اثرگذاری مهاجران قفقاز در جامعه ایرانی؛

رد پای سازمان همت در تحولات عصر مشروطه

انقلابیون مسلمان قفقاز در اواخر سال 1904م سازمانی سیاسی یافتند که «همت» نام گرفت. سازمان همت با حزب سوسیال‌دموکرات کارگری روسیه در ارتباط بود، اما تأثیرگذاری این سازمان فراتر از جغرافیای قفقاز و روسیه به ایران عصر مشروطه نیز کشیده شد
رد پای سازمان همت در تحولات عصر مشروطه
 
انقلاب مشروطه، محصول مجموعه­ای از متغیرها بود که در کنار یکدیگر پازل مشروطه را تکمیل کردند. در این میان آگاهی جامعه استبدادزده ایرانی و روابط با جهان بیرونی به‌ویژه در پی مهاجرت نیروهای ایرانی به غرب یا روسیه خود از متغیرهای اثرگذار بر شرایط جدید بود. مهاجران ایرانی در قفقاز بنا به شواهد متعدد تاریخی یکی از این عناصر مهم بودند که دغدغه معیشت آنها را به مهاجرت سوق داده بود؛ مهاجرانی که در قالب سازمان همت به افزایش حوزه تأثیرگذاری خود در جهان پیرامونی‌شان و به‌ویژه در موطنشان در عصر مشروطه پرداختند؛ ازاین‌رو، این نوشتار نگاهی به چگونگی پیدایی و اثرگذاری سازمان همت دارد تا نشان دهد این سازمان متغیر واسطی بود که بر اثرگذاری مهاجران قفقاز در جامعه ایرانی افزود.
 
پیدایش سازمان همت
از نیمه دوم قرن نوزدهم نظام استبدادى حاکم بر روسیه با مخالفانی سرسخت مواجه بود که در داخل و خارج آن کشور هسته‏هاى مقاومت را در قالب احزاب یا انجمن‌ها شکل داده بودند. از جمله این مخالفان پلخانف و تنى چند از همکارانش بودند که در سال 1883م، حزب «سوسیال‌دموکرات» را در خارج از روسیه تشکیل دادند.1 پس از تأسیس حزب سوسیال‌دموکرات کارگران، مخالفان حکومت تزارى از سایر ملیت‏هاى غیر روسى همچون مسلمانان قفقاز، ارمنیان و گرجیان نیز به این حزب پیوستند.2
 
این حزب به دو جناح «بلشویک» (انقلابی) و «منشویک» (میانه‌رو) تقسیم می‌شد. جناح بلشویک در پی جذب کارگران صنعت نفت باکو بود، اما چون اکثریت این کارگران، مسلمان و ترک‌زبان بودند و در حزب سوسیال دموکرات، ارمنیان حضور گسترده‌ای داشتند تمایلی به عضویت در این حزب نداشتند.3 به همین دلیل عده‌ای از رهبران محلی و بلشویک این حزب از جمله استالین عزیز بیکف و زاپادره سازمان همت را تشکیل دادند که ابتدا تحت نفوذ بلشویک‌ها قرار داشت، ولی رهبری آنها چندان پایدار نماند و گروه منشویک، که به نسبت میانه‌روتر بودند، بر آن مسلط شدند.4 بدین شکل، انقلابیون مسلمان قفقاز در اواخر سال 1904م سازمانی سیاسی یافتند که در رأس آن، پزشکى به نام نریمان نریمانوف قرار داشت و افرادی چون محمدامین رسول‏زاده از اعضاى برجسته آن بود.
 
