این روزنامهنگار و شاعر ایرانی، با تجربه فعالیت در نشریات «طوفان»، «نامه فرهنگستان» و «آموزشوپرورش»، به دلیل دغدغه خود درباره نگهبانی تاریخ و فرهنگ ایران، به انتشار مجلهای روی آورد که «یغما» نام داشت.
تاریخ معاصر ایران همزمان با رشدِ ادبیات جدید، دچار تحولات گستردهای شد. این همزمانی بدین معناست که تحولات سیاسی در آثار شاعران و روزنامهنگاران انعکاس یافته است. حبیب یغمائی محقق ادبی، روزنامهنگار و شاعر ایرانی است که گوشههایی از حوادثِ تاریخ معاصر ایران در آثار وی قابل دریافت است. بدین ترتیب در نوشتارِ پیش رو به فعالیتها و مطالعات ادبی وی و نسبت آنها با تاریخ معاصر ایران خواهیم پرداخت.
ورود به دنیای زندگانی یغمائی
حبیب یغمائی، مدیرِ مجله نامآور «یغما»، شاعر گزیدهگوی و استاد سخن پارسی است که در سرایی گلین در «خور» بیابانک به سال 1280 زاده شد. وی در سال 1300 به تهران آمد و در مدرسه دارالشفا به تحصیل مشغول شد؛ در سال 1302 به عضویت انجمن ادبی ایران درآمد و همکاری خود را با محمد فرخی و روزنامه «طوفان» آغاز کرد؛ در سال 1306 به مدت یک سال به تحصیل در مدرسه حقوق و علوم سیاسی پرداخت و سال 1309 معلمی ادبیات فارسی در مدرسه دارالفنون و چند مدرسه دیگر را آغاز کرد؛ در دورههایی نیز سردبیری «نامه فرهنگستان» و مدیریتِ مجله «آموزشوپرورش» را عهدهدار بود.1
از ادبیاتِ انقلابی به مطالعات ادبی
یغمائی در دوره جوانی (1300 تا 1320) مقارنِ کودتای سیدضیاءالدین و سردار سپه، به تهران آمد؛ در دارالمعلمین عالی ثبتنام کرد و با توصیه ملکالشعرای بهار، شغلی بهدست آورد. اوضاع سیاسی ایران در این سالها آشفته و نابسامان بود و یغمائی با برخورداری از شور جوانی، به فعالیتهای آزادیخواهانه روی آورد؛ به جرگه یاران فرخی یزدی درآمد و در آمادهسازی روزنامه «طوفان» برای نشر، دستیار او شد. غزلیات و قطعات انقلابی او، با امضای مستعار، در هر شماره چاپ میشد. تعدادی از این آثار را حسین مکی، از سر ناآشنایی، در دیوان فرخی یزدی درج کرده است.
یغمائی در جایی به این اشتباه مکی اشاره کرده و چند غزل از آن دست را در مجموعه اشعار خود به نام سرنوشت آورده است؛ بنابراین شور انقلابی بر یغمائی حاکم بود که تا قبل از قدرتیابی رضاشاه به انتشار قطعات انقلابی مبادرت میکرد. با قدرتیابی تدریجی رضاشاه، فضای سیاسی دگرگون گشت؛ روزنامه «طوفان» تعطیل شد و مدیر آن به زندان افتاد. یغمائی نیز در راه مطالعات ادبی گام نهاد. وی با مخبرالسلطنه هدایت، رئیسالوزرای وقت، در تهیه کتابهای درسیِ مدارس ابتدایی همکاری کرد. در سال 1313، فروغی، پس از برکناری از سمت نخستوزیری رضاشاه و در ایام خانهنشینی، به تصحیح کلیات سعدی همت گماشت و یغمائی را به همکاری برگزید و این همکاری به مدت هشت سال، یعنی تا درگذشت فروغی (آبان 1321) ادامه یافت.2
ناکامی در ورود به سیاست
پس از شهریور 1320 و با دگرگون شدن اوضاع ایران و برچیده شدن بساط استبداد رضاشاهی، نسیم آزادی از هر سو وزیدن گرفت و برخی از نویسندگان، ادیبان و روزنامهنگاران که در عصر رضاشاه بهناچار خاموشی گزیده بودند، دیگربار وارد صحنه شدند. یغمائی نیز، همانند همقطاران خود، به عرصه سیاست و روزنامهنویسی کشانده شد. او مانند همه میانسالان آن روزگار بر آن تصور بود که دوره آزادی فرا رسیده است و هر کس فراخور مقام و مرتبتی که دارد باید در سیاست و امور اجتماعی به خدمت بپردازد. او با همین تصور خام کاندیدای وکالت از ناحیه کویری شده بود، ولی غافل از آن بود که رأی آوردن در قبال آن کسی که رأی دولتی خواهد آورد آسان نیست و جامه وکالت را برای قامتهای خاصی میدوزند. او این مسئله را در قصیدهای بسیار پندآموز مطرح کرده است:
