پس از عزل زاهدی، حسین علاء را که آلت فعلی بیش نبود و هیچ‌گونه خطری نیز از سوی او احساس نمی‌شد به جای زاهدی به نخست‌وزیری منصوب کردند. به ویژه این که اسدالله علم در کابینه او با عنوان وزیر کشور نقش اصلی را ایفا می‌کرد. از این زمان به بعد انتخاب و عزل وزرا و به ویژه نمایندگان مجلس شورای ملی...
اسدالله علم وزیر کشور در کابینه علاء
 
پس از عزل زاهدی، حسین علاء را که آلت فعلی بیش نبود و هیچ‌گونه خطری نیز از سوی او احساس نمی‌شد به جای زاهدی به نخست‌وزیری منصوب کردند. به‌ ویژه این که اسدالله علم در کابینه او با عنوان وزیر کشور نقش اصلی را ایفا می‌کرد.
 
از این زمان به بعد انتخاب و عزل وزرا و به ‌ویژه نمایندگان مجلس شورای ملی و سنا صرفاً به میل شاه و مشاور اصلی‌اش اسدالله علم صورت می‌گرفت.
 
چنانکه حسین علا نتوانست در انتخاب اعضای کابینه‌اش دخالتی بکند، زیرا دفتر سیاسی و در رأس آن اسدالله علم پیش از این با نظر محمدرضا شاه، اعضا کابینه را انتخاب کرده بودند. حسین علا در این دوره دو بار پیاپی تشکیل کابینه داد. اولین کابینه وی در 17 فروردین 1334/1955م و دومین کابینه او در 23 خرداد 1335/م1956 تشکیل شد. در هر دو کابینه اسدالله علم وزیر کشور بود. در واقع به دلیل حساسیتهای مسائل داخلی نظیر انتخابات مجلس و غیره وجود وی در رأس وزارت کشور ضروری می‌نمود، زیرا هدف شاه روی کار آوردن کابینه‌ای بود که بتواند مستقیماً از او دستور بگیرد و یا مجری فرامین او باشد. مسئله چگونگی انتخاب و گزینش نمایندگان مجلس شورای ملی نیز یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های فکری شاه به‌شمار می‌آمد. بنابراین، شاه می‌توانست با قرار دادن شخص اسدالله علم در رأس وزارت کشور، در امر انتخابات مجلس نیز اعمال نظر کند.
 
اسدالله علم که به ‌عنوان وزیر کشور دولت علا برگزیده شده بود، در واقع سخنگوی شاه در هیئت دولت و مجری دستورات او در مجلس بود. زمانی که عزل سپهبد زاهدی از نخست‌وزیری اعلام شد، طرفداران زاهدی در مجلس شورای ملی اعتراض شدید به راه انداختند.
 
برای نمونه رضا افشار نماینده مجلس شورای ملی طی نطقی در مجلس گفت: «مطابق قانون اساسی مورد انکار کسی نیست که عزل و نصب وزرا با اعلیحضرت همایونی است. ما باید در وقایع و حوادثی که در این کشور صورت می‌گیرد، و در زندگانی سیاسی ما و مملکت ما مؤثر است، وارد باشیم. وکلا می‌خواهند بدانند علت رفتن سپهبد زاهدی برای چه بوده است ...1
 
در پی نطق رضا افشار تشنجاتی بین نمایندگان طرفدار و مخالف زاهدی در مجلس درگرفت. طرفداران زاهدی خواستار توضیح حکومت درباره دلایل عزل وی بودند. اما بدیهی بود که شاه نمی‌توانست باتوجه به خصوصیات ویژه زاهدی، او را تحمل کند. مخصوصاً این که زاهدی و پسرش اردشیر به دلیل رهبری کودتای ضد مصدق خود را تاج‌بخش خطاب می‌کردند. این قبیل ژستها بشدت شاه را عصبانی می‌کرد. شاه برای این که از این قبیل مسائل رهایی یابد و خود را از زیر تعهدات و توقعات کسانی که خود را به نحوی در شکست مصدق سهیم می‌دانستند، خلاص کند، و از سوی دیگر به طرفداران زاهدی و امثال وی تفهیم کند که دیگر زمان بر خود بالیدن آنها به سر آمده است، اسدالله علم را که در این هنگام وزیر کشور بود مأمور کرد تا در مجلس شورای ملی ــ دوره هجدهم که اغلب از طرفداران زاهدی بودند ــ این موضوع را با قاطعیت به نمایندگان تذکر دهد.
 
