در ظهر روز ۲۴ مهرماه سال ۱۳۰۷ش، اردشیر زاهدی، فرزند
فضلالله زاهدی و خدیجهالملوک در محله دوشانتپه تهران متولد شد. وی تحصیلات ابتدایی را در تهران و اصفهان به پایان رساند و دوره دبیرستان را در سال ۱۳۲۵ در بیروت و دبیرستان اسلامیه این شهر به پایان برد.۱ سپس جهت ادامه تحصیل راهی آمریکا شد. اردشیر زاهدی در مدت حضور در آمریکا، به علت کمبود محصول زمینهای زراعی متوجه کمبود مالی پدر شد؛ همچنین با توجه به جدایی پدر و مادرش دیگر علاقهای به بازگشت به ایران نداشت و گمان میکرد که باقی عمر خود را در آمریکا میگذراند. این امر باعث شد تا برای گذراندن امرار معاش به کار یدی روی آورد. در تعطیلات تابستانی با کار در ذوب آهن گازی ایندیانا و میوهچینی فشار مالی را از دوش پدر کم کرد تا تجربه عملی کار را هم بهدست آورده باشد.۲ زاهدی در کتاب خاطراتش میگوید: «در سال ۱۹۵۰B.S خود را در کشاورزی و ماینرم را در اقتصاد از آنجا گرفتم».۳
در سال ۱۹۵۰ دکتر هریس، ریاست دانشگاه یوتا، از طرف ترومن به ریاست اصل چهار ترومن در ایران منصوب شد. این امر سبب شد تا مقدمات حضور زاهدی در ایران فراهم شود. در این مورد زاهدی چنین میگوید: «دکتر هریس که میخواست به ایران بیاید از من پرسید آیا حاضرم با او همکاری کنم؟ گفتم نیت باطنی من این بوده است که وارد خدمات دولتی نشوم و عضو هیچ مؤسسهای هم نشوم و مستقلا برای خودم کار کنم، ولی چون این طرح مطالعاتی است دربارهاش فکر میکنم و جواب میدهم. گفت در هر صورت من به ایران میروم، تو هم فکرهایت را بکن و اگر تصمیم گرفتی که بیایی همدیگر را در آنجا خواهیم دید».۴ او آرزو میکند اگر قرار است به ایران برگردد شرکت کشاورزی مکانیزه تأسیس کند و تراکتور بخرد و بر روی زمینهای املاک خانوادگی کشاورزی کند.۵ سپس زاهدی قصد عزیمت به ایران را کرد و راهی تهران شد.
ورود به ایران
اردشیر زاهدی پس از ورود به ایران، وقت خود را با سفر به شهرهای ایران میگذراند، اما چند عامل باعث ورود او به فعالیت بوروکراتیک شد؛ استقلال مالی از پدر و آشنایی محمدرضا پهلوی با وی و همچنین درخواست همکاری دکتر هریس سبب شد تا وی وارد «کمیسیون مشترک ایران و آمریکا برای بهبود امور روستایی» (اصل چهار) شود. اردشیر زاهدی در راستای فعالیت، به معاونت و همچنین خزانهداری کمیسیون مشترک ایران و آمریکا برای بهبود امور روستایی منصوب شد.
زاهدی با بهکارگیری تعدادی از نیروهای ایرانی و آمریکایی دست به یک سلسله کارهای عمرانی در قالب برنامههای اصل چهار زد. مورد قبول واقع شدن فعالیتهای اردشیر زاهدی توسط محمدرضا پهلوی سبب شد تا شاه نشان درجه سوم تاج را به او بدهد. با شروع اختلافات شاه و
مصدق بر سر برخی مسائل بهخصوص نفت، اردشیر زاهدی به تبعیت از پدر مخالفت با مصدق را در پیش گرفت، این اختلافات سبب شد تا اردشیر زاهدی از اصل چهار جدا شده و فعالیتهