برای جلب جهانگرد چه باید کرد؟!/ سمینار غله و نان/ معاونان جدید اصلاحات ارضی/ مروارید سیاه/ انتقاد از یک امتیاز ویژه به استادان بازنشسته دانشگاه تهران!/ روزنامه‌ها و مجلات ایران مثل مرغ‌های چاق و بی‌مزه آمریکایی شده‌اند!/ گورستان باصفایی که انسان را به مُردن تشویق می‌کند!/ حمله فراکسیون پان‌ایرانیست در مجلس به ازدیاد وزرا!/ سفرای تازه برای سفارتخانه‌های خالی انتخاب می‌شوند!/ سناتورهای انتصابی در دادن رأی به لوایح دولت آزاد شدند!/ مهندس ریاضی به فکر لوازم تزئینی برای ساختمان مجلس!/ تعداد دانشکده‌های دانشگاه تهران به ۲۵ خواهد رسید!/ انتخابات انجمن شهر به تعویق افتاد‍!/ پذیرایی با آفتابه و لگن از هیئت حزبِ اکثریت در مراکش!/ هدیه مؤسسات ایرانی برای خارجی‌ها به مناسبت سال جدید میلادی!
۲۴ آذر ۱۳۴۶

 

برای جلب جهانگرد چه باید کرد؟!

«تهران‌مصور» نوشت: مسئله جلب توریسم و تأمین احتیاجات جهانگردان در این هفته با تشکیل سمینار مدیریت مهمانخانه‌ها در هتل هیلتون صورت جدی‌تری به خود گرفت؛ مخصوصا اینکه آقای نخست‌وزیر در نخستین جلسه سمینار روی اهمیت توریسم و نقش آن در توازن ارزی کشور تکیه کرده و اعلام داشت که تا احتیاجات جهانگردان در کشور تأمین نشده است، سازمان جلب سیاحان اجازه تبلیغات ندارد.
با توجه به اینکه هر سال متجاوز از دویست‌هزار جهانگرد به ایران سفر می‌کنند و این گروه عموما با میهمانخانه‌ها سر و کار دارند، به طور قطع اجرای تصمیمات سمینار در تأمین آسایش و در نتیجه جلب توریست بیشتر به کشور نقش مؤثری خواهد داشت.[1]
 

سمینار غله و نان

«تهران‌مصور» نوشت: در این هفته سمینار غله و نان در انستیتو تغذیه تهران با شرکت نمایندگان کشورهای مختلف جهان تشکیل شد و درباره تأمین غله و نان کشورهای مختلف و مسائل مربوط به آن مذاکراتی به عمل آمد.
با توجه به اینکه اجرای قانون اصلاحات ارضی چگونگی و تولید غله را در ایران تغییر داده و میزان تولید را بالا برده است، روش ایران می‌تواند سرمشق بسیاری از کشورهای دیگر قرار گیرد.[2]
 

معاونان جدید اصلاحات ارضی

«تهران‌مصور» نوشت: به قرار اطلاع سازمان جدید وزارت اصلاحات ارضی در دست پیاده شدن است و هفته گذشته در سمینار رؤسای اصلاحات ارضی که در تهران تشکیل شد نسبت به اجرای وظایف مسئولان و قوانین وزارتخانه جدیدالتأسیس مباحثات مختلفی صورت گرفت.
شنیده می‌شود که به زودی معاونان اجرایی و پارلمانی این وزارتخانه انتخاب و معرفی خواهند شد.
گفته می‌شود آقای دکتر ولیان در نظر دارد دکتر ودیعی، یکی از اساتید دانشگاه، را به عنوان معاون طرح و بررسی‌ها انتخاب نماید.
همچنین برای معاونت پارلمانی یکی از معاونین فعلی وزارتخانه را در نظر گرفته است و از طرف مقامات حزبی نیز دکتر آشتی به ایشان توصیه شده است؛ ضمنا انتخاب مهندس کشاورز به ریاست کل سازمان اصلاحات ارضی قطعی به نظر می‌رسد.[3]
 

مروارید سیاه

«تهران‌مصور» نوشت: با اینکه میزان تقاضا برای صدور خاویار ایران به خارج از کشور در حدود هزار تُن در سال می‌باشد و از نظر اتخاذ روش احتیاطی ناچارند در استحصال خاویار محدودیتی قائل شوند و بین ۱۷۰ تا ۲۰۰ تُن بیشتر صادر ننمایند در صورتی که چنانچه  برنامه تکثیر ماهی خاویار (اوزون‌برون) عملی گردد، می‌توان منبع قابل توجهی برای درآمد کشور به‌وجود آورد.
در حال حاضر مقدار ۸۰ تُن خاویار طبق قراردادهای قبلی به کشور اتحاد جماهیر شوروی صادر می‌گردد؛ در این حدود نیز به کشورهای اروپا و آمریکا فرستاده می‌شود.
در مزایده اخیری که گذاشته شده است برنده مزایده نیز آقای امیرهوشنگ دولو[4] بوده است که بیش از پانزده‌میلیون تومان نسبت به قرارداد قبلی اضافه می‌پردازد.
از هم‌اکنون نیز مطالعاتی به عمل می‌آید که درباره افزایش قیمت در قرارداد روس‌ها و همچنین در میزان تحویل تجدید نظری به عمل آید.[5]
 

انتقاد از یک امتیاز ویژه به استادان بازنشسته دانشگاه تهران!