علم در مجلس چنین گفت:
اینجا صحبت شد به کسانی که در 28 مرداد خدمت کرده‌اند باید پاداش داده شود. البته باید پاداش بگیرند ولی ما نمی‌توانیم به عنوان این که کسی در 28 مرداد خدمتی کرده جان و مال و ناموس مردم را در اختیار او بگذاریم. اگر خدمت کرده باید از جای دیگر پاداش بگیرد. دیروز در مجلس سنا بحث شده بود که یک کسی که سر اسب اعلیحضرت فقید را حفظ کرده از کار برکنار شده است. بنده تصور نمی‌کنم این موضوع باعث ایراد باشد و تصور می‌کنم ما ملزم نیستیم کسی را که سر اسب مجسمه را حفظ کرده احتمالا اگر صالح نباشد سر کار نگهداریم.2
 
ایراد این سخنرانی از سوی علم در واقع به معنای پایان دادن به باج‌خواهی مدعیان شرکت در کودتای 28 مرداد 1332/1953م بود. علم با توجه به نفوذ فراوانی که در این دوره میان مطبوعات و اهل قلم وابسته به خود داشت، محتوای سخنان خود را در مجلس سریعاً از طریق جراید منتشر کرد. در این میان دو تن از دوستان علم، یعنی رسول پرویزی، و جهانگیر تفضّلی که هر دو اهل قلم بوده و در جراید طرفدار شاه، به نفع شاه و علم قلم‌فرسایی می‌کردند، در تأیید سخنان اخیر اسدالله علم در روزنامه ایران ما می‌نویسند:
... کار ندارم که روز 28 مرداد چند نفر در گود بودند و چه کسانی منتظر نتیجه جنگ به شکل ذوحیاتین زندگی می‌کردند، ولی این قدر می‌دانم که بعد از 28 مرداد ثابت شد که روی یک تانک دو هزار نفر نشسته و رادیو را اشغال کردند. از این عده شما می‌توانید طلبکاران 28 مرداد را حدس بزنید. خلاصه هر کس در صورتش یا گردنش سالکی بود گفت جای تیر است و در 28 مرداد اتفاق افتاده و هر کس در کوچکی سینه یا پهلو یا پشتش را حجامت کرده بودند گفت جای کارد 28 مرداد است ...3
 
نویسنده در ادامه نوشته‌اش ضمن تمجید و تحسین از اسدالله علم به خاطر ارائه سخنرانی بر ضد مدعیان پاداش شرکت در کودتای 28 مرداد 1332/1953م، اضافه می‌کند که: «نطق مردانه امیر اسدالله علم در مجلس شورای ملی بدین بازی خاتمه داد. بخصوص وقتی که گفت ما نمی‌توانیم به نام 28 مرداد باج بدهیم و هر کس ولو جانی و دزد از آب درآمده باشد را آزاد بگذاریم که به جان و مال مردم ابقاء نکنند و هنرشان این باشد که در 28 مرداد جفتک و چهارگوش زده‌اند».4
 
برخی از نمایندگان مجلس شورای ملی به نطق اسدالله علم اعتراض کردند، به ویژه سخنان او درباره عاملین کودتای 28 مرداد را توهین به شخص زاهدی تلقی کرده و دولت حسین علا را به بی‌لیاقتی متهم ساختند. در این میان رضا افشار در اعتراض به سخنان علم و انتقاد از دولت علاء گفت: «این کابینه با احساسات مراجع تقلید ملاعبه، و با تمایلات اکثریت قریب به اتفاق مردم نجیب ایران مکابره، و حتی وثایق و تعهدات بین‌المللی را نیز مورد احترام قرار نداده است... بی‌شبهه وزارت کشور، که محور سیاست عمومی مملکت ماست، سپرده به دست ‌جوانی [اشاره ‌اسدالله علم که حدود 35 سال سن ‌داشت] نمی‌شد...» 5
 
به‌رغم مخالفتهای برخی از نمایندگان مجلس، سرانجام کابینه حسین علا از مجلس رأی اعتماد گرفت و اسدالله علم به ‌عنوان وزیر کشور، مسئولیت سنگینی را عهده‌دار شد.
 
