«دورنمایی از شخصیت شهید آیت‌الله سیداسدالله مدنی» در گفت‌وشنود با آیت‌الله سیدمحمدتقی آل‌هاشم

معتقد بود: «کسی که به اهل‌بیت(ع) علاقه دارد، باید به ولایت فقیه هم علاقه‌مند باشد»

آیت‌الله سیدمحمدتقی آل‌هاشم از علمای انقلابی شهر تبریز و چهره‌هایی است که با شهید آیت‌الله سیداسدالله مدنی در دوران اقامت در این شهر، مراوده و همراهی داشته است. وی در گفت‌وشنود پی‌آمده، دورنمایی از شخصیت آن بزرگ را ترسیم کرده است. امید آنکه علاقه‌مندان را مفید و مقبول آید
معتقد بود: «کسی که به اهل‌بیت(ع) علاقه دارد، باید به ولایت فقیه هم علاقه‌مند باشد»
پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛
جنابعالی برای نخستین‌بار، چگونه با نام و شخصیت شهید آیت‌الله سیداسدالله مدنی آشنا شدید؟
بسم الله الرحمن الرحیم. برای اولین مرتبه، در دوران طلبگی شنیدم که شهید بزرگوار حضرت آیت‌الله مدنی (اعلی‌الله مقامه)، کارخانه شراب‌سازی آذرشهر را خراب کرده‌اند و رژیم، ایشان را دستگیر و تبعید کرده است! خاطرم هست که از آن به بعد، همیشه سراغ ایشان را از همه می‌گرفتم. تا شنیدم که صدام و اطرافیانش در نجف، به مرحوم آیت‌الله العظمی حکیم جسارت کرده‌اند و شهید آیت‌الله مدنی و عده‌ای از علما، کفن پوشیده و نزد ایشان رفته و کسب اجازه کرده بودند که پاسخ این جسارت را بدهند، ولی آیت‌الله حکیم به ایشان فرموده بودند: «به آنها کاری نداشته باشید!». البته در عین حال، این را هم  گفته بودند که: «صدام حسین برحسب حکم شرعی، کافر است!». بعدها حضرت امام هم در دوران دفاع مقدس، دقیقا همین عبارت را در مورد صدام فرموده بودند.
به‌هرحال از بدو نهضت اسلامی، شهید آیت‌الله مدنی از چهره‌های برجسته آن بودند و در دورانی که حضرت امام در نجف تبعید بودند، تمام‌قامت در حمایت از ایشان فعالیت می‌کردند. بسیار انسان غیور، شجاع و باذکاوتی بودند و زبان عربی را به‌خوبی زبان مادری‌شان ترکی صحبت می‌کردند! بعد هم که صدام، علمای ایرانی را که تبعه عراق نبودند، از نجف بیرون کرد و شهید آیت‌الله مدنی، به ایران آمدند و در خرم‌آباد ساکن شدند. مردم آن خطه، خیلی به این بزرگوار علاقه و ایشان در آنجا، مریدان زیادی داشتند. وقتی که آیت‌الله قاضی طباطبائی به شهادت رسیدند، ایشان با حکم حضرت امام، امام‌جمعه تبریز شدند. یادم هست که علما و گروه‌های مختلف مردم خرم‌آباد، به تبریز آمدند و در مسجد جامع جمع شدند! آنها آیت‌الله مدنی را پس از حضرت امام، شخص دوم کشور می‌دانستند، که البته به دلیل نفوذ معنوی و تأثیرات ایشان بود.
 
آیت‌الله سیداسدالله مدنی
 
از نظر شما در شخصیت آیت‌الله مدنی، چه ویژگی‌هایی برجسته‌تر بودند؟
ایشان مجتهدی مسلم، مطیع محض حضرت امام و همچنین مورد علاقه شدید مردم بودند. بسیار باجرئت و قدرت رفتار می‌کردند. خاطرم هست موقعی که امام جمعه تبریز شدند، درباره ضدانقلاب، منافقین و سلطنت‌طلب‌ها ‌فرمودند: «من اینها را به جهنم واصل می‌کنم!». در عین صلابت و مهابت، بسیار متواضع و خاکی هم بودند. خاطرم هست که یک روز با لبخند، به من فرمودند: «فلانی! در خانه شما کوفته تبریزی درست می‌کنند، که من یک بار به میهمانی، به منزل شما بیایم؟ من کوفته خیلی دوست دارم!». عرض کردم: «منزل ما متعلق به شماست؛ قدمتان روی چشم!». ایشان بسیار ساده‌زیست بودند و غذایشان، معمولا یک تخم مرغ، یا چند عدد سیب‌زمینی، یا کمی آش بود! ابدا اهل تشریفات نبودند. آن روز خانم ما، مقداری هم آش و کته درست کرده بود. ایشان فرمودند: «من از شما، فقط کوفته تبریزی خواسته بودم!» عرض کردم: «شما کوفته میل کنید؛ دیگران شاید دوست نداشته باشند و آش یا برنج می‌خورند!». آیت‌الله مدنی در مقام رفتار و مراوده، خیلی کم‌حرف و متفکر بودند و حکیمانه و عارفانه حرف می‌زدند.
 
