نگاهی به زندگی سیاسی ریچارد نیکسون؛

ریچارد رسوا

نیمه‌شب 17 ژوئن 1972، در وسط جنگ سرد، چسب‌های قرارگرفته روی درهای یک ساختمان در شهر واشنگتن،دی.سی ماجرایی را کلید زد که نه تنها چهره آمریکا را در جهان بیش از پیش مخدوش کرد، بلکه باعث شد «کینگ ریچارد» خوش‌فکر و پیچیده رسوای جهان شود و به اقدامی دست زند که تا اکنون نیز در تاریخ آمریکا تکرار نشده: استعفا
ریچارد رسوا
 
پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ ریچارد میلهوس نیکسون (Richard Milhous Nixon)، سیاستمدار جمهوری‌خواه و سی‌وهفتمین رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا (1969-1974م)، در 9 ژانویه 1913م در یوربا لیندا (Yorba Linda)، یکی از شهرهای ایالت کالیفرنیا، متولد شد. ریچارد در کودکی همراه خانواده به شهر وی‌تیر (Whittier) نقل مکان کرد و تحصیلاتش را در همان شهر گذراند و در سال 1934م  از کالج وی‌تیر فارغ‌التحصیل شد؛ سپس با استفاده از بورس تحصیلی به «دانشکده حقوق دوک» راه یافت و پس از به پایان رساندن تحصیلات، به شهر خویش بازگشت و به شغل وکالت مشغول شد. در سال 1940م با تلما کاترین رایان، که او را پت می‌نامیدند، ازدواج کرد؛ او و همسرش پت در سال ۱۹۴۲م برای کار در دولت فدرال به واشینگتن،دی.سی. دعوت شدند.[1]
 
ریچارد نیکسون و همسرش
ریچارد نیکسون و همسرش
شماره آرشیو عکس: 1854-4ع
 
نیکسون از سال 1942 تا 1945م به نیروی دریایی پیوست و تا پایان جنگ جهانی دوم در ناوگان رزمی نیروی دریایی مشغول ادای وظیفه بود. وی حقوقدانی بود که در سال 1946م در انتخابات کنگره پیروز شد. در 1950م وارد سنای آمریکا شد و در دوره ریاست‌جمهوری دوایت. دی آیزنهاور (1953-1961م) به معاونت ریاست‌جمهوری رسید و در صحنه سیاسی شهره شد. پس از آن نیکسون توانست در مبارزات انتخاباتی ریاست‌جمهوری حزب جمهوری‌خواه سایر رقبایش را کنار بزند و کاندیدای حزب شود، اما در رقابتی نزدیک در مقابل جان اف.کندی شکست خورد. دو سال بعد هم او نتوانست آرای کافی را برای فرمانداری کالیفرنیا کسب کند،[2] اما سرانجام در سال ۱۹۶۸م و در یکی از نزدیک‌ترین رقابت‌های تاریخ انتخابات آمریکا بر رقیب دموکراتش، هیوبرت هامفری، پیروز شد و در جایگاه مرد اول آمریکا به کاخ سفید راه یافت. وی در سال 1972م نیز برای بار دوم به این مقام دست پیدا کرد.
  
مشرب فکری نیکسون
با وجود ناکامی‌های نیکسون در سیاست داخلی، که در نهایت به استعفایش منتهی شد، موفقیت‌های وی در صحنه سیاست خارجی حتی برای منتقدانش انکارناشدنی است: آغاز روابط آمریکا با چین، تنش‌زدایی با اتحاد جماهیر شوروی، آغاز مذاکرات خلع سلاح و پایان بخشیدن به جنگ ویتنام از ابتکارات نیکسون و کابینه‌اش در صحنه سیاست خارجی به‌شمار می‌آید؛ بااین‌همه، به گفته استنلی هافمن، استاد دانشگاه هاروارد، «نیکسون در سیاست خارجی خود نیز اشتباهات فاحشی کرد که از جمله می‌توان به سرنگون کردن سالوادور آلنده در شیلی توسط سازمان سیا در 1973م اشاره کرد که با آگوستو پینوشه، دیکتاتور خونریز، جایگزین گردید».[3]
 
