بررسی تغییرات قزاقخانه در ایران قبل و بعد از انقلاب اکتبر 1917 روسیه؛

ماجرای آنگلوفیل شدن قزاق‌های روسوفیل

قزاقخانه به‌وسیله افسران روسی تأسیس شد و تا پایان حضور روسیه تزاری در ایران، ابزار استعمار روس تلقی می‌شد. فرماندهان روسی بریگاد قزاق مستقیما منصوب دولت تزاری بودند و براساس خط‌مشی‌های دولت روسیه عمل می‌کردند، اما چه شد که در کودتایی شرکت کردند که انگلیس آن را طراحی کرده بود؟
ماجرای آنگلوفیل شدن قزاق‌های روسوفیل
 
پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ «قزاقخانه ایران» که با عنوان رسمی «بریگاد سواره قزاق همایونی» تأسیس شد، سازمانی نظامی بود که ناصرالدین‌شاه قاجار در سال 1257ش بعد از بازگشت از سفر دوم فرنگ، به تقلید از «تنظیمات قزاق روس» و زیر نظرِ فرماندهان نظامی روسی، برای کشیک مخصوص خود ترتیب داد. بعدها تشکیلات این نیروی نظامی توسعه یافت و از «بریگاد» (تیپ) به صورت «دیویزیون» (لشکر) درآمد. قزاقخانه ایران پیش از سقوط امپراتوری روسیه در سال 1917م، پیوسته زیر نفوذ روسیه تزاری قرار داشت. فرمانده این نیرو را نایب‌السلطنه امپراتور روسیه، که در شهر تفلیس مستقر بود، منصوب می‌کرد. این فرمانده موظف بود جزئیات امور قزاقخانه را به نایب­السلطنه امپراتور گزارش دهد. با وقوع انقلاب اکتبر در سال 1917م و تغییر نظام سیاسی روسیه، از قدرت فرماندهان روسی قزاقخانه در ایران کاسته شد. در این میان دولت انگلیس از فرصت استفاده کرد و درصدد برآمد برای پیگیری و حفظ هرچه بیشترِ منافع خود در ایران، قزاقخانه و نیروهای نظامی آن را به سیطره خود درآورد.
 
 شاید این مطالب برای شما هم جالب باشد:
 
 چگونگی شکل‌گیری بریگاد قزاق در ایران
 

 رهاورد سفر دوم ناصرالدین‌شاه برای ایران

 
 
 
 
قزاقخانه؛ زاییدهِ رقابت‌های امپریالیستی
واقعیت این است که تاریخ ایران به‌ویژه در قرن نوزدهم شاهد رقابت تنگاتنگ روس و انگلیس در کلیه عرصه‌های سیاسی، اقتصادی و نظامی است. یکی از مهم‌ترین عرصه‌های رقابتی میان این دو کشور، در ایجاد نیروهای وابسته به خود در خاک ایران بود که در واقع این نیروها حافظ منافع این دو کشور بودند و به‌صورت ظاهری از دولت ایران تبعیت می‌کردند. داستان تأسیس نیروی نظامی موسوم به قزاقخانه در ایران نیز یکی از اپیزودهای همین سیاست استعماری است. محافل سیاسی روسیه، که تشکیل نیروهای نظامی وابسته به خود را فرصتی طلایی برای تحقق اهداف امپریالیستی خویش یافته بودند، با ابراز تمایل ناصرالدین‌شاه به تأسیس یک نیروی نظامی به سبک قزاق‌های روس، بی‌درنگ در راه تشکیل آن اهتمام ورزیدند تا منافع آن کشور در ایران با پشتیبانی یک نیروی نظامی تضمین شود.
 
تزار روسیه، الکساندر دوم، نیز چون به نفوذ در قوای نظامی ایران تمایل داشت،‌ از این فکر استقبال کرد. لردکرزن با عنوان کردن بحث جامعی درباره تلاش روس‌ها برای نفوذ نظامی در ایران درباره تأسیس قزاقخانه نوشته است: «... پس روس­ها به جان شاه و درباریان افتادند که باید مستشاران نظامی ایران از افسران قزاق باشد و بالاخره سرهنگ دومانتویچ به ایران آمده و مأمور تأسیس قزاقخانه شد».[1] بدین‌ترتیب، قزاقخانه به‌وسیله افسران روسی تأسیس شد و تا پایان حضور روسیه تزاری در ایران، اصلی‌ترین نیروی متشکل نظامی ایران و ابزار استعمار روس تلقی می‌شد. فرماندهان روسی بریگاد قزاق مستقیما منصوب دولت تزاری بودند و براساس خط‌مشی‌های دولت روسیه عمل می‌کردند. «بودجه این سازمان از طرف بانک استقراضی روسی به حساب دولت ایران مستقیما به فرماندهی این بریگاد پرداخت می‌شد و دولت ایران در آن نظارت نداشت.»[2]
 