انتخابات چه و رأی چه آزادی چه
قصد رسوایی ملت بد و رسوا کردند
چند صندوق به یک روز به خارج بردند
مملو از رأی فراهمشده یکجا کردند
نامهایی غلط اندر غلط از بر خواندند
دفتری را غلط اندر غلط امضا کردند
هان و هان هموطنان کارگران رنجبران
خوب دیدید که این قوم چه با ما کردند
سود ندهد گله و شکوه و زاری باید
کرد کاری که دگر مردم دنیا کردند
در نگهداری و بگرفتن آزادی خویش
ملل زنده نه اندیشه نه پروا کردند
جان به راه وطن و اهل وطن بسپردند
ملت و مملکت از مرگ خود احیا کردند3
اوج فعالیتهای ادبی و مجلهای یغمائی با تأسیس مجله «یغما» در سال 1327 رقم خورد. دوره انتشار 31ساله انتشار این مجله (1327-1357) بهاندازه یک مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی ـ ایرانی ارزشمند است. ایران در ادبیات یغمائی جایی بلند دارد. یغمائی دغدغه «نگهبانی زبان و ادب اصیل فارسی» را داشت.4 ایرج افشار از سال 1327 با همان شماره اول مجله «یغما» با او همکاری داشته است. افشار بر این باور است که یغمائی در مجلهنویسی یک سبک خاص در اطلاعرسانی داشت. عمده دغدغه او اطلاعرسانی درباره تمدن قدیم یا فرهنگ قدیم ایران بود.5 او تحت چنین اندیشهای، در مجله «یغما» در قالب مضامین متفاوت تلاش میکرد آگاهی از تاریخ ایران و دفاع از آن را بهعنوان الزامات جامعه ایرانی در جامعه ترویج کند.
یکی از شیوههای یغمائی داستانهای متفاوت بود. «دخمه ارغون» داستان کوچک تاریخی نوشته اوست. داستان مربوط به پیدا شدن گنجینه جواهرات دخمه ارغون در روستای ارغونِ زنجان است. نویسنده ضمن روایتِ این داستان، به برخی حوادث عصر ایلخانیان مغول و نیز دوره پادشاهی فتحعلیشاه قاجار اشاره میکند. خواننده با مطالعه این داستان، از تاریخِ زندگی ارغونخان مغول و گنجینه او، ماجرای وهابیها و عقاید آنان، داستان حمله وهابیان به کربلا و نجف، تخریب حرم رسول اکرم(ص)، سابقه خصومت دولت ایران و عثمانی و چندین ماجرای فرعی دیگر باخبر میشود.6 بدین ترتیب اگر بپذیریم که فرهنگ و مظاهر مختلف آن در جوامع متمدن امروز و آینده و در مسیر تحولات علمی و فنی پیوندی ناگسستنی بین گذشته و حال بهشمار میآید و تمدن هر ملت در قالب فرهنگ آن شکل میپذیرد، نقش مجله «یغما» در این طریق حائز اهمیتی سرشار است.7
در ستایشِ سیاستِ مصدق
یغمائی مصدق را وطنپرست، باهوش و عالم میدانست که داد سخن از مظالم انگلستان میداد و در سالهای مملکتداری، خطایی از او دیده نشد.8 در زمانِ وزارت مهدی آذر (وزیر فرهنگ محمد مصدق) حبیب یغمائی به منظور تدوین کتابهای درسی با این وزارتخانه همکاریهایی کرد. آنچه از خاطرات یغمائی درباره وزارت فرهنگ در دوره نخستوزیری مصدق و پس از سقوط آن حاصل میشود، جای تأمل دارد. در دوره مصدق، کتابهای سال چهارم با همکاری یغمائی و وزارت فرهنگ منتشر شد. مطالب این کتابها آموزنده و پویا بود و در آنها هیچ نامی از شاه نیامده یا تحسینی از او نشده بود، اما با سقوط دولت مصدق، دیگر جلدی از آن کتابها دیده نشد و یغمائی میگوید: «ایکاش نمونه آن را که تألیفی بسیار ارجمند و با مغز و ناآلوده بود میداشتم».9 آنچه در این روایت اهمیت دارد، تغییر محتوای این کتابها پس از سقوط دولت مصدق و در راستای تحکیم قدرتِ دولت مطلقهای است که دوباره ظهور کرده است.
