از جمله افرادی که بدون داشتن تحصیلات سیاسی، و به صرف تکیه بر قدرت سیاسی خاندان هدایت توانست در پارادایم قدرت حکومت قاجار وارد شود، مرتضی قلیخان هدایت بود. عضویت در یکی از خاندانهای حکومتگر ایران، باعث شد مقدمات حضور وی در بوروکراسی قاجاریه فراهم شود
همواره انگارهای نادرست درباره نحوه ورود به پارادایم قدرت سیاسی در ذهن عوام مردم وجود دارد. براساس این انگاره، افرادی که فرصت حضور در پارادایم قدرت را بهدست میآورند، تحصیلات سیاسی ـ اجتماعی را در پیشینه تحصیلی خود دارند، اما در امر واقع چنین انگارهای صحت ندارد. علمای سیاسی لزوما سیاستمدار نمیشوند و سیاستمداران لزوما به طور رسمی علم سیاست فرا نمیگیرند. اصولا دانش یکی از منابع فرعی کسب قدرت سیاسی در همه جوامع است؛ در مقابل ثروت ارضی، تجاری و صنعتی، تعلق به شئون اجتماعی مثل روحانیت، اشرافیت و ارتش و داشتن تکیهگاههای سازمانی مانند گروههای ذینفوذ و احزاب سیاسی، مبانی اصلی کسب قدرت سیاسی بهشمار میآیند.۱ از جمله افرادی که بدون داشتن تحصیلات سیاسی، و به صرف تکیه بر قدرت سیاسی خاندان هدایت توانست در پارادایم قدرت حکومت قاجار وارد شود، مرتضی قلیخان هدایت بود. او در شعبان ۱۲۷۳ق در محله چال میدان تهران متولد شد. عضویت در یکی از خاندانهای حکومتگر ایران، یعنی خاندان هدایت باعث شد مقدمات حضور وی در بوروکراسی قاجاریه فراهم شود. وی با تکیه بر قدرت پدر (علی قلیخان مخبرالدوله) و عمویش (جعفر قلیخان نیرالملک) و همچنین داماد مظفرالدینشاه بودن توانست به یکی از قدرتمندترین رجال عصر قاجار بدل شود.
ورود به دربار و تحصیل در اروپا
مرتضی قلیخان هدایت (متولد شعبان ۱۲۷۳ق) در هفتسالگی در دسته خادمان سلطنتی قرار گرفت. قرار گرفتن در دستگاه خادمان سلطنتی، فرصت عزیمت به عتبات را با ناصرالدینشاه به او داد. وی پس از یادگیری مقدماتی زبان عربی، در سال ۱۲۵۰ش برای یادگیری علوم جدید راهی دارالفنون شد. خادمی در دربار قاجار، فرصت حضور و تحصیل در اروپا را به مرتضی قلیخان هدایت داد. علیقلیخان مخبرالدوله در مسافرت ناصرالدینشاه به فرنگ همراه شاه بود. وی صنیعالدوله را که جوان شانزدهساله بود، با خودش برد و در برلین برای تحصیل به «ورنرسیمنس» که یکی از معاریف علمای آلمان بود سپرد. او بعد از سه سال تحصیلات مقدماتی برای دیدن فامیل به تهران آمد.۲
اشتیاق به تحصیل سبب شد مرتضی قلیخان هدایت مجددا راهی اروپا شود و از سال 1876 (۱۲۵۵ش) تا سال 1884 (۱۲۶۳ش) در برلین مشغول به تحصیل شد.۳ وی در مدرسه صنعتی برلین به تحصیل در رشته مهندسی معدن پرداخت و در مدت اقامت طولانی در اروپا علاوه بر تحصیلات فنی و تخصص در معدنشناسی و مطالعات صنعتی، در مقررات و قوانین و نظامات اجتماعی اروپا بهخصوص آلمان نیز اطلاعات سودمندی دریافت کرد.۴ سرانجام هدایت پس از اتمام دوران تحصیلی در اروپا، با ذهنیتی آکنده از قوانین سیاسی و اجتماعی اروپا به ایران بازگشت.