علی‌نقی عالیخانی، دوست علم و ویراستار کتاب یادداشتهای علم در بخشی از مقدمه کتاب یاد شده می‌نویسد:
... دولت بعدی را در 29 فروردین 1334/ آوریل 1955، حسین علا تشکیل داد و به دستور شاه علم را به وزارت کشور منصوب کرد. انتخابات دوره پیشین مجلس [دوره هجدهم] را زاهدی مطابق میل خود انجام داده بود و این بار شخص مورد اعتماد شاه در وزارت کشور می‌بایست ترتیبی بدهد که نمایندگان سرسپرده به شاه از صندوق انتخابات بیرون بیایند. این جریان به علم امکان داد بیش از پیش با سیاست داخلی کشور و سردمداران محلی و سیاست ‌پیشه‌گان روز آشنا شود و گروهی از دوستان و هواداران خود را به مجلس وارد کند یا به کار در دستگاههای دولتی بگمارد. 6
 
به این‌ترتیب در انتخابات دوره نوزدهم با دخالت مستقیم اسدالله علم، «برای نخستین بار نمایندگان مجلس مستقیماً از طرف خود شاه تعیین شدند». 7
 
هر چند اکثریت نمایندگان مجلس شورای ملی، دوره هجدهم، از منتخبین سپهبد زاهدی نخست‌وزیر وقت بودند، اما این امر به معنای عدم دخالت اسدالله علم در انتخابات دوره هیجدهم نبود. علم به ویژه با نفوذی که حداقل در مناطق تحت نفوذ خاندانش در سیستان و قاینات داشت، تلاش گسترده‌ای را برای برگزیدن نامزدهای دلخواه در این مناطق انجام داد. علم در این مورد هزینه‌های هنگفتی سرمایه‌گذاری کرده بود. در نامه‌ای که از طرف یکی از طرفداران علم در سیستان و قاینات به نام محمدحسین نارویی درباره انتخابات دوره هجدهم برای علم ارسال شده است، عمق اعمال نفوذ علم را در آن نشان می‌دهد:
... یکی از نکاتی که ناچار از ذکرش می‌باشم، موضوع انتخابات دوره هیجدهم می‌باشد. تصدیق می‌فرمایند با اوضاع و احوال فعلی سیستان و تشنجاتی که بین مردم آن حکم‌فرماست کوچک‌ترین غفلت و تسامح، بزرگ‌ترین ضربت را بر پیکر ماها وارد ساخته و می‌سازد. تنها چیزی که در انتخابات دوره هیجدهم باعث پیشرفت دستورات و برآورد امیال آن جناب گردید صددرصد اول فعالیت و زحمات طاقت‌فرسای من و در ثانی افتتاح مجالس مودت و دوستی و مفتوح گزاردن سرکیسه بود که نقشه و اقدامات سرّی خائنانه خائنین را که در ظاهر موافق و در باطن مشغول فعالیت و خراب‌کاری بودند، نقش بر آب و خنثی کرد که بالنتیجه موفقیت به چنگ آمد ... متأسفانه نسبت به هزینه انتخاباتی هم که بنا به دستور شخص خودتان سیاهه آن تنظیم و مدتی است تقدیم گردیده تصمیم قطعی اتخاذ نفرموده و جز وعده امروز و فردا نتیجه دیگری عایدم نگردیده است... 8
 