محمد محیط طباطبائی در «تهران‌مصور» نوشت: اخیرا دانشگاه تهران از میان استادان بازنشسته خود به چند تن عنوان استاد ممتاز داده و نخستین ابلاغ این عنوان را در مورد جناب آقای حسین گل گلاب صادر کرده است.
غالب آقایانی که در دانشکده‌های ادبیات و حقوق به این امتیاز نایل شده‌اند از دوستان و آشنایان نگارنده‌اند و در میان ایشان آقای گل گلاب بیش از هر کسی نسبت به دل و جان من نزدیکی دارد؛ زیرا در سال‌های ۱۳۰۳ تا ۱۳۰۵، از اسلوب درس و کار ایشان در دوره ادبی دارالفنون برخوردار بوده‌ام.
بنا بر آنچه گفته شد خواستم میزان علاقه و ارتباط روحی خود را با گل گلاب خاطرنشان کرده باشم نسبت به همه کارهایی که در طی پنجاه سال خدمت فرهنگی ایشان انجام داده‌اند حق‌شناس و سپاس‌گزارم.
تنها نکته‌ای که می‎‌خواهم اکنون بر ایشان خرده بگیرم مسئله قبولی عنوان استاد ممتاز است با وجود آنچه از مراتب ترجیح و امتیاز ایشان گفته شد و این خود قطره‌ای است از جویبار فضیلت ایشان، ولی اعتراف و تسلیم به یک حالت استثنایی و امتیاز را چون مقدمه جعل امتیاز در آینده برای ده‌ها فرد بی‌صلاحیت دیگر خواهد شد یک امر قابل انتقادی می‌نگرم.
آقای گل گلاب بهتر از هر ایرانی دیگری می‌دانند که مسئله استادی در دانشگاه به چه کیفیتی پی افکنده شد و به چه صورتی درآمد و چه اشخاصی با چه مجوزهایی بدان راه یافتند. آقای گل گلاب به یاد دارند که نظر عنایت وزرا و دسته‌بندی‌های باشگاه‌های شبانه و سفارش‌نامه‌های خارج از موضوع فرهنگ و تربیت در انتخاب استادان احیانا بیش از صلاحیت علمی مؤثر می‌افتاد و به‌ندرت کسانی بودند که از راه طی مراتب تحصیلی و درک درجات عالی در اثناى تحصیل توفیق انتخاب به استادی نصیب ایشان شده باشد. بدیهی است این گونه عناصر جهت دریافت عنوان استاد ممتازی بیش از عناصر زحمت‌کشیده و درس‌خوانده زمینه آماده دارند و وجود یک یا دو تن صالح جهت احراز عنوان استادی ممتاز راه را برای اینکه فردا ده‌ها ابلاغ استادی ممتاز در اختیار کسانی قرار گیرد که اگر امر دایر شود بر تجدید امتحان همان ماده درس خاص از ایشان، معلوم نیست استاد دیگری به خود ایشان نمره قبولی بیش از شاگردان حاضر ایشان دهد.
بدین وسیله به جای تقدیم تهنیت به جناب آقای حسین گل گلاب، از ایشان گله دارم که شما آن گلی نبوده‌اید که به سبزه دکتر و استاد ممتاز آراسته‌تر شوید، بلکه چهل سال پیش از این، شما استحقاق این مقامی را داشتید که امروز احراز کرده‌اید. در این صورت نباید خود را در جریان کارهایی که برای بت‌تراشی و گزیده‌سازی و رجل‌پردازی صورت می‌پذیرد داخل کنید و به فرض اینکه شما را هم دخیل می‌کردند از قبول چنین عنوانی صرف نظر می‌کردید و می‌نوشتید که اگر استادی ممتاز است، در دوره تدریس خود امتیاز دارد و بازنشستگی در این زمان به جای امتیاز افتخاری به آنان می‌بخشد که از همکاری‌های نامناسب رهایی یافته است.
من اصولا با دادن هر گونه امتیاز و اختیاری در ایران که هنوز گریبان اندیشه ملتش از زیر دست تحمیلات دیرینه استبداد کهن، چنان‌که در خور زندگانی آزاد مشروطه باشد، بیرون نیامده و بت‌خانه خیالی در عرصه جان‌ها همواره برپا و برجاست مخالفم و عقیده دارم مردان صاحب‌دل و صاحب‌درد هم مانند گل گلاب، که به نقائص خلقی و روحی افراد ملت آشنایی بیشتری دارند، از هر چه که احیاکننده خاطره نامتناسب کهن باشد، خودداری کنند و از قبول هر چه به مردم القای قبول نوعی از طبقه‌بندی و تبعیض را بکند، شانه خالی نمایند و بکوشند به جای تقسیم استاد بر دو دسته ممتاز و غیرممتاز و تقسیم کارمند به صحیح‌العمل و نادرست و نیکنام و بدنام و معلم به باسواد و بی‌سواد، روشی در پیش گرفته شود که برای استاد نالایق و بی‌امتیاز و کارمند نادرست و بدنام و معلم بی‌سواد جایی در دستگاه خدمات عمومی مملکتی باقی نماند.
من اگر به جای استادان بازنشسته دیگر دانشگاه بودم و می‌دیدم که به دسته‌ای از همکاران من عنوان ممتاز می‌دهند فورا احساس تحمیل تبعیض و حقارتی از طرف دستگاه بر خود می‌کردم و بر آن اعتراض می‌نمودم.
بارها گفته‌ام و بار دیگر می‌گویم تقلید از اسلوب ناپایدار تربیت و تعلیم و زندگانی اقتصادی و اجتماعی مردم اتازونی برای ما در حکم قبول انتحار تدریجی است و همان‌طور که اروپا در میان ما و آمریکا فاصله مکانی دارد اسلوب فرهنگ و زندگانی اروپایی هم باید ما را از آمریکا جدا نگه دارد.
ساختن و پرداختن طبقات ممتاز از هر نوعی در کشوری که مدت 1300 سال دموکراسی اسلامی هنوز قادر به محو آثار پوسیده طبقه‌بندی باستانی آن نشده است، ناگزیر در سرها شور بازگشت به طبقه‌بندی باستانی را زنده می‌کند. طبقه‌بندی که اردشیر با زور شمشیر به بر این کشور تحمیل کرد تا لشکریان و آزادان و موبدان در میان خود و کشاورزان و پیشه‌وران کشور حد فاصلی از امتیازات مقرر در هر مجال و موردی برقرار سازند، به طوری که همواره یک طبقه سواره و دیگری پیاده و یک طبقه ممتاز و طبقه دیگر بی‌امتیاز و یک طبقه نزدیک به همه چیز و یک طبقه دور از همه چیز بمانند.[6]
 

