نگاهی به زندگی آیت‌الله محمدمهدی خالصی؛

مجاهدت در همه عمر

خالصی‌ معتقد بود که رضاشاه در پی سلطه بر ارکان قدرت است و شعار جمهوری‌خواهی چیزی جز فریب نیست. از این جهت با جمهوری‌خواهی رضاشاهی مخالفت کرد
مجاهدت در همه عمر

پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ آیت‌الله محمدمهدی خالصی و فرزندش، شیخ محمد که در ایران با عنوان خالصی‌زاده مشهور است، فقیهانی سیاسی هستند که علاوه بر تفاوت نظرات فقهی در مشرب سیاسی نیز متفاوت از دیگر فقیهان شیعه بودند. آیت‌الله شیخ محمدمهدی خالصی، فرزند شیخ محمدحسین کاظمی در 1239 در کاظمین متولد شد. وی دروس مقدماتی حوزه را نزد پدرش شیخ محمدحسین و شیخ عباس جصانی فراگرفت. سپس به نجف اشرف هجرت نمود و در درس خارج میرزا حبیب‌الله رشتی و آخوند خراسانی شرکت جست. پس از مدتی به سامرا رفت و در درس خارجِ فقیه دوران و مبارز نستوه، صاحب فتوای مشهورِ حرمت تنباکو، آیت‌الله سیدمحمدحسین شیرازی شرکت کرد. پس از خوشه‌چینی از خرمن دانش عالمان فرهیخته، به زادگاهش برگشت و با تأسیس مدرسه‌ای بزرگ به نام الزهرا در بازار استرآبادی‌ها به تربیت طلاب علوم دینی مشغول شد.[1]
 
مبارزه با امپریالیسم انگلیس
شیخ محمدمهدی خالصی در حوادث حاد و مهم سیاسی چون نهضت مشروطه و برپایی نظام پارلمانی و قانون اساسی در ایران و استانبول فعالیت چشمگیر داشت. علاوه بر این، آیت‌الله شیخ محمدمهدی خالصی از دشمنان سرسخت انگلستان بود و در جریان جنگ جهانی اول، همراه شیخ محمدتقی شیرازی فتوای جهاد صادر نمود و کتابی به نام «السیف التبار فی جهاد الکفار» (شمشیر بّران در پیکار با کافران) در تحریص و تشویق مردم به مقاومت در برابر اشغالگران نوشت.[2]
 
بنا بر آنچه گفته شد، مهم‌ترین فعالیت آیت‌الله خالصی در ماجرای جنگ جهانی اول در عراق و روی کار آمدن ملک فیصل پس از اشغال آن سرزمین به دست انگلیسی‌ها رخ داد. در پی تهاجم انگلیس به عراق ــ که در آن هنگام تحت سلطه امپراتوری عثمانی بود ــ به سال ۱۲۹۳، آیت‌الله خالصی همگام با دیگر رهبران مذهبی شهرهای بزرگ و مهم عراق، مردم را به مبارزه علیه آنان تشویق کرد و به وجوب بذل مال در راه جهاد حکم کرد و در انجام این مهم سلسله مقالاتی در روزنامه «صدای اسلام» منتشر نمود.[3]
 
آیت‌الله محمدمهدی خالصی
آیت‌الله محمدمهدی خالصی

مقاومت و مبارزه عراقی‌ها بر ضد سیاست تحت‌الحمایگی انگلیسی‌ها اصالت داشت. انگلستان در مقابل خواسته‌های استقلال‌خواهانه همه عراقی‌ها، تصمیم گرفت حفظ ظاهر کرده فیصل را نامزد پادشاهی عراق گرداند و قرارداد اتفاقی که جایگزین حکومت تحت‌الحمایه شود با او امضا کند. بدین ترتیب فیصل در 1299 پادشاه عراق گردید و قرارداد یادشده به امضا رسید. در خلال اعتراض‌ها ملک فیصل کابینه خود را تشکیل داد و انتخابات عمومی را اعلام کرد تا با ایجاد مجلس مؤسسان قرارداد مورد اختلاف و پدیدآورنده آن‌همه سروصدا را به صورتی قانونی درآورد. البته ملت‌گرایان، سران قبایل و علما همه با تمام نیرو با این قرارداد به مخالفت برخاستند. حاجی کاظم ابوتمن و مهدی الخیاط به نمایندگی از سوی شیعه‌های بغداد به کاظمین رفتند و با شیخ مهدی خالصی و سیدحسن صدر دیدار کردند. آن نمایندگان شیعه از این دو مجتهد کاظمین خواستند که با قراردادی که میان انگلیسیان و ملک فیصل به امضا رسیده بود مخالفت کنند و پادشاهی فیصل را به رسمیت نشناسند و فتوایی نیز در این زمینه بدهند. خالصی با این پیشنهاد موافقت، ولی صدر مخالفت کرد؛ سپس خالصی گفت که در صورتی بدان کارها دست خواهد زد که علمای
نجف، یعنی نائینی و اصفهانی، نیز فتوای یادشده را امضا کنند. بنا بر آنچه گفته شد، شیخ مهدی خالصی همواره از صدور چنین فتوایی طرفداری می‌کرده است ولی آن دو مجتهد دیگر که نامشان در بالا آمد مخالف صدور فتوا بودند. این مخالفت آنان دیری نپایید و حاکم شهر کربلا در ضمن تلگرافی آگاهی داد که آیت‌الله ابوالحسن اصفهانی فتوای تحریم شرکت در انتخابات را امضا و میرزای نائینی نیز از او پیروی کرده است. فتوای یادشده نزد شیخ مهدی خالصی فرستاده شد. او و سپس بقیه علمای کاظمین از جمله سیدحسن صدر زیر آن فتوا را مهر کردند.[4]