جهانگیر تفضلی که خود در دوره هجدهم با اشاره شاه و مساعدت اسدالله علم از شهر زابل نامزد به اصطلاح مجلس شورای ملی شده بود در این‌باره می‌گوید: «... نفوذ وسیع امیراسدالله علم توانست ... مرا نیز به مردم زابل تحمیل کند» و این در شرایطی بود که خود تفضلی اقرار می‌کند: «من که بسیاری از شهرهای ایران را دیده‌ام حتی زاهدان و قسمتی از بلوچستان را، زابل را ندیده بودم و هنوز هم ندیده‌ام». 9 اما در دوره نوزدهم انتخابات مجلس شورای ملی نقش علم در انتخاب و گزینش نمایندگان دلخواه شکل جدی‌تری به خود گرفت. به‌ویژه این که اینک وی در سمت وزیر کشور بکار مشغول بود. به دنبال تصمیم شاه و علم برای گزینش نمایندگان دلخواه در دوره نوزدهم بود10 که سیل درخواستها و تقاضاهای نمایندگی از سوی نامزدهای مختلف به سوی اسدالله علم وزیر کشور روان شد، و وساطتهای فراوانی توسط افراد متنفذ و در عین حال وفادار به علم درباره نامزدهای نمایندگی صورت گرفت. نفوذ اسدالله علم در این دوره در بین گروههای مختلف گسترش یافته بود. علم به‌ویژه در تلاش بود تا در بین اقشار فرهنگی کشور برای خود جایی باز کند. وی در این راه تا حدود زیادی موفق شد و توانست برخی از چهره‌های فرهنگی کشور را به سوی خود جذب نماید. از جمله این افراد احسان یارشاطر بود. یارشاطر که در میان محافل علمی و روشنفکری کشور دارای اسم و رسم بود به جرگه هواداران علم پیوسته بود. با توجه به روابط صمیمانه‌ای که میان وی و اسدالله علم وجود داشت برخی از نامزدهای نمایندگی مجلس به او متوسل می‌شدند تا برای آنها در نزد علم پادرمیانی کند تا شاید مورد توجه علم قرار گیرند. احسان یارشاطر در این‌باره طی نامه‌ای به اسدالله علم، وزیر کشور، می‌نویسد:
سرور گرامی‌ام ـ بعضی از دوستان و آشنایان به گمان اینکه عنایت سرکار شامل حال بنده است خواسته‌اند که مراتب اشتیاق آنها را در امر وکالت به عرض حضرتعالی برسانم: 1) آقای حاتم، لیسانسیه دانشسرای عالی ... جوان برومند و سخنگوست بسیار هم مشتاق زیارت سرکار است و خود را مجری نظریات و طرحهای سرکار می‌داند؛ 2) آقای علی‌اصغر امامی اهری، رئیس دانشسرای پسران؛ 3) دکتر برهانی، جوانی است مساعد و اهل خدمت ... فعلاً یک آرزو دارد و آن زیارت سرکار است؛ 4) دکتر اقصی؛ 5) دکتر عبدالرضا نائینی ... البته محتاج تذکر نیست که اینها همه خود را بنده معتقد و دولت‌خواه می‌دانند ... با عرض ارادت. احسان یارشاطر.11
 
اسدالله علم در عین حال وظیفه داشت دشمنان شاه و گروههای معارض خود را به طرق مختلف تطمیع و یا زور ساکت نماید. از بزرگ‌ترین گروههای معارض حکومت شاه در اواخر دهه 1320ش/1940م عناصر حزب توده، جبهه ملی و گروههای مذهبی بودند. حزب توده از جمله گروههایی بود که فعالیت آن از سوی رژیم شاه ممنوع اعلام شده بود. از اتهامات حزب توده، ایجاد رابطه و تبادل اطلاعات با رژیم شوروی، جاسوسی، و ترور ناموفق شاه در سال 1327ش/ 1948م بود.
 
شبکه جاسوسی و اطلاعاتی علم به پشتیبانی انگلستان و امریکا برای به زانو درآوردن حزب توده روشهای مختلفی را دنبال کرد. یک روش، نفوذ به درون حزب و شناسایی اعضای مهم و تطمیع و نهایتاً دعوت آنها به سوی خود بود. اصطلاح توده‌ایهای انگلیسی که در این دوره باب شد ارتباط کامل با این قضیه داشت.
 
نویسنده کتاب ظهور و سقوط سلطنت پهلوی در این‌باره چنین می‌نویسد:
... اصطلاح توده‌ایهای انگلیسی در دوران محمدرضا سر زبانها افتاد. از وجود چنین سازمانی اطلاع دقیق ندارم، ولی مسلماً چنین شبکه‌ای از مأمورین اینتلیجنس سرویس انگلستان در حزب توده وجود داشته و به احتمال قوی هدایت این شبکه با اسدالله علم بوده است. پس از 28 مرداد علم تعدادی از این عناصر را به مقام و منصب و ثروت رساند. تعدادی از این افراد از نزدیکان و مشاوران علم شدند. مانند رسول پرویزی (مشاور علم و سناتور) و محمد باهری (معاون اول علم در وزارت دربار) فرد اخیر نفوذ زیادی پیدا کرد و از دوستان صمیمی علم بود. هادی هدایتی که مدتی وزیر آموزش و پرورش بود از همین شبکه بود ... به هر حال غرض اینست که نقش علم در حمایت از توده‌ایهای سابق و رخنه آنها را در مقامات بالا توضیح دهم. مسلماً علم این نقش را بدون دستور سرویسها انجام نمی‌داد و مسلماً تعداد زیادی از این افراد از همان ابتدا مأمور انگلیس بوده و به احتمال قوی با علم ارتباط داشته و خدمت بزرگی انجام داده بودند که لایق وزارت و وکالت و سناتوری و معاونت دربار تشخیص داده می‌شدند.12
 
