اسناد و مدارک موجود و نیز سخنان و اظهارنظرهای بسیاری از کسانی که در طول دوران سلطنت محمدرضاشاه (بالاخص در دهه 1350ش) به اتهامات سیاسی دستگیر و تحت شکنجه و آزار قرار گرفته‌اند نشان می‌دهد که محمدعلی شعبانی معروف و موسوم به حسینی از مشهورترین و خوفناکترین چهره‌های شکنجه‌گر ساواک در زندان اوین...
اشاراتی کوتاه به: داستان پر ادبار شکنجه در دوره پهلوی (در لابه‌لای اسناد و مدارک نویافته)
 
اسناد و مدارک موجود و نیز سخنان و اظهارنظرهای بسیاری از کسانی که در طول دوران سلطنت محمدرضاشاه (بالاخص در دهه 1350ش) به اتهامات سیاسی دستگیر و تحت شکنجه و آزار قرار گرفته‌اند نشان می‌دهد که محمدعلی شعبانی معروف و موسوم به حسینی از مشهورترین و خوفناکترین چهره‌های شکنجه‌گر ساواک در زندان اوین و به ویژه کمیته مشترک ضد خرابکاری بوده است و چنانکه در بخشی از اقاریر و نوشته‌های خود او منعکس شده است وی در تحت تعقیب قرار دادن، شکنجه‌های مرگبار جسمی و روحی، اعدام و به قتل رسانیدن بسیاری از مبارزان و مخالفان سیاسی رژیم پهلوی نقش درجه اولی بر عهده داشته است. زندانیان و دستگیرشدگان سیاسی دوران پهلوی (از حسینی، که قبل از دستگیری اقدام به خودکشی کرد)، خاطرات بسیار جانکاه و تأسف‌باری از جریان شکنجه شدن خود و یا دیگران توسط حسینی در دل دارند. پس از پیروزی انقلاب ‌اسلامی صدها تن از کسانی که تحت آزار و شکنجه حسینی قرار گرفته بودند، طی نامه‌ها و شکایتنامه‌هایی خطاب به دادگاهها و دادستانی انقلاب از جنایات و شکنجه‌های غیر انسانی و مرگباری پرده برداشته‌اند که آن جانی تبهکار درباره زندانیان اعمال می‌کرده است. در لابه‌لای این نامه‌ها و شکایتها به موارد متعددی از آزارهای جسمی و روحی و حتی تجاوز به عنف درباره برخی زندانیان سیاسی و یا بستگان آنان توسط حسینی و یا همکاران و همدستان تبه‌کارش در ساواک اشاره شده است.
 
افراد دیگری طی مکتوباتی تصریح کرده‌اند که حسینی جلاد ساواک در خارج از محیط زندان بارها به محل کار و یا زندگی آنان مراجعه نموده و به انحاء گوناگون آنان را تحت فشار و آسیبهای روحی قرار داده و خوف و وحشتی دائمی توأم با تهدید به قتل آنان و یا خانواده و بستگانشان ایجاد می‌کرده است. در احکام اعدام بسیاری از مبارزان و مخالفان سیاسی رژیم پهلوی عمدتاَ نام محمدعلی شعبانی (حسینی) با عنوان مجری و یا مباشر حکم ذکر شده است. 1
 
شکنجه دیدگان توسط حسینی با تصریح بر اینکه او از قدرت جسمی و بدنی بسیار زیادی برخوردار بوده و در عین حال جثه عظیمی داشته‌ است، یادآور شده‌اند که او با پنجه‌های قوی خود چنان عضلات شکم و معده زندانیان را با شدت چنگ انداخته و فشار زاید‌الوصفی وارد می‌آورده که قربانیان به سرعت دچار خونریزی معده و روده می‌شدند. حسینی که مهمترین اتاق شکنجه کمیته مشترک به او اختصاص داشت به شدت قسی‌القلب و بی‌رحم بوده و کمترین توجهی به مسائل عاطفی و انسانی نداشت و حتی از شکنجه غیر انسانی جسمی و روحی زندانیان بیمار و آسیب دیده جسمی هم هیچگونه ابایی نداشت. گفته شده است که شکنجه‌گران سخت مراقب بودند قربانیان خود را تا آستانه مرگ شکنجه دهند و در حالی که شکنجه‌دیدگان در حال جان دادن بودند آزار و شکنجه‌ها تخفیف پیدا کرده و یا قطع می‌شد تا پس از بهبودی نسبی مرحله دیگری از شکنجه‌ها آغاز شود.
 