با همه انتقادها حتی هافمن و تقریبا همه تحلیلگران مسائل آمریکا، نیکسون را از چهره‌های نادر و صاحب‌اندیشه‌ای می‌دانند که بعد از وودرو ویلسون توانست اصول حضور فعال آمریکا در صحنه بین‌الملل را تبیین و تدوین کند و به قول هنری کیسینجر، مبتکر و شارح اصولی باشد که سیاست بین‌المللی آمریکا در چند دهه گذشته بر آن استوار بوده و در آینده قابل پیش‌بینی نیز استوار خواهد بود. کیسینجر نیکسون را فردی پیچیده، چند بعدی و دارای فنون و بینشی قوی معرفی کرده و در تشریح مبانی فکری وی نوشته است: «نیکسون با برخورداری از توانایی خارق‌العاده در تحلیل و شناخت جغرافیای سیاسی و سیاست بین‌الملل، حفظ منافع ملی آمریکا و برقراری صلح در جهان را از طریق ایجاد توازن قدرت بین اروپا، شوروی، چین و آمریکا جستجو می‌کرد».[4]
 
نیکسون درحالی‌که سیاست‌های داخلی را پیش‌شرط ورود به کاخ سفید و حفظ قدرت در آن می‌دانست، سیاست خارجی را عنصر کلیدی می‌دید. به اعتقاد او هدف غایی در سیاست خارجی، حفظ منافع بنیادی کشور و برقراری صلح در جهان بود. در تصمیمات خارجی نیکسون ملاحظات داخلی محلی از اعراب نداشت و در تعیین منافع ملی نیز اهداف درازمدت را بر اهداف کوتاه‌مدت ترجیح می‌داد. تن به مخاطرات می‌سپرد به گونه‌ای که به نظر مخالفانش پاره‌ای از اقداماتش در آغاز و قبل از حصول نتیجه، تهدیدی برای منافع ملی آمریکا تلقی می‌شد.[5] در مجموع، وی را مردی عمل‌گرا با بینشی فراگیر می‌دانند که سبب شد موقعیت آمریکا در برابر دو رقیب ابرقدرتش، یعنی چین و اتحاد شوروی، بهبود یابد؛ البته دشمنان نیکسون توصیف دیگری از وی دارند و او را مردی خسیس، بدگمان و فریبکار می‌دانند؛ به طوری‌که لقب «دیک حیله‌گر» را به او دادند.[6]
 
مائو تسه تونگ و نیکسون
مائو تسه تونگ و نیکسون
 
دکترین نیکسون و رویای رهبری آمریکا در جهان
ریچارد نیکسون، رئیس‌جمهور آمریکا، دکترین معروفش را که به نام او خوانده می‌شود (دکترین نیکسون) را در سال 1969م، در جزیره گوام اعلام کرد. هدف او از این دکترین کمک به قدرت‌های منطقه‌ای به منظور محافظت از منافع جهانی آمریکا بود. در سیاست خارجی نیکسون، که شدیدا متأثر از جنگ ویتنام و پیامدهای آن در داخل آمریکا بود، منافع ملی آمریکا در سراسر جهان از راه ایجاد توازن قدرت تأمین می‌شد. این دکترین بر بازگشت تمامی نیروهای آمریکا از آسیا و حفظ منافع آمریکا در جهان با هزینه مالی و انسانی کمتر از طریق ایجاد قطب‌های قدرتمند در کشورها و مناطق راهبردی جهان تمرکز کرده بود؛[7] البته تکیه بر مفهوم توازن قدرت توسط نیکسون برای تبیین نظام بین‌المللی در واقع چرخشی بود از نظام دو قطبی جهان بعد از جنگ جهانی دوم، که در آن دو قدرت هسته­ای آمریکا و شوروی سرنوشت جهان را رقم می‌زدند.