بازگشت به ایران
مرتضی قلیخان هدایت پس از اتمام تحصیلات و بازگشت به ایران، با تکیه بر قدرت سیاسی پدرش، علاوه بر مناصب متعدد در دستگاه بروکراسی قاجار، توانست با یکی از دختران مظفرالدینشاه ازدواج کند. پس از بازگشت به ایران، به کوشش پدرش در تلگرافخانه و وزارت معادن مشغول به کار گردید و در سال 1887 (۱۲۶۶ش) با احترامالسلطنه، دختر مظفرالدینشاه، ازدواج کرد. بدین ترتیب، جایگاه خانوادگی و پیوند خویشی با دولتمردان چنان بر وجاهت سیاسی و موقعیت مالی خاندان هدایت افزود و مرتضی قلیخان هدایت را در زمره زمینداران و اعیان متنفذ جای داد.۵
مرتضی قلیخان هدایت در نوامبر 1896 (۱۲۷۵ش) به ریاست ضرابخانه و خزانهداری تعیین گردید. وی دو سال بعد، یعنی در 1898 (۱۲۷۷ش) به وزارت قورخانه و پستخانه منصوب شد.۶ با توجه به تحصیلات و علایق مرتضی قلیخان هدایت میتوان گمان کرد که او راه نجات ایران از عقبماندگی نه در بروکراسی و افزایش قدرت سیاسی، بلکه در صنعتگری و توسعه صنعت در ایران میدید؛ براین اساس، بر خلاف تمام جوانهای همافق خود، از خدمات دولتی دوری جست و خواست تا از تحصیلات خودش به وسیله اقدامات و کارهای صنعتی به وطن خدمت کرده باشد.۷ وی در آوریل 1897 (۱۲۷۶ش) از ریاست خزانهداری و در اکتبر همین سال از ریاست ضرابخانه استعفا کرد.۸
فعالیت صنعتی و اقتصادی
شور و علاقه هدایت به صنعت سرآغاز بهوجود آمدن صنایعی گوناگونی از جمله کارخانه ریسمانریسی و کارخانه فلزکاری در ایران شد. ورود مرتضی قلیخان هدایت به بخش صنعت به دستور شاه رقم خورد؛ به دستور ناصرالدینشاه در اداره معادن، که بخشی از وزارت علوم بود مشغول به کار شد. اولین فعالیت صنعتی ـ اقتصادی او استخراج معدن سرب پسقلعه شمیران تهران بود. او قصد جدا کردن نقره از سرب را داشت، لیکن صنیعالدوله هر اندازه کوشید، نتوانست نقره را از سرب جدا کند.۹
مرحله بعد در فعالیت صنعتی صنیعالدوله، با احداث کارخانه ریسمانریسی رقم خورد. صنیعالدوله گرچه از تملک مالی برخوردار بود، برای احداث کارخانه به کمک مالی نیاز داشت. این کمک مالی از طرف حاج محمدتقی شاهرودی تأمین شد. قرار شد ریسمانریسی را مقدمتا در دستور کار قرار دهند، پانزدههزار تومان حاجی گذارد و پانزدههزار تومان صنیعالدوله. اسباب کارخانه رسیده بود و بعضا سوار شده بود، روز ۱۳ نوروز ناصرالدینشاه به بازدید کارخانه آمد، فرمودند: «لقبی که ما به مورد دادهایم، صنیعالدولهگی به مرتضی قلیخان است و تمجیدها کردند».۱۰ قدم بعدی صنیعالدوله در بخش صنعت با احداث کارخانه فلزکاری محقق شد. او تصمیم گرفت همزمان با تأسیس کارخانه ریسندگی، کارخانه فلزکاری کوچکی در تهران دایر کند. کارخانه مورد بازدید ناصرالدینشاه قرار گرفت و شاه به منظور حمایت و تشویق، چند پایه چراغ و بعضی مصنوعات دیگر از آنجا خرید.۱۱
علاوه بر فعالیت صنعتی، صنیعالدوله توجه خاصی به فعالیت در بخش امور زیربنایی کشور داشت. در این راستا او به احداث راهآهن اقدام نمود. وی مانیفست توسعه اقتصادی ـ صنعتی خود را در «رساله نجات» ارائه نمود، و در این رساله به ضرورت احداث راهآهن اشاره کرد. صنیعالدوله در رساله راه نجات میگوید: «حفظ جان و مال مردم به واسطه منوط است به تسهیل اسباب معاش آنها، و این قسم از حفظ امنیت نیز از دو راه حاصل میشود: یکی، به تعلیم و تربیت آنها در صنایع و حرف، که بتوانند به آبرومندی نانی بهدست آورده و محتاج به دزدی و دغلی نباشد، و دیگر آنکه اهل مملکت مایحتاج زندگانی خود را به ارزانی و آسانی از راه دور و نزدیک بتوانند حمل و نقل کرده، مایه آسایش خود را فراهم آورند».