با این توضیح بنابه گفته شاهدان شکنجه‌گرانی نظیر حسینی حتی از به قتل رسانیدن زندانیان در زیر شکنجه هم هیچگونه ابایی نداشتند و اگر اینگونه اتفاقاتی هم که کم هم نبود، رخ می‌داد البته هیچگونه بازخواستی متوجه شکنجه‌گران نمی‌شد. بسیاری از شاهدان و شکنجه‌‌دیدگان که پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در مواجهه دوباره با محیط زندان و کمیته مشترک ضد خرابکاری سخت منقلب شده‌اند تصریح می‌کنند که از یادآوری و بازگویی شکنجه‌های عمدتاَ وقیح و غیراخلاقی و ضد بشری حسینی و دیگر شکنجه‌گران ساواک ابا دارند و خجالت می‌کشند. اقداماتی نظیر فرو کردن سوزن به زیر ناخنهای دستها و پاها و یا کشیدن و کندن ناخنها از شکنجه‌های بسیار معمول و متداول ساواک محسوب می‌شد.
 
شکنجه‌گران ساواک که در ازای شکنجه مخالفان و مبارزان سیاسی پاداشهای هنگفتی دریافت می‌کردند، به ویژه از سوی محافل آمریکایی تشویق می‌شدند در دستگیری و شکنجه گروههای چپ و اسلامی هیچگونه قصوری نورزیده محدودیتی قایل نشوند. زندانیان در کمیته مشترک که صرفاَ یک ظرف پلاستیکی کهنه برای مصرف آب وغذا و نیز طهارت در اختیار داشتند، معمولا بسیاری از نقاط بدنشان توسط آتش سیگار و دیگر اجسام سوزاننده و داغ سوخته و زخمهای عمیقی داشت.
 
زندانیان سیاسی آن روزگار تصریح می‌کنند که ساواک در کمیته مشترک با کمال آزادی به قتل متهمان و دستگیرشدگان مبادرت می‌کرد، و پاسخگوی هیچگونه مرجعی نبود. علاوه بر مردان تمامی زنان مخالف حکومت هم پس از انتقال به کمیته مشترک ضد خرابکاری و دیگر زندانها و بازداشتگاههای ساواک به شدت تحت شکنجه‌های مرگبار و غیر انسانی ساواک قرار می‌گرفتند و شکنجه‌گران از هتک حرمت بسیاری از زنان زندانی و در بند هم فروگذاری نمی‌کردند. به گفته زندانیان سیاسی آن روزگار سیاه «حسینی بزرگترین و متخصص‌ترین شکنجه‌گران ساواک بود و اتاق حسینی مهمترین اتاق شکنجه» محسوب شده و بسیاری از مهمترین آلات و ابزارهای مخوف و زجرآور شکنجه نظیر دستگاه آپولو، تخت‌خواب فلزی، سوزن و شوک الکتریکی، شلاقهای سخت خوف‌آور و کشنده و غیرو در اتاق این شکنجه‌گر تبهکار و جانی تعبیه و نصب شده بود.
 
تقریباَ تمامی شاهدان تصریح کرده‌اند که جثه قوی و بزرگ حسینی، خود، اولین عامل ایجاد ترس و رعب در متهمان و دستگیرشدگان محسوب می‌شد و او قادر بود با اشاره یک دست قربانیان را بلند کرده و به در و دیوار بکوبد: «اصلاً  قیافه حسینی وحشتناک بود... حسینی حیوان وحشی بود... دکترای شکنجه بود».
 
