«گذری بر اولویت‌های نظری و عملی شهید سیدمرتضی آوینی» در گفت‌وشنود با سیدعلی میرفتاح؛

میان مشی فردی و اجتماعی او، با آثارش تفاوتی نمی‌دیدید

سیدعلی میرفتاح نخست شهید سیدمرتضی آوینی را در قاب نشریه سوره دید و پس از فراز و نشیب‌هایی، کلیتِ اندیشه و عمل وی را به نظاره نشست. وی در گفت‌وشنود پی‌آمده، شمه‌ای از مشهودات خویش دراین‌باره را روایت کرده است
میان مشی فردی و اجتماعی او، با آثارش تفاوتی نمی‌دیدید

پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛
طبعا نخستین پرسش از شما در این مصاحبه، چگونگی آشنایی‌تان با شهید سیدمرتضی آوینی است.
بسم الله الرحن الرحیم. من در نشریه «سوره» و موقعیتی با شهید سیدمرتضی آوینی آشنا شدم که سردبیرِ آن بود. در اوایل رابطه چندان مطلوبی با ایشان نداشتم و نظرم نسبت به مقالاتش، مثبت نبود. در آن موقع که به‌عنوان گرافیست وارد سوره شدم، در فضای ذهنی دیگری سیر می‌کردم. نقطه شروع دوستی من با شهید آوینی، به نوشتن مقاله‌ای از سوی من برمی‌گردد که باعث بروز بحث‌هایی بین ما شد. در نهایت احساس کردم که علاقه خاصی به ایشان دارم. نگاه ایشان به مباحث مختلف، برایم جالب توجه بود و در خلال بحث‌هایی که به میان می‌آمد، متوجه مسائلی شدم که قبلا برایم جلوه دیگری داشت؛ لذا دریافتم که قبلا، با نوعی غرض‌ورزی به مقالات شهید آوینی نگاه می‌کردم و بعد از دوستی با ایشان، این نگاه تغییر کرد. شهید آوینی اهل بحث بود و از شنیدن انتقاد دلگیر نمی‌شد. همین موضوع باعث می‌شد که بتوان به‌راحتی با ایشان گفت‌وگو کرد و در نتیجه آن جمود ذهنی در مورد بسیاری از تفکرات منفی، از بین می‌رفت. ویژگی دیگری که در شخصیت ایشان برای من بسیار مورد توجه است، وجود نوع خاصی از عرفان بود. در دورانی که بسیاری از متدینین به دنبال اثبات توحید و نبوت از طریق قواعد علمی بودند، ایشان از منظری عاشقانه و عارفانه به آن نگاه می‌کرد و این روش اثبات علمی را که به آن شریعت علمی لقب داده بود، چندان نمی‌پسندید.
 
سیدمرتضی آوینی

یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های شهید آوینی به‌عنوان روزنامه‌نگار، برخورداری از شهامت در مواجه با اتفاقات و یک نوع نگاه رادیکال است. به نظر شما، آیا این ویژگی اختصاص به دوران روزنامه‌نگاری ایشان دارد یا در زمره خصوصیت ذاتی ایشان بوده است؟
او به معنای واقعی‌اش، یک روشنفکر بود. یک جنبه از روشنفکری این است که انسان نسبت به اتفاقات موضع‌ داشته باشد و ایشان این گونه بود. آوینی معتقد بود که نمی‌توانیم نسبت به وقایع جامعه بی‌تفاوت باشیم و با اعتقاد به مبانی انقلاب، باید از هر راهی که ممکن است، نسبت به اتفاقات موضع‌گیری و اعلام نظر کرد. هدف اصلی‌اش، ترویج تفکر انقلاب اسلامی بود و در این راه، از حدیث نفس خودداری می‌کرد و در دوره‌ای به حدی در این پرهیز زیاده‌روی کرد که معتقد شد احتیاجی نیست که انسان کتاب‌های زیادی بخواند، همین که قرآن، نهج‌البلاغه یا کتاب «مصباح‌الهدایه» امام خمینی را بخواند کافی است، ولی به مرور نظرش عوض شد و به مطالعه کتب مختلف در حوزه‌های گوناگون پرداخت. پس از مدتی وارد عرصه فیلم‌سازی و روزنامه‌نگاری هم شد، اما او همه این رشته‌ها و فعالیت‌ها را به‌عنوان ابزاری در جهت تکامل به‌کار می‌گرفت.
ایشان به اصلِ «فرزند زمان خویشتن باش»، توجه زیادی داشت. او این را می‌فهمید که در هر مسئله‌ای، باید به اقتضای زمان خودش برخورد کرد. در مواجه با هر پدیده‌ای، ابتدا باید آن را تعریف کنیم. خاستگاه، جایگاه و نظام آن را بشناسیم و در ادامه فکر کنیم که چطور می‌توانیم آن را در خدمت انقلاب و مبانی آن قرار دهیم. این نوع نگاه آوینی، به مقولات مختلف از جمله سینما و نقاشی هم وجود داشت.
 