هنگامی که دولت درصدد تشکیل مجلس نمایندگان برآمد تا معاهده یادشده را رسمی کند، تعدادی از علمای بزرگ از جمله خالصی، فتاوایی شدیداللحن در تحریم انتخابات صادر کردند. آنان در این فتواها خواستار لغو نظام استعماری، خروج مستشاران انگلیسی، بازگشت تبعیدشدگان، آزادی بیان و اجازه تأسیس احزاب سیاسی شدند. تلاش‌های انگلیسی‌ها در نجف و کربلا برای به‌دست آوردن آرای مثبت در حمایت از حاکمیت آنان که با فشارها و تطمیع‌های مختلف صورت گرفت، قیام مردم علیه انگلیسی‌ها را شدت بخشید. برخی از اسناد، بـه اعـتـراف افسران عراقی به اعمال فشار و آزار و اذیت مردم برای به‌دست آوردن آرای مثبت به نفع انگلیسی‌ها اشاره کرده‌اند.[5]
  
از تبعید تا سیاست‌ورزی در ایران
شیخ محمدمهدی خالصی به سال 1292، در میدان جنگ در جبهه هویزه حضوری فعال داشت و رهبری تعدادی از رزمندگان را بر عهده گرفت. پس از اشغال عراق نیز در مقابل ملک فیصل، حاکم دست‌نشانده انگلستان در عراق، به مخالفت برخاست و در انقلاب 1920 معروف به «ثوره‌العشرین» نقشی مهم ایفا کرد.[6] در نتیجه مبارزه بی‌امان او با اشغالگران و حاکم دست‌نشانده آنها و تأکید بر رها شدن از هر قیدوبند و دخالت خارجی و مساوی دانستن ورود به دستگاه‌های دولتی و ادارات با همکاری با کفار، باعث شد که در آبان‌ماه 1301 به حجاز و سپس به ایران تبعید گردد. آیت‌الله محمدمهدی خالصی، از طریق بندر بوشهر ابتدا به قم و سپس به مشهد مسافرت کرد و در آنجا ساکن شد.[7]
 
خالصی معتقد بود که رضاشاه در پی سلطه بر ارکان قدرت است و شعار جمهوری‌خواهی چیزی جز فریب نیست. از این جهت با جمهوری‌خواهی رضاشاهی مخالفت کرد. این مخالفت‌ها که نارضایتی سردارسپه، وزیر جنگ، را درپی داشت باعث شد با تلاش‌های دربار ایران، به‌ویژه سردار سپه، دولت عراق با بازگشت علما به کشورشان با این شرط که به دولت عراق تعهد کتبی دهند که در امور سیاسی عراق دخالت نکنند، موافقت کند. با وجود این، شیخ محمدمهدی خالصی و فرزندش ضمن رد این شرط، به مشهد مهاجرت کردند.[8]
 
خالصی در مشهد حزبی با نام «جمعیه استخلاص الحرمین الشریفین و بین‌النهرین» تأسیس کرد و از مسلمانان کشورهای اسلامی خواست با پیوستن به آن، اماکن مقدس حجاز و عراق را از وجود کافران پاک کنند.[9]
 
پایان مجاهدت عالم مبارز
آیت‌الله شیخ محمدمهدی خالصی پس از عمری تلاش علمی و مبارزه با استعمار و استکبار، در 14 اسفند 1306 از دنیا رفت. مراسم تشییع ایشان بسیار باشکوه برگزار شد و در حرم مطهر رضوی (دارالسیاده) و در غرفه‌ای نزدیک به مرقد مطهّر امام رضا به خاک سپرده شد.[10]
 
پی‌نوشت‌ها:
 
[1]. محمد اصغری‌نژاد، محمدمهدی خالص (خصم استعمار)، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، 1373، ص 73.
[2]. همان، صص 90-92.
[3]. خبرگزاری بین‌المللی قرآن، «۱۹ رجب؛ سالروز درگذشت آیت‌الله «شیخ محمدمهدی خالصی»، قابل دسترس در:
https://iqna.ir/fa/news/1568128/19
[4]. عبدالهادی حائری، تشیع و مشروطیت در ایران و نقش ایرانیان مقیم عراق، تهران، امیرکبیر، چ پنجم، ۱۳92، صص 173-174.
[5]. علی احمدی، شیخ محمد خالصی‌زاده: روحانیت در مصاف با انگلیس، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1383، ص 83.
[6]. حسن بشیر، «نقش نخبگان شیعی عراق در تحولات سیاسی کشور (1921-1958)»، شیعه‌شناسی، ش 28 (زمستان 1388)، ص 83.
[7]. محمد صادقی‌تهرانی، نگاهی به تاریخ انقلاب اسلامی 1920 عراق و نقش علماء مجاهدین اسلام، تهران، شکرانه، 1392، صص 110-113.
[8]. علی احمدی، همان، صص 33-38.
[9]. جمعی از ‌پژوهشگران حوزه علمیه قم، گلشن ابرار: خلاصه‌ای از زندگی اسوه‌های علم و عمل، ج 1، تهران، معروف، 1385، صص 50-61.
[10]. علی احمدی، همان، صص 19-20.
https://iichs.ir/vdciwqar.t1a5r2bcct.html
iichs.ir/vdciwqar.t1a5r2bcct.html
نام شما
آدرس ايميل شما