روایت دیگر تأسیس این سازمان بر مبنای اسناد و نوشته‌های تاریخی غیررسمی به گونه‌ای دیگر است. بر این اساس در حدود سال 1904م/ 1283ش، چند روشنفکر مسلمان در پی مطالعات سیاسی خود در باکو گروهی ایجاد کردند. تعدادی از آنان همچون مجید افندیف و اسدالله آخوندوف عضو حزب سوسیال‌دموکرات روسیه بودند، اما گروهی همچون عباس نظام‌زاده و رسول‌زاده پیوندی با حزب نداشتند.5 این گروه در سال 1904م روزنامه‌ای به زبان آذری در باکو منتشر کرد که مروّج مباحث نظری و ایدئولوژیکی مشخصی بود، اما مارکسیستی نبود. انتقاد به استبداد نظام تزاری یا بهبود وضع زنان بیش از سرمایه‌داری و انقلاب اجتماعی در این روزنامه مورد بحث قرار داشت، ولی پلیس تزاری آن را انقلابی و تحریک‌کننده نامید و توقیفش کرد. این گروه در همان سال پس از توقیف روزنامه، سازمان همت را بنا نهاد و یک سال پس از تأسیس آن مشهدی عزیز بیگوف و نریمان نریمانف به آن پیوستند. این دو نفر که عضو حزب سوسیال‌دموکرات بودند، در زمره رهبران همت درآمدند.6 همین مسئله موجب شد گروه همت به کمیته حزب سوسیال‌دموکرات کارگری روسیه در باکو وابسته شود. چنانچه نام کامل همت «سازمان سوسیال دموکرات مسلمان همت» بود؛ بااین‌حال چگونگی رابطه این دو سازمان محل اختلاف پژوهشگران است.
 
از نظر گروهی، سازمان همت از نظر دیدگاه با سوسیال‌دموکرات‌ها اختلاف داشت7 و رابطه سازمانی‌اش نیز با این حزب چندان دقیق و مشخص نبود.8 آنان بر این عقیده‌اند چون بر مبنای اصول حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه در باکو، سازمان‌های حزبی می‌بایست حول منطقه و نه تفکیک قومی و قبیله‌ای بنا می‌شدند،9 ولی سازمان همت حول تعلقات مذهبی شکل گرفته بود، نمی‌توان آن را وابسته به حزب تصور کرد و همین را نمود عینی استقلال همت از حزب سوسیال‌دموکرات می‌دانند.10 این در حالی است که تعداد گسترده مسلمانان مهاجر در باکو و اهمیت سازماندهی سیاسی آنان برای حزب، که می‌توانست نیرویی تأثیرگذار در مبارزات برای آنان باشد، موجب شد سازمان همت، استثنایی بر قاعده گردد.
 
حتی در سند آگهی کمیته باکو به مناسبت اتحاد دوباره دو جناح بلشویک و منشویک حزب سوسیال‌دموکرات کارگری روسیه، سران همت تمایل خود به پیروی از رهنمودهای حزب سوسیال‌دموکرات کارگری روسیه را به صراحت بیان کرد.11 در واقع حضور سران و برخی اعضای سازمان در این حزب موجب رابطه میان سازمان با حزب سوسیال دموکرات روسیه می‌گردید. هرچند در این سازمان علاوه بر آنان و ملی‌گرایان، به گفته صمدوف مورخ شوروی، بسیاری از اعضا از اندیشه‌های روشنگران سده هجدهم اروپا تأثیر پذیرفته بودند و مارکسیست یا عضو حزب سوسیال دموکرات نبودند.12
 
با این حال نظر گروه دوم همچون ایوانف بیشتر مورد تأیید است. آنان که بر این باور بودند حزب همت نه فقط از نظر سیاسى تحت تأثیر حزب سوسیال‌دموکرات روسیه قرار داشت، بلکه از نظر سازمانى نیز بدان پیوسته بود، به گونه‏اى که در جلسات کمیته اجرایى حزب همت، اعضاى کمیته باکوى حزب سوسیال‌دموکرات روس و همچنین در اجتماعات کمیته باکوى حزب سوسیال‌دموکرات روسیه، نمایندگان همت به عنوان عضو متساوى‌الحقوق و کامل شرکت مى‏کردند.13 سازمان همت در اواخر 1907م به ضعف گرایید.14 هر چه بود این سازمان با تجمیع انرژی پراکنده اعضایش توانست مسلمانان را در قالب تشکیلاتی به هم نزدیک و به نیرویی اثرگذار بر سیر تحولات تبدیل نماید.
 
اثرگذاری همت بر احزاب پس از مشروطه
تشکیل سازمان همت و گسترش فعالیت‏هاى آن بر جامعه ایرانیان مقیم قفقاز و ایرانیان داخل کشور و سیر تحولات ایران تأثیر گذاشت. در این سازمان انواعی از دیدگاه‌های سیاسی از لیبرال دموکراسی تا سوسیال دموکراسی با زمینه‌های ناسیونالیستی وجود داشت. آنها مخالف علمای سنتی بودند، اما با مذهب مخالفتی نداشتند و با عضوگیری از مسلمانان قفقاز درصدد کسب همان جاذبه احزاب ناسیونالیست ارمنی مانند داشناک در میان مسلمانان بودند.15
 
در این سازمان [: همت] انواعی از دیدگاه‌های سیاسی از لیبرال دموکراسی تا سوسیال دموکراسی با زمینه‌های ناسیونالیستی وجود داشت. آنها ... با مذهب مخالفتی نداشتند و با عضوگیری از مسلمانان قفقاز درصدد کسب همان جاذبه احزاب ناسیونالیست ارمنی مانند داشناک در میان مسلمانان بودند  
ازاین‌رو می‌توان ایجاد احزابی چون اجتماعیون‌عامیون را در این راستا دانست؛ چنان‌که سازمان همت در تشکیل فرقه اجتماعیون‌عامیون ایرانی و برنامه عقیدتی آن تأثیر گسترده‌ای داشت؛ چه اینکه یک سال بعد از تأسیس همت، یعنی در سال 1905م/ 1284ش، «کمیته سوسیال ـ دموکرات ایران» یا «اجتماعیون ـ عامیون ایران» در بادکوبه تشکیل شد.16 این کمیته به سازمان همت وابستگى داشت. بنیان‎گذاران و اعضاى کمیته سوسیال‎دموکرات ایران در قفقاز بیشتر شامل پیشه‏وران، بازرگانان و کارگران ایرانى‌الاصل ساکن قفقاز بودند. رهبری این حزب را در ایران، حیدر عمواوغلی برعهده داشت. او اهل باکو و عضو حزب سوسیال‌دموکرات روسیه بود. بخشی از تندرویی‌های که در انقلاب مشروطه و جنبش جنگل رخ داد ناشی از افکار افرادی همچون وی است. احمد کسروى درباره این گروه می‌آورد: پیش از جنبش مشروطه چون «روسیان، ارمنیان و گرجیان و دیگران» هر کدام گروهی داشتند تعدادی از ایرانیان قفقاز نیز گروهی شکل دادند تا از «همشهریان خود نگهداری کنند و اینان در نهان، با کوشندگان تبریز پیوستگی می‌داشتند».17 او با ذکر اسامی بنیادگذاران آن نریمانوف، سوچی میرزا، میرزا جعفر زنجانی و تعدادی دیگر می‌گوید این افراد در ایران به نام «مجاهدان قفقازى» شناخته مى‏شدند، حال آنکه تنها لباس قفقازى به تن داشتند و خود در اصل، ایرانى بودند.18
 
رابینو، کنسول انگلیس در رشت، نیز در گزارشى با عنوان «فدایى‏ها» در تاریخ 31 دسامبر 1906م راجع به کمیته سوسیال‌دموکرات ایران در قفقاز مى‏نویسد: «در بادکوبه فرقه فدائیان از مجاهدین وجود دارند که به اسم اجتماعیون ـ عامیون داراى کمیته سرّى مى‏باشند».19 به گفته او این فرقه تنها در بادکوبه نزدیک به شش‌هزار نفر جمعیت دارد که اغلب  ایرانیان مهاجر کاسب و تاجر هستند؛ همچنین رابینو از «گرجى‏ها و بعضى از ارامنه و جمعیتى از روس‏ها، یعنى از آزادى‏طلبان روس» می‌نویسد که با این فرقه همکاری دارد. به گفته رابینو، «اسباب ناریه، از قبیل تفنگ‏ها و موزر و طپانچه و قواى دینامیتى موجود دارند که در لاپارترهاى [لابوراتوار] مخفى، آماده کرده‏اند؛ چنان‌که پلیس مخفى دولت روس، مکرر از آنها به دست آورده، خود آنها را هم دست‏گیر کرده است، ولى این مسئله به هیچ وجه در مقابل خیالات آنها نتوانسته است مقاومت نماید».20
 
