[2]. همانجا. بهرغم ادعای «تهرانمصور» درباره افزایش تولیدات کشاورزی پس از اجرایی شدن اصلاحاتِ ارضی، به دنبال اجرای این طرح، کشاورزی نابود و شهرها از کشاورزها انباشته شد. کنترل قیمت محصولات کشاورزی مانند گندم، افزایش جمعیت، مهاجرت کنترلنشده روستاییان به شهرها، بیتوجهی دولت به مازاد محصولات به عنوان منبعی برای تأمین درآمد به دلیل استفاده از عواید نفت از مهمترین مسائلی بود که باعث کاهش محصولات کشاورزی شد. رک:
تحولات سیاسی و اجتماعی ایران در دوران پهلوی، ص 254.
با اصلاحات ارضی نه تنها قدرت فئودالی از بین نرفت، بلکه این قانون باعث افزایش ثروت مالکان و فقیر شدن کشاورزان شد. کشاورزان تهیدست دیروز، که با پول مالکان روی زمین کار میکردند، با اجرای برنامه اصلاحات ارضی قدرت پرداخت مخارج سنگین کشاورزی به همراه قسطهایی که بابت زمین بر آنان تحمیل شده بود، را نداشتند؛ ازاینرو بهیکباره کشاورزی مختل و با سرازیر شدن روستاییان بیکار به شهرها، آلونکهایی در حاشیه برخی شهرها پدید آمد و گسترش پیدا کرد. از سوی دیگر خرید گندم از خارج بهخصوص از آمریکا با شتاب فراوانی افزایش یافت و ایران نه تنها مهمترین منبع تولیدی خود را از دست داد، بلکه از نظر اقتصادی و کشاورزی نیز به قدرتهای بیگانه وابستهتر شد.
ویلیام شوکراس، نویسنده معروف هفتهنامه «آبزرور» و «واشنگتنپست» اوضاع ایران بعد از اجرای برنامه اصلاحات ارضی را این گونه به تصویر کشیده است: اصلاحات ارضی که قرار بود به روستاییان کمک کند، رفته رفته به زانو درآمد. اکنون آشکار شده بود که یکی از اهداف اصلاحات ارضی نه آزاد ساختن دهقانان، بلکه تقویت کنترل حکومت مرکزی بر زندگی آنان بوده است. افزون بر آن ایجاد مؤسسات کشت و صنعت به وسیله بانکها و شرکتهای چند ملیتی اروپایی و آمریکایی تشویق میشد. در فاصله 1970 تا 1976 بیش از پنجاههزار روستایی از زمینهای خود محروم شدند، آن هم به خاطر هیچ؛ چون کلیه مؤسسات کشت و صنعت مدرن با شکست روبهرو شدند. رک: اسکندر دلدم،
زندگی و خاطرات امیرعباس هویدا، نشر گلفام، 1372، ص187.
به دنبال اجرای برنامه اصلاحات ارضی، سیستم کشاورزی نابود و دهقانانی که تا قبل از اجرای برنامه اصلاحات ارضی روی زمین کار میکردند و یا با برنامه اصلاحات ارضی صاحب زمین شده بودند در پایان، از زمینهای خود طرد و آواره شهرها شدند. به تبع آن سیستم کشاورزی مختل و کشور صحنه واردات محصولات خارجی شد؛ طوری که در سال 1353 ایران از نظر کشاورزی رسما اعلام ورشکستگی کرد. همین زمان وزیر وقت کشاورزی اعلام کرد: ما نمیتوانیم نیازهای داخلی خویش را تأمین کنیم و هیچ وقت قادر نخواهیم بود به خودکفایی کشاورزی برسیم.