روزنامه‌ها و مجلات ایران مثل مرغ‌های چاق و بی‌مزه آمریکایی شده‌اند!

«سپید و سیاه» نوشت: دیروز با روزنامه‌فروش پیر محله مدتی صحبت کردم. او مرا نمی‌شناسد، اما من هر وقت فرصت کنم و او سرش شلوغ نباشد (این روزها هم ما فرصت زیاد داریم هم روزنامه‌فروش‌ها سرشان خلوت است) با او به گفت‌وگو می‌پردازم.
از او پرسیدم: روزنامه‌ها و مجلات با گذشته چه فرقی کرده‌اند؟ درحالی‌که یک مجله را از روی میز برمی‌داشت و سبک سنگین می‌کرد، گفت: «روزنامه‌ها و مجلات ما مثل مرغ‌های آمریکایی شده‌اند؛ یک شکل چاق، سنگین و بی‌مزه. در گذشته مطبوعات مانند مرغ‌های خودمان بودند: لاغر کوچک، اما هم مزه داشتند هم خاصیت».
از تشبیه او خنده‌ام گرفت؛ پرسیدم: به نظر تو روزنامه‌نویس‌های امروز با سابق چه فرقی دارند؟ گفت: «من سی سال است روزنامه‌فروشم و این جماعت را خوب می‌شناسم. سابقا یک عده روزنامه‌نویس خیلی بد داشتیم که فقط فکر استفاده شخصی بودند، کارچاق‌کنی می‌کردند به این و آن بی‌جهت فحش می‌دادند؛ در مقابل یک عده روزنامه‌نویس خیلی خوب و باایمان و فداکار هم بودند که در راه مردم و عقیده از جان و مال می‌گذشتند، اما حالا از این دو دسته خبری نیست؛ همه متوسط هستند؛ نه خیلی خوب نه خیلی بد.» و بعد مثل آنکه می‌خواست به من بفهماند که نباید زیادتر وقتش را بگیرم رویش را سوی دیگر گرداند و گفت: اطلاعات... کیهان... زن روز، و من درحالی‌که به عقیده او، که تصور و گمان عده کثیری از مردم است، فکر می‌کردم از آنجا دور شدم.[7]
 

گورستان باصفایی که انسان را به مُردن تشویق می‌کند!

