او که مدیریت کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را برعهده داشت، از معدود جاسوسهایی بود که فعالیتهای جاسوسی مرتبط با چند کشور مختلف از شرق و غرب جهان را به طور همزمان بر عهده داشت
پایگاهاطلاعرسانیپژوهشکده تاریخ معاصر؛ لیلی جهانآرا، فرزند عبدالله جهانآرا (تیمسار بازنشسته ارتش) و ناهید شاهرخ (کارمند بازنشسته موزه ایران باستان)، که به دلیل ازدواج با حسینعلی امیرارجمند به لیلی امیرارجمند شهرت یافت، در 16 مهر 1317ش در تهران زاده شد. تحصیلات ابتدایی را در مدرسه ژاندارک و دوره متوسطه را در دبیرستان رازی تهران، از مدارس تحت پوشش فرانسویان، گذراند؛ سپس با ورود به دانشگاه تهران در رشته ادبیات فرانسه ادامه تحصیل داد و در سال 1342ش از دانشگاه رانگرز نیوجرسی مدرک کارشناسی ارشد کتابداری گرفت. امیرارجمند در دوران تحصیل با فرح دیبا آشنا شد و پس از ازدواج فرح با محمدرضا پهلوی، به واسطه ارتباط نزدیک با فرح و در پرتو حمایتهای او، سمتهای مهم فرهنگی و هنری را در حکومت پهلوی برعهده گرفت. از مهمترین مراکز فعالیت وی میتوان به ریاست کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، ریاست کتابخانه دانشگاه ملی، عضویت در هیئت امنا و بنیاد آرشام، عضویت در هیئت مدیره موزه علوم و فنون، ریاست کتابخانه شرکت ملی نفت، عضویت در شورای آموزش کشور و همچنین استادیاری رشته کتابداری دانشگاه تهران اشاره کرد.
گرایشهای چپ و دوستی با ملکه
در دوره محمدرضا پهلوی گروههای سیاسیِ دارای گرایشهای چپ مارکسیستی در میان قشرهای مختلف جامعه ایرانی در داخل و خارج از کشور نفوذ چشمگیری پیدا کرده بودند. در این میان بعضى دانشجویان داخل و خارج از کشور نیز جذب این مکاتب سیاسى شده بودند که از آن جمله مىتوان به فرح دیبا (پهلوى) و لیلى امیرارجمند اشاره کرد. گرایش به اندیشههای چپگرایانه، حکایت از این دارد که لیلى امیرارجمند در زمان دانشجویى خود در پاریس در فعالیتهای سیاسى شرکت کرده و سوابق و گرایشهای چپى و مارکسیستى داشته است.[1]
بعد از مطرح شدن ماجرای ازدواج فرح با محمدرضا پهلوی، دوستان چپ فرح بهویژه امیرارجمند نیز مصلحت خود را در این دیدند که در این مورد سکوت اختیار کنند تا به خیال خودشان یک ملکه کمونیست در دربار پهلوی ریشه بدواند و در فرصتی مناسب به کار آید.
