تکاپوی استعماری در دوره نادرشاه؛

مواضع افشاریه در برابر قدرت‌های توسعه‌طلب

بخش عمده روابط خارجی ایران در دوره حکومت نادر، یعنی در فاصله سال‌های 1108 تا 1126ش، اساسا در کشمکش با همسایگان خلاصه می‌شد؛ همسایگانی که امپراتوری جهانی بودند و مطامع توسعه‌طلبانه داشتند
مواضع افشاریه در برابر قدرت‌های توسعه‌طلب
 
پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ تلاش دول استعمارگر در تاریخ برای بسط نفوذ و توسعه دامنه فعالیتشان همواره یکی از مسائل مورد نظر روایتگران تاریخ بوده است. این روند تقریبا از قرن شانزدهم آغاز شده و در سده‌های بعد ادامه پیدا کرده است. اهمیت این مسئله در آنجاست که کشورمان ایران از همان آغاز این روند تقریبا به نوعی با آن درگیر شده و در مقاطعی از تاریخ منافع ملی و حتی تمامیت ارضی ما به‌شدت به مخاطره افتاده است؛ به طوری که برخی از فروپاشی کشور صحبت به میان آوردند، اما در این میان، شاید آنچه کمتر بررسی شده روابط ایران با قدرت‌های استعمارگر پیش از دوران قاجاریه است. در واقع بیشتر ادبیاتی که درباره این موضوع تولید شده به دوران قاجاریه و پهلوی اختصاص دارد و کمتر درباره دوره افشاریه و زندیه صحبت به میان آمده است. حتی برخی بر این باورند که فعالیت قدرت‌های استعمارگر در ایران پیش از دوران قاجاریه چندان جدی نبوده است و شاید نیاز چندانی به پژوهش در این زمینه وجود ندارد. بر این اساس، در ادامه تلاش شده است این مسئله در دوره نادرشاه افشار هرچند به‌اختصار ارزیابی و ابعاد و زوایای مختلف آن بیش از پیش روشن شود.
 
روی کار آمدن نادرشاه
نادرشاه، سردار نظامی، که در سال 1108ش توانست بر افغان‌ها پیروز شود و حاکمیت را به‌دست گیرد، از جمله پادشاهانی بود که با مسئله درگیری با قدرت‌های خارجی روبه‌رو بود. در واقع او بعد از کنار زدن افغان‌ها از قدرت و ایجاد ثبات نسبی در داخل، دغدغه درگیری با خارج را نیز داشت. به گفته جان فوران، بخش عمده روابط خارجی ایران در دوره حکومت نادر، یعنی در فاصله سال‌های 1108 تا 1126ش، اساسا در کشمکش با همسایگان خلاصه می‌شد؛ همسایگانی که امپراتوری جهانی بودند و مطامع توسعه‌طلبانه داشتند.[1]
 
 نبرد با روسیه تزاری
روسیه تزاری یکی از قدرت‌های استعمارگر در این مقطع زمانی به‌شمار می‌آمد. دوره حکومت نادرشاه در ایران با دوران بعد از پتر کبیر در روسیه مصادف بود. نکته جالب این است که بازپس‌گیری سرزمین‌های ازدست‌رفته ایران در دوره نادرشاه از قدرت شمالی، یعنی روسیه، با تحمیل هزینه مالی و انسانی کمتری همراه بود. دلیل آن هم این بود که در سال 1104ش پتر کبیر، معمار توسعه‌طلبی روسیه، مرد و با مرگ او نادرشاه توانست مرزهای سرزمینی کشور را راحت‌تر باز پس گیرد؛ البته دلیل دیگری که روس‌‎ها را مجبور کرد از ایران عقب‌نشینی کنند مرگ بیش از 130 هزار سرباز روس در گیلان و مناطق همجوار آن بود که عمدتا بر اثر بیماری اتفاق افتاد.[2]
 
