«شهید محمد منتظری در عرصه سیاست و مبارزه» در گفت‌وشنود با دکتر ابراهیم اسرافیلیان

او در بدو تشکیل مجاهدین خلق، پیش‌بینی کرد که آنها مارکسیست خواهند شد!

زنده‌یاد دکتر ابراهیم اسرافیلیان به لحاظ همفکر و همشهری بودن با شهید محمد منتظری، از وی شناخت و خاطراتی شنیدنی داشت. او در گفت‌وشنودی که پیش روی دارید، به شمه‌ای از دانسته‌های خود دراین‌باره اشاره کرده است.
او در بدو تشکیل مجاهدین خلق، پیش‌بینی کرد که آنها مارکسیست خواهند شد!
جنابعالی پس از سال‌ها، شهید محمد منتظری را با چه خصالی به یاد می‌آورید؟
بسم الله الرحمن الرحیم. باید عرض کنم که نیروی حیرت‌انگیز او در کادرسازی، همیشه مرا شگفت‌زده می‌کرد! او حتی وقتی زندگی مخفی هم داشت، نیروهای بااستعداد را در شهرها و کشورهای مختلف جمع و مبارزه را به مدد آنها در هر مکانی شکل می‌داد. محمد تا پایان عمر هم همین خصلت را داشت. کمی قبل از شهادتش، داشت طرحی را پیاده می‌کرد که حدود صد نفر را برای کار در وزارت خارجه آموزش بدهد! قرار بود در زمینه آموزش زبان انگلیسی، به او کمک کنم. یا دراین‌باره می‌توان، به پایه‌گذاری سپاه پاسداران اشاره کرد. هنوز سه روز بیشتر از پیروزی انقلاب نگذشته بود که من به مدرسه رفاه رفتم و دیدم دارد برای تشکیل سپاه مردمی برنامه‌ریزی می‌کند. مقر خودش را هم پادگان باغشاه قرار داده بود. می‌خواست از همه شهرستان‌ها، از میان افسران و درجه‌دارانی که با آموزش نظامی آشنا هستند، عده‌ای را انتخاب کند که هر کدام در شهر خود تشکلی را ایجاد کنند. متأسفانه با کارشکنی‌های متعدد روبه‌رو شد و در ادامه هم برخی کسانی که انجام این کار را به عهده گرفتند، شایستگی انجام آن را نداشتند. او واقعا برای به ثمر رساندن مبارزات و اعتلای اسلام سر از پا نمی‌شناخت.
ویژگی دیگر او، زیرکی و هوش سرشار و شمّ سیاسی بسیار قوی بود. او اولین کسی بود که خطر دولت بازرگان و افرادی چون امیر انتظام را هشدار داد. خاطرم هست آیت‌الله منتظری درباره او می‌گفت: «محمد از همان روزهای اولی که سازمان مجاهدین خلق تشکیل شد و جزواتش به دست او رسید، گفت: این سازمان تحت تأثیر مارکسیسم است و نهایتا هم مارکسیست خواهد شد!».
مقاومت او در برابر شکنجه‌ها و دشواری‌ها هم که بین مبارزان ضرب‌المثل بود! سرهنگ مولوی، از سران ساواک، درباره او می‌گفت: این جوان دو تا مغز دارد، وگرنه هر کس دیگری این شکنجه‌ها را می‌دید تسلیم می‌شد! بعدها شنیدم که در یک بازجویی، صد سیلی به او زده بودند، اما او همچنان مقاومت کرده بود. پایداری عجیبی داشت.
 
ابراهیم اسرافیلیان
 
ظاهرا شهید محمد منتظری، مدتی در یکی از کلاس‌های شما شرکت کرده است. ماجرا از چه قرار بود؟
بله؛ گمان نمی‌کنم بیشتر از هفت، هشت سال سن داشت که می‌آمد و سر کلاس بزرگسالان ــ که من در آنجا درس می‌دادم ــ می‌نشست، اما ازآنجاکه بسیار باهوش و پرجنب‌وجوش بود و ابدا حوصله مرور زمان و کندی را نداشت، نتوانست دوام بیاورد و بعد از چند جلسه، دیگر نیامد! از همان کودکی بی‌قرار بود و روح ناآرامی داشت و احساس می‌کرد عمر انسان آن‌قدرها طولانی نیست که بخواهد با سستی و کندی کار کند. به همین دلیل معطل نمی‌ماند که دیگران خودشان را لنگ لنگان به او برسانند و تلاش می‌کرد هر کاری را با حداکثر سرعت انجام بدهد.
 