حقوق و جیره افسران و سربازان بریگاد قزاق در دست دولت روسیه بود. فرمانده بریگاد در مسائل سیاسی با صلاحدید سفیر روس مقیم تهران اقدام می‌کرد. این فرمانده از پترزبورگ تعیین و اعزام می‌شد و حقوق خود را از بانک استقراضی و تعلیمات لازمه را از سفارت روسیه تزاری اخذ می‌کرد. در یک کلمه این فرمانده عامل مستقیم حکومت پترزبورگ بود.[3] از میان وظایف قزاق‌ها می‌توان به حفاظت از تشکیلات بانک استقراضی روسیه در سراسر ولایات ایران و نیز حفظ امنیت راه‌ها برای حمل محموله‌های بانکی یا مسافرت مدیران آن اشاره کرد، اما نقش قزاقخانه در وقایع سیاسی نیمه دوم قرن سیزدهم شمسی و تحولات این دوره بسیار فراتر از این وظایف بود. آنان در تحولات مهمی چون انتقال آرام سلطنت از ناصرالدین‌شاه به مظفرالدین‌میرزا، وقایع مشروطیت و به توپ بستن مجلس شورای ملی توسط کلنل لیاخوف، فرمانده بریگاد قزاق در آن زمان، جنگ و ستیز با مجاهدان تبریز و قزوین در عهد محمدعلی‌شاه، حوادث خونین پارک اتابک، سرکوب قیام خیابانی در تبریز و نهضت جنگل حضور بسیار تأثیرگذاری داشتند.
 
محمدعلی‌شاه قاجار در کنار لیاخوف (پالکونیک) و عده‌ای از شاهزادگان و مقامات مملکتی
محمدعلی‌شاه قاجار در کنار لیاخوف (پالکونیک) و عده‌ای از شاهزادگان و مقامات مملکت
شماره آرشیو: 2439-1ع
 
انقلاب اکتبر؛ قزاقخانه و واکنش انگلستان
دولت انگلیس از ابتدای تشکیل نیروی قزاق، که آن را ابزاری در دست رقیب می‌دید، روی آن حساسیت زیادی داشت. سر سسیل اسپرینگ رایس، وزیرمختار انگلستان در دوره مظفرالدین‌شاه، نوشته است: «بریگاد و سواره قزاق همایونی عملا نشانه اقتدار امپراتوری روسیه تزاری در ایران بود... ازاین‌رو من نیز گروهی از سوارکاران نیزه‌دار بنگالی را به ایران آوردم تا هنگام حرکت وزیرمختار و کنسول‌های انگلیس در ایران همانند افراد بریگاد و قزاق نشانه‌ای از عظمت امپراتوری انگلیس باشد».[4]
 
کارگزاران انگلیسی به این هم بسنده نکردند و در پی نفوذ و تسلط بر نیروی قزاق برآمدند. پیرو همین سیاست، انگلیس از دوران مشروطه نفوذ چشمگیری بر نیروی قزاق پیدا کرد و برخی افراد آن را در مسیر دستیابی به اهداف خود به خدمت گرفت.[5] بااین‌حال تا پیش از انقلاب اکتبر روسیه ریاست قزاقخانه و تعیین خط‌مشی‌های آن
به‌طور کامل در اختیار روس‌ها بود. به دنبال انقلاب اکتبر، دولت بلشویکی روسیه افسران روس را از ایران فراخواند و به پرداخت ماهانه صدهزار تومانی حکومت تزاری به دیویزیون قزاق پایان داد. در ایران این مسئله مطرح شد که از این افسران خواسته شود از حکومت بلشویکی روسیه تبعیت کنند و دیویزیون قزاق را به افسران سوئدی تحویل دهند، اما انگلستان توانست با نظارت سیاسی و حمایت مالی، این نیرو را از فرماندهی سرهنگ کلرژه خارج کند و تحت فرماندهی کلنل استاروسلسکی درآورد. در پی این اقدام، نیمی از افسران روس پیشنهاد انگلیسی‌ها مبنی بر ماندن در ایران را پذیرفتند و به روسیه بازنگشتند.[6]
 
