارند، مقدار پنجاه هکتار تصویب شده که اگر هر دوی این زمین‌ها پهلوی هم و بالمعارض و خوب باشد، موجب نهایت امتنان خواهد بود».[6]
 
محمدرضا پهلوی در حال توزیع سکه بین مدیران و رؤسای ادارات بنیاد پهلوی در یکی از سلام‌های رسمی
محمدرضا پهلوی در حال توزیع سکه بین مدیران و رؤسای ادارات بنیاد پهلوی
در یکی از سلام‌های رسمی
شماره آرشیو: 15-168ش
 
در مردادماه 1341 جعفر شریف‌‎امامی
به سمت نیابت تولیت بنیاد پهلوی منصوب شد. شریف‌امامی با واگذاری اراضی سلطنتی و تبلیغات فراوان، ورود قوی خود را به عرصه مدیریت بنیاد نشان داد. حامی‌پروری و حمایت همه‌جانبه شاه باعث شد بنیاد پهلوی به یکی از بزرگ‌ترین بخش‌های اقتصادی کشور تبدیل شود و حاشیه امنی برای ثروت دربار به‌وجود آورد. اما این حاشیه امن با آشکار شدن واقعیت شکاف دید و سرانجام رژیم پهلوی با زلزله‌ای سهمگین روبه‌رو شد. هنوز مدت زیادی از ریاست شریف‌امامی بر بنیاد پهلوی نگذشته بود که واقعه 15 خرداد 1342 رخ داد و به دلیل دستگیری امام خمینی، پایه‌های حاکمیت رژیم را لرزاند و شعله تغییرات شدیدتری را در کشور روشن کرد.[7]
 
مدیرعاملی بنیاد پهلوی؛ نشانه فساد
در دوره پهلوی دوم، بحران‌های اقتصادی ناشی از ساختار استبدادی و فساد مالی رخ نمود. این بحران‌ها به دلیل فساد طبقه حاکم و چپاول ثروت‌های ملی به بحران‌های جدی در اقتصاد ایران تبدیل شد. یکی از مناصبی که در نگاه جامعه به فساد معنا می‌شد، مدیرعاملی بنیاد پهلوی بود؛ چرا که منافع اقتصادی اعضای خاندان سلطنتی و مقامات وابسته آن با ارزش‌ها و عادت‌های اجتماعی طبقات متوسط و پایین جامعه در تضاد بود و به گسستگی اجتماعی منجر شد. در چنین شرایطی که جامعه دچار فقر و بحران اقتصادی شده بود، محمدرضا پهلوی و اطرافیان او بر ثروت خود می‌افزودند و چرایی شکل‌گیری این وضعیت جامعه را به پرسش‌گری وامی‌داشت. فساد مالی و رشوه‌دهی برخی از اعضای خاندان سلطنتی، واقعیتی آشکار بود که باعث می‌شد جامعه ایران با انزجار و تردید به رژیم نگاه کند. این وضعیت برای آنان ناپذیرفتنی بود و فساد بنیاد پهلوی، به عنوان یکی از بزرگ‌ترین نهادهای اقتصادی و در عین حال وابسته به خاندان شاه، چنین حسی را تشدید می‌کرد. بنیاد پهلوی سعی کرد با تبلیغات گسترده و بازنمایی خود به عنوان یک نهاد خیریه، حس انزجار جامعه را خنثی کند، اما فاش کردن سوءاستفاده‌های گسترده این نهاد توسط نیروهای انقلابی، نگرانی‌ها و تردیدات عمیقی را در میان مردم ایجاد کرد.[8]
 
