نگاهی به زندگی شیخ جعفر شجونی؛

از سخنوری تا صراحت

از سخنوری تا صراحت

پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ حجت‌الاسلام شیخ جعفر شجونی از چهره‌های انقلابی بود که سابقه طولانی در مبارزات ضد رژیم پهلوی داشت. وی که به خاطر مبارزات ضد حکومتی در زمان پهلوی چندین نوبت بازداشت و زندانی شده است پس از پیروزی انقلاب در نخستین دوره مجلس شوری اسلامی به نمایندگی مردم کرج انتخاب شد. او که از اعضای برجسته شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز تهران، عضو شورای مرکزی حزب مؤتلفه اسلامی و دبیر کل جامعه وعاظ تهران بود همواره در متن و بطن رخدادهای سیاسی قرار داشت و در میان فعالان سیاسی به مواضع صریحش معروف بود.
 
از تولد تا تحصیل
شیخ جعفر شجونی متولد 5 اردیبهشت سال 1311 در فومن بود.[1] نام پدرش محمد بود. پدر و پدربزرگش از واعظان فومن بودند که در زمان مشروطه و جنبش جنگل نیز فعالیت سیاسی داشتند. در سال 1307 که همه روحانیون به‌اجبار عمامه‌شان را برداشتند پدر شجونی مقاومت کرد و عمامه از سر برنداشت. در سال 1324 پس از درگذشت پدر او که تحصیلاتش را از مکتب‌خانه‌ای در فومن آغاز کرده و سپس دوران ابتدایی را در دبستان ترقی شهرستان فومن گذرانده بود با همت مادرش و برخی بستگان به قم هجرت کرد تا طلبه شود.[2] او خود در این باره می‌گوید: «هشت سال خدمت آیت‌الله بهجت به‌تنهایی درس‌ خواندم. بعضی از دوستان علاقه‌مند بودند که بیایند و مثلا دو شاگرد برویم خدمت ایشان، ایشان استخاره می‌کرد و می‌گفت که نه».[3]
 
علاوه بر آیت‌لله بهجت محضر اساتیدی چون آقا شیخ محمدرضا آدینه‌وند، حیدر علی جلالی خمینی، جعفر سبحانی، شیخ محمدتقی ستوده، شیخ حسین نوری همدانی، شیخ محمدعلی امینیان، سیدعبدالکریم موسوی اردبیلی و  امام‌خمینی را درک کرد. وی با اینکه تحصیلاتش را در حوزه از سال 1335 آغاز کرده بود اما به سنت خانوادگی از چهار سال قبل‌تر بر منبر رفته و وعظ و خطابه خوانده بود.[4] او یکبار دیگر در سال 1335 هجرت کرد؛ این‌بار به تهران. در این شهر در مدرسه مروی در کلاس درس شیخ محمدباقر آشتیانی حضور یافت. همچنین در درس قوانین‌الاصول از  استادی به نام جهانگیری و سپس از درس خارج محمدباقر آشتیانی بهره‌مند شد. در این مقطع در کلاس فلسفه مرتضی مطهری نیز حاضر می‌شد.[5]
 
فعالیت سیاسی
فعالیت سیاسی او از مبارزه با حزب توده در زادگاهش آغاز شد. در شرایطی که اعضای این حزب در ادارات و نهادهای دولتی نفوذ بسیار داشتند. ولی آغاز فعالیت سیاسی جدی او به ابتدای دهه ۱۳30 برمی‌گردد. به گفته شجونی هنوز مصدق سقوط نکرده بود.[6] به دلیل بازگشت شیخ علی‌اکبر برقعی، روحانی طرفدار حزب توده، از کنفرانسی در خارج از کشور، گروهی از روحانیون و طلاب اعتراض کرده بودند. شجونی هم در حال سخنرانی بود که نیروهای رژیم پهلوی به این تجمع حمله کرده و براثر تیراندازی مأموران یک نفر شهید و عده‌ای مجروح شدند.[7] او بازهم به سخنرانی خود ادامه داد تا با پرتاب گاز اشک‌آور ناگزیر سخنرانی خود را قطع کرد. چون حالش بد شد و از منبر افتاد. در نهایت به منزل آیت‌الله بروجردی رفت. شجونی اما به اعتراض خود ادامه داد.[8]
 