در نهایت در بهمن 1110ش آناایوانوونا، امپراتور روس موافقت کرد مناطق ساحلی دریای خزر را به ایران پس بدهد به شرط اینکه ایران قول دهد رفتاری دوستانه و مسالمت‌آمیز در پیش گیرد و امتیازی به روسیه داده شود به صورتی که بازرگانان روسی آزادانه بتوانند در ایران فعالیت کنند و به‌راحتی بتوانند بدون پرداخت عوارض گمرکی فعالیت خود در زمینه صادرات و واردات را به سرانجام رسانند. هرچند این امتیاز بزرگ بازرگانان روسی را نسبت به سایر قدرت‌های اروپایی در وضعیت بهتری قرار می‌داد، اما میزان تجارت روسیه در ایران آن‌قدر زیاد نبود که اقتصاد ایران را تکان دهد یا مشکل حادی برای آن ایجاد کند.[3]
 
پرتغال در ایران دوره نادری
یکی دیگر از قدرت‌های استعمارگر در این دوره که در ایران نفوذ داشت کشور پرتغال بود. پرتغال، که در این مقطع درگیر رقابت‌های استعماری با انگلستان در نقاط گوناگون دنیا بود، در خلیج فارس و اقیانوس هند نیز حضور داشت. این حضور از اوایل قرن شانزدهم به بعد قوت بیشتری به خود گرفت. بااین‌حال، در دوره روی کار آمدن نادر قدرت پرتغالی‌ها رو به افول گذاشته و دامنه نفوذ آن فقط به جزیره هرمز محدود شده بود؛ البته نادرشاه همین نفوذ محدود را هم برنتابید و پرتغال را از این منطقه بیرون راند.[4]
 
فرانسه و هلند در ایران دوره نادری
در دوره نادرشاه، فرانسه و هلند نیز در منطقه خلیج فارس حضور داشتند. بااین‌حال حضور این دو کشور بیشتر جنبه اقتصادی داشت و کمتر خود را وارد درگیری‌های نظامی و سیاسی می‌کردند. در واقع، فعالیت این دو کشور بیشتر بعد اقتصادی داشت و هنوز وارد فاز نظامی ـ امنیتی نشده بود. این امر به‌ویژه درباره فرانسه مصداق پیدا می‌کرد که پس از این دوره به‌تدریج در معادلات سیاسی و نظامی منطقه ورود کرد و به رقابت با سایر ابرقدرت‌ها روی آورد.[5]
 
سیاست انگلستان در ایران دوره نادری
یکی دیگر از قدرت‌های استعمارگر در دوره نادرشاه استعمارگر پیر، یعنی انگلستان، بود. این کشور، که در خلیج فارس و دریای عمان درگیر رقابت استعماری با سایر قدرت‌های اروپایی بود، تمام تلاش خود را می‌کرد تا به قدرت هژمون در منطقه تبدیل شود. در زمینه سیاست این کشور در قبال نادرشاه نیز باید گفت که سیاست کلی این کشور درمورد ایران جلوگیری از دست یافتن این کشور به ناوگان نظامی و نیروی دریایی قدرتمند بود تا مانع فعالیت هر چه بیشتر ایران در مرزهای آبی خود شود. در حقیقت، راهبرد کلان این کشور در منطقه خلیج فارس محدود کردن بازیگری ایران در مرزهای پیرامونی خود و پر کردن خلأ قدرت در منطقه توسط نیروی دریایی خود بود.[6]
 
این رویکرد از همان ابتدای روی کار آمدن نادرشاه و حتی پیش از آن مشهود بود؛ برای مثال، هنگامی که حکومت افغان‌ها در ایران در حال فروپاشی بود و نیروهای آنان قصد گریز از مسیر خلیج فارس و دریای عمان را داشتند، ایران از ناوگان هند شرقی، که انگلستان بر آن سلطه داشت، خواستار مساعدت و کمک برای مبارزه با آنان شد. انگلستان با این درخواست مخالفت کرد و حاضر نشد ایران را در مبارزه با افغان‌‎های فراری همراهی کند. البته دامنه فعالیت انگلستان در این بازه زمانی فقط به جنوب کشور و سواحل خلیج فارس محدود نماند و تجارتخانه‌های شرکت هند شرقی علاوه بر کرانه‌های جنوبی ایران در رشت و مشهد نیز فعال بودند.[7]  
 