همین امر کنترل انگلیس بر امور مختلف از جمله نیروی‌های قزاق را بیشتر کرد. انگلیسی‌ها با توجه به بی‌نظمی‌های جدی ــ ناشی از پایان جنگ جهانی اول ــ که در سراسر ایران وجود داشت، و نیز ترس از نفوذ و قدرت‌گیری بلشویسم در ایران معتقد بودند که نباید شمار قزاق‌ها را کاهش داد؛ آنان امیدوار بودند با تحت نفوذ گرفتن فرماندهی بریگاد قزاق بتوانند از این نیرو برای مقابله با شورش‌های ضد انگلیسی احتمالی در ایران بهره گیرند.[7]
 
این در حالی بود که استاروسلسکی‌ به‌ نظارت‌ لندن‌ در امور قزاقخانه‌ تن‌ نمی‌داد؛ ازاین‌رو انگلستان‌، که‌ پس‌ از انقلاب‌ اکتبر بر قدرتش‌ در ایران‌ افزوده‌ شده‌ بود، درصدد محدود کردن‌ افسران‌ روسی‌ برآمد. با ظهور نهضت‌ جنگل‌ در گیلان‌ و مازندران‌، میرزا حسن‌خان‌ مشیرالدوله‌، نخست‌‌وزیر، استاروسلسکی‌ را برای‌ سرکوب‌ جنگلی‌ها به‌ مازندران‌ فرستاد. قزاق‌ها پس‌ از راندن‌ آنان‌ از مازندران‌، رشت‌ را هم‌ تسخیر کردند، اما با استعفای‌ مشیرالدوله‌ و روی‌ کار آمدن‌ فتح‌الله‌ اکبر سپهدار رشتی‌، روس‌ها از ادامه‌ نبرد با جنگلی‌ها خودداری‌ ورزیدند؛ زیرا ظاهرا استاروسلسکی‌ دریافت‌ که‌ اقدام‌ بر ضد نهضت‌ جنگل‌ به‌ سود انگلیس‌ است.[8] به دلیل همین رویگردانی، لرد کرزن‌ در سخنرانی‌ خود در مجلس‌ اعیان‌ انگلستان‌، فرمانده‌ لشکر قزاق‌ را به‌ تبلیغات‌ بر ضد انگلستان‌ و سوءاستفاده‌ مالی‌ متهم‌ و یادآوری‌ کرد که‌ او با وجود برتری‌ نیرو، از ادامه‌ نبرد با جنگلی‌ها خودداری‌ کرده‌ است.[9]
 
در نهایت، در آبان ۱۲۹۹ش با تلاش‌ها و تهدیدات نورمن، وزیرمختار انگلیس، و ژنرال آیرونساید، احمدشاه استاروسلسکی‌ را از فرماندهی قزاق‌های ایران عزل کرد. پس از برکناری استاروسلسکی، امور بریگاد قزاق به سرهنگ اسمایس، یکی از افسران ارشد انگلیسی، واگذار شد. آیرونساید اسمایس را برای رسیدگی به امور مالی و اداری نیروی قزاق منصوب کرد و فرماندهی قزاق‌ها رسما به سردار همایون، که تمایلی به این امر نداشت، واگذار شد تا چنین وانمود شود که با خروج روس‌ها یک ایرانی مورد اعتماد شاه به این پست حساس گمارده شده است، ولی عملا کنترل این نیرو در دست آیرونساید و سرهنگ اسمایس بود.[10]
 
