امینی پس از کشتار 17 شهریور و اعلام حکومت نظامی اعلام داشت: «اکنون برای حل بحران، شخصیت مستقلی باید درصدد برآید تا میانِ خواستههای شاهنشاه و رهبران مذهبی و مخالفین سیاسی وجه مشترکی پیدا کند. من حاضرم این مسئولیت را بپذیرم».
علی امینی از آخرین نخبگان سیاسی با تبار قاجاری در دوران پهلوی بود که بهواسطه پیروی از میراث مشروطه، خواستار آن بود که شاه را به واسطۀ سلطنت و نه حکومت، محدود کند. امینی در تاریخ معاصر ایران، از دو فرصت برخوردارشد که اولی در اوایل دهه 40 با احراز منصب نخستوزیری و دیگری در بحبوحۀ انقلاب اسلامی با فرمانِ تشکیلِ دولت ائتلافی بود. در هردو فرصت، او نتوانست به عنوان یکی از بازماندگانِ دودمانِ قاجار، به اهدافِ خود که برگرفته از قانون اساسی مشروطه بود دست یابد. این نوشتار با بررسی چرایی ناکامی امینی برای تشکیل یک دولت ائتلافی بهرغم روابط حسنهای که با آمریکا داشت و دلایلِ شکست آن میپردازد.
انتصاب امینی به نخستوزیری؛ تلاشی ناکام برای مشروطسازی قدرت شاه
علی امینی در اردیبهشت 1340 از سوی شاه و با فشارِ آمریکا به عنوان نخستوزیر ایران منصوب گردید. «جان اف کندی رئیس جمهور وقت آمریکا از خارج فشار می آورد تا شاه دکتر علی امینی منتقد لیبرال رژیم را به نخستوزیری برگمارد و برنامه اصلاحات ارضی را به اجرا گذارد.»1 چند روز بعد از انتصابِ وی به نخستوزیری، امینی شرایط زمامداری خود را با پادشاه در میان گذاشت که مهمترین آنها انحلال مجلسین سنا و شورای ملی بود و اینکه وزرا به شخص نخستوزیر پاسخگو باشند. دوران نخستوزیری علی امینی از مقاطع مهم و حساس تاریخ در روابط ایران و آمریکا در دوران پهلوی است. روابط دو کشور در این برهه با توجه به استراتژیهای اجرایی که آمریکاییها در ایران داشتند موجب ایجاد تحولات عمیق اجتماعی و سیاسی در جامعه ایران شد. این تحولات به نوبه خود موجب نارضایتی عمومی و تشکیل گروههای معترض شد که قیام پانزده خرداد از جمله نتایج این تحولات بود. با روی کار آمدن دموکراتها در ایالات متحده و فشار بر قدرتهای استبدادی جهان سوم برای ایجاد فضای باز سیاسی، اعطای آزادی بیشتر به مردم و اجرای اصلاحات ساختاری در نظامهای سیاسی، خوی استبدادی و خفقان داخلی حکمفرما بر کشور را تحتالشعاع قرار داد. روی کار آمدن امینی و اجرای اصلاحات امریکایی ، شاه را در وضیعت بغرنجی قرار داده بود.
امینی حلقه اصلی یاران خود را از میان کسانی انتخاب کرد که با آنها سابقه همکاری طولانی داشت. او پس از به قدرت رسیدن، تصمیمات بحثانگیزی اتخاذ کرد. «مجلس جدید بیستم را که بسیاری از نمایندگان زمین دار محافظهکار در آن حضور داشتند منحل کرد؛ سپهبد بختیار را که رئیس ساواک بود از کشور بیرون کرد؛ با جبهه ملی گفتگو کرد؛ و همچنین سه پست وزارت را به اصلاحطلبان طبقه متوسط که در گذشته از نفوذ سیاسی شاه و عملکرد فاسد خانوادههای زمین دار انتقاد کرده بودند، واگذار کرد. وزارت فرهنگ را محمد درخشش که به عنوان سخنگوی آموزگاران از پشتیبانی حزب توده و جبهه ملی برخوردار بود، به دست گرفت و مهمتر از همه، حسن ارسنجانی، روزنامهنگار تندرو، همکار نزدیک قوام و پشتیبان اصلاحات ارضی از اوایل دهه ۱۳۲۰، به عنوان وزیر کشاورزی انتخاب شد.»2 اقدامات اولیه امینی در حقیقت برای طرح چهارده ماده ای بولینگ بود که برای بهبود وضع ایران قبل از نخستوزیری امینی به شاه ارائه شده بود. «برنامههای اولیه وی شامل کاستن از اسراف، مبارزه گسترده و چشمگیر بر ضد فساد برکناری عدهای از شخصیتهای سیاسی مرتجع و یا مورد نفرت مردم بود. یکی از جنجالیترین کارهایی که امینی در موارد فوق انجام داد، بازداشت عدهای از افسران ارشد و رجال به جرم فساد مالی بود که این امر موجب شد شاه برای خراب نشدن وجهه خود، از تمام وابستگیهایش به بنیاد پهلوی تبری جوید.»3 اصلاحات ارضی یکی دیگر از اقدامات اصلی امینی بود که در اصل امریکاییها برای اجرای آن از امینی حمایت کرده بودند. «امینی در غیاب مجلس در بیستم دیماه 1340 قانون اصلاحات ارضی را به تصویب هیئت دولت رساند.»4 که به موجب آن «مالکیت بیش از یک روستا را جایز نمیشمرد، به همین دلیل مالکان که بیش از یک روستا در اختیار داشتند بایستی مازاد را به دولت میفروختند (ماده اول). قسمت زمین با توجه به مالیاتهایی که قبلا توسط مالک پرداخته شده بود، تعیین میگردید (ماده دوم). زمین به شخص (کشاورزی) تعلق میگرفت که بر روی آن کار میکرد (ماده سوم). برای دریافت زمین، دهقانان بایستی به عضویت تعاونی روستایی درآیند».5
شاه که در ابتدا با ایده تشکیل دولت ائتلافی موافق بود، با ترسِ از دست دادن اقتدار و اختیارات خویش، بهویژه رهبری و فرماندهی ارتش، از تصمیم خود منصرف شد. «از سوی دیگر امام خمینی نیز با هرگونه مذاکره با نظام پهلوی و علی امینی مخالفت نموده و آن را خیانت دانست.»
امینی، بهرغم وضعیت مناسبی که برای اجرای اصلاحات فراهم آورد، نتوانست رضایت شاه را برای انجام اصلاحات دریافت کند. مخالفت شاه با امینی به دو دلیل بود: اول اینکه امینی بر خلاف شاه، اصلاحات ارضی را مقدّمه اصلاحات بیشتر و وسیع تر قرار داده بود. دوم اینکه شاه همواره با ظهور افرادی که می توانستند برای تاج و تخت او خطری باشند، مخالف بود. مخالفت شاه و نیز همکاری نکردن گروههای ملّی و مذهبی و مهمتر از همه، قطع کمک آمریکا و حمایت آن از امینی، زمینه سقوط کابینهاش را فراهم آورد. «شاه پس از انتصاب نخستوزیری امینی، تلاشهایی را برای جلب آمریکا برایر کنار گذاشتن امینی آغاز کرد. نقطه اوج این تلاشها در سفر چهارم شاه به آمریکا بود. طی این سفر، شاه با قبول تمام پیشنهادات کِنِدی برای اجرای اصلاحات، رضایت آمریکا را برای عزل امینی از سمت نخستوزیری جلب کرد.»6 از طرف دیگر با به قدرت رسیدن جمهوریخواهان در آمریکا، علی امینی حامیِ خود در ایران را از دست داد و تا سال 1356 از صحنه سیاست در ایران کنار گذاشته شد.
پیشنهاد تشکیلِ دولت ائتلافی؛ ناکامیِ مضاعف در تعدیلسازیِ قانونی قدرت
این پیشینۀ رابطه محمدرضاشاه با علی امینی سبب شد تا در آستانۀ انقلاب اسلامی، طرح دولت ائتلافی علی امینی با شکست روبهرو شود. طرح دولت ائتلافی زمانی مطرح شد که تظاهرات و اعتصابهای سیاسی گروههای مختلف، سراسر کشور را در برگرفته بود. امینی پس از کشتار 17 شهریور و اعلام حکومت نظامی اعلام داشت: «اکنون برای حل بحران شخصیت مستقلی باید درصدد برآید تا میانِ خواستههای شاهنشاه و رهبران مذهبی و مخالفین سیاسی وجه مشترکی پیدا کند. من حاضرم این مسئولیت را بپذیرم».7 راه حل امینی برای رفع بحرانهای دامنگیر نظام سیاسی پهلوی عبارت بود از: ملاقات با امام خمینی و مذاکره با ایشان، اعلام ندامت از اقدامات گذشتۀ نظام سیاسی و اعتراف به اشتباهات و همچنین تاکید بر پایبندی به قانون اساسی مشروطه. منظور امینی از پاییندی به قانون اساسی مشروطه در ادامه تلاشهای او در دهه 40 شمسی مبنی بر محدود کردن سلطان و تبدیل آن به یک مقام تشریفاتی بود که با یک نخستوزیر مقتدر و مستقل میتوانست به بحرانهای جاری در کشور پایان دهد. شاه که در ابتدا با ایده