گرایش‌های سیاسی او چگونه آشکار شدند و شما خود چطور متوجه این مسئله شدید؟
سال‌ها از دوره تحصیل او در کلاسی که اشاره کردم گذشت. بعد از سال 1341، 1342 دورادور می‌شنیدم که در پخش اعلامیه‌ها و جزوات و پرسشنامه‌های ضدرژیم نقش دارد. هر وقت هم که یکی از آنها را چاپ و توزیع می‌کرد، با واسطه به دست من می‌رساند. خاطرم هست که او از همان نوجوانی و جوانی، مسائل امنیتی را با جدیت تمام رعایت می‌کرد و با اینکه مرا خوب می‌شناخت، نشریات را با واسطه به دستم می‌رساند که مشکلی پیش نیاید.
 
آیا در دوران مبارزه، با او تعامل هم داشتید؟
در دورانی که در نجف‌آباد دبیر بودم، سعی می‌کردم نشریه‌ها و اعلامیه‌هایی را که به دست من می‌رساند، توزیع کنم. گاهی هم به خانه ما می‌آمد و با هم قول و قرارهایی می‌گذاشتیم، ولی واقعیت این است که من نمی‌توانستم سرعت خود را با او هماهنگ کنم! اما در زمینه تهیه پول برای مبارزه، تهیه اعلامیه و پخش آنها، همکاری‌هایی با هم داشتیم. از جمله مطالبی که قبل از سال 1345 تکثیر و توزیع می‌کردیم، درس‌های امام خمینی درباره ولایت فقیه بود که ایشان به دست من می‌رساند و من هم سعی می‌کردم در اصفهان، به دست افراد معتمد و مبارز برسانم.
 
نقش او را در مبارزات خارج از کشور تا چه اندازه مؤثر می‌دانید؟ به طور مشخص از فعالیت‌های او در آن دوره چه می‌دانید؟
شهید محمد منتظری در سال 1349 به خارج از کشور گریخت. همان‌طور که اشاره کردم، یکی از مهم‌ترین نقش‌های او کادرسازی بود و این کار را در هر جایی که قرار می‌گرفت، انجام می‌داد. او به هر جا که می‌رفت، تحرک می‌آفرید. بسیاری از گروه‌ها را پایه‌گذاری کرد و در فعالیت اغلب آنها، نقش تعیین‌کننده داشت. جنبه دیگر هم، برقرار کردن رابطه بین این گروه‌ها و دادن فکر به آنها بود. به عبارت دیگر در واقع یک حلقه وصل بین همه گروه‌ها و سازمان‌هایی بود که علیه استعمار می‌جنگیدند. او دشمن‌شناس درجه یکی بود و دشمن هم خوب فهمید که باید چه کسی را بزند. دلیل اینکه پس از پیروزی انقلاب اسلامی حمله حساب‌شده و پیگیری را علیه دولت موقت و عوامل استعمار شروع کرد، همین دشمن‌شناسی او بود.
 
مواجهه او با لیبرال‌ها در دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی، حواشی زیادی ایجاد کرد. تحلیل او در کلید زدن این رویارویی چه بود؟
خود من بارها در این مورد با او صحبت کردم، اما ازآنجاکه او بسیار باهوش و باتجربه بود، این انحراف را خیلی زودتر از دیگران تشخیص داد و فریاد برآورد. خیلی‌ها یک سالی طول کشید تا موضوع را فهمیدند. بعضی‌ها هم هرگز نفهمیدند! محمد هر چه فریاد می‌زد که اینها خائن و جاسوس هستند، کسی زیر بار نمی‌رفت! مسئله این است که در وقایع اجتماعی، بعضی با هوش و تجربه مسائل را زود می‌گیرند، برخی هم دیر. محمد از دسته اول بود.
 
دراین‌باره خاطره‌ای هم دارید؟
بله؛ خیلی از مصادیقش را همه شاهد بودند؛ مثلا هشدار داد که متین دفتری را در فرودگاه دستگیر کنند، چون داشت یک چمدان حاوی اسنادی را با خود می‌برد! البته اسناد اصلی را قبلا خارج کرده بود و یا امیر انتظام که سوابق خانوادگی و پدرش را می‌شناخت و او را جاسوس می‌دانست. محمد واقعا تنها بود و کسی حرفش را درک نمی‌کرد! بااین‌همه، همیشه می‌گفت: من از راهم بر نمی‌گردم و به تنهایی این مسیر را ادامه می‌دهم!
 
آیا از نظر شما نحوه برخورد او با شهید آیت‌الله بهشتی درست بود؟
شهید بهشتی معتقد به مقابله با دولت موقت نبود و محمد این را به حساب سازشکاری ایشان می‌گذاشت و اعتراض می‌کرد! خود من هم به او گفتم: در مورد آقای بهشتی اشتباه می‌کند. یکی از ویژگی‌های خوب محمد، این بود که وقتی می‌فهمید اشتباه کرده، به اشتباه خود اعتراف می‌کرد و در این مورد لجبازی نمی‌کرد؛ به همین دلیل هم روزی که فهمید موضع‌گیری‌اش در قبال شهید بهشتی درست نیست، گفت: می‌خواهم این اشتباه را جبران کنم... و سرانجام هم دیدیم که هر دو در یک مکان شهید شدند.
 