به نظر می‌رسد که اولویت نخست شهید آوینی در حوزه انقلاب و نظام اسلامی، تحقق عدالت اجتماعی است. به همین علت هم در همان اوایل پیروزی انقلاب، به بشاگرد می‌رود یا هفت قصه بلوچستان را می‌سازد. در حوزه مسائل اجتماعی چطور؟ به نظر شما ایشان در این حوزه، به چه مسائلی نظر داشت؟
ممکن است تصورتان این باشد که کمی رویکرد رادیکال‌ داشته، که البته پذیرفتنی است. چون در آن موقع، به‌خصوص در آن حال و هوای اول انقلاب در مستند خان‌گزیده‌ها یا فیلم بشاگرد، کاملا مشخص است که سن ایشان کم و یک رویکرد رادیکال به موضوع دارد که متأثر از شرایط آن دوره است، اما در دهه 1370 به یک پختگیِ ویژه می‌رسد و دیگر آن نگاه رادیکال را ندارد. به نقل از یکی از دوستان معمارش، ایشان در زمان رژیم گذشته یک پروژه ساخت و ساز خانه‌های سازمانی را به عهده می‌گیرد و در طراحی منازل، خانه‌های کارگران را بزرگ‌تر از خانه‌های مدیران طراحی می‌کند! این نشان می‌دهد که او از ابتدا، یک نگاه عدالت‌محور به جامعه داشته، ولی به‌تدریج این نگاه پخته‌تر شده بود. مقالاتی هم که ایشان در حوزه مسائل اجتماعی دارد، نگاهی رادیکال ندارد، یا دست‌کم من از آنها چنین چیزی برداشت نکرده‌ام.
 
یکی از ویژگی‌های آشکار شهید آوینی در روایت دفاع مقدس، توجه به بعد انسانی و عدم تمرکز بر جنبه سخت‌افزاری آن است. این نگاه خاص او وقتی وارد حیطه روزنامه‌نگاری می‌شود، چطور جلوه‌ می‌کند؟
این نگاه در فیلم «سراب» ایشان، به‌خوبی قابل مشاهده است. او حتی در عرصه روزنامه‌نگاری هم، دیدی ورای سایر فعالان این عرصه داشت. حتی در مورد ارزش‌ها هم، نگاه متفاوتی با ما داشت؛ برای مثال در مقاله‌ای که درباره فرار مغزها نوشت، معتقد بود که ما باید در بعد اجتماعی، به این پدیده یک نگاه پژوهشی داشته باشیم تا از مسیر و اندیشه صحیح انحراف پیدا نکنیم، ولی نباید نگاه فردی داشته باشیم و صرفا به دنبال محکوم کردن افراد باشیم. شیوه ایشان در مواجه با آسیب‌ها، این بود که ابتدا آن را تعریف و تحلیل می‌کرد و در ادامه نحوه مواجهه و حل آن را بررسی می‌ نمود و توضیح می‌داد.
 
نثر شهید آوینی، نثری خاص و ممتاز است. نریشن اوست که مستندهایش را متمایز و زیباتر می‌کند. حتی منتقدان وی نیز، به این موضوع باور دارند. در مقالاتش هم، همین مسئله صادق است؛ یعنی غیر از موضوعات منحصربه‌فردی که سعی در ابراز آنها دارد، نحوه بیان وی هم جادویی و خاص است. ارزیابی شما دراین‌باره چیست؟
دقیقا همین طور است و این از عشقی نشئت می‌گیرد که او به کارش داشت و همین موضوع فعالیت‌هایش را از صِرف ادای تکلیف خارج می‌کرد. ادبیات برای آوینی فقط یک وسیله برای بیان مطلب نبود، بلکه مقام و منزلت خودش را داشت. به دقت متوجه بود که غلط ننویسد و اصول نگارش را رعایت کند. گفتار آوینی روی فیلم‌ها نیز، یک سبک شاعرانه داشت. ایشان از نثر روان و در عین حال ویژه‌ای برخوردار بود که خواننده حتی بدون اینکه نام نویسنده‌اش ذکر شده باشد، متوجه می‌شد که این اثر متعلق به آوینی است. علت آن هم این بود که او ضمن تأثیر از دیگران، سبک خاصِ خودش را داشت. نثر ایشان چه در نریشن و مقالات و چه در نقدهایی که با نام متسعار در باب فیلم و طنز نوشته، به ‌نحوی است که خواننده به‌راحتی متوجه مطلوب و هدف او از بیان مطلب می‌شود و در فهمیدن آن، دچار سردرگمی نمی‌شود.
 