«سپید و سیاه» نوشت: روزنامه‌ها نوشتند به‌زودی گورستانی مصفا و مدرن با سازمانی مستقل در تهران افتتاح خواهد شد. تا اینجا موضوع عادی است، ولی دنباله خبر آمده بود که این گورستان به قسمت‌های مردانه و زنانه و بچه‌گانه تقسیم شده است مانند کفش که مردانه و زنانه و بچه‌گانه دارد و لابد برای اولین بار در خاورمیانه فکر کردم با این سرعت که در بعضی مسائل پیش می‌رویم بعید نیست برای اثبات مدرن بودن و رقیب نداشتن سازمان مستقل گورستان تهران جهت تشویق به مردن و دفن شدن در این محل مصفا اقدام به دادن جایزه هم بکند و در این راه چنان‌که رسم است، مؤسسات تولیدی و اقتصادی کمک کنند. یکی هم‌وزن مرده پول بدهد؛ دیگری تا روز قیامت ماهی سه‌هزار تومان به وارث بپردازد و سومی به قید قرعه یک گور را کاشی‌کاری کند. راستی که چنین گورستانی آن هم با این شرایط مناسب آدم را به مردن تشویق می‌کند![8]
 

حمله فراکسیون پان‌ایرانیست در مجلس به ازدیاد وزرا!

«سپید و سیاه» نوشت: حمله فراکسیون پان‌ایرانیست در مجلس به ازدیاد وزرا هنوز در محافل مختلف مورد بحث است و گفته می‌شود کلمه تورم وزیر، که به وسیله پان‌ایرانیست‌ها عنوان گردید، مورد توجه واقع شده است و ممکن است در آتیه از معرفی و تشکیل وزیر و وزارتخانه جدید جلوگیری شود و وزرای کابینه در ۲۶ نفر تثبیت گردد.[9]
 

سفرای تازه برای سفارتخانه‌های خالی انتخاب می‌شوند!

«سپید و سیاه» نوشت: به قرار مسموع به‌زودی چند سفیر تازه برای چند سفارتخانه انتخاب خواهد شد. گفته می‌شود سفرای جدید از میان مأموران جوان وزارت خارجه انتخاب می‌شوند. در حال حاضر سفارتخانه‌های ایران در ژاپن و سوئیس و عراق سفیر ندارد. بر خلاف شایعاتی که وجود دارد از میان وزرای فعلی و یا سابق کسی به عنوان سفیر معرفی نخواهد شد.[10]
 

سناتورهای انتصابی در دادن رأی به لوایح دولت آزاد شدند!

«سپید و سیاه» نوشت: بالاخره در آخرین جلسه فراکسیون پارلمانی حزب مردم تصمیم گرفته شد که سناتورهای انتصابی عضو حزب مردم در دادن رأی به لوایح دولت آزاد باشند و از تصمیم فراکسیون مربوطه پیروی ننمایند. گفته می‌شود این تصمیم بر اساس رأی اعتمادی بود که فراکسیون مردم در سنا به دولت داد. به قرار اطلاع در آتیه فراکسیون حزب مردم در شورا و سنا درباره دولت یک رویه واحد خواهند داشت.[11]
 

مهندس ریاضی به فکر لوازم تزئینی برای ساختمان مجلس!

«سپید و سیاه» نوشت: به قرار اطلاع از طرف مهندس ریاضی برای ساختمان جدید مجلس که تا سه ماه دیگر قابل بهره‌برداری خواهد شد، لوازم تزئینی لازم سفارش داده شده است. از جمله گفته می‌شود طبق قراردادی که بین مجلس و شرکت فرش منعقد گردیده است مبلغ سی‌میلیون ریال برای تهیه فرش اعتبار در نظر گرفته شده و هم‌اکنون کارگاه‌های شرکت فرش در تبریز و اصفهان و مشهد مشغول بافتن فرش‌های مجلس شورا هستند.[12]
 

تعداد دانشکده‌های دانشگاه تهران به ۲۵ خواهد رسید!

«سپید و سیاه» نوشت: بالاخره رشته اقتصاد از دانشکده حقوق مجزا شد و به صورت دانشکده مستقلی تحت ریاست دکتر پیرنیا شروع به کار کرد. به قرار مسموع به‌زودی دانشکده علوم سیاسی نیز مستقلا موجودیت خود را اعلام خواهد نمود. گفته می‌شود غالب رشته‌های دانشکده‌های مختلف دانشگاه تهران نیز همین وضع را پیدا خواهند کرد.
ناظران فرهنگی عقیده دارند تعداد دانشکده‌ها در سال تحصیلی جدید به ۲۵ دانشکده بالغ می‌گردد.[13]
 

انتخابات انجمن شهر به تعویق افتاد‍!

