پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛
به عنوان نخستین سؤال و در نگاه نخست، پدر را با چه ویژگیهایی به یاد میآورید؟
بسم الله الرحمن الرحیم. به نظر من مهمترین ویژگی آن بزرگوار، تواضع بود. هر کسی که کمترین ارتباطی با ایشان داشت، پس از مدتی این ویژگی را به وضوح درک میکرد. ایشان علاوه بر تواضع در برابر بزرگان، در برابر طلبههای عادی، بچهها و حتی کسانی که با ایشان اختلاف نظر داشتند، متواضع بودند. علاوه بر تواضع در رفتار با مردم عادی، تواضع علمی هم داشتند. ایشان در علوم مختلف نوآوریهای زیادی داشتند، که بسیاری از آنها هم چاپ شدهاند، اما کمتر می بینید که در مقام اظهار و ابراز، آن را به خودشان نسبت دهند. خیلی وقتها سعی میکردند تا ابتکارات خودشان را به یکی از بزرگان نسبت بدهند! به علاوه همیشه میگفتند: «از حرف ایشان اینطور برداشت میشود...» و بعد حرف جدید خودشان را میزدند. آرا و عقاید دیگران را طوری نقد میکردند، که طرف به خاطر نقد نظریهاش کوچک نشود. ایشان حتی در برابر مخالفین خود طوری رفتار میکردند که خدای ناکرده موضوع مطرح شدن خودشان در میان نباشد.
اینگونه خصال باعث شد که خیلیها که حاج آقا را از قبل نمیشناختند، به دلیل همین ویژگی، جذب حوزه علمیه و علمای دین شدند. ویژگی دیگر ایشان، همدلی و همزبانی با مردم بود. مردم نزد ایشان میآمدند و خیلی صمیمانه میخواستند که حاجآقا برایشان دعا کنند. ایشان میگفتند: «به یک شرط و آن هم اینکه شما هم برای من دعا کنید». ایشان اسم افراد را میپرسیدند و با اسم برایشان دعا میکردند.
آیتالله مصباح یزدی در تعریف محبت، تعابیر زیبایی دارند. این مفاهیم را چگونه به شما و دیگر فرزندان میآموختند؟
بله، ایشان میفرمودند: محبت دو نوع است: یکی غیر اکتسابی مثل حب ذات و دیگری اکتسابی مثل علاقه به ائمه اطهار(ع)، دانشاندوزی و از این قبیل. همیشه میفرمودند: «نعمتی را که در بلاها هست، درک کنید و قدر بدانید». میفرمودند: «بلاها برکت دارد». همواره سعی میکردند تا به این شکل، خانواده و اطرافیان را تربیت و معرفتشان را ابراز دارند، تا دیگران هم به این مفاهیم عالی توجه پیدا کنند. ایشان به هر بهانهای، مسائل را به توحید ربط میدادند. توکل و توسل، از صحبتهای عادی ایشان بود. همیشه میفرمودند: «در هر کاری نهایت تلاشتان را بکنید، ولی نتیجه را به خدا واگذار کنید، خودش به موقع همه چیز را درست میکند، اگر درست شد صلاح بوده و اگر نشد، بدانید که صلاح نبوده است...». هر حرفی که میزدند، نهایتا به توحید و توکل و توسل برمیگشت و مرتبا اینها را متذکر میشدند. میفرمودند: «توسل الزاما به این نیست که انسان مجلس روضهای بگیرد و گریه کند. انسان در هر حالی که هست، باید احساس کند که در حضور حضرت بقیهالله(عج) است...». ما متوجه شده بودیم که خودشان هم اینگونهاند. این حالت در اواخر عمرشان، شدیدتر هم شده بود.