صالح على‏یف با توجه به مرامنامه اجتماعیون عامیون، به مناسبات بین حزب کارگرى سوسیال‌دموکرات روسیه و به‌ویژه جناح بلشویک‏ها با انقلابیون ایران و به طور خاص با حزب اجتماعیون ـ عامیون پرداخته است. به گفته او، مرام‏نامه اجتماعیون عامیون به طور عمده‌ای از مرا‏نامه حزب کارگرى سوسیال‌دموکرات روسیه تأثیر پذیرفته است21 که این خود نقش متغیر سازمان همت در انتقال ارزش‌های سوسیال‌دموکراسی را نمود می‌بخشد؛ چنان‌که پژوهشگران بر نقش مؤثر سازمان همت و رهبرانش در ترویج آموزه‌های سوسیال دموکراسی در میان ایرانیان صحه می‌گذارند.22 على‌یف همچنین از ارتباط کمیته مرکزى این حزب در باکو، در سال‏هاى 1906-1907م با شعبه‏های خود در تبریز، گیلان، تهران و سایر نقاط ایران و نفوذ و اعتبارش در آنها می‌نویسد.23
 
این گروه در میان نمایندگان تندرو دوره اول مجلس شورای ملی و برخی انجمن‌های انقلابی نفوذ داشتند و آنها را هدایت می‌کردند. به طور کلی ورود اندیشه‌های این گروه به ایران گاهی حاوی محتوای غیربومی و در عین حال بسیار تندروانه و چپ‌گرایانه بود که با بسترهای فرهنگی جامعه ایرانی همخوانی نداشت. بعدتر نیز پس از تشکیل دوره دوم مجلس شورای ملی و رسمیت یافتن احزاب، برخی از اصول عمده سوسیال دموکراسی در برنامه حزبی اجتماعیون عامیون پیشرو فرقه دموکرات ایران گردید.24
 
افزون بر این، بسیاری از ایرانیان مهاجر در قفقاز با سازمان همت ارتباط داشتند. آنها از طریق رابطه با این سازمان به انقلاب مشروطیت در ایران یاری رساندند؛ چنان‌که کسروی می­آورد پس از مشروطه آنان، چون از سختی پیشرفت روند مبارزات مشروطه آگاه بودند به شهرهای مختلف نمایندگانی فرستادند و در تبریز، مشهد و سایر شهرها شعبات خود را شکل دادند.25  در واقع نقش این سازمان در برقراری ارتباط ایرانیان مهاجر با داخل ایران برجسته بود.
 
به گفته آخوندوف، این سازمان با جذب کارگران ایرانی و آموزش آنها نقش زیادی در رشد شعور سیاسی ایرانیان مهاجر داشت26 که در پی رابطه با ایرانیان داخل کشور موجب ارتقای آگاهی آنان شد. البته شاید از منظری دیگر بتوان گفت برخی انحرافاتی که در نهضت مشروطه رخ داد نیز به گونه‌ای مبتنی بر اندیشه‌های گروه‌هایی بودند که از شمال ایران و به‌وسیله گروه‌هایی چون همت حمایت می‌شدند. علاوه براین، سازمان همت به‌تدریج از شعبات مختلفی در دیگر شهرهای قفقاز جنوبی مانند گنجه، شوشا، نخجوان و جلفا برخوردار شد، اما شعبه تفلیس برای ایرانیان از اهمیت خاصی برخوردار بود؛ چون در ارسال کمک به انقلاب مشروطیت ایران نقش عمده‌ای داشت و برخلاف شعبه باکو، که در خلال انشعاب در حزب سوسیال‌دموکرات کارگری روسیه به دو جناح بلشویک و منشویک، در کنار بلشویک‌ها قرار گرفت، تحت نفوذ منشویک‌های گرجی، منشویسم را دنبال کرد. 27
 
پس از سرکوب انقلاب 1905 روسیه، سازمان همت ضربه‌ای سخت خورد و برخی رهبرانش چون رسول‌زاده و بنیادزاده و تعداد زیادی از اعضای عادی و هوادارش به ایران پناه آوردند و برخی دیگر به فعالیت انفرادی در حزب سوسیال‌دموکرات ادامه دادند. اعضای متواری فعالیت سیاسی و همکاری با مشروطه‌خواهان را تداوم بخشیدند. رسول‌زاده، سردبیر ارگان حزب دموکرات ایران، یعنی روزنامه «ایران نو» شد، هرچند او تحت فشار تزار ناگزیر از ترک ایران گردید.28 بنابراین نقش سازمان همت چه به صورت رشد آگاهی‌های جامعه، شکل‌گیری مطبوعات یا تشکیلاتی چون فرقه اجتماعیون عامیون و بعدتر به صورت غیر مستقیم در قالب دموکرات یا اعتدالیون در ایران آن زمان قابل مشاهده است. البته آن سوی ماجرا را نیز نباید فراموش کرد. این آگاهی‌ها الزاما سراسر مثبت نبود؛ اگرچه ایرانیان را نسبت به خواسته‌های خود آگاه کرد، مبتنی بر بسترهای غیربومی و انحرافی نیز بود که در آن شرایط پالایش آن از هم ممکن نبود.
 