«سپید و سیاه» نوشت: به قرار مسموع انتخابات انجمن شهر که قرار بود در دی‌ماه انجام پذیرد، برای مدتی به تعویق افتاد و لیکن گفته می‌شود که انتخابات مزبور حتما قبل از سال جدید انجام خواهد گرفت و احتمال دارد که انتخابات در نیمه اول اسفند صورت گیرد.
گفته می‌شود که انتخابات انجمن شهر حزبی نیست و کلیه افرادی که واجد شرایط هستند می‌توانند در انتخابات انجمن شرکت کنند.[14]
 

پذیرایی با آفتابه و لگن از هیئت حزبِ اکثریت در مراکش!

«سپید و سیاه» نوشت: هیئت مخصوص حزب اکثریت، که برای شرکت در کنگره حزب اقلیت مراکش به آن کشور عزیمت نموده بودند، بیش از هر چیز تحت تأثیر نفوذ حزب اقلیت در دولت قرار گرفته بودند؛ همچنین رعایت آداب و رسوم مذهبی جلب توجه کرده است. گفته شد در تمام میهمانی‌های رسمی از مشروبات الکلى خبرى نبوده و غذا نیز روی زمین پس از شستن دست با آفتابه و لگن تناول می‌شد و غذای ملی نیز بره بریان بوده است.[15]
 

هدیه مؤسسات ایرانی برای خارجی‌ها به مناسبت سال جدید میلادی!

«سپید و سیاه» نوشت: به قرار اطلاع به مناسبت آغاز سال جدید مسیحی از طرف بعضی از مؤسسات برای مؤسسات خارجی هدایایی ارسال شده است از جمله گفته می‌شود رئیس یکی از بانک‌ها برای رؤسای بانک‌های اروپا و آمریکا مقداری خاویار فرستاده است.[16]
 
تهران‌مصور، ۲۴ آذر ۱۳۴۶


پی‌نوشت‌ها:
 
[1]. تهران‌مصور، ۲۴ آذر ۱۳۴۶، ص ۳.
[2]. همان‌جا. به‌رغم ادعای «تهران‌مصور» درباره افزایش تولیدات کشاورزی پس از اجرایی شدن اصلاحاتِ ارضی، به دنبال اجرای این طرح، کشاورزی نابود و شهرها از کشاورزها انباشته شد. کنترل قیمت محصولات کشاورزی مانند گندم، افزایش جمعیت، مهاجرت کنترل‌نشده روستاییان به شهرها، بی‌توجهی دولت به مازاد محصولات به عنوان منبعی برای تأمین درآمد به دلیل استفاده از عواید نفت از مهم‌ترین مسائلی بود که باعث کاهش محصولات کشاورزی شد. رک: تحولات سیاسی و اجتماعی ایران در دوران پهلوی، ص 254.
با اصلاحات ارضی نه تنها قدرت فئودالی از بین نرفت، بلکه این قانون باعث افزایش ثروت مالکان و فقیر شدن کشاورزان شد. کشاورزان تهی‌دست دیروز، که با پول مالکان روی زمین کار می‌کردند، با اجرای برنامه اصلاحات ارضی قدرت پرداخت مخارج سنگین کشاورزی به همراه قسط‌هایی که بابت زمین بر آنان تحمیل شده بود، را نداشتند؛ ازاین‌رو به‌یکباره کشاورزی مختل و با سرازیر شدن روستاییان بیکار به شهرها، آلونک‌هایی در حاشیه برخی شهرها پدید آمد و گسترش پیدا کرد. از سوی دیگر خرید گندم از خارج به‌خصوص از آمریکا با شتاب فراوانی افزایش یافت و ایران نه تنها مهم‌ترین منبع تولیدی خود را از دست داد، بلکه از نظر اقتصادی و کشاورزی نیز به قدرت‌های بیگانه وابسته‌تر شد.
ویلیام شوکراس، نویسنده معروف هفته‌نامه «آبزرور» و «واشنگتن‌پست» اوضاع ایران بعد از اجرای برنامه اصلاحات ارضی را این گونه به تصویر کشیده است: اصلاحات ارضی که قرار بود به روستاییان کمک کند، رفته رفته به زانو درآمد. اکنون آشکار شده بود که یکی از اهداف اصلاحات ارضی نه آزاد ساختن دهقانان، ‌بلکه تقویت کنترل حکومت مرکزی بر زندگی آنان بوده است. افزون بر آن ایجاد مؤسسات کشت و صنعت به وسیله بانک‌ها و شرکت‌های چند ملیتی اروپایی و آمریکایی تشویق می‌شد. در فاصله 1970 تا 1976 بیش از پنجاه‌هزار روستایی از زمین‌های خود محروم شدند، آن هم به خاطر هیچ؛ چون کلیه مؤسسات کشت و صنعت مدرن با شکست روبه‌رو شدند. رک: اسکندر دلدم، زندگی و خاطرات امیرعباس هویدا، نشر گلفام، 1372، ص187.
به دنبال اجرای برنامه اصلاحات ارضی، سیستم کشاورزی نابود و دهقانانی که تا قبل از اجرای برنامه اصلاحات ارضی روی زمین کار می‌کردند و یا با برنامه اصلاحات ارضی صاحب زمین شده بودند در پایان، از زمین‌های خود طرد و آواره شهرها شدند. به تبع آن سیستم کشاورزی مختل و کشور صحنه واردات محصولات خارجی شد؛ طوری که در سال 1353 ایران از نظر کشاورزی رسما اعلام ورشکستگی کرد. همین زمان وزیر وقت کشاورزی اعلام کرد: ما نمی‌توانیم نیازهای داخلی خویش را تأمین کنیم و هیچ وقت قادر نخواهیم بود به خودکفایی کشاورزی برسیم.
اولین و مهم‌ترین نتیجه و تأثیر اجرای برنامه اصلاحات ارضی در کشور، کاهش محصولات کشاورزی و به تبع آن سرازیری سیل واردات کشاورزی از خارج بود. در یک سال پس از اجرای اصلاحات، تولید کشاورزی به نصف کاهش یافت. هم‌زمان با اجرای مرحله دوم اصلاحات، دولت ناگزیر به خرید 60‌هزار تن گندم از شوروی، 25هزار تن ذرت و 14هزار تن گندم از آمریکا شد. بدین ترتیب بعد از اجرای برنامه اصلاحات ارضی ایران به بزرگ‌ترین واردکننده گندم تبدیل شد. رک: مسعود بهنود، از سید ضیا تا بختیار، ص 510.
در سال‌های بعد، کاهش روزافزون تولیدات کشاورزی دولت را کاملا نگران کرد. گزارش‌های ساواک و گروه‌های تحقیق سازمان برنامه نشان می‌داد که زمین‌های زراعتی کشت‌ناشده مانده و روستاها از نیروی جوان خالی شده است. برای مقابله با این مشکلات، که عوارض مستقیم اصلاحات ارضی حساب‌نشده و بی‌برنامه بوده، چهار وزارتخانه جدید ایجاد شد تا کار وزارت کشاورزی سابق را انجام دهند. این وزارتخانه جدید شرکت‌ها و سازمان‌های مستقلی همچون دخانیات، غله و نان، فروشگاه فردوسی و تعاونی‌ها را زیر نظر می‌گرفت. امور مربوط به به جنگل‌ها و مراتع با عنوان «وزارت منابع طبیعی» به ناصر گلسرخی رسید که می‌بایست با اجرای اصل ملی کردن جنگل‌ها و مراتع، این دو منبع طبیعی را به صورت منبع درآمدی برای دولت درآورد رک: مسعود بهنود، از سید ضیا تا بختیار، ص ۵۴۵.
اما این سیاست هم نتیجه‌ای در بر نداشت.
رنه دومون، مفسر «لوموند دیپلماتیک»، در نگرشی به وابستگی اقتصادی ایران به جهان غرب به‌خصوص ایالات متحده و همچنین مختل شدن سیستم کشاورزی در ایران به دنبال اجرای برنامه اصلاحات ارضی نوشته است: سیاست غلط کشاورزی رژیم سبب شده است تا در مناطقی که تولیدکننده عمده مرکبات بوده‌اند پرتقال و نارنگی خارجی مصرف شود.
رنه دومون با توجه به سرمایه‌گذاری‌های آمریکایی در ایران به دنبال برنامه اصلاحات ارضی و خانه‌نشین شدن خانواده‌های ایرانی نوشته است: چند مجتمع کشت و صنعت با سرمایه‌ آمریکایی در ایران فعالیت می‌کنند که محصولات آن را کسی در ایران نمی‌بیند. او ادامه می‌دهد: این واحدهای کشاورزی عمدتا 185000 هکتار را در سراسر کشور تحت پوشش قرار می‌دهند که مهم‌ترین آنها واحد دز (کشت و صنعت کارون) در پایین سد دزفول است که نتیجه‌اش عبارت بوده از طرد 38000 خانواده که به جای آنها 6000 کارگر کشاورز نشسته است. رک: اسکندر دلدم، زندگی و خاطرات امیرعباس هویدا، نشر گلفام، 1372، ص 189.
بنابراین به دنبال برنامه اصلاحات ارضی، در اواسط دهه 1970م ایران از یک کشور خودکفا در محصولات کشاورزی به صورت واردکننده مواد غذایی درآمد و همراه با آن، به خاطر راکد ماندن کارهای روستایی، کشاورزان به‌سرعت جذب مجتمع‌های صنعتی و کارخانجاتی شدند. رژیم پلهوی، که امید خود را برای سودآوی تولیدات کشاورزی از دست داده بود، آینده‌ای برای کشور جز از طریق رو آوردن به صنعت و تجارت ندید. رک: مینو صمیمی، پشت پرده تخت طاوس، ترجمه حسین ابوترابیان، انتشارات اطلاعات، 1374، ص 168.
 