۱۲ همچنین میگوید: «تجربه سایر ممالک ثابت کرده است به واسطه ساخته شدن راهآهن اسبابهای حمل و نقلی که پیش از این در آن خاک رایج بوده، از کار بازنمیمانند، بلکه حاجـت بـه وجـود آنهـا بیشتر میشود؛ زیرا که راه آهن از شاهراه میرود و قرایـی کـه چنـد فرسـخ از راه بـه کنـار واقعاند امتعه خود را باید به سر راه بیاورند».۱۳ در فاصله صدارت اتابک تا امینالدوله، حاج محمدحسن امینالضرب، با احـداث هشـت کیلومتر جاده ریلی برای حمل چوب از جنگل محمودآباد به مازنـدان، در احـداث خطـوط راهآهن پیشگام بود.۱۴
نقشآفرینی در مشروطه
با تشدید مشروطهخواهی ملت ایران در دوران قاجار و گسترش اعتراض و تحصن در کشور، سرانجام مظفرالدینشاه به امضا فرمان مشروطه تن داد. برای انجام این موعد، مظفرالدینشاه برای اصلاح عدلیه و تدوین قوانین، فرمان تشکیل کمیسیونی را داد. در این میان قدرت اقتصادی صنیعالدوله و همچنین دامادی مظفرالدینشاه سبب شد تا صنیعالدوله به عنوان یکی از معتمدین شاه در این کمیسیون حضور داشته باشد. در این میان خانواده هدایت سعی داشتند با بهرهگیری از موقعیت خویش میان درباریان و همپای آن اعتماد نخبگان متحصن، که اعتبار ویژهای برای دانش سیاسی صنیعالدوله قائل بودند، حلقه واسطهای میان این دو طیف متضاد باشند. متکی بر این موضوع، در جریانهای بعدی نیز صنیعالدوله ضمن پرچمداری طیف اعتدالی، هرگونه تندروی علیه حکومت را ناموجه میدانست.۱۵ پس از برکناری عینالدوله و صدور فرمان مشروطه، صنیعالدوله و محتشمالسلطنه و مخبرالسلطنه از طرف میرزا نصراللهخان مشیرالدوله به رستمآباد دعوت شدند و به اتفاق دو پسر مشیرالدوله، کمیسیونی تشکیل دادند و نظامنامه انتخابات را نوشتند. ریاست کمیسیون با صنیعالدوله بود. نظامنامه انتخابات روز ۲۲ رجب به توشیح شاه رسید.۱۶
با تصویب نظامنامه انتخاباتی، زمان برگزاری انتخابات اولین دوره مجلس شورای ملی فرا رسید. صنفی بودن را میتوان مهمترین ملاک ورود به این انتخابات نام نهاد و در این انتخابات شـاهزادگان، علمـا، اعیان، تجار، مالکان، و اصناف حضور داشتند. صنیعالدوله در این انتخابات به نمایندگی از صنف اعیان و ملاکین حضور داشت و برگزیده شد. اعتبار سیاسی و اقتصادی صنیعالدوله باعث شد پس از انجام انتخابات مجلس شورای ملی، او به اتفاق آرا به ریاست مجلس شورای ملی منصوب شود. صنیعالدوله در شرایطی رئیس مجلس شد که با کمک جمعی از نمایندگان عاقل و تحصیلکرده و آزادیخواه توانست با نهایت متانت و حسن نیت، وکلا را به وظیفه خود آشنا نماید و مفهوم حکومت مشروطه را به مردم بفهماند و دولت، رجال و وزیران مغرور و خودسر را در برابر قدرت مجلس به تمکین و اطاعت وا دارد.۱۷ اما سرانجام با ترور اتابک و همچنین تهدید وی به ترور، باعث شد وی استعفای خود از ریاست را اعلام کند. پایان عمر صنیعالدوله به علت نارضایتی کارگر مزرعه از پرداخت دستمزد رقم خورد. در ساعت 5 بعد از ظهر هنگامی که صنیعالدوله در جلوی منزلش از کالسکه پیاده میشد، کارگر مزرعه (ایرالوان) جلو رفت و پاکتی به دست او داد، همین که مشغول گشودن پاکت شد، از دو طرف هدف گلوله واقع گردید۱۸ و در نهایت شب ۶ صفر ۱۳۲۹ق درگذشت.