صرف نظر از اندیشه‌های روشن‌بینانه شهید آوینی و توانایی‌های او در عرصه‌هایی مانند نویسندگی، روزنامه‌نگاری و فیلم‌سازی، رفتار ایشان در زندگی شخصی را چگونه تحلیل می‌کنید؟
مستند رشته تحصیلی آوینی نبود، اما توانست در این رشته به جایگاه و سبک خاص خودش برسد. شما فرقی بین مشی فردی و سیره اجتماعی آن بزرگوار، با فیلم‌ها و مقالاتی که توسط ایشان ساخته و نوشته شده است، پیدا نخواهید کرد. در این مورد قطعا نزدیکان شهید که با ایشان حشر و نشر داشته‌اند، بهتر می‌توانند نظر بدهند، ولی حتما این حرف ما را تأیید خواهند کرد که زندگی فردی و کاری ایشان، یک شکل بود و تضادی بین آن دو وجود نداشت. این خصلت شخصیت‌های بزرگ است.
 
بسیاری از نزدیکان شهید آوینی اذعان دارند که ارتباط چهره به چهره با ایشان، تأثیرات مثبت فراوانی بر فکر و عمل آنان داشته است. از دیدگاه شما، علت این تأثیرگذاری گسترده چیست؟
شاید تعجب کنید که اگر بگویم نمی‌شود به‌درستی توضیح داد! هر آدمی انرژی‌های مخصوص به خودش را دارد، که با آنها می‌تواند دیگران را تحت تأثیر قرار دهد. آوینی با چهره زیبا، صدای دل‌ربا و سوای اینها سیرت پاکی که داشت، توانست این تأثیر مثبت را بر دیگران داشته باشد. به‌ قولی هر چه خوبان دارند، او همه را یکجا داشت. رفتارش قابل توجه بود. به دنبال اسم و رسم نبود؛ برای مثال در دوران جنگ، لباس فرم جبهه را می‌پوشید، اما بعد از جنگ استدلالش این بود که دیگر این لباس، لباس شهرت و پوشیدنش حرام است و باید لباسی مثل مردم عادی جامعه پوشید! به همین علت هم فقط ایامی که به منطقه می‌رفتیم، اورکت می‌پوشید. اینکه بقیه درباره‌اش چه بگویند، برایش مهم نبود. او به عقیده‌اش عمل می‌کرد و اساسا عمری با عقیده‌اش زیست.
 
به نظرتان آیا ما توانسته‌ایم تصویر درستی از شهید آوینی، به‌عنوان یکی از ذخایر نظام اسلامی و کسی که انقلاب روی او تأثیر بزرگی گذاشته بود، به نسل‌های بعد ارائه بدهیم؟ و اگر نه، چه نقایصی در این معرفی وجود دارد؟
به نظر من، نه! معرفی ایشان و خیلی از شهدا، بیشتر جنبه تبلیغاتی پیدا کرده و محدود به انتشار پوستر و تصاویرشان شده است، درحالی‌که باید منش شهدا و طرز تفکر آنها را معرفی کنیم. در مورد چهره‌هایی مانند: شهید مطهری، شهید بهشتی و شهید آوینی، چیزی که مهم است شناخت تفکر و آثاری است که از ایشان باقی مانده و به نظر من، این مهم‌تر از تمرکز روی شهادتشان است. باید آثار شهید آوینی را به مردم معرفی و آنها را تشویق به مطالعه میراث وی کنیم. برنامه بگذاریم و با یک متفکر درباره آثار ایشان گفت‌وگو کنیم و از این طریق، راه ایشان را ادامه بدهیم، نه اینکه صرفا نام شهدا را روی خیابان‌ها و پل‌ها بگذاریم.
 
و پرسش آخر اینکه ماندگارترین تصویر از شهید سیدمرتضی آوینی، در ذهن شما کدام است؟
خنده‌‌اش! آن هم وقتی که برای اولین بار احساس کردم به‌شدت دوستش دارم و داشتم خاطره‌ای از عقد اخوتم با یکی از شهدا را در زمان جنگ، برایش تعریف می‌کردم. برایش می‌گفتم که در این عقد شرط می‌گذارند که اگر یکی از دو طرف شهید شد، باید کاری کند که طرف مقابل هم شهید شود! بعد گفتم خوشبختانه خیلی به پای عقد اخوتش نایستاده، وگرنه من هم الان باید رفته بودم! شهید آوینی خندید و این خنده‌اش به‌قدری برای من دلنشین و دوست‌داشتنی بود که هنوز که هنوز است از خاطرم نرفته. خدا رحتمش کند.
https://iichs.ir/vdcgq39x.ak9tt4prra.html
iichs.ir/vdcgq39x.ak9tt4prra.html
نام شما
آدرس ايميل شما