اولین و مهمترین نتیجه و تأثیر اجرای برنامه اصلاحات ارضی در کشور، کاهش محصولات کشاورزی و به تبع آن سرازیری سیل واردات کشاورزی از خارج بود. در یک سال پس از اجرای اصلاحات، تولید کشاورزی به نصف کاهش یافت. همزمان با اجرای مرحله دوم اصلاحات، دولت ناگزیر به خرید 60هزار تن گندم از شوروی، 25هزار تن ذرت و 14هزار تن گندم از آمریکا شد. بدین ترتیب بعد از اجرای برنامه اصلاحات ارضی ایران به بزرگترین واردکننده گندم تبدیل شد. رک: مسعود بهنود،
از سید ضیا تا بختیار، ص 510.
در سالهای بعد، کاهش روزافزون تولیدات کشاورزی دولت را کاملا نگران کرد. گزارشهای ساواک و گروههای تحقیق سازمان برنامه نشان میداد که زمینهای زراعتی کشتناشده مانده و روستاها از نیروی جوان خالی شده است. برای مقابله با این مشکلات، که عوارض مستقیم اصلاحات ارضی حسابنشده و بیبرنامه بوده، چهار وزارتخانه جدید ایجاد شد تا کار وزارت کشاورزی سابق را انجام دهند. این وزارتخانه جدید شرکتها و سازمانهای مستقلی همچون دخانیات، غله و نان، فروشگاه فردوسی و تعاونیها را زیر نظر میگرفت. امور مربوط به به جنگلها و مراتع با عنوان «وزارت منابع طبیعی» به ناصر گلسرخی رسید که میبایست با اجرای اصل ملی کردن جنگلها و مراتع، این دو منبع طبیعی را به صورت منبع درآمدی برای دولت درآورد رک: مسعود بهنود،
از سید ضیا تا بختیار، ص ۵۴۵.
اما این سیاست هم نتیجهای در بر نداشت.
رنه دومون، مفسر «لوموند دیپلماتیک»، در نگرشی به وابستگی اقتصادی ایران به جهان غرب بهخصوص ایالات متحده و همچنین مختل شدن سیستم کشاورزی در ایران به دنبال اجرای برنامه اصلاحات ارضی نوشته است: سیاست غلط کشاورزی رژیم سبب شده است تا در مناطقی که تولیدکننده عمده مرکبات بودهاند پرتقال و نارنگی خارجی مصرف شود.
رنه دومون با توجه به سرمایهگذاریهای آمریکایی در ایران به دنبال برنامه اصلاحات ارضی و خانهنشین شدن خانوادههای ایرانی نوشته است: چند مجتمع کشت و صنعت با سرمایه آمریکایی در ایران فعالیت میکنند که محصولات آن را کسی در ایران نمیبیند. او ادامه میدهد: این واحدهای کشاورزی عمدتا 185000 هکتار را در سراسر کشور تحت پوشش قرار میدهند که مهمترین آنها واحد دز (کشت و صنعت کارون) در پایین سد دزفول است که نتیجهاش عبارت بوده از طرد 38000 خانواده که به جای آنها 6000 کارگر کشاورز نشسته است. رک: اسکندر دلدم،
زندگی و خاطرات امیرعباس هویدا، نشر گلفام، 1372، ص 189.
بنابراین به دنبال برنامه اصلاحات ارضی، در اواسط دهه 1970م ایران از یک کشور خودکفا در محصولات کشاورزی به صورت واردکننده مواد غذایی درآمد و همراه با آن، به خاطر راکد ماندن کارهای روستایی، کشاورزان بهسرعت جذب مجتمعهای صنعتی و کارخانجاتی شدند. رژیم پلهوی، که امید خود را برای سودآوی تولیدات کشاورزی از دست داده بود، آیندهای برای کشور جز از طریق رو آوردن به صنعت و تجارت ندید. رک: مینو صمیمی،
پشت پرده تخت طاوس، ترجمه حسین ابوترابیان، انتشارات اطلاعات، 1374، ص 168.
ازاینرو در سال 1351 واردات کالاهای کشاورزی بالغ بر ۷/ ۱۳ میلیارد ریال شد. در سال 1353 این رقم به ۳/ ۱۷ میلیارد ریال و در سال 1353 این محصولات بهیکباره با افزایشی معادل چهار برابر 1351 روبهرو شد و به 57.4 میلیارد دلار رسید.
رنه دومون دراینباره نوشته است: واردات گندم 1973 به میزان ۷۸۶ هزار تُن بوده، در سال 1975 به میزان ۱/ ۴ میلیون تن افزایش یافته است. همچنین واردات برنج از 1200 تن به ۳۰۶ هزار تُن و گوشت مرغ منجمد در یک سال از 27 به ۶۵ هزار تن افزایش یافته است. رک: اسکندر دلدم،
زندگی و خاطرات امیرعباس هویدا، نشر گلفام، 1372، ص 189.
در سال 1353 ایران از نظر کشاورزی رسما اعلام ورشکستگی کرد. وزیر وقت کشاورزی رسما اعلام کرد: ما نمیتوانیم نیازهای داخلی خویش را تأمین کنیم و هیچ وقت قادر نخواهیم بود به خودکفایی کشاورزی برسیم؛ بنابراین همیشه واردکننده باقی خواهیم ماند. وزیر کشاورزی در توجیه شکست برنامه اصلاحات ارضی و نابودی کشاورزی گفت: این مسئله مهمی نیست؛ ما نفت میفروشیم و در مقابل پرتقال میخریم. رک: جواد منصوری،
25 سال حاکمیت امریکا بر ایران، 1364، ص 161.
وزیر کشاورزی رژیم پهلوی به جای آنکه به فکر نجات کشاورزی باشد، مرتب بر عدم استعداد طبیعی ایران در زراعت تأکید میکرد و میگفت: ایران خیلی از محصولات کشاورزی را ارزانتر از آنچه در داخل کشور کشت میشود میتواند از خارج تهیه کند. هویدا، نخستوزیر وقت، نیز در مصاحبه تلویزیونی به مناسبت سال نو درحالیکه ظرف پر از موز سومالی و پرتقال کانادایی و اسرائیلی در برابرش بود گفت: ما برای حمایت از مصرفکننده از خارج میوه و محصولات کشاورزی وارد میکنیم. رک: اسکندر دلدم،
زندگی و خاطرات امیرعباس هویدا، نشر گلفام، 1372، ص ۱۸۸.
به دنبال اعلام ورشکستگی در زمینه کشاورزی، رژیم پهلوی اعلام کرد: دیگر برای ما بهصرفه نیست که زمینهای کوچک کشاورزی داشته باشیم. به دنبال این ورشکستگی رژیم پهلوی دست نیاز به سوی آمریکا دراز کرد و با سرمایهگذاری کشورهای اروپایی در سال 1353 قانون تأسیس شرکتهای کشت و صنعت در مجلس شورای اسلامی با سرمایهگذاری کشورهای خارجی را به تصویب رساند.
با ایجاد این شرکتها دهقانانی که با اجرای اصلاحات ارضی صاحب زمین شده بودند، باید زمینهای خود را به شرکتهای خارجی بفروشند؛ به طور مثال در خوزستان 55000 خانوار که از طریق اصلاحات ارضی صاحب زمین شده بودند، مجبور به فروش حق ریشه خود به سازمان آب و برق خوزستان شدند. سازمان مذکور نیز به نوبه خود این اراضی را به شش شرکت خارجی کشت و صنعت واگذار کرد. رک: بانک مرکزی ایران،
گزارش اقتصادی و ترازنامه سال 1353، تهران، 1354، ص 198.
در اثر فعالیت شرکتهای کشت و صنعت، ده به عنوان واحد اقتصادی ـ کشاورزی از اقتصاد زراعی ایران حذف شد و جای خود را به واحد روستایی داد. با تأسیس این شرکتها و بر اثر تصاحب اراضی زراعی، 17000 نفر روستایی کشاورز تا سال 1354، از زمینهایشان بیرون رانده شدند. رک: مسعود مرتضوی،
مهاجرت روستاییان به شهرها و تأثیرات اقتصادی، سیاسی آن در دوران پهلوی دوم، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1383، ص 87.
بدین ترتیب اجرای برنامه اصلاحات ارضی سیستم کشاورزی را نابود و دهقانان را آواره و بیخانمان کرد.
[4]. امیرهوشنگ دولو یکی از آلودهترین عناصر دربار محمدرضا پهلوی بود. او در سال 1285 در تهران و از پدر و مادری قجر به دنیا آمد. پدرش محمدولیخان آصفالسلطنه از طایفه دولو از ایل قاجار و مادرش منیراعظم دختر کامرانمیرزا و خاله احمدشاه بود.
دولو، که در دوره سلطنت پهلویها توانست برای خود موقعیت و ثروتی به هم بزند، کم کم خود را به دربار نزدیک کرد و حتی موفق شد سمت «آجودان مخصوص شاه» را نیز دریافت کند. او همچنین توانست از دربار پهلوی انحصار صادرات خاویار ایران را اخذ کند؛ ازاینرو در مطبوعات غرب به «سلطان خاویار ایران» شهرت یافت. رک: عبدالله شهبازی،
ظهور و سقوط سلطنت پهلوی (ج 2: جستارهایی از
تاریخ معاصر ایران)، تهران، انتشارات اطلاعات، چاپ 28، 1388، ص 461.
شاه علاقه خاصی به دولو داشت. اسدالله علم ــ نخستوزیر شاه و وزیر دربار ــ دولو را اینگونه معرفی کرده است: «امیرهوشنگ دولو، که از شاهزادههای قاجار است، طرف مرحمت شاه میباشد؛ چون مردی باهوش، زرنگ و متملق است. به علاوه ما او را Prince Pimp [به معنی دلال محبت!] میگوییم. او همهساله در رکاب شاه به سنتموریس میرفت و در آنجا، هم وظیفه خودش را انجام میداد و هم تریاک میکشید». رک: یادداشتهای علم، ویراستار: علینقی عالیخانی، بیجا: انتشارات مازیار، بیتا، ج2، ص 208.
محمدرضا پهلوی در ماه چندین مرتبه در باغ و خانه مجلل دولو واقع در شمیران تهران حضور مییافت. مشهور بود که خودِ دولو گرفتار فساد اخلاقی است و خانهاش همچون حرمسرا، پذیرای میهمانان با سلایق و علایق گوناگون است.
حسین فردوست با اشاره به روابط نزدیک و صمیمی محمدرضا پهلوی و امیرهوشنگ دولو گفته است: «این مرد از روزی که پیدا شد، بلافاصله به اتاق خواب محمدرضا راه یافت؛ زیرا دخترهای زیبای ایرانی و فرانسوی را میشناخت و میتوانست بیاورد و همین کافی بود». رک:
ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 1، ص 246.
منزل دولو، محل آمدوشد افراد مختلف بود. خودِ او نیز با سوءاستفاده از جایگاهش، به شرط دریافت رشوه، خواستههای اشخاص را نزد شاه میبرد و بدین ترتیب زمینهای برای دلالی خود فراهم کرده بود. به گفته فردوست: «هر روز مقامات مهمی به خانه دولو (واقع در تجریش) میرفتند. کسی که میخواست وکیل یا سفیر یا وزیر شود، افسری که میخواست سرتیپ یا سرلشکر یا سپهبد شود، فردی که پرونده داشت و میخواست از مجازات معاف شود و یا طرف را محکوم کند و امثالهم... او تمام درخواستها را مستقیما در اتاق خواب محمدرضا به اطلاعش میرساند و بدون استثنا همه تصویب میشد». رک: همانجا.