«شهید سیدمرتضی آوینی و تلاش برای بنیان نهادن سینمای اشراقی» در گفت‌وشنود با زنده‌یاد دکتر محمد مددپور؛

اوخود را از عالم طبیعت جدا کرده بود

تلاش شهید سیدمرتضی آوینی برای رسید به «سینمای اشراقی»، از محورهای شاخص در کارنامه هنری اوست. زنده یاد دکتر محمد مددپور در گفت و شنود پی آمده، به بازنمایی شکل و محتوای این وجه از تلاش های آن بزرگ پرداخته است. یاد این دو متفکر دردآشنا، گرامی باد
اوخود را از عالم طبیعت جدا کرده بود
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ 
شهید سیدمرتضی آوینی معتقد بود که سینما ماهیتا بیش از آنکه با اسلام سازگاری داشته باشد، با کفر هماهنگ است! شما این سخن را چگونه عیارسنجی می‌کنید؟
تولد تکنولوژی در قرن هفتم میلادی، اساسا ریشه در اومانیسم و رویکرد بشرمدارانه انسان داشت، اما تفکر تکنیکی، زاده قرن دوازده و سیزده میلادی است. در این دومین، تفکر و هنر تکنیکی، هنری است که اساسا مبتنی بر سیطره بر عالم و تصرف آن است؛ یعنی چیزی که امروز به آن می گویند اومانیسم. این رویکرد می‌خواهد جهان را به‌عنوان یک سوژه، به تصرف خود درآورد! اصولا علومِ امروز، برای تصرف کردن پدید آمده‌اند. در گذشته مسئله اصلی، گام نهادن در طریق طبیعت و هماهنگی با آن بود؛ مثلا یک وقتی بادگیرهای یزد، هوای خانه‌ها را خنک می‌کردند، اما امروز کولرهای گازی آمده و امری طبیعی را ماشینیزه کرده است. سینما هم یک هنر تکنولوژیک است و اگر بخواهید چیزی را که ذاتش تصرف است، با عالم دیگری پیوند بزنید، عملی نیست. حکایت آب است و روغن. بااین‌همه سؤال اینجاست: آیا می‌توان پدیده سینما و عالم اسلامی را به هم پیوند زد؟ این همان چیزی است که شهید آوینی به آن سینمای اشراقی می‌گفت. در تفکر اسلامی، مردم به هماهنگ شدن در عالم دعوت شده‌اند. هماهنگی با حقیقت عالم دو جلوه دارد: جلوه جمالی و جلوه جلالی. یک جلوه شیطانی و قهری است و خداوند فرموده که به سراغ آن نروید، که ملک من است، الملک لله. کسی حق ندارد در این ملک شرکت کند، اما ملک الهی هم دو صورت دارد؛ مثلا قتل و کشتار و دزدی مکن و دروغ مگو. اینها همه به وجه حقیقی و حقِ حقیقی برمی‌گردند. اما بعضی از باطل‌ها هم مضاف هستند، مثل شیطان که اصلش حقیقت است، اما انسان از روی آوردن به آن منع شده، و گرنه شیطان تحت سیطره الهی است و در برابر خداوند که قدرت عرض اندام ندارد. حالا سینمایی به‌وجود آمده که در عالمی قرار دارد که در اصل تحت سیطره الهی است، اما باید از درون آن سینمایی را بیرون کشید که با عالم دینی و اسلامی ما نسبت داشته باشد و این نیازمند یک همّت خارق‌العاده است. اگر قرار باشد که من از برکه آبی، راهی به سوی باغ و گلشن خود باز کنم، با توجه به شرایط زمین و آب و هوا و...، مرارت و زحمت دارد. به هر حال سینمای فعلی جهان، یک هنر تصرفی است و آنچه مد نظر شهید آوینی است، نیاز به همتی عالی دارد که در عالم کنونی دشوار است!
 