نقش ایشان را در حمایت از نهضت‌های آزادی‌بخش چگونه تحلیل می‌کنید؟
این رویکرد او، ریشه در تفکر و اقداماتش در دوران مبارزه داشت، منتها پس از پیروزی انقلاب اسلامی، بروز و ظهور بیشتری پیدا کرد. او از هر طریقی که می‌توانست، به جنبش‌های رهایی‌بخش کمک می‌کرد، اما کمک‌هایش، غالبا جنبه فکری و تاکتیکی داشت؛ مثلا در دوران مبارزات، یکی از کارهایش این بود که برای کسانی که دیگر امکان ماندنشان در کشور نبود، گذرنامه درست می‌کرد و آنها را فراری می‌داد! به قدری هم باهوش بود که در همان برخورد اول، می‌توانست تقریبا قاطعانه بگوید که طرف مقابل قابل اعتماد است یا نه! او در جاهای مختلف مثل گمرک، فرودگاه و... آدم‌های مؤمن و مخلص را پیدا می‌کرد و از طریق آنها، مبارزان را فراری می‌داد! در خارج از کشور هم، کسانی بودند که ناچار شدند گذرنامه‌هایشان را عوض کنند و او برایشان گذرنامه عربی درست می‌کرد! یکی از کارهای مهم محمد در مورد جنبش‌های آزادی‌بخش، این بود که اعضای آنها یکدیگر را بشناسند و بتوانند به‌موقع به هم کمک کنند. او خیلی از این جنبش‌ها را به هم مرتبط کرد.
 
در دوره دولت موقت، شهید محمد منتظری عده‌ای رزمنده داوطلب را برای جنگ به جنوب لبنان فرستاد. هدف از این کار چه بود؟
او می‌گفت دشمن اصلی همه ما آمریکاست که در تمام نقاط جهان مشغول غارت و جنگ‌افروزی است و برای مبارزه با او نباید در خانه بنشینیم و بگوییم: تو به سراغ ما بیا، بلکه در تمام دنیا باید با او جنگید و او را مشغول کرد تا فرصت پیدا نکند علیه ما توطئه کند! این هم از آینده‌نگری او بود و دیدیم که بعد از شهادتش هم، این ایده به نوعی توسط مسئولان کشور تعقیب شد و همچنان هم ادامه دارد.
 
ابراهیم اسرافیلیان
 
علت تمایل شهید محمد منتظری به ایجاد و حفظ رابطه با لیبی چه بود؟
ببینید هر چیزی را باید با شرایط دوره خودش بررسی کرد. قاعدتا می‌دانید که لیبی، تنها کشوری بود که با شاه رابطه ایجاد نکرد! از طرف دیگر پس از انقلاب اسلامی، دولت موقت با همه کشورها از آمریکا و شوروی و عراق و عمان و ... رابطه داشت، اما حاضر نمی‌شد با لیبی رابطه برقرار کند! بهانه‌اش هم این بود که آقای سیدموسی صدر پس از اینکه به لیبی رفته، گم شده است. قذافی انقلاب اسلامی و رهبری امام خمینی را به رسمیت شناخته بود و می‌خواست به ایران بیاید، اما دولت موقت مانع‌تراشی می‌کرد. طبیعی بود که محمد با طرز فکری که درباره ارتباط با کشورهای اسلامی داشت، این مسئله را نمی‌پذیرفت.
 
و سخن آخر؟
محمد در راه هدفش ــ که اعتلای اسلام و اتحاد بین مسلمانان علیه امپریالیسم بود ــ از همه چیز خودش گذشت. این فرد برای خودش، هیچ چیز نمی‌خواست. او نه به دنبال پول و قدرت و منصب بود و نه چیزهایی که برای دیگران جاذبه دارد، در نگاه او پشیزی ارزش داشت. او واقعا به محرومان می‌اندیشید و برای بهبود وضعیت آنها تلاش می‌کرد. نگاهی انترناسیونالیستی داشت و معتقد بود برای مبارزه با امپریالیسم، باید همه ستمدیدگان متحد شوند. برخی سیاست‌های جمهوری اسلامی که تاکنون هم اعمال می‌شود، میراث فکر و رویکرد اوست.  
https://iichs.ir/vdcauon6.49nu015kk4.html
iichs.ir/vdcauon6.49nu015kk4.html
نام شما
آدرس ايميل شما