نیکسون در پاسداری از منافع ملی آمریکا در سراسر جهان، مفهوم توازن قدرت را به سیاست‌های منطقه‌ای خود نیز
تعمیم می‌داد. ازآنجاکه با خروج نیروهای انگلیسی، منطقه خلیج فارس دچار خلأ قدرت شده بود و آمریکا نیز از بعد جنگ جهانی دوم منافع ملی چشمگیری در آن داشت، منطقه خلیج فارس مناسب‌ترین مکان برای تجلی این دکترین بود، اما به خاطر افکار عمومی و تعهد بیش از حد لازم نظامی و پاره‌ای مسائل دیگر، از توسعه یک سیاست امنیتی منطقه‌ای پرهیز و در نتیجه سیاست همکاری فزاینده امنیتی با ایران و عربستان سعودی (سیاست به‌اصطلاح دوستونی) در پیش گرفته شد.[8] در واقع، نیکسون مفهوم توازن قدرت در منطقه خلیج فارس را بیش از هر چیز با تکیه بر محمدرضا پهلوی تعریف می‌کرد. ذخایر نفتی ایران، موقعیت جغرافیایی ایران که مانعی بین شوروی و آب‌های آزاد و منابع نفت خلیج فارس قلمداد می‌شد و نیز روابط شخصی نیکسون ـ کیسینجر با محمدرضا پهلوی عواملی بودند که باعث شدند جایگاه ایران در دکترین نیکسون اهمیت بسیاری یابد و رژیم حاکم بر آن متحد بسیار نزدیک و حافظ منافع آمریکا و غرب در منطقه تلقی شود و درنتیجه راه ارسال کمک‌های نظامی، فنی و تکنولوژیکی آمریکا به ایران را هموار کند.[9]
 
سخنرانی محمدرضا پهلوی و ریچارد نیکسون در برابر خبرنگاران در محوطه کاخ سفید با حضور جمعی از مقامات دو کشور (مرداد 1352)  
سخنرانی محمدرضا پهلوی و ریچارد نیکسون در برابر خبرنگاران در محوطه کاخ سفید با حضور جمعی از مقامات دو کشور (مرداد 1352)  
شماره آرشیو: 92-11ع
 
آموزه نیکسون بدون ایران بی‌معنا بود و به همین دلیل، سقوط ناگهانی رژیم پهلوی در سال 1979م/ 1357ش، تأثیر بسیار منفی بر استراتژی آمریکا در منطقه خلیج فارس بر جای گذاشت و استراتژی آمریکا در منطقه آسیب‌پذیر شد. نگرانی آمریکا از انقلاب اسلامی ایران، با تهاجم یمن جنوبی به یمن شمالی و سقوط رژیم افغانستان با کودتای مارکسیستی شدت یافت؛ بدین‌ترتیب، استراتژی منطقه‌ای آمریکا (دکترین نیکسون) در رسیدن به هدف اصلی سیاست این کشور، یعنی حفظ ثبات و امنیت و برقراری توازن بین شرق و غرب در خاورمیانه، ناکام ماند و منافع سرمایه‌داری با تکیه بر اصول دکترین نیکسون بی‌دفاع ماند.
 
 شاید این مطالب نیز برای شما جالب باشد:
 
 مثلث شاه، نیکسون و کیسینجر
 
 سیاست آمریکا در فروش اسلحه به ایران در دوره نیکسون
 
 منافعی که آمریکا از ژاندارمی شاه به‌دست آورد

 
 
 
ماجرای واترگیت: رسوایی سیاسی و کناره‌گیری
نیکسون اولین رئیس‌جمهور آمریکاست که در دور دوم ریاست‌جمهوری‌اش به دلیل تصمیم کنگره برای استیضاحش مجبور به استعفا شد. مسئله استعفای نیکسون از فعالیت‌های پنهانی وی و طرفدارانش برای شناسایی مخالفان سرچشمه می‌گرفت. این ماجرا به نام واترگیت مشهور است. واترگیت نام هتلی است در واشنگتن که در گرماگرم مبارزات انتخابات ریاست‌جمهوری، محل تشکیل جلسات کمیته مرکزی حزب دموکرات بود. در 17 ژوئن 1972م پنج تن از عوامل نیکسون در حال کارگذاری وسایل استراق سمع و نفوذ در اجلاس کمیته یادشده دستگیر شدند.[10]
 
ریچارد نیکسون در انتخابات 1972م پیروز شد، اما رسانه‌ها پیگیر ماجرا بودند. ماجرای هتل واترگیت و ارتباط آن با نیکسون را باب وودوارد، خبرنگار مشهور روزنامه «واشنگتن‌پست» افشا کرد. وقتی اف.‌بی.‌آی تحقیقات خود را آغاز کرد، متوجه شد که این پنج نفر با کاخ سفید و مشاور ویژه رئیس‌‌جمهور، چارلز کولسون، ارتباط داشتند.[11] نیکسون، رئیس‌جمهور، اعلام کرد که هیچ‌کس در کاخ سفید در این ماجرا مداخله نداشته است، اما در پشت پرده، حق‌السکوتی صدها هزاردلاری به سارقان پرداخت و از اف.‌بی.‌آی خواست تحقیقات را متوقف کند. الکساندر کرودن دراین‌باره نوشته است: «نیکسون امید زیادی داشت که جان دین، مشاور حقوقی کاخ سفید، بتواند مسئله را رفع و رجوع کند. جان دین در ابتدا به‌شدت به رئیس‌جمهور وفادار بود، ولی سرانجام علیه او شهادت داد».[12]
 