ازاین‌رو در سال 1351 واردات کالاهای کشاورزی بالغ بر ۷/ ۱۳ میلیارد ریال شد. در سال 1353 این رقم به ۳/ ۱۷ میلیارد ریال و در سال 1353 این محصولات به‌یکباره با افزایشی معادل چهار برابر 1351 روبه‌رو شد و به 57.4 میلیارد دلار رسید.
رنه دومون دراین‌باره نوشته است: واردات گندم 1973 به میزان ۷۸۶ هزار تُن بوده، در سال 1975 به میزان ۱/ ۴ میلیون تن افزایش یافته است. همچنین واردات برنج از 1200 تن به ۳۰۶ هزار تُن و گوشت مرغ منجمد در یک سال از 27 به ۶۵ هزار تن افزایش یافته است. رک: اسکندر دلدم، زندگی و خاطرات امیرعباس هویدا، نشر گلفام، 1372، ص 189.
 
در سال 1353 ایران از نظر کشاورزی رسما اعلام ورشکستگی کرد. وزیر وقت کشاورزی رسما اعلام کرد: ما نمی‌توانیم نیازهای داخلی خویش را تأمین کنیم و هیچ وقت قادر نخواهیم بود به خودکفایی کشاورزی برسیم؛ بنابراین همیشه واردکننده باقی خواهیم ماند. وزیر کشاورزی در توجیه شکست برنامه اصلاحات ارضی و نابودی کشاورزی گفت: این مسئله مهمی نیست؛ ما نفت می‌فروشیم و در مقابل پرتقال می‌خریم. رک: جواد منصوری، 25 سال حاکمیت امریکا بر ایران، 1364، ص 161.
وزیر کشاورزی رژیم پهلوی به جای آنکه به فکر نجات کشاورزی باشد، مرتب بر عدم استعداد طبیعی ایران در زراعت تأکید می‌کرد و می‌گفت: ایران خیلی از محصولات کشاورزی را ارزان‌تر از آنچه در داخل کشور کشت می‌شود می‌تواند از خارج تهیه کند. هویدا، نخست‌وزیر وقت، نیز در مصاحبه تلویزیونی به مناسبت سال نو درحالی‌که ظرف پر از موز سومالی و پرتقال کانادایی و اسرائیلی در برابرش بود گفت: ما برای حمایت از مصرف‌کننده از خارج میوه و محصولات کشاورزی وارد می‌کنیم. رک: اسکندر دلدم، زندگی و خاطرات امیرعباس هویدا، نشر گلفام، 1372، ص ۱۸۸.
به دنبال اعلام ورشکستگی در زمینه کشاورزی، رژیم پهلوی اعلام کرد: دیگر برای ما به‌صرفه نیست که زمین‌های کوچک کشاورزی داشته باشیم. به دنبال این ورشکستگی رژیم پهلوی دست نیاز به سوی آمریکا دراز کرد و با سرمایه‌گذاری کشورهای اروپایی در سال 1353 قانون تأسیس شرکت‌های کشت و صنعت در مجلس شورای اسلامی با سرمایه‌گذاری کشورهای خارجی را به تصویب رساند.
با ایجاد این شرکت‌ها دهقانانی که با اجرای اصلاحات ارضی صاحب زمین شده بودند، باید زمین‌های خود را به شرکت‌های خارجی بفروشند؛ به طور مثال در خوزستان 55000 خانوار که از طریق اصلاحات ارضی صاحب زمین شده بودند، مجبور به فروش حق ریشه خود به سازمان آب و برق خوزستان شدند. سازمان مذکور نیز به نوبه خود این اراضی را به شش شرکت خارجی کشت و صنعت واگذار کرد. رک: بانک مرکزی ایران، گزارش اقتصادی و ترازنامه سال 1353، تهران، 1354، ص 198.
در اثر فعالیت شرکت‌های کشت و صنعت، ده به عنوان واحد اقتصادی ـ کشاورزی از اقتصاد زراعی ایران حذف شد و جای خود را به واحد روستایی داد. با تأسیس این شرکت‌ها و بر اثر تصاحب اراضی زراعی، 17000 نفر روستایی کشاورز تا سال 1354، از زمین‌هایشان بیرون رانده شدند. رک: مسعود مرتضوی، مهاجرت روستاییان به شهرها و تأثیرات اقتصادی، سیاسی آن در دوران پهلوی دوم، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1383، ص 87.
بدین ترتیب اجرای برنامه اصلاحات ارضی سیستم کشاورزی را نابود و دهقانان را آواره و بی‌خانمان کرد.
[3]. تهران‌مصور، ۲۴ آذر ۱۳۴۶، ص ۳.
[4]. امیرهوشنگ دولو یکی از آلوده‌ترین عناصر دربار محمدرضا پهلوی بود. او در سال 1285 در تهران و از پدر و مادری قجر به دنیا آمد. پدرش محمدولی‌خان آصف‌السلطنه از طایفه‌ دولو از ایل قاجار و مادرش منیراعظم دختر کامران‌‌میرزا و خاله احمدشاه بود.
 
دولو، که در دوره سلطنت پهلوی‌ها توانست برای خود موقعیت و ثروتی به ‌هم بزند، کم ‌کم خود را به دربار نزدیک کرد و حتی موفق شد سمت «آجودان مخصوص شاه» را نیز دریافت کند. او همچنین توانست از دربار پهلوی انحصار صادرات خاویار ایران را اخذ کند؛ ازاین‌رو در مطبوعات غرب به «سلطان خاویار ایران» شهرت یافت. رک: عبدالله شهبازی، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی (ج 2: جستارهایی از تاریخ معاصر ایران)، تهران، انتشارات اطلاعات، چاپ 28، 1388، ص 461.
شاه علاقه خاصی به دولو داشت. اسدالله علم ــ نخست‌وزیر شاه و وزیر دربار ــ دولو را این‌گونه معرفی کرده است: «امیرهوشنگ دولو، که از شاهزاده‌های قاجار است، طرف مرحمت شاه می‌باشد؛ چون مردی باهوش، زرنگ و متملق است. به علاوه ما او را Prince Pimp [به معنی دلال محبت!] می‌گوییم. او همه‌ساله در رکاب شاه به سنت‌موریس می‌رفت و در آنجا، هم وظیفه خودش را انجام می‌داد و هم تریاک می‌کشید». رک: یادداشت‌های علم، ویراستار: علینقی عالیخانی، بی‌جا: انتشارات مازیار، بی‌تا، ج2، ص 208.
محمدرضا پهلوی در ماه چندین مرتبه در باغ و خانه مجلل دولو واقع در شمیران تهران حضور می‌یافت. مشهور بود که خودِ دولو گرفتار فساد اخلاقی است و خانه‌اش همچون حرمسرا، پذیرای میهمانان با سلایق و علایق گوناگون است. حسین فردوست با اشاره به روابط نزدیک و صمیمی محمدرضا پهلوی و امیرهوشنگ دولو گفته است: «این مرد از روزی که پیدا شد، بلافاصله به اتاق خواب محمدرضا راه یافت؛ زیرا دخترهای زیبای ایرانی و فرانسوی را می‌شناخت و می‌توانست بیاورد و همین کافی بود». رک: ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 1، ص 246.
منزل دولو، محل آمدوشد افراد مختلف بود. خودِ او نیز با سوءاستفاده از جایگاهش، به شرط دریافت رشوه، خواسته‌های اشخاص را نزد شاه می‌برد و بدین ترتیب زمینه‌ای برای دلالی خود فراهم کرده بود. به گفته فردوست: «هر روز مقامات مهمی به خانه دولو (واقع در تجریش) می‌رفتند. کسی که می‌خواست وکیل یا سفیر یا وزیر شود، افسری که می‌خواست سرتیپ یا سرلشکر یا سپهبد شود، فردی که پرونده داشت و می‌خواست از مجازات معاف شود و یا طرف را محکوم کند و امثالهم... او تمام درخواست‌ها را مستقیما در اتاق خواب محمدرضا به اطلاعش می‌رساند و بدون استثنا همه تصویب می‌شد». رک: همان‌جا.
[5]. تهران‌مصور، ۲۴ آذر ۱۳۴۶، ص ۳.
[6]. همان، صص ۱۱ و ۵۳.
[7]. سپید و سیاه، ۲۴ آذر ۱۳۴۶، ص ۳.
[8]. همان‌جا.
[9]. همان، ص ۴.
[10]. همان‌جا.
[11]. همان‌جا.
[12]. همان‌جا.
[13]. همان‌جا.
[14]. همان‌جا.
[15]. همان‌جا.
[16]. همان‌جا.
 
https://iichs.ir/vdcjhme8.uqeiozsffu.html
iichs.ir/vdcjhme8.uqeiozsffu.html
نام شما
آدرس ايميل شما