واقعیت این است که در دوره‌ای که تکنولوژی سینما زاده شد، جهان اسلام در انفعالِ محض به سر می برد و بعد هم همان تکنولوژی را گرفت و بدون تفکر، مصرف کرد! در نتیجه همان چیزی را دریافت کرد که غربی‌ها می‌خواستند. شما به این موضوع باور دارید؟
بله، سینمای جشنواره‌ای ما، اساسا در چنین عالمی سیر می‌کند. فیلم‌هایی مانند بادکنک سفید، کیسه برنج و...، همان تفکری را ترویج می‌کنند که غربی‌ها می‌خواهند. غربی‌ها با فیلم‌هایی که ما می‌سازیم، تصور می‌کنند که ما یا تروریست هستیم، یا آدمکش، یا یک مشت عقب‌مانده پاپتی! فیلمی مثل «بدون دخترم هرگز»، چنین خیانتی را مرتکب می‌شود و ما هم در بعضی از فیلم‌های خودمان، همین خیانت‌ها را تکرار می‌کنیم! تصویری که در فیلم‌های جشنواره‌ای از ایران ارائه می‌شود، تصویر یک کشور عقب‌افتاده، فقیر، بدبخت، فلک‌زده، بی‌هویت و بی‌شخصیت است. کسانی که برای جشنواره‌ها فیلم می‌سازند، خودشان هم به ایران دید منفی دارند و مردمِ این کشور را پست و حقیر می‌دانند و لذا معتقدند که باید این مردم را ترک کرد! دموکراسی مد نظر آنها، یک دموکراسی پوپولیستی، یا پدرسالارانه، یا توده‌ای است. آنها معتقدند دموکراسی زمانی شکل می‌گیرد که احزاب به‌وجود بیایند. مردم اصلا آدم نیستند و این در واقع نخبگان هستند که سرنوشت مردم را تعیین می‌کنند. فیلم «زمانی برای مستی اسب‌ها»، متعلق به همین گفتمان است. تعداد افرادی که فیلم‌های گلادیاتور یا تایتانیک را دیده‌اند، قطعا از تعداد کسانی که این فیلم را دیده‌اند بیشتر است؛ چون این نوع فیلم‌ها با عالم واقع ایران نسبتی ندارند. به‌هرحال سینمای جهان، از یک‌سو قدرت، توانمندی و برتری غرب را به نمایش می‌گذارد و از یک طرف، توحش و عقب‌ماندگی‌های جهان سومی‌ها را. در فیلم‌های آنها جنایتکاران و تروریست‌ها، یا غالبا سیاه‌پوست هستند، یا آدم‌های عقب‌مانده! وجه غالب تفکر در سینمای داخلی خودمان هم، همین است. بدیهی است که از چنین سینمایی نمی‌شود توقع داشت که رویکردی اسلامی و معنوی داشته باشد یا آن را محقق کند.
 
محمد مددپور

سخن اینجاست که آیا اساسا، چنین انتظاری از سینما منطقی است؟
بله، منتها به شرط آنکه انسان خود را در آن عالم معنوی و در آن مسیر قرار دهد، که همان طور که اشاره کردم نیازمند همت عظیمی است. فرد باید از این عالم خارج شود و خود را در عالمی غیر تکنیکی قرار دهد و تکنیک را با آن عالم هماهنگ کند، که این به کوششی خارق‌العاده نیاز دارد. متأسفانه ما الان شاهد چنین کوششی نیستیم.
 
به نظر شما چرا شهید آوینی با اینکه احتمالا توانایی ساخت فیلم سینمایی را داشت، به دنبال مستندسازی رفت؟
من مطمئن نیستم که آیا او می‌توانست فیلم سینمایی بسازد یا نه، اما می‌دانم که او تصور می‌کرد فیلم مستند را بهتر می‌توان تصرف کرد! البته او فیلم‌های سینمایی‌ای را که نزدیک به عوالم مستند خودش بود، تأیید می‌کرد. اما نمی‌دانم چرا این دولت، این‌قدر مستعجل بود؟ نمی‌دانم چرا کسانی نیامدند و آوینی‌ها را بسط ندادند؟ نخواستند یا نتوانستند؟ به هرحال تجربه‌ای بود که می‌توانست میوه‌های بیشتری بدهد.
 
با توجه به شروطی که به آن اشاره کردید، آیا می‌توانید از سینمای اسلامی تعریفی ارائه دهید؟
سینمای اسلامی، سینمایی است که انسان بتواند در آن، حقیقت را بی‌آنکه در آن تصرف کند، نمایش بدهد. شهید آوینی معتقد بود که هنرمند باید در جایی قرار بگیرد که نور حقیقت در تک‌تک فریم‌های فیلم او ظهور و بروز پیدا کند، اما زمانی که فیلم‌ساز حتی در فیلم مستند خود تصرف می‌کند، دیگر آن فیلم نمی‌تواند مستند باشد. ایشان این مفاهیم را در مجموعه مقالات خود و در «آئینه جادو» با دقت بیان کرده است.
 