بدین‌ترتیب، انگلیسی‌ها با اخراج فرماندهان روسی و گماردن فرماندهان ایرانی قزاق معتمد خویش در بریگاد قزاق، زمینه‌سازی برای اداره کامل نیروی قزاق را فراهم کردند. اهمیت این موضوع زمانی بهتر درک می‌شود که بدانیم هم‌زمان با این تحولات در ایران، پارلمان انگلستان بر خروج هرچه سریع‌تر قوای نورپر فورس در شمال ایران تأکید داشت؛ بنابراین کاملا واضح بود که تنها قوه‌ای که انگلستان می‌توانست با اتکای به آن اهداف خود را در ایران عملی سازد نیروی قزاق بود. به گواه تاریخ، کودتای 3 اسفند 1299ش مهم‌ترین صحنه نمایشی بود که انگلیسی‌ها نیروی‌های قزاق را برای نقش‌آفرینی در آن آماده ساختند و با روی کار آوردن یک حکومت وابسته به خود (حکومت پهلوی) منافع خود را برای یک دوره طولانی‌مدت در ایران تضمین کردند.[11]
 
رضاخان قزاق، فرمانده تیپ مختلط همدان، در میان جمعی از افسران ایرانی و روسی تحت  فرمان خود در روز قبل از کودتای 1299
 رضاخان قزاق، فرمانده تیپ مختلط همدان، در میان جمعی از افسران ایرانی و روسی تحت  فرمان خود در روز قبل از کودتای 1299
شماره آرشیو: 130498-275م
 
فرجام سخن
ایران در اواخر عصر قاجار عرصه کارزار تقابل دولت‌های روس و انگلیس بود، اما وقوع انقلاب اکتبر در روسیه، انگلیس و سیاست‌گذاران استعماری آن نظیر لرد کرزن را بر آن داشت که سراسر ایران را تحت نفوذ انحصاری خود قرار دهند. در چهارچوب رقابت‌های استعماری در ایران، نیروی قزاق و افسران روسی آن یکی از مهم‌ترین کنشگران عرصه سیاسی و نظامی‌گری در ایران انگاشته می‌شدند، اما وقوع انقلاب اکتبر روسیه و خلأ پیش‌آمده در سیاست خارجی شوروی در چند سال نخست، موجب نوعی آشفتگی در نقش‌آفرینی نیروی قزاق در ایران شد. انگلیسی‌ها از این فرصت استثنایی بهره‌برداری کردند و با توجه به نیازهای خود، نیروی قزاق را زیر سیطره خود درآوردند و از تداوم حیات آن در ایران حمایت کردند تا بتوانند در لحظات خاص تاریخی، اهداف و سیاست‌های خود را با تکیه بر آنان پیش برند.
 
  
پی‌نوشت‌ها:
 
[1] . جرج کرزن، ایران و قضیه ایران، ترجمه وحید مازندرانی، ج 1، 1362، ص 745.
[2] . رحیم نامور، برخی ملاحظات پیرامون تاریخ مشروطیت، تهران، چاپار، 1352، ص 95.
[3] . پاوولویچ م و تریا ایرانسکی، سه مقاله درباره انقلاب مشروطه ایران، ترجمه محمدباقر هوشیار، تهران، شرکت سهامی کتاب‌های جیبی، 1329، ص 101.
[4] . سیسیل اسپرینگ رایس، نامه‌های خصوصی سر سیسیل اسپرینگ رایس، ترجمه جواد شیخ‌الاسلامی، ج 1، تهران، موسسه اطلاعات، 1375، ص 34.
[5] . حسین آبادیان، تاریخ سیاسی ایران معاصر، تهران، موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1385، ص 615.
[6] . استفانی کرونین، ارتش و حکومت پهلوی، ترجمه غلامرضا علی‌بابایی، تهران، خجسته، 1377، صص 127-128.
[7] . محسن میرزایی، تاریخچه بریگاد و دیویزیون قزاق از کلنل دومانتویچ تا میرپنج رضاخان سوادکوهی، ج 2، تهران، علم،  1383، ص 1161.
[8] . محمدتقی بهار، تاریخ مختصر احزاب سیاسی، ج‌ 1، تهران، امیرکبیر، 1363، ص‌ 80.
[9] . جهانگیر قائم‌مقامی‌، تاریخ تحولات سیاسی نظامی ایران، تهران، علمی، 1346، ص‌ 171.
[10]. صدرالدین الهی، سید ضیا مرد اول یا مرد دوم کودتا، شرکت کتاب، 1392، ص 488.
[11] . استفانی کرونین‌، ارتش و حکومت پهلوی، همان، صص‌ 724ـ 725.
 
https://iichs.ir/vdcawmnu.49nmo15kk4.html
iichs.ir/vdcawmnu.49nmo15kk4.html
نام شما
آدرس ايميل شما