رسول پرویزی ازجمله افرادی بود که قبلاً عضو حزب توده بوده و فعالیتهای علنی زیادی برضد رژیم شاه انجام داده بود. اسدالله علم با رخنه‌ای که در صفوف عناصر حزب توده ایجاد کرد، توانست برخی از اعضای سرشناس این حزب از جمله رسول پرویزی را به سوی خود جذب کند. پرویزی که از اعضای مطلع حزب توده بود، کمکهای ذی‌قیمتی در اختیار علم قرار داد. وی در شناسایی افراد مخالف رژیم سهم عمده‌ای داشت. پرویزی، سالها در کنار علم به عنوان مشاور باقی ماند، او حتی توانست به کمک علم به مقام سناتوری هم برسد.13
 
صدور اعلامیه‌های جعلی و در عین حال رعب‌آور بنام حزب توده جهت بزرگ‌نمایی خطر حزب توده برای مردم از جمله ترفندهای شبکه جاسوسی علم بود که با همکاری توده‌ایهای انگلیسی وابسته به خود، و شبکه‌های اطلاعاتی انگلستان و آمریکا بدان مبادرت می‌کرد. جعل امضای حزب توده در ذیل اعلامیه‌ای که متن آن توسط شبکه اطلاعاتی علم تهیه شده بود، در میان مردم ایجاد رعب و وحشت و انزجار می‌کرد.
 
آیت‌الله طالقانی موردی از اینگونه اعمال را از قول یکی از کسانی که خود شاهد ماجرا بوده است، چنین بیان می‌کند: «در منزل آیت‌الله بهبهانی که از علماء درباری بود تنی چند از نویسندگان هم نشسته بودند که به آنها محرر می‌گفتند. در منزل ایشان (بهبهانی) زمان قبل از 28 مرداد بود. نویسندگان ‌با جوهر قرمز با امضای جعلی حزب توده برای تمام علما و ائمه جماعت سراسر ایران با پست ‌نامه نوشتند که ‌محتوای‌ آن این بود که ما به زودی شما را با شالهای سرتان بالای تیرهای چراغ برق خیابان به دار خواهیم زد. امضا حزب توده.»14
 
اعمالی از این نوع می‌توانست در تثبیت دیکتاتوری محمدرضا شاه مؤثر واقع شود. در واقع رژیم قصد داشت با به کار بستن اقداماتی از این نوع، خود را منادی مبارزه با کمونیسم و دیگر گروههای معارض نشان دهد و از این طریق راه هرگونه اعتراض و مخالفت برضد خود را سد کند و افکار عمومی را متوجه اهمیت وجود، و ضرورت ابقای رژیم پهلوی نماید.
 
اسدالله علم در طی گزارشی مبسوط درباره وضعیت حزب توده و فعالیتهای آن، شیوه‌های مبارزه با حزب توده را شرح می‌دهد. وی در گزارش خود بزرگ‌ترین دشمن شاه و رژیم را عناصر حزب توده معرفی می‌کند و معتقد است این دشمنیها از سالها قبل وجود داشته و هنوز هم ادامه دارد. به نظر علم ‌بیشترین ‌نفوذ حزب توده در میان ‌جوانان و به‌ویژه‌ دانشجویانی‌ است که غالباً از تحصیلات‌ بالایی‌ برخوردار هستند. وی‌ بزرگ‌ترین ‌ابزار تبلیغات ‌حزب‌ توده را مطبوعات وابسته به ‌این حزب‌ می‌داند. وی‌ درباره‌ ضعف ‌حکومت در مقابله با توده‌ایها می‌گوید:
متأسفانه، نه دربار شاهنشاهی، دستگاه مجهزی برای خنثی کردن این تبلیغات دارد و نه دولت. درباره ضعف مطبوعات دولتی می‌گوید: اینها افراد «بدنام و کلاشی هستند که حدود تحصیلات آنها از سالهای اول متوسطه هم پایین‌تر است، به قسمی که صاحبان آن روزنامه‌ها خودشان از نوشتن یک مقاله یا چند خبر برای روزنامه خود عاجزند، و طرفداری این روزنامه‌ها همیشه نتیجه معکوس داشته است». علم نفوذ گروه مصدق و توده‌ایها را در میان مردم و طبقات روشنفکر و تحصیل‌کرده بسیار گسترده ارزیابی می‌کند و هشدار می‌دهد که «نباید این حقیقت را از شاهنشاه پوشیده داشت که اغلب دانشجویان و جوانان روشنفکر طبیعتاً بیشتر متمایلند که در صف دکتر شایگان، دکتر سنجابی، مهندس حسیبی، دکتر رادمنش و امثال اینها باشند تا در صف روزنامه آرام یا شاهنده و تراب سلطانپور و میراشرافی و این قبیل اشخاص و مطبوعات».
 