برخی آشنایی او با سیدمجتبی نواب صفوی را به این سخنرانی نسبت می‌دهند. اما شجونی خود در باب آشنایی با نواب صفوی می‌گوید: «مرحوم نواب آمده بودند قم ما هم به استقبال ایشان رفتیم. ایشان می‌خواستند تشریف ببرند منزل مرحوم واحدی. آنان از نظر سلحشوری، حق‌گویی و حق‌جویی حرف اول را می‌زدند. با آن‌که دستشان هم خالی بود و امکاناتی در اختیار نداشتند. خدا می‌داند افرادی که با مرحوم نواب به قم آمده بودند تا چه حد پاک و ارزشمند بودند».[9] به هر حال پس از این دیدار شجونی تحت تاثیر شخصیت نواب قرار گرفت و عضو رسمی جمعیت فدائیان اسلام شد. وی از فعالان این جریان محسوب می‌شد که به نمایندگی از این جمعیت برای سخنرانی به شهرهای مختلف اعزام می‌شد. حتی در جریان دستگیری و زندانی شدن نواب صفوی در تحصن جمعی از روحانیان و اعضای فدائیان اسلام در زندان قصر تهران مشارکت کرد.[10] تا اینکه در مهر 1334 حکم دستگیری‌اش توسط فرماندار نظامی تهران سرتیپ تیمور بختیار به اتهام عضویت در جمعیت فدائیان اسلام صادر شد و شجونی در سوم بهمن ۱۳۳۴ بازداشت و در شعبه اول اداره دادرسی ارتش تحت بازجویی قرار گرفت.[11]
 
شجونی تقریبا دو ماه پس از بازداشت در اول فروردین ۱۳۳۵ با گذاشتن وثیقه ملکی و دادن تعهد و التزام عدم خروج از حوزه قضایی تهران آزاد شد.[12] اما همچنان به سخنرانی‌های خود در انتقاد از حکومت پهلوی به خصوص سیاست‌های فرهنگی ادامه داد. با آغاز مبارزات امام خمینی او نیز در این مسیر در کنار امام قرار گرفت. به دلیل سخنرانی‌های تند و انتقادی و تبلیغات ضد شاه از روحانیان برجسته تهران محسوب می‌شد، در ماجرای فیضیه به  انتقاد از حکومت پهلوی و محکوم کردن حمله مأموران به مدرسه فیضیه پرداخت. او حتی به شهرهای دیگر چون قزوین رفت و در مساجد آنجا علیه حکومت پهلوی سخنرانی کرد. ایراد این سخنرانی‌ها و همراهش‌اش با امام خمینی موجب شد تا بارها توسط ساواک احضار، بازداشت، شکنجه و زندانی شود.[13]
 
شجونی در جریان تصویب قانون حمایت از خانواده، در سال 1346 در جلسات هماهنگی واعظان تهران در موضوع واکنش به این قانون[14] و همچنین نشست‌های روحانیان مبارز تهران حضور داشت.[15] پس از درگذشت آیت‌لله بروجردی نیز از حامیان مرجعیت امام خمینی بود.[16]
 
ساواک در گزارشی او را یکی از روحانیانی بر‌شمرده است که دیگران را به حمایت از امام‌خمینی و مقابله با حکومت پهلوی دعوت و تحریک می‌کند.[17] در نهایت نیز در پی چنین گزارش‌هایی در سال ۱۳۵۲ برای چندمین بار به دلیل سخنرانی‌های انتقادی‌اش بازداشت و به یک سال حبس محکوم شد.[18] او در همین ایام با سازمان مجاهدین خلق آشنا شد و چندی نیز با آنان همکاری کرد اما پس از آشنایی بیشتر با آنها در زندان از ادامه همکاری با سازمان سرباز زد.[19] شجونی پس از آزادی نیز به فعالیت‌های خود در مبارزه با حکومت پهلوی ادامه داد تا باز هم در دی[20] 1356 و آخرین بار در خرداد ۱۳۵۷ به علت «اظهارات خلاف واقع و بدگویی و انتقاد از خط‌مشی سیاسی مملکت و دعوت مردم و اطرافیان به شورش و اغتشاش» دستگیر و زندانی شد.[21] وی در نهایت در ۶ تیر همان سال آزاد اما ممنوع‌المنبر شد. با این حال باز هم سخنرانی‌های انتقادی خود را ضد حکومت پهلوی ادامه داد. تا اینکه پس از هجرت امام‌خمینی به فرانسه برای دیدار با ایشان به آن کشور رفت.[22]
 