تشکیل دولت ائتلافی موافق بود، با ترسِ از دست دادن اقتدار و اختیارات خویش، بهویژه رهبری و فرماندهی ارتش، از تصمیم خود منصرف شد. «از سوی دیگر امام خمینی نیز با هرگونه مذاکره با نظام پهلوی و علی امینی مخالفت نموده و آن را خیانت دانست.»8 شاه ده روز پس از رد طرح دولت ائتلافی امینی، با افزوده شدن بر سرعت تحولات سیاسی به ضرر نظام سیاسی، دگرباره پیشنهاد تشکیل دولت ائتلافی را به علی امینی داد، اما از آنجا که امینی از یک سو دو تجربه ناموفق برای تبدیل نظام سیاسی به نوعی مشروطه تعدیل شده داشت و از سوی دیگر در نتیجه تماس با رهبران مخالفان بویِ بهبود از اوضاع نمیشنید، «این بار با درخواست محمدرضا شاه مخالفت کرد و پیشنهاد خروج شاه از کشور و تشکیل شورای سلطنت را ارائه نمود».9 شاه که نسبت به افزایش خشونت در تظاهرات و رخدادهای منتهی به انقلاب نگران شده بود، ابتدا پیشنهاد امینی برای تشکیل شورای سلطنت را پذیرفت، اما همفکران وی، کسانی همچون زاهدی و اویسی با این دلیل که امینی نزدِ مخالفان دارای پایگاه اجتماعی نیست و نمیتواند مورد قبول همه گروههای مخالف، به ویژه مذهبیون قرار بگیرد، برای آخرین بار با طرح علی امینی مخالفت کرد و برای همیشه به حیاتِ سیاسی این زمامدار کهنهکار قاجار در نظام پهلوی پایان بخشید.
فرجام سخن
علی امینی، سیاستمدارِ مورد اعتمادِ دموکراتهای آمریکا؛ در دو برهه از تاریخ ایران برای مشروطسازیِ قدرت شاه و محدود کردنِ آن در چارچوب قانونی که بر اساس آن شاه تنها سلطان بود و نه حاکم، به پیشنهاد و اجرای سیاستهای مدنظر خود پرداخت. در هر دو مقطع، هراسِ شاه پهلوی از محدودشدن قدرت و از دست دادن اقتدار به ویژه رهبری و سیطرۀ او بر ارتشی که گمان میکرد، پایه اصلی نظام سیاسی پهلوی را تشکیل میدهد مانع اصلی بر سرِ راهِ سیاستهای علی امینی بود. پیشنهاد تشکیل دولت ائتلافی برای جلوگیری از تشدید وقایع منجر به انقلابِ اسلامی در بهمن 1357، آخرین تلاش او در چارچوب نظام شاهنشاهی بود که نشان داد شاهِ ایران در عرصۀ عملی سیاست، بهدور از واقعیت و روحِ مشروطه است و ایده سلطانبودنِ شاه، رویایی بیش نیست.
هفتم مرداد 1357. مصاحبه خبرنگار روزنامه کیهان با علی امینی در منزل وی در الهیه تهران
پی نوشت:
1. جان فوران، مقاوت شکننده (تاریخ تحولات اجتماعی ایران از صفویه تا سالهای پس از انقلاب اسلامی)، ترجمه: احمد تدین، تهران، موسسه خدمات فرهنگی رسا، 1378، ص462.
2. یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه: احمد گل محمدی و محمد ابراهیم فتاحی، تهران، نشر نی، 1384، ص522.
3. جیمز بیل، شیر و عقاب( روابط بدفرجام ایران و آمریکا)، ترجمه: فروزنده برلیان، تهران، نشر فاخته، 1371، ص201.
4. سید جلالالدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1361، ج اول، ص352 و باقر عاقلی، نخست وزیران ایران، تهران، نشر جاویدان، 1374، ص898.
5. علیمحمد امینی، تحولات سیاسی اجتماعی ایران در دروران پهلوی، تهران، صدای معاصر، 1381، ص252.
6. حامد الگار، انقلاب اسلامی در ایران، ترجمه: مرتضی اسعدی و حسین چیذری، تهران، نشر قلم، 1360، 178.
7. مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، رجال عصر پهلوی، علی امینی به روایت اسناد ساواک، 1379، صص 42-43.
8. مسعود بهنود، از سید ضیا تا بختیار، دولتهای ایران از اسفند 1299 تا بهمن 1357، تهران، جاویدان، 1370، ص 816.
9. ابراهیم یزدی، آخرین تلاشها در آخرین روزها، تهران، قلم، 1386، ص61 https://iichs.ir/vdcd.x092yt0kna26y.html