ارزیابی شما، از مکانت علمی ایشان چیست؟
ایشان در نجف به درجه اجتهاد رسیده بودند و از آیت‌الله العظمی حکیم و مراجع دیگر، اجازه اجتهاد داشتند و تدریس هم می کردند. البته نوعا ایشان، درس اخلاق می‌دادند و خیلی فقه درس نمی‌دادند. ایشان از نزدیکان آیت‌الله العظمی خویی و نایب ایشان، در امامت جماعت مسجد خضراء بودند. ایشان با اینکه از شاگردان ممتاز آیت‌الله خویی به‌شمار می‌آمدند، اما عاشق حضرت امام بودند و در خدمت ایشان، مانند یک طلبه در خدمت یک عالم بزرگوار و عالی‌قدر، رفتار می‌کردند. خود را در برابر حضرت امام، بسیار کوچک می‌شمردند. بسیار انقلابی بودند و شنیدم که وقتی شهید نواب صفوی در نجف بود، آیت‌الله مدنی از جمله کسانی بوده‌اند که فتوای مهدورالدم بودن احمد کسروی را صادر کرده و برای مسافرت به ایران، به او مبلغی را داده بودند.
 
در دوران اقامت آیت‌الله مدنی در تبریز، عده‌ای سعی داشتند میان ایشان و آیت‌الله قاضی طباطبائی، اختلاف ایجاد کنند. ارزیابی شما از این تلاش‌ها چیست؟
شهید آیت‌الله قاضی طباطبائی، خودشان می‌گفتند که: «ایشان را خود من دعوت کرده‌ام که به تبریز بیایند». البته گاهی به من می‌گفتند: «آقای مدنی سوابق بعضی از افراد را نمی‌دانند و نگرانم که نکند حرف‌های آنها را باور کنند!». این دو بزرگوار، همیشه شانه به شانه هم، در راه‌پیمایی‌ها و تشییع جنازه‌ شهدا شرکت می‌کردند. شاید بعضی‌ها علاقه داشتند که آن دو با هم اختلاف داشته باشند، اما واقعا اختلافی نبود. هر دو علاقه‌مند به امام و انقلاب و انسان‌های خدمت‌گزاری بودند.
 
از نظر جنابعالی، ویژگی خطبه‌های نماز جمعه آیت‌الله مدنی چه بود؟
ایشان همیشه، زیاد از حضرت امام یاد می‌کردند، از جنایات صدام می‌گفتند و مردم را به رعایت تقوا، حفظ انقلاب اسلامی و اطاعت از ولایت فقیه توصیه و تشویق می‌کردند. معتقد بودند کسی که به اهل‌بیت(ع) علاقه دارد، باید به ولایت فقیه هم علاقه‌مند باشد. من همیشه در نماز جمعه، در صف اول یا دوم و نزدیک به ایشان می‌ایستادم. خاطرم هست که بارها، به آیت‌الله مدنی توصیه شده بود: آقا! تنها به مسجد یا نماز جمعه نروید و ایشان پاسخ داده بودند: «جدّ من مردمی بود، من هم مردمی به مسجد می‌روم و برمی‌گردم!» همان‌طور که اشاره کردم، بسیار بین مردم محبوبیت داشتند.
 
خبر شهادت ایشان را چگونه دریافت کردید؟ و آیا پیش از آن، نشانه‌هایی دراین‌باره وجود داشت یا خیر؟
ضدانقلاب همه جا مترصدِ فرصت بود، که به ایشان آسیب بزند. بعضی از آنها، در صف عزاداران اطرافِ منزل ایشان، یک حرف‌هایی زده بودند! نشانه‌هایی وجود داشتند، ولی چندان چشمگیر نبودند. همان‌طور که اشاره کردم، خود ایشان هم خیلی این حرف‌ها را جدی نمی‌گرفتند! اما اینکه چطور از خبر شهادت ایشان مطلع شدم، باید عرض کنم که پسرم در قم، مشغول طلبگی و قرار بود با دختر روحانی جلیل‌القدری به نام آیت‌الله سیدمجتبی اسداللهی ازدواج کند؛ به همین خاطر ما همراه خانواده، به قم رفته بودیم. ظهر بود که ایشان از من پرسیدند: «شما به‌تازگی، آیت‌الله مدنی را ندیده‌اید؟» گفتم: «چرا؛ هفته گذشته برای ناهار، میهمان ما بودند!». پرسیدند: «دیروز چطور؟» گفتم: «نه؛ از جمعه قبل، از ایشان خبر ندارم!». ایشان تلویزیون را روشن کرد و من خبر شهادت ایشان را از تلویزیون شنیدم و واقعا انگار که پدرم به شهادت رسیده باشد، اختیار از کف دادم و سخت گریستم! ایشان حقیقتا، پدر ملت و حامی نظام اسلامی بودند. از کسی شنیدم، که ایشان در نجف فرموده بودند: «مادرم حضرت زهرا(س)، در خواب به من فرمودند: تو فرزند من هستی و روزی شهید خواهی شد... و من منتظر آن روز هستم!». همیشه می‌گفتند: «خدا شاهد است که دائم از خدا می‌خواهم هر بلایی که قرار است سر انقلاب و امام بیاید، به سر من بیاید و آنها سالم بمانند!». بسیار به حضرت امام و نظام اسلامی ایمان داشتند. خدا رحمتشان کند.
  https://iichs.ir/vdcbg5b5.rhbgwpiuur.html
iichs.ir/vdcbg5b5.rhbgwpiuur.html
نام شما
آدرس ايميل شما