با ازدواج محمدرضا و فرح، صمیمیترین دوست لیلی، یعنی فرح دیبا، ملکه ایران شد و لیلی از این فرصت طلایی استفاده کرد و به دربار سلطنتی ایران راه یافت. وی و فرح پس از ورود به دربار سلطنتی ایران نیز گرایشها و فرهنگ چپ خود را حفظ کردند، به گونهای که در دهههای 1340 و 1350ش دفتر مخصوص فرح و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به ریاست امیرارجمند مرکز جذب و ترویج گرایشهای سیاسی چپ بود. روایت اسکندر دلدم دراینباره بهخوبی صحت این موضوع را آشکار میسازد: «لیلى امیرارجمند با وجود ارتباط نزدیک با دربار شاه، از ایدئولوژى خود دست برنداشت و به کمونیسم بینالملل وفادار بود».[2] سپس و در ادامه میافزاید: «همسر وى دکتر حسینعلى امیرارجمند نیز از گرایش فکرى چپ برخوردار بود و در مقالاتش که در روزنامه اطلاعات منتشر مىشد، گرایش به تفکر چپى آشکار است».[3]
جاسوس دوطرفه: از سفارتخانههای شرق تا سیا و موساد
بنا بر مستندات تاریخی، میتوان گفت لیلی امیرارجمند از معدود جاسوسهایی است که فعالیتهای جاسوسی مرتبط با چند کشور مختلف از شرق و غرب جهان را به طور همزمان بر عهده داشته است. اسناد و گزارشهای مختلفی در ساواک به ثبت رسیده است که بیانگر ارتباطات (حتی در برخی موارد روابط غیر اخلاقی) فراوان امیرارجمند با افسران امنیتی شوروی، چکسلواکی، مجارستان و دیگر کشورهای بلوک سابق شرق بوده است. برای مثال بر اساس اعلام اداره کل هشتم ساواک (اداره ضدجاسوسی) در سال 1347ش دراینباره چنین گزارش شده است:
«خانم لیلی امیرارجمند با کارولی هالکر، عضو اطلاعاتی سفارت مجارستان، تماس داشته و هالکر سعی مینمود ضمن تماسهای مناسب با وی زمینه تفاهم و دوستی برقرار سازد تا بتواند بهوسیله مشارالیها که با دربار ارتباط دارد، به آنجا نفوذ نماید که به همین جهت به منظور توجیه و جلب همکاری وی بار دیگر با نامبرده تماس حاصل که اظهار داشته است چون افتخار بندگی شهبانو فرح را دارد و از طرف دیگر با تیمسار فردوست، قائم مقام ساواک، آشنا میباشد موضوع را با ایشان مطرح خواهد نمود و چنانچه معظم له اجازه فرمایند در این مورد همکاری خواهد کرد...».[4]
لیلی امیرارجمند
شماره آرشیو: 4701-۵ع
یا در گزارشی دیگر در سال 1348ش دراینباره آمده است:
«خانم امیرارجمند علاوه بر تماس با هالکر در سال 1348 تماسهای زیادی با سفارت چکسلواکی و بری هگر، دبیر دوم سابق آن سفارت (مظنون به افسر اطلاعاتی)، برقرار نموده و مناسبات مشارالیها با هگر وارد جنبههای خصوصی و دوستانه گردیده ... هگر در طول تماسهایش با خانم مزبور هدایایی به مشارالیها میداده است... چون روابط هگر با خانم مورد نظر روزبهروز نزدیکتر میشود و از طرفی هگر مظنون به فعالیت اطلاعاتی به نفع شورویها بود …مراتب جهت کسب دستور به عرض تیمسار ریاست ساواک رسید که مقرر فرمودند این خانم از دوستان نزدیک علیاحضرت شهبانوست، مراقبت ادامه داشته باشد».[5]
به نظر میرسد که اینگونه ارتباطات گسترده با بلوک شرق از سوی امیرارجمند بهعنوان یکی از نزدیکترین عناصر وابسته به دربار پهلوی، نمیتواند بدون آگاهی و اطلاع رژیم و متحدان اصلی آن، یعنی سروریسهای جاسوسی آمریکا (سیا)، انگلیس (ام.آی.سیکس) و اسرائیل (موساد) بوده باشد. حسین فردوست در اینباره بر این باور است که احتمالا در زمانى که لیلى امیرارجمند در سال 1342ش جهت پایاننامه تحصیلى خود مدتى را در آمریکا گذراند، توسط سیا یا ام.آی.سیکس و یا حتى موساد، صید شده و به عملیات جاسوسى براى غرب پرداخته باشد.[6]
همچنین، در یکی از اسناد ساواک ضمن اشاره به روابط گسترده امیرارجمند با مأمواران اطلاعاتی بلوک شرق آمده است که ساواک از لیلی امیرارجمند تقاضای همکاری اطلاعاتی داشته، اما وی بنا به دستور فرح پهلوی از این کار سرباز زده است.[7] احتمالا دلیل اصلی این موضوع این بوده است که امیرارجمند از اعضای کانون مترقی و مرتبط مستقیم با سازمان سیا بود و ارتباط وی برای جاسوسی در جهت منافع ایالات متحده آمریکا صورت میگرفت.