پایانِ زندگانی یغمائی
حبیب یغمائی که با مجله «یغما» به اوج فعالیت خود رسید، در آخرین شماره آن (شماره اسفند ۱۳۵۷)، با خوانندگان و خواستاران این مجله وداع کرد. در سرمقاله این شماره، به برخی از فعالیتهای مجله طی 31 سال عمر آن اشاره شده است. وی پس از 85 سال زندگانی پربهره برای فرهنگ ایران، بامداد پگاه 24 اردیبهشت 1363 در خانه کوچکی که در ماههای پایانی عمر در خیابان فخرآباد تهران خریده بود، درگذشت و سه روز پس از آن پیکرش در آرامگاهی که از پانزده سال پیش برای خود در میان «خور» و «سلامآباد» بر پای ساخته و قبهای بر آن آراسته بود در خاک نهاده شد. خویشان و دوستان که با تابوت او بدانجا رفتند به یک مصراع از وصیت شاعرانه یغمائی که خواسته بود او را در «نمکزاری کجا از هر طرف فرسنگهاست» پنهان کنند، عمل کردند؛ یغمائی مُرد و در شورهزار خور در خاک رفت.
فشرده سخن
حبیب یغمائی در دورهای میزیست که تحولات سیاسی گستردهای در تاریخ معاصر ایران رقم خورد و این تحولات در آثار وی منعکس شده است. بسته بودن فضای سیاسی دوره رضاشاه در آثار یغمائی قابل توجه است. یغمائی در تلاش بود با مجله «یغما»، تاریخ و ادبیات ایران را حفظ کند. او به دولت ملی محمد مصدق توجه خاص داشت.
از راست:محمدامین ریاحی، مهدی محقق، مجتبی مینوی، حبیب یغمایی، اصغر مهدوی و سیدجعفر شهیدی
پی نوشت:
1. ایرج افشار، «زندگینامه و فهرستنامه آثار حبیب یغمائی»، مجله آینده، سال دهم، ش 4 و 5 (تیر و مرداد 1363)، ص 280.
2. سیدعلی آل داود، «از یغمای جندقی تا حبیب یغمائی»، نامه فرهنگستان، ش 51 (بهار 1393)، صص 14-16.
3. همان، ص 17.
4. خاطرات حبیب یغمائی از روزگار مجلهنویسی برگرفته از مجله آینده، به کوشش ایرج افشار، تهران، طلایه، 1372، ص 11.
5. سیدفرید قاسمی و علی دهباشی، تاریخ شفاهی مطبوعات ایران، تهران، 1393، چ دوم، ص 93.
6. محمد پارسنسب، نظریه و نقد رمان تاریخی فارسی، تهران، نشر چشمه، 1390، چ دوم، صص 187-188.
7. یادگارنامه حبیب یغمائی، زیر نظر غلامحسین یوسفی، محمدابراهیم باستانی پاریزی و ایرج افشار، تهران، فرهنگ ایرانزمین، 1356، ص 541.
8. خاطرات حبیب یغمائی از روزگار مجله نویسی برگرفته از مجله آینده، همان، صص 113-114.
9. همان، ص 67. https://iichs.ir/vdcd.5052yt0jza26y.html