برای رفع مشکلی که به آن اشاره کردید، شهید آوینی چه راه حلی دارد؟
راه حل شهید آوینی، خودش است! یعنی راهی که او رفت، فروکاسته‌ترین صورتش، همان مقاومت اسلامی در مقابل جهانی شدن، اومانیستی شدن و یهودی شدن جهان است. به نظر من اگر کسی جنایتی را بدون اینکه در تصویر آن تصرف کند، نشان بدهد، می‌شود هنر اسلامی! هنر اسلامی، همان نمایاندن حقیقت است، که ریشه‌اش به حقیقت اصلی عالم بازمی‌گردد.
 
چگونه می‌توان چنین چیزی را محقق کرد؟
به نظرم درک حقیقت ِاسلام، اصلا چیز پیچیده‌ای نیست، حتی مثل آب خوردن است! تنها کافی است که طلب و تمنای نفسانی را کنار بگذاریم. حتی در دل تکنیک هم که قرار داریم، باید کوشش کنیم که آن را به سمت حقیقت ببریم. مهار تکنیک، نیازمند جوهره‌ای عظیم است. وقتی انسان معنوی شد، تکنولوژی هم دگرگون می‌شود. موضوع اصلی، معنوی شدن انسان است. در گذر زمان و با معنوی شدن انسان، تکنولوژی هم معنوی می‌شود. این هم کار یک سال و دو سال نیست، کار آدم‌های پوست‌نازک هم نیست. به مردان قدرتمند و قوی نیاز است، که بتوانند خلاف جریان آب شنا کنند. شهید آوینی چنین انسانی بود و ما برای نجات هنرهایمان، به هزاران آوینی نیازمندیم. متأسفانه در اکنونِ ما، این افراد کمتر ظهور می‌کنند و مشکل نیز از همین جاست.
 
آیا برای کسب این تکنولوژی، اعزام افراد به غرب لازم است؟ مخصوصا با توجه به اینکه بسیاری که رفتند و آموختند، به ورطه‌های غیر اسلامی افتادند؟
افرادی هستند که یک نفس قدسی به آنها رسیده و مقاومت‌هایی در برابر امر باطل، در درونشان شکل گرفته است. منکر این حقیقت که نمی‌شود شد که در دنیا، برای پیشرفت تکنولوژی زحمات زیادی کشیده شده است. پیدا کردن معرفت تکنیکی هم، کار ساده‌ای نیست و به تلاش فراوانی نیاز دارد. وقتی که به تکنیک سینما مسلط شدید، تازه باید گام بعدی را بردارید و آن بالاتر رفتن از عالم تکنولوژی است؛ یعنی ابتدا باید بر تکنولوژی مسلط شد و سپس از آن فاصله گرفت! کسی که با تکنیک سینما آشنا نیست، نقدش هم نمی‌تواند موجه باشد. این عالم تکنولوژی را می‌توان دور زد، اما آن هم تلاش بزرگی می‌خواهد. به‌هرحال هر انسانی می‌تواند به سهم خود، در تکوین و شکل‌گیری سینمای اسلامی نقش داشته باشد. چون کسی در این صحنه حضور ندارد، نمی‌توان گفت که نمی‌شود کاری کرد. کسانی که نشانه‌هایی از هنر و هنرمندی حقیقی را درک کرده‌اند، وجود دارند. اگر طلب و تمنا بود، نشانه‌هایی از حرکت پیدا می‌شود و نتایج لازم هم به‌دست می‌آید.
 
سخن از مستندسازی شهید آوینی به میان آمد، دیدگاه شما درباره مجموعه «روایت فتح» چیست؟
چون آوینی ساحت غیبی و قدسی جنگ را می‌دید و نمادهای آن را برای مردم واگویه می‌کرد. این مجموعه برای خانواده‌ها زنده بود و خود را در آن می‌دیدند. تفکر آوینی اعتلا پیدا کرده بود و لذا به این عوالم روحانی می‌اندیشید؛ یعنی همان کاری که حافظ در ادبیات ما کرد و شعر مادی را تبدیل به شعر روحانی کرد. این سیر و سلوک و جهش، برای رسیدن به آن ساحت معنوی و حقیقی است و سینمای اشراقی، این گونه محقق می‌شود. سینمای اشراقی، مبتنی است بر حق‌بینی و حق‌شناسی. در این عالم، نشانه‌ها و نهادهایی برای حرکت وجود دارد و این همّت انسان است که تعیین می‌کند چقدر می‌توان خود را اعتلا بخشید.
 
و شهید آوینی در یک جمله؟
او انسانی بود که از عالم طبیعت جدا شده بود.
https://iichs.ir/vdcjime8.uqextzsffu.html
iichs.ir/vdcjime8.uqextzsffu.html
نام شما
آدرس ايميل شما