شجونی پس از پیروزی انقلاب
با پیروزی انقلاب اسلامی شجونی مانند تمام انقلابیون مشغول مشارکت در مدیریت امور کشور گردید. او در تاریخ ۲۳ اسفند ۱۳۵۷ با حکم امام‌خمینی ضبط و محافظت از اموال خاندان پهلوی را در شهر کرج و حومه بر عهده گرفت. وی به عنوان رئیس کمیته انقلاب اسلامی کرج مسئول حراست از کاخ شمس پهلوی در کرج شد. چندی بعد نیز با آغاز رقابت‌های انتخاباتی نخستین دوره مجلس شورای اسلامی از حوزه کرج نامزد شد و به نمایندگی این شهر برگزیده شد.[23]
 
 شجونی یکی از صریح اللهجه‌ترین افراد جامعه روحانیت مبارز به شمار می‌رفت که مواضع خود را بدون هیچ ملاحظه سیاسی نسبت به افراد مختلف و حتی همفکران خود در جامعه روحانیت ابراز می کرد.[24] خودش در گفتگویی از این ویژگی تحت عنوان «روحیه سلحشوری و رک‌گویی و حق‌گویی و حق‌جویی» یاد کرده است.[25] در نهایت شیخ جعفر شجونی در 84 سالگی به علت عارضه قلبی در بیمارستان فیروزگر تهران بستری شد و در روز یکشنبه ۱۶ آبان ۱۳۹۵ درگذشت و بنا به توصیه رهبر انقلاب در امامزاده صالح تهران آرام گرفت.
 

پی‌نوشت‌ها:
 
[1]. فوق‌ا‌لعاده گفتگوی فرزاد حسنی با چهره‌های انقلابی، تهران، جام‌جم، 1387، ص 151.
[2]. همان‌جا.
[3]. همان‌جا.
[4]. خاطرات حجت‌الاسلام جعفر شجونی، تدوین علیرضا اسماعیلی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۱، صص 20-22.
[5]. خاطرات حجت‌الاسلام جعفر شجونی، همان، ص 21.
[6]. فوق‌ا‌لعاده گفتگوی فرزاد حسنی با چهره‌های انقلابی، همان، ص 151.
[7]. خاطرات حجت‌الاسلام جعفر شجونی، همان، صص ۴۱-۴۶.
[8]. فوق‌ا‌لعاده گفتگوی فرزاد حسنی با چهره‌های انقلابی، ص 151.
[9]. همان‌جا.
[10]. خاطرات حجت‌الاسلام جعفر شجونی، همان، صص ۴۱-۴۶.
[11]. همان، 1359-1361.
[12]. همان، ص 181.
[13]. همان، صص ۱۸۳، 71-76، 73، 78، 81-82، 91-94.
[14]. سیر مبارزات یاران امام خمینی در آینه اسناد به روایت اسناد ساواک، ج ۴، تدوین: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1393، ص 105.
[15]. همان، صص 162-190.
[16]. خاطرات حجت‌الاسلام شجونی، همان، ص 98.
[17]. سیر مبارزات یاران امام در آینه اسناد ساواک، ج ۶، ص۱۴۳.
[18]. خاطرات حجت‌الاسلام شجونی، همان، ص 249.
[19]. همان، صص 125-127.
[20]. همان، ص ۱۳۴.
[21]. همان، ص 249.
[22]. همان، ص 136.
[23]. معرفی نمایندگان مجلس شورای اسلامی از آغاز انقلاب شکوهمند اسلامی تا پایان دوره پنجم قانون‌گذاری، تهران، اداره کل امور فرهنگی و روابط عمومی مجلس شورای اسلامی، ۱۳۷۸، ص 41.
[24]. بازیابی‌شده در 9 تیرماه 1403:
https://donya-e-eqtesad.com
[25]. فوق‌ا‌لعاده گفتگوی فرزاد حسنی با چهره‌های انقلابی، همان، ص 151.
 
https://iichs.ir/vdciqqar.t1awu2bcct.html
iichs.ir/vdciqqar.t1awu2bcct.html
نام شما
آدرس ايميل شما