 بنابراین اسدالله علم نتیجه می‌گیرد که برای کسب موفقیت در سرکوب معارضان باید از روش تبلیغی و مسایل روشنفکری سود جست. به‌نظر وی دستگاه حکومت باید طرفدارانی برای خود دست و پا کند «که دارای تیتر دکتری و مهندس و لیسانسیه باشند و استعداد نویسندگی داشته باشند.15
 
اسدالله علم که در نقش یک تئوریسین سیاسی ـ اطلاعاتی، در خدمت سلطنت پهلوی انجام وظیفه می‌کرد، درباره چگونگی استفاده دربار شاهنشاهی از تبلیغات می‌گوید: «مسئله تبلیغات برای دربار از هر کار مهم و ضروری دیگر ضروری‌تر و مهم‌تر است». تا جایی که او اعتقاد دارد، از وظایف اصلی دربار است که 95 درصد انرژی و نیروی خود را صرف امور «عملی و مطبوعاتی تبلیغات» بکند. به اعتقاد وی «باید یک هیئت پنج تا نه نفری از هنرمندان و نویسندگان در دربار تشکیل شود که مسئول رشته‌های مختلف تبلیغات به نفع شاهنشاه و خنثی کردن تبلیغات حزب توده باشند و نتیجه کار آنها در آخر هر هفته بررسی شود».16 وی به‌ویژه، چاپ مقالات را در روزنامه‌های کثیرالانتشار بسیار ضروری و لازم می‌دانست و معتقد بود: «روزنامه‌های کثیرالانتشار درجه اول از قبیل اطلاعات، کیهان، اطلاعات هفتگی و ماهیانه، تهران مصور، دنیای جوان، ترقی، و خواندنی‌ها که در حقیقت مطبوعات حرفه‌ای هستند، ناگزیرند و نفع مادی آنها هم ایجاب می‌کند که مقالاتی درباره شاه داشته باشند.»17
 
شیوه دیگر تبلیغات از نظر علم استفاده از موسیقی، شعر و تصنیف، فیلم سینمایی، عکس، گراور، و بهره‌گیری از وعاظ طرفدار دربار و روحانیون وابسته به رژیم بود. به نظر وی برای تحقق یافتن این اهداف لازم است «کمیسیون تبلیغات دربار برای هر یک از این رشته‌های تبلیغاتی یکی دو نفر مسئول مخصوص داشته باشد». علم اعتقاد داشت که حتی باید از کسانی که مخالفان رژیم هستند به نفع شاه بهره‌برداری کرد. و آنان را با وسایل متعدد وادار ساخت تا «به نفع دربار و یا لااقل به زیان مخالفین شاه مقاله‌ای با امضا بنویسند».18
 
تصدی اسدالله علم در پست وزارت کشور تا هنگام سقوط کابینه حسین علا ادامه یافت. پس از برکناری حسین علا در 15 فروردین 1336/1957م، شاه یکی از وفادارترین نوکران خود، یعنی دکتر منوچهر اقبال را، که خود را «چاکر جان‌نثار شاه» می‌خواند، به نخست‌وزیری برگزید. دوران نخست‌وزیری منوچهر اقبال تا اوایل شهریور ماه 1339/1960م به طول انجامید. سپس مهندس شریف‌ امامی، که از دوستان وفادار و نزدیک شاه بود، دو دوره پیاپی از نهم شهریور ماه 1339 تا اواسط اردیبهشت ماه 1340/1961م ریاست کابینه را برعهده داشت. از 16 اردیبهشت 1340/1961م تا اواخر تیر ماه 1341/1962م دکتر علی امینی رئیس دولت بود.
 