اندک‌اندک با بالا گرفتن ماجرا، کار برای ریچارد نیکسون و همکارانش سخت و دادستانی کل آمریکا وارد ماجرا شد. نیکسون ابتدا از همکاری با آنها سر باز زد، اما در نهایت اصرار بر پنهان‌کاری، نوارهایی از مکالمات او منتشر شد که همه چیز را فاش کرد و سرانجام به استعفای رئیس‌جمهور در سال 1974م منتهی شد. پس از اعلام استعفای نیکسون، جرالد فورد، معاون او، جایش را گرفت و  قبل از اینکه فرصتی دست دهد تا پای نیکسون به دادگاه کشانده شود، به اسم مصالح کشور، او را مشمول عفو کرد و ضمن صدور حکمی مانع ادامه تعقیب قضایی و مجازات نیکسون به خاطر ماجرای واترگیت شد.[13]
 
تظاهرکننده خواستار استیضاح نیکسون (اکتبر 1973م)
تظاهرکننده خواستار استیضاح نیکسون (اکتبر 1973م)
 
نیکسون بعد از واترگیت
ریچارد نیکسون تنها رئیس‌جمهوری در تاریخ ۲۲۹ ساله آمریکاست که از این سمت کناره‌گیری کرد. وی پس از خروج از صحنه سیاست از 1974 تا 1980م انزوا گزید و به نگارش کتاب مشغول شد. از 1980م نیکسون دوباره با انتشار کتاب، مقاله و حضور در محافل سیاسی و طرف مشورت مقامات کاخ سفید قرار گرفتن و سفر به خارج از آمریکا، در صحنه سیاسی به عنوان صاحب‌نظر و پیر سیاست مطرح شد و تا حدی چهره مخدوش خود را نزد افکار عمومی ترمیم کرد. سرانجام وی در آوریل ۱۹۹۴م دچار سکته مغزی ناتوان‌کننده‌ای شد و در ۸۱ سالگی درگذشت.
 
نیکسون با رئیس‌جمهور بیل کلینتون در اقامتگاه کاخ سفید (مارس 1993م)
نیکسون با رئیس‌جمهور بیل کلینتون در اقامتگاه کاخ سفید (مارس 1993م)
 
 
پی‌نوشت‌ها:
 

[1]. Richard Nixon, president of United States, available at: https://www.britannica.com/biography/Richard-Nixon

[2]. الکساندر کرودن، واترگیت، ترجمه فاطمه شاداب، تهران، ققنوس، 1401، صص 6-7.
[3]. Sual Friedman, A Foreing -Policy Peresident,( Newsday, N.Y), Wensday. April 27, 1994.
[4]. Henry Kissinger, diplomacy, by Simon & Schuster, N.Y, 1994, p.705.
[5]. Henry Kissinger, The Nixson Foreing Policy, in Cold War Patriot ed. L. Friedman, Greenwood Press, 1993, p. 7-11.   
[6]. الکساندر کرودن، واترگیت، همان، ص 15.
[7]. علیرضا ازغندی، روابط خارجی ایران 1320-1357، تهران، نشر قومس، 1382، ص 336.
[8]. علی لاهوتی، «ایالات متحده آمریکا و امنیت خلیج فارس»، ترجمه هوشنگ لاهوتی، مجله اطلاعات سیاسی ـ اقتصادی، ش 93 و 94 (1374)، ص 54.
[9]. علیرضا ازغندی، همان، صص 335-348.
[10]. Leon Friedman, Watergate and Afterward: The Legacy of Richard M. Nixon (Contributions in Political Science), Greenwood Press, 1992, p. 12-13.
[11]. الکساندر کرودن، همان، صص 24-25.
[12]. همان، ص 19.
[13]. همان، صص 29-31.
https://iichs.ir/vdchwkni.23nm6dftt2.html
iichs.ir/vdchwkni.23nm6dftt2.html
نام شما
آدرس ايميل شما