ریاست کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
سیاستگذاریهای فرهنگی با هدف تزریق فرهنگ غربی به بدنه جامعه و فراهم آوردن ساختارها، ابزارها و بسترهای این پروژه به منظور استحاله هویت ایرانی ـ اسلامی در دهه 1340 به طور گستردهای در دستور کار فرح و همفکرانش از جمله امیرارجمند قرار گرفت. یکی از این ساختارها تأسیس کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، از مؤسسات حاشیهای مؤسسه فرانکلین وابسته به آمریکا، به مدیریت لیلی امیرارجمند بود.
هسته ابتدایی تشکیل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، تأسیس کتابخانه کودک بود که به پیشنهاد امیرارجمند و با موافقت و پشتیبانی فرح در دیماه 1344ش با احداث یک ساختمان در پارک لاله تهران ایجاد شد. شعبههای بعدی کتابخانه در سالهای بعد در مناطق دیگر تهران و شهرهای بزرگ دیگر نیز تأسیس گردید. از سوی دیگر، کتابخانههای سیار نیز برای حضور در مناطق روستایی و عشایری راهاندازی شد.[8] گرچه فرح، هدف از تأسیس این کانون را پرورش استعدادهای خلاقانه، وسعت بخشیدن به افق فرهنگی و همچنین آشنایی کودکان و نوجوانان با فرهنگ ملی ایران و آشنایی با دنیای معاصر بیان کرده بود،[9] اما بیشک اصلیترین عامل را باید مدیریت ذهنی کودکان و نوجوانان با هدف ترویج تجدد، ضدیت با شعائر اسلامی، شاهدوستی و تسلط الگوهای مورد نظر کسانی همچون امیرارجمند دانست.
فعالیتهای کانون با برنامهریزیها و حمایتهای امیرارجمند به عرصه سینما، تئاتر، موسیقی و... نیز کشیده شد و با تولید فیلمهای سنّتشکن با مبانی فکری آوانگارد توانستند به مانند ویترینی برای تحقق اهداف فرهنگی غربی مبدل شوند. بخش عمده فعالیتهای عمده کانون، که به اصطلاح متولی امور تربیتی کودکان، نوجوانان و جوانان جامعه بود، به دعوت از بازیگران مبتذل زن و مرد سینما و تلویزیون، آموزش رقص، نمایش فیلمهای مبتذل و معرفی و ارائه کتابهای نامناسب و مخالف فرهنگ اسلامی جامعه ایرانی خلاصه میشد که عمدتا مورد اعتراض روحانیت و مردم مسلمان ایران بود.[10]
افزون بر فساد فرهنگی حاکم بر فضای کانون که به واسطه اقدامات و برنامههای امیرارجمند شکل گرفته بود، فساد اقتصادی نیز در این مؤسسه بهظاهر فرهنگی رسوخ پیدا کرده بود. حسین فردوست درباره فساد اقتصادی در کانون مینویسد: «... امیرارجمند در دورانی که سرپرستی کانون را بر عهده داشت به دفعات مبالغ زیادی را تحت عنوان هزینههای این کانون از دربار دریافت میکرد که اغلب این مبالغ صرف هزینههای خصوصی زندگی او میشد».[11]
علاوه بر این، بنا بر اسناد تاریخی برجایمانده از دوره محمدرضا پهلوی، امیرارجمند طی این سالها با ارتباطاتى که با دفتر فرح و عناصر سفارتهای خارجى برقرار کرده بود، به طور مرتب از سوى آنها هدایایى را دریافت مىکرد. این هدایا شامل «مرسدس بنز با معافیت از حقوق و عوارض گمرکی، تابلو نقاشى، مدال طلا، صفحه گرامافون، ودکا، ظروف کریستال، مجسمه لیلی امیرارجمند، مدال اول هفت پیکر، نشان سوم همایون و... به اضافه پاداشهاى سالانه و سفرهاى تشویقى دیگر به خارج از کشور بوده است».[12]
سرانجام، لیلی امیرارجمند در واپسین روزهای عمر رژیم پهلوی و پیش از پیروزی انقلاب اسلامی همانند یار همیشگیاش فرح و بسیاری از عناصر رژیم از ایران خارج شد و به آمریکا مهاجرت کرد.
پینوشتها:
[1] . محمود طلوعی، پدر و پسر، تهران، نشر علم، 1380، ص 705.
[2] . اسکندر دلدم، خاطرات من و فرح پهلوی، به کوشش احمد پیرانی، ج 3، تهران، بهآفرین، 1384، ص 987.