شاهدان عینی از شکنجه‌های گروهی و توأم با بازجوییهای چند نفره و طاقت‌فرسایی سخن به میان ‌می‌آورند که گاه ساعتها و روزها و شبهای متوالی ادامه پیدا می‌کرد و در حالی که تعدادی از شکنجه‌گران نظیر حسینی عمدتاَ با شکنجه‌هایی غیر انسانی نظیر وارد آوردن شلاق و غیرو متهمان را برای بازجویی و اقرار و اعتراف تحت فشار قرار می‌دادند. افراد دیگری، البته با هماهنگی قبلی با روشهای علی‌الظاهر عاطفی‌تر و مهربانانه زندانیان را برای اعتراف و اقرار تحت فشار قرار می‌دادند. شاهدان حسینی را متخصص کابل زدن و شلاق وارد کردن بر جسم زندانیان سیاسی ارزیابی کرده‌اند. که «متهم را تا سرحد مرگ می‌زد و بعد باز می‌گردانید ...هیکل درشت، دندانهای بزرگ برآمده و قد بلند، دستهای سنگین و ...» از ویژگیهای خوف‌برانگیز حسینی بود که هر گاه بر زندانیان سیلی می‌نواخت سر دچار دوران شده و در بسیاری از موارد پرده گوش پاره شده و دهها مورد آسیب جسمی دیگر بر قربانیان وارد می‌شد.
 
گفته شده است که «حسینی دائم‌الخمر بود و همیشه مست،...بی‌سواد و گروهبان و یا استوار ارتش بود... هیکل حسینی شکنجه‌آور بود. از گرگ بد صفت‌تر [بود]... دراکولا» بود. به گفته شاهدان عینی جهت اقرار گرفتن از زندانیان تحت شکنجه گاه اعضای خانواده و بستگان نزدیک آنان را نیز دستگیر و در حضور او به شدت شکنجه می‌کردند. شکنجه‌گران در اغلب موارد قربانیان خود را چنان شکنجه‌ غیر انسانی می‌دادند که تا مدتها قادر به راه رفتن نبودند و پوست زیرین پای آنان کنده شده و استخوان پا دیده می‌شد و به ناچار به صورت «سُر خوردن» بر روی زمین از جایی به جایی دیگر می‌رفتند. بگذریم از اینکه در برخی موارد ساواک و شکنجه‌گران آن به رغم تمام اعمال فشارها، هتاکیها، اقدامات ضد بشری و غیر اخلاقی و غیرو هیچگاه نمی‌توانستند زندانیان تحت شکنجه را به اقرار و اعتراف وادار سازند. چنانکه عزت‌ شاهی (مطهری) از نامدارترین زندانیان سیاسی آن روزگار به رغم ماهها تحمل شکنجه‌های به شدت غیر انسانی و جانکاه شکنجه‌گران تبه‌کار خود را از ارائه هرگونه اطلاعات قابل اعتنایی مأیوس کرد و در حالی که «ساواک انتظار داشت با دستگیری و شکنجه عزت [شاهی] بسیاری از نیروهای مبارز را دستگیر کند، [او] بسیار مقاوم بود و اطلاعاتی که به ساواک می‌داد [‌به اصطلاح اطلاعات]‌سوخته بود. [‌ایشان]‌ بسیار مقاوم، پافشار [‌درعقیده] ‌و بسیار رازدار [‌بود]‌. گاه دو سه نفری با هم او را شلاق شدید می‌زدند که حتی ناخنهایش کنده می‌شد و به خاطر نرسیدن دارو زخمها [یش] دیر خوب می‌شد [ولی] هیچوقت هیچی را لو نداد».
 
گفته شده است ساواک به این علت اساسی از اعدام زود هنگام عزت شاهی چشم‌پوشی کرد تا بلکه با کسب اطلاعات جدید و مهم مبارزان بیشتری را به دام بیندازد و پیرامون مخالفان حکومت به اطلاعات جدیدی دست پیدا کند. شکنجه‌ دیدگان سیاسی آن روزگار که طی مصاحبه‌ها و یادآوری خاطرات خود، هر از چند گاه، از حسینی و ددمنشیهای او یاد می‌کنند، او را فردی بسیار هتاک و بدون اعتنا و اعتقاد به شعائر دینی و مذهبی ارزیابی می‌کنند که در شب 19 رمضان یکی از همان سالهای تیره به یکی از قربانیان خود گفته بود:« من ابن‌ملجم هستم و امشب هم شب 19 رمضان و وقت ضربه وارد کردن است».
 
