پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛
قطعا خاطرات شما با شهید سیدمرتضی آوینی، از آشنایی شما با ایشان آغاز میشود، که آغاز این گفتوشنود، برای اشاره به آن مغتنم است.
بسم الله الرحمن الرحیم. اولین بار که شهید سیدمرتضی آوینی را دیدم، روزی در ساعت 2 بعد از ظهر، در حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی بود. من با دوستم جواد گنجهای انزابی، به آنجا رفته بودم. آقای آوینی به اتاق دوستم آمد و مرا دید. در همان برخورد اول بهقدری صمیمیت و دوستی از خود نشان داد که شیرینی آن لحظه هرگز از یادم نمیرود. مدت آشنایی و دوستی من با ایشان طولانی نبود، اما همان مدت کم، در زندگی من تأثیر ماندگاری بر جا گذاشت.
آیا در آن دوره، مجله ادبیات داستانی ــ که ایشان در مورد ایجاد آن بسیار اصرار داشت ــ شکل گرفته بود؟
خیر؛ موقعی که من به حوزه هنری رفتم، هنوز این مجله شکل نگرفته بود و فقط یک ویژهنامه ادبیات داستانی را منتشر کرده بودند. در آن دوره آقای کاوه بهمن، در دفتر ادبیات حوزه کار میکرد و همه دوستان در آنجا جمع بودند. بههرحال با اصرار شهید آوینی، دفتری را در حوزه به ادبیات داستانی اختصاص دادند و تولید آثار داستانی، به شکلی فنی و اجرایی شروع شد.
آیا مدیریت نشریه سوره را نیز شهید آوینی بر عهده داشت؟
خیر؛ ایشان تنها در جلسات مجله شرکت میکرد، اما به بچهها اختیار کامل داده بود که خودشان تصمیم بگیرند و فقط از طریق خانم زواریان، گزارشهایی را دریافت میکرد. ایشان از اینکه بچهها دور هم جمع شوند و دوستیهای جدیدی بین آنها شکل بگیرد، واقعا لذت میبرد. اوایل فقط من و آقای گنجهای انزابی بودیم، ولی بعدا آقای مهدوی هم به ما اضافه شد. ما شبانهروز در آنجا کار میکردیم و اصلا به خانه نمیرفتیم؛ چون صفحهآرایی مجله، گاهی تا نصف شب طول میکشید. کارمان بسیار خستهکننده بود، ولی ما با عشق ادامه میدادیم و دوست داشتیم مجله هر چه زودتر دربیاید. همه ما خوشحال بودیم، اما شهید آوینی بهشدت نگران بود که آیا میتوانیم یک مجله تخصصی آبرومند و پر و پیمان را در میان مجلاتی مانند: آدینه، دنیای سخن، ادبستان و... دربیاوریم، یا خیر؟ انصافا همه بچهها با دل و جان کار میکردند و شهید آوینی دوستی و صمیمیتی در محیط برقرار کرده بود که بچهها حسابی مایه بگذارند و در وادی تولید نشریه برای ادبیات داستانی، کاری درخور و مهم انجام بدهند.