در طی این سالها اسدالله علم همواره به عنوان مشاور در خدمت شاه بود و اداره املاک سلطنتی و مسائل مالی شاه را برعهده داشت. مهم‌ترین اقدام مشترک شاه و علم در این دوران، پایه‌گذاری احزاب سیاسی در کشور بود. پیش از این احزاب مستقل و در عین حال مخالف حکومت شاه، در کشور تأسیس شده و هر کدام دردسرهایی برای رژیم پهلوی بوجود آورده بودند. حزب توده و جبهه ملی به رهبری دکتر مصدق از این شمار بودند.
 
اسدالله علم رایزن و مشاور اصلی شاه در سرکوبی و جلوگیری از فعالیتهای احزاب مخالف، اقداماتی مهم انجام داده بود.

پی نوشت:
 
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. رضا افشار، «مجلس شورای ملی»،دوره هجدهم، 27فروردین1334 .
2. روزنامه ایران ما،جمعه اول اردیبهشت 1334 .
3. همان.
4. روزنامه ایران ما، جمعه اول اردیبهشت 1334 .
5. رضا افشار. «مجلس شورای ملی»، دوره‌ هجدهم، 21 خرداد 1334.
6. اسدالله علم. یادداشتهای علم. جلد اول، به کوشش علی‌نقی عالیخانی، چاپ اول، تهران، کتابسرا. 1371، ص 41 .
7. محمود طلوعی. پدر و پسر. چاپ اول، تهران، نشر علم. 1372، ص 692 .
8. مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، سند 19ـ8ـ22ـ794ـ ع.
9. جهانگیر تفضلی، خاطرات جهانگیر تفضلی، جلد اول، بی‌جا، بی‌نا، بی‌تا، ص 55-54 .
10. دخالت اسدالله علم در انتخابات مجلس تنها به دوره نوزدهم محدود نشد و در اغلب دوره‌های مجلس وی در انتخاب نمایندگان دست داشت. این امر به‌ ویژه در شرق کشور، که تحت نفوذ خاندان علم بود، بیشتر محسوس بود و بدون رضایت او هرگز امکان نداشت کسی به نمایندگی مجلس راه یابد و اغلب اعضای نزدیک خاندان علم و یا طرفداران آنها به این مقام برگزیده می‌شدند. چنانکه محمدعلی منصف نه دوره (از دوره نهم تا دوره هفدهم) امیرحسین خزیمه سه دوره، و امیر علم خزیمه دو دوره از حوزه بیرجند نماینده مجلس شدند و نمایندگان زابل و سیستان نیز غالباً به اشاره اسدالله علم انتخاب می‌شدند. اسدالله علم در انتخاب سناتورها نیز دخالت می‌کرد. چنان‌که امیرحسین خزیمه و محمدعلی منصف با پشتیبانی اسدالله علم به مجلس سنا راه یافتند.
11. مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، سند 117ـ327ـ794ـ ع.
12. حسین فردوست، خاطرات، جلد اول، ص 387 .
13. رسول پرویزی در انتخابات دوره نوزدهم مجلس شورای ملی از سوی علم برای نمایندگی شهر بوشهر نامزد شد. اما اهالی بوشهر به این اقدام علم به شدت اعتراض کردند. «پرویزی در زمان توده‌ایها در فارس و بنادر مرتکب اعمال و افعالی شده است که از ذکر آن ما شرم داریم ... علناً و عملاً کارهای زشتی نموده و کلیه اهالی فارس و بندر بوشهر از او متنفر بودند و حتی او را با هم‌دستانش آتش زدند و خواستند سر او را ببرند فرار کرد ... او علناً در سر گذرها و معابر مردم را به باد فحش و ناسزا گرفته است... این آقای وزیر کشور [اسدالله علم] لیاقت وزارت ندارد والاّ چنین خبطی نمی‌کرد...». مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، سند36ـ22ـ2-794ـ ع.
14. بهرام افراسیابی و سعید دهقانی. طالقانی و تاریخ. چاپ دوم، تهران، انتشارات نیلوفر. 1360، ص 121 .
15. مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، سند 31ـ22ـ2-794ـ ع.
16. مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، سند 32ـ22ـ2-794ـ ع.
17. موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، سند 32ـ22ـ2-794ـ ع.
18. موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، سند 17ـ327-794ـ ع. https://iichs.ir/vdcgrq9w4ak9y.pra.html
iichs.ir/vdcgrq9w4ak9y.pra.html
نام شما
آدرس ايميل شما