در ایام منتهی به انقلاب اسلامی، شریف‌امامی، گرداننده اصلی بنیاد پهلوی، با ابلاغ دستور تعطیلی کازینوها، به ناگهان لقب «پیر دغل‌باز» را از مردم دریافت کرد؛ چرا که او با تغییر چهره خود سعی در اصلاح ظاهری رویه‌های فسادزای بنیاد داشت، اما مردم فراموش نکرده بودند که برای بنیاد، فقط مسئله پول مهم بود و برای به‌دست آوردن آن، هر کاری انجام می‌داد. در چنین شرایطی یکی از مخالفان، چند روز پس از انتصاب شریف‌امامی به نخست‌وزیری، به‌اختصار گفت: «اگر شما می‌خواستید آلودگی‌ها را از میان بردارید، یکی از متهمین اصلی فساد را ارتقا نمی‌دادید. شریف‌امامی برای ما به عنوان کیف بردار شاه، کسی که به اعتقاد ما از شرافت و فسادناپذیری فاصله بسیار دارد، شناخته شده است».[9] بنابراین مدیرعاملی بنیاد پهلوی سمتی فاسد شناخته می‌شد. حتی رسانه‌های محلی مانند ساواک از شهرستان‌های دور از تهران نیز گزارش کردند که سابقه فعالیت بختیار در بنیاد پهلوی به یکی از مسائل بحرانی برای او تبدیل شده است؛ برای نمونه، در دی‌ماه 1357 در شهرستان کمره بنری در مخالفت با رژیم پهلوی نصب شد که در آن به بختیار اشاره شده بود که مدیر عامل شرکت داکتیران از شرکت‌های بنیاد پهلوی با سرمایه 16 میلیارد ریال بوده است و نمی‌توان به او اعتماد کرد.[10]
 
مصاحبه جعفر شریف‌امامی، مدیر عامل بنیاد پهلوی، با خبرنگاران
مصاحبه جعفر شریف‌امامی، مدیر عامل بنیاد پهلوی، با خبرنگاران
شماره آرشیو: 4096-7ع
 
فشرده سخن
بنیاد پهلوی، به‌عنوان نماینده‌ای از قدرت وابسته به خاندان سلطنتی، با فسادهای گسترده خود، انزجار و تردیدات گسترده‌ای را در جامعه ایجاد کرد. این وضعیت برای مردم پذیرفته نبود و فاش شدن فسادها، نگرانی‌ها و تردیدات عمیقی را در جامعه به‌وجود آورد. به‌کارگیری افراد حامی در بنیاد پهلوی، عدم تحقیقات مستقل و فاش شدن سوءاستفاده‌های گسترده نهاد، نگرانی‌های جامعه را افزایش داد. در نهایت، مدیرعاملی بنیاد پهلوی به مرکز فساد شناخته شد.
 

 
پی‌نوشت‌‎ها:
[1]. کاظمی حجت و مهدی عطریان، «نهادهای اقتصادی دربار و حامی پروری در رژیم پهلوی»، پژوهشنامه علوم سیاسی، ش 3 (تابستان 1398)، ص 144.
[2]. یرواند آبراهامیان، تاریخ ایران مدرن، ترجمه محمدابراهیم فتاحی، تهران، نشر نی، چ چهارم، 1389، ص 233.
[3]. محمدرضا سوداگر، رشد روابط سرمایه‌داری در ایران: (مرحله گسترش) 1344 1357، تهران، فرزین، 1378، صص 143-148.
[4]. یرواند آبراهامیان، همان، ص 233.
[5]. رابرت گراهام، ایران سراب قدرت، ترجمه فیروز فیروزنیا، تهران، سحاب کتاب، 1358، صص 192-193.
[6]. سیدمحمد جوادقربی و فرهاد سهامی، «پنجاه و هشت سال تبهکاری، خیانت و غارت» بخش دوم: «تاملاتی پیرامون بنیاد پهلوی و فساد مالی رژیم شاه»، پانزده خرداد، ش 40 (تابستان 1393)، ص 123.
[7]. یعقوب توکلی، خاطرات جهانگیر تفضلی، تهران، شرکت انتشارات سوره مهر، 1376، صص 31-33.
[8]. فرهاد سهامی‌ابراهیمی، بنیاد پهلوی، تهران، سکر، 1397، صص 99-104.
[9]. جان دی استمپل، درون انقلاب ایران، ترجمه منوچهر شجاعی، تهران، موسسه خدمات فرهنگی رسا، 1377، ص 162.
[10]. مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، بختیار به روایت اسناد ساواک، ج 24، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات ،1390 ، ص 406.
 
 
https://iichs.ir/vdcfx0d0.w6dteagiiw.html
iichs.ir/vdcfx0d0.w6dteagiiw.html
نام شما
آدرس ايميل شما

۱۴۰۳/۰۱/۲۲ ۱۵:۳۲
شاه یک کیلو مدال از خودش اویزون کرده ولی عرضه نگهداشتن بحرین رو نداشت