شماره آرشیو  5598-۱ع

پی نوشت:
 
1. رحیم رئیس‌نیا، عزیر و دو انقلاب، تهران، چاپار، 1357، ص 14.
2. فریدون آدمیت، فکر دموکراسى اجتماعى در نهضت مشروطیت ایران، تهران، پیام، 1354، ص 12.
3. سهراب یزدانی، «درباره فرقه اجتماعیون عامیون»، فصلنامه علمی پژوهشی تاریخ، دانشگاه آزاد محلات، 1385، ش 3، ص 153.
4. منصوره اتحادیه، پیدایش و تحول احزاب سیاسی مشروطیت (دوره اول و دوم مشروطیت)، تهران، گستره، 1361، ص 66.
5. تادیوس سه ویتو خوسکی، آذرباجیان روسیه (1905-1920)، ترجمه کاظم فیروزمند، تهران، شادگان، 1361، ص 84.
6. محمد سلماسی‌زاده، مقصود شهبازی و محرم قلی‌زاده، «وضعیت و عملکرد سیاسی ایرانیان مهاجر در قفقاز در آستانه مشروطیت»، دوفصلنامه علمی پژوهشی تاریخ‌نامه ایران بعد از اسلام، سال دوم، ش 4، 1391، ص 61.
7. سهراب یزدانی، اجتماعیون عامیون، تهران، نی، 1391، صص 83-87 .
8. همان، صص 88-92.
9. ژانت آفاری، انقلاب مشروطه ایرانی، ترجمه رضا رضایی، تهران، نشر بیستون، 1379، ص 114.
10. سهراب یزدانی، «درباره فرقه اجتماعیون عامیون»، همان، ص 154.
11. سه ویتو خوسکی، همان، صص 65-66.
12. سهراب یزدانی، «درباره فرقه اجتماعیون عامیون»، همان، صص 154-155.
13. شاپور رواسانى، نهضت میرزا کوچک‌خان جنگلى و اولین جمهورى اسلامى در ایران، تهران، نشر شمع، 1368، ص 57.
14. سه ویتو خوسکی، همان، ص 55.
15. ژانت آفاری، همان، ص 114.
16. همان‌جا.
17. احمد کسروى، تاریخ مشروطه ایران، تهران، امیرکبیر، 1369، ص 194.
18. همان‌جا.
19. رابینو، مشروطه گیلان، به کوشش محمد روشن، تهران، طاعتى، 1368، ص 65.
20. همان، صص 65-66.
21. صالح على‏یف، «مرامنامه حزب اجتماعیون ـ عامیون»، ترجمه ابوالفضل آزموده، آینده، س 17، ش 5-8 (مرداد ـ آبان 1370)، صص 549-550.
22. خسرو شاکری، پیشینه‌های اقتصادی ـ اجتماعی جنبش مشروطیت و انکشاف سوسیال دموکراسی، تهران، اختران، 1384، ص 174.
23. صالح على‏یف، همان، ص 550.
24. محمدحسین رکن‌زاده آدمیت، فارس و جنگ بین الملل، تهران، اقبال، 1357، ص 46.
25. احمد کسروی، همان، ص 194.
26. ناظم آخوندوف، آذرباجان طنز روزنامه‌لری، تهران، فرزانه، 1358، ص 56.
27. محمد سلماسی‌زاده، مقصود شهبازی و محرم قلی‌زاده، همان، ص62.
28. همان، صص 62-63. https://iichs.ir/vdcb.8bzurhb9fiupr.html
iichs.ir/vdcb.8bzurhb9fiupr.html
نام شما
آدرس ايميل شما