در نمونه دیگر، بعد از روی کار آمدن نادر در درخواستی مجدد وی از شرکت هند شرقی انگلستان خواست چندین فروند کشتی به ایران دهد تا به این وسیله تعداد پنج‌هزار سرباز سواره‌نظام را به عمان اعزام کند. دلیل آن هم این بود که این منطقه از اواخر دوران شاه سلطان حسین ناآرام شده بود و حتی مردم بومی این منطقه به بنادر ایران تجاوز می‌کردند، اما مقام‌های شرکت همانند بار گذشته از کمک و یاری به نیروهای نظامی ایران امتناع کردند و دست رد به سینه ایرانیان زدند. همین پیام منفی رهبران سیاسی انگلستان باعث تیرگی روابط میان دو کشور شد. نادرشاه از اعطای امتیاز اقتصادی جدید به شرکت هند شرقی انگلستان خودداری ورزید و از آنان ناامید شد. بااین‌حال، چند سال بعد و هنگامی که دو بازرگان انگلیسی به نام ودل و کوک در خلیج فارس مشغول تجارت بودند کشتی‌های خود موسوم به پتنا و روپرال را به لطیف‌خان، دریاسالار ایران، واگذار کردند.[8]
 
 شاید این مطلب برای شما هم جالب باشد:
 
 عمان چگونه عمان شد؟
 
 
 
نماینده شرکت هند شرقی انگلستان در یادداشتی درهمین‌باره نوشت: امید است واگذاری این دو فروند کشتی به نادرشاه باعث دردسر برای ما نشود؛ زیرا آنها پیش از آن برای خرید کشتی به ما مراجعه کردند و با مخالفت ما روبه‌رو شدند. در پی این ماجرا شرکت دستوری نیز صادر کرد و بر اساس آن صاحبان کشتی، که تحت حمایت شرکت هند شرقی انگلستان به تجارت مشغول بودند، حق فروش کشتی خود به نیروهای ایرانی را نداشتند؛ البته در نهایت نادرشاه توانست با کمک توان و ظرفیت داخلی نیروی دریایی دلخواه خود را پدید آورد و خوانین محلی را که در پی ضربه زدن به استقلال و تمامیت ارضی ایران بودند، تار و مار کند.[9]
 
در مجموع و از همین سخن کوتاه می‌توان دریافت که فعالیت استعماری قدرت‌های جهانی در دوره نادرشاه نیز در منطقه خلیج فارس و حتی شمال ایران وجود داشته است. در واقع روسیه در شمال و انگلستان در جنوب به دنبال توسعه‌طلبی و بسط نفوذ خود در منطقه بودند. البته پرتغال را نیز نباید از نظر دور داشت. بااین‌حال پرتغال در این مقطع تاریخی در حال افول بود و دیگر در صحنه سیاسی ایران فعالیت شایان توجهی نداشت.

 
پی‌نوشت‌ها:
 
[1]. جان فوران، مقاومت شکننده: تاریخ تحولات سیاسی اجتماعی ایران، ترجمه احمد تدین، موسسه خدمات فرهنگی رسا، 1382، ص 130.
[2]. همان، ص 134.
[3]. همان‌جا.
[4]. «شاه عباس، نادرشاه و خلیج فارس»، دنیای اقتصاد، ش 6022 (30 آذرماه 1389).
[5]. فیروز نجفی و محمود صالحی، تاریخ روابط خارجی ایران در دوره افشار، نجف‌آباد، دانشگاه آزاد اسلامی، 1391، همان، صص 201-206.
[6]. محمدجعفر چمنکار، «استعمار در منطقه خلیج فارس و دریای عمان»، موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، قابل دسترس در:
https://psri.ir/print.php?id=aka79wh7
[7]. همان.
[8]. عبدالحسین نوایی، ایران و جهان از مغول تا قاجاریه، تهران، هما، 1366، ص 572.
[9]. لارنس لکهارت، انقراض سلسله صوفیه و ایام استیلای افاغنه در ایران، ترجمه مصطفی قلی عماد، تهران، انتشارات مروارید، 1364، صص 400-420.  
 
https://iichs.ir/vdcjtme8.uqeixzsffu.html
iichs.ir/vdcjtme8.uqeixzsffu.html
نام شما
آدرس ايميل شما