[8]. همانجا. در بخش صنعت، افت تولید در دهه 1950م فعالیتهایی همچون ساختوساز را به رکود برد؛ درحالیکه ایران در سال ۱۳۴۳ بیش از صدهزار تُن سیمان به خارج صادر میکرد، در دهه 1950 کمبود سیمان موجب رکود فعالیتهای ساختمانی شد.
از دیگر ویژگیهای اقتصادی دوران هویدا میتوان به احتکار گسترده اشاره کرد؛ برای نمونه
فردوست گفته است: «کمبود سیمان از معضلات کشور بود و قیمت آن بهشدت بالا میرفت. محمدرضا دستور داد که علت تحقیق شود. معلوم شد که ارتش مقدار زیادی سیمان را برای مصرف نظامی خود تخصیص داده و در نتیجه در بازار آزاد، سیمان کم و قیمت آن گران شده است، ولی ضمن تحقیق، یک انبار بزرگ سیمان کشف شد و در پیگیری مسئله چند انبار دیگر نیز بهدست آمد که در آنها صدها هزار کیسه سیمان احتکار شده بود. معلوم شد که این سیمانها متعلق به مجید اعلم، دوست محمدرضا (که بیوقفه هر شب با او بود)، است».
فردوست در ادامه خاطرات خود میگوید: «گزارشی تهیه شد که مجید اعلم صدها مقاطعه از سازمان برنامه گرفته و پس از تصویب پروژهها، سیمان مربوطه را از سازمان برنامه اخذ کرده و سپس پروژهها را به دیگران واگذار کرده است و بدین ترتیب هم صاحب دهها هزار کیسه سیمان شده و هم 20 درصد ارزش کل پروژهها سود اخذ نموده است. او سیمان را به قیمت دولتی کیسهای 75 ریال اخذ و به قیمت کیسهای 250 تا 320 ریال در بازار آزاد میفروخت».
فردوست در ادامه خاطرات خود به موارد دیگری نیز اشاره میکند و میگوید: علاوه بر مورد فوق، مشخص شد که حدود یکمیلیون تن سیمان نیز از خارج وارد و در بندر بوشهر تخلیه و بدون سرپناه روی هم انباشته شده و پس از یک بارندگی حدود نیمی از آن به سنگ تبدیل گردیده است. مسئول امر در وزارتخانه مربوطه مشخص شد و پرونده به دادگستری احاله گردید، ولی بینتیجه ماند. مورد فوق فقط به این یکمیلیون تن سیمان محدود نمیشد. نزدیک به دومیلیون تن گندم وارداتی نیز به همین نحو در بندر بوشهر به مدت طولانی مانده و نابود شده بود. مسئول این امر نیز شناسایی شد، ولی پروندهاش در دادگستری بینتیجه ماند.