شکنجه‌دیدگان آن روزگار با یادآوری برخی شکنجه‌هایی که خود و یا دیگر همبندانشان تحمل می‌کردند، تصریح می‌کنند که: «چنان شکنجه می‌کردند که زندانیان دوست داشتند هر چه سریعتر اعدام شده و راحت شوند از درد و رنج». گفته شده است که : «شکنجه آپولو بدترین شکنجه‌ها بود و [زندانیان] هر چه بیشتر نعره می‌زدند و داد می‌زدند صدا بیشتر به [داخل] کلاه [خود آهنی] پیچیده و باعث سردرد و ناراحتی عصبی و میگرن و [درد] اعصاب می‌شد و فشار دستگاه بسیار شدید بود [و] رعشه و فشار وحشتناکی [به قربانیان] منتقل می‌شد... شوک الکتریکی را هم به جاهای حساس بدن مثل لب، دهان، گوش و ... (در حالی که دستها و پاها بسته بود) وارد می‌کردند».
 
به گفته شاهدان عینی و شکنجه دیدگان، تبهکاران ساواک «چنان [شلاق]‌ می‌زدند که خون به دست و پا و بخشهای مختلف بدن نمی‌رسید و دچار رعشه و بی حسی می‌شد». هم این عزیزان یادآور شده‌اند که «به دست راست زیاد فشار نمی‌آوردند تا متهم پس از شکنجه بتواند اعترافاتش را بنویسد». شکنجه‌دیدگان آن دوران اضافه می‌کنند که شکنجه‌گران تبه‌کار و قسی‌القلب ساواک «با پاشنه پا و کفش محکم بر روی صورت و دهان زندانی می‌پریدند و راه می‌رفتند. [تا حدی که]‌ دندانها می‌شکست و صورت و جاهای حساس بدن [‌نظیر دماغ]‌ آسیبهای جدی و غیر قابل التیام پیدا می‌کرد». و نیز «به زور روزه زندانیان را با خوراندن آب و غیره باطل می‌کردند و بازجوییها و شکنجه‌ها شب هنگام تا صبح و پس از آن ادامه می‌یافت.» شاهدان عینی یادآور شده‌اند که «شکنجه‌گران ساواک در کمیته مشترک ضد خرابکاری چندین ماه متوالی عزت شاهی را غل و زنجیر کرده و بیرون از بند به‌طور ثابت به تختی فلزی بسته بودند و فشار و شکنجه‌های دائمی متوجه او بود [اما ایشان] ‌بسیار مقاوم بود...» روزها و ساعات [متوالی و طولانی] گذشت ولی او مقاوم ماند و ساواک به نتیجه‌ای نرسید». گفته شده است که شکنجه‌گران ساواک عمده روشهای شکنجه‌ را از مأموران سیا و به ویژه موساد آموخته بودند و در طول دوران فعالیت تجارب و اندوخته‌های جدیدی را به یکدیگر منتقل می‌کردند.
 
برخی از این شکنجه‌گران که عمدتاَ در آستانه پیروزی انقلاب ‌اسلامی راهی اسرائیل شدند، با اعمال شکنجه‌های غیر انسانی و شرم‌آور «واقعاَ ساحت انسانی را لجن مال می‌کردند». تقریباَ تمام کسانی که در آن روزگار سیاه در کمیته مشترک شکنجه شده و اینک به یادآوری خاطرات خود مبادرت می‌کنند براین باور هستند که «کسانی که الان کمیته مشترک را می‌بینند اصلاَ نمی‌توانند فضای رعب و وحشت آن دوره رامجسم کنند. اثرات جسمی و روحی شکنجه‌های ساواک پس از دهها سال هنور بر روی آنان [قربانیان] ‌باقی مانده است. آنها واقعاَ همان زمان [شکنجه شدن] از خدا مرگ می‌خواستند». 2
 
از محمدعلی شعبانی (معروف به دکتر حسینی) که بگذریم، چنانکه اسناد و مدارک موجود نشان می‌دهد، بهمن نادری‌پور معروف و مشهور به تهرانی از پر آوازه‌ترین سربازجویان و شکنجه‌گران ساواک در کمیته مشترک ضد خرابکاری و نیز اوین محسوب می‌شد و بازجویان و شکنجه‌گران متعددی زیر نظر و دستور او مخالفان سیاسی حکومت را شکنجه می‌کردند. بهمن نادری‌پور پس از دستگیری و در جریان بازجوییهایی که طی همان فرصت کوتاه از او به عمل آمده است، به گوشه‌هایی از نقش مستقیم و غیرمستقیم خود در شکنجه و آزار مخالفان سیاسی حکومت از اقشار و گروههای مختلف اشاره کرده و با توجه به احاطه‌ای که نسبت به فعالیت کمیته مشترک ضد خرابکاری داشت از بسیاری از جنایات ساواک و همکارانش در آن روزگار پرده برداشته است.
 
در لابه‌لای اعترافات و دستنوشته‌های او به موارد متعدد و می‌شود گفت پرشماری از شکنجه‌ها و آزارهای منجر به قتل و دیگر آسیبهای جدی جسمی و روحی درباره مبارزان و مخالفان سیاسی حکومت در مقاطع مختلف (و بالاخص در دهه 1350) اشارات مبسوطی شده است. هر چند برخی دیگر از مهمترین مسئولین و شکنجه‌گران ساواک در اوین و کمیته مشترک ضد خرابکاری کمتر و یا حتی بندرت امکان بازگویی موارد گسترده شیوع شکنجه و نقض شدید حقوق انسانی مخالفان حکومت در زندانهای رژیم پهلوی پیدا کرده‌اند اما در اعترافات و دستنوشته‌های تهرانی، علاوه بر ذکر زوایایی از نقش او در شکنجه و آزار مخالفان، به نقش مدیریتی، هدایتی و نیز امر اجرایی پاره‌ای دیگر از مسئولان و مجریان ساواک در زندانها در شکنجه، قتل و آزار مخالفان اشاراتی شده است. همچنانکه در اعترافات تهرانی به موارد متعددی از نقش افرادی نظیر محمدحسن ناصری (معروف به دکتر عضدی)، احمد کمالی، رسولی، فریدون توانگری (معروف به آرش)، حسن نفر و دهها تن دیگر در اعمال شکنجه‌های غیرانسانی زندانیان سیاسی اشاراتی شده است. که نشان می‌دهد شکنجه مرگبار و غیر انسانی مخالفان حکومت در زندانهای آن روزگار امری معمولی و غیر قابل انکار بوده است. ضمن این که گروه قابل توجه دیگری از شکنجه‌گران ساواک هم که در آستانه پیروزی انقلاب ‌اسلامی و پس از آن دستگیر شدند، طی اعترافات و دستنوشته‌های خود صریحاَ از شیوع گسترده شکنجه‌های جسمی و روحی در زندانهای آن دوره پرده برداشته‌اند. همچنانکه فریدون توانگری معروف و مشهور به آرش از شکنجه‌گران شناخته شده ساواک در کمیته مشترک ضد خرابکاری در بخشهایی از اعترافات خود در جریان بازجوییها به گوشه‌هایی از نقش مستقیم خود و دیگر همکارانش در کمیته مشترک و غیرو در شکنجه غیر انسانی مخالفان حکومت اشاراتی کرده است.
 
هر چند برخی از این شکنجه‌گران تلاش کرده‌اند چنین وانمود سازند که نقش آنان در شکنجه، آزار و یا احیاناَ قتل مبارزان و مخالفان سیاسی حکومت کمتر قابل توجه بوده است، با این احوال شواهد و قراین مطرح شده در پرونده‌ها و به ویژه اعترافات و نوشته‌های دیگر همکارانشان در معرفی و ذکر مستند و غیر قابل انکار اعمال شکنجه توسط آنان مخاطبان و علاقه‌مندان به مسائل آن روزگار را با گوشه‌هایی بس مهم و در عین حال تأسف‌آور از شیوع گسترده شکنجه آشنا می‌سازد.
 
فریدون شادافزا معروف و مشهور به شاهین از دیگر شکنجه‌گران ساواک در کمیته مشترک ضد خرابکاری محسوب می‌شد که در اعترافات و دستنوشته‌های او نیز به شیوع موارد متعدد شکنجه در زندانهای آن روزگار اشاراتی شده است. در این میان البته نامه‌ها، شکایات و شهادت شهود و کسانی که در آن روزگار توسط این قبیل شکنجه‌گران مورد آزار و اذیت قرار گرفته بودند، منبع مستند و قابل توجه و بسیار جالب و در عین حال تکان‌دهنده برای آگاهی از جنایاتی است که ساواک درباره متهمان و مخالفان سیاسی حکومت مرتکب شده است.
 
در این‌گونه شکایت‌نامه‌ها به موارد پرشماری از اعمال شکنجه‌های منجر به قتل، نقص عضو و دهها مورد مفقود شدن دستگیرشدگان اشاره‌شده‌است، که به‌رغم پیگیریهای گسترده صورت گرفته هیچگاه اثری از آن قربانیان به دست نیامده بود. در اعترافات و دستنوشته‌های احمد کمالی از بازجویان و شکنجه‌گران مهم ساواک در کمیته مشترک ضد خرابکاری هم به موارد متعددی از شیوع گسترده شکنجه توسط بازجویان و شکنجه‌گران ساواک در آن دوره مواجه می‌شویم که به‌رغم تلاش ناموفقش برای کمرنگ جلوه‌دادن نقش خود در شکنجه دستگیرشدگان، به ذکر مستنداتی از اعمال شکنجه توسط همکارانش در ساواک پرداخته است. وظیفه‌خواه معروف به منوچهری، جهانگیر تارخ، علیرضا موحدیان‌ مقدم، علی‌ خداداد کردبچه، حسن نفر، احمد رستمخانی، یدالله شادمانی ‌نوروزیان (معروف به امیدیان) و بیژن یحیایی از دیگر شکنجه‌گران و بازجویان ساواک محسوب‌می‌شدند که در اعترافات و دستنوشته‌های آنان درجریان بازجوییها، مستندات ومطالب بسیارجالب توجه و در عین‌حال دردناک وتأسف‌باری از شیوع گسترده شکنجه‌های جسمی و روحی در زندانهای تحت سلطه ساواک وجود دارد. 3  

پی نوشت:
 
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. مرکز اسناد انقلاب ‌اسلامی، ش پ 20527 (پرونده محمدعلی شعبانی معروف به دکتر حسینی).
2. برگرفته از خاطرات زندانیان سیاسی قبل از انقلاب (آقایان و خانمها: مهدی غیوران، طاهره سجادی، محمد مهرآیین [داودآبادی]، سیدعلی موسوی ‌گرمارودی، محمدرضا منصوری، محمدعلی بشارتی، نوراحمد لطیفی، منظر خیّرحبیب‌اللهی، حمیده نانکی، عزت‌ شاهی، حسین مرادی، محمد غیوران، محمود فیض، محمدحسین حرمی، غلامحسین نجاریان، محمدعلی سمیعی ‌آشتیانی و رضوانه میرزا دباغ). از مسولان موزه عبرت و به ویژه جناب آقای حسنپور که موجبات بهره‌گیری از متن مصاحبه و گفت‌و گو با این عزیزان را برای نگارنده این سطور فراهم آوردند صمیمانه تشکر و قدردانی می‌نمایم.
3. برای کسب اطلاعات بیشتر در این باره بنگرید به آرشیو مرکز اسناد انقلاب ‌اسلامی، شماره پرونده‌های: 18001، 18354، 18355، 18356، 18357، 18358، 18359، 18453، 18572، 18818، 20506، 20528، 20682، 20683، 20686، 20887، 237، 12221، 17956، 17981، 17988، 17999، 18003، 18004، 18006، 18018، 18019، 18387، 18570، 18571 . https://iichs.ir/vdcgru9w4ak9w.pra.html
iichs.ir/vdcgru9w4ak9w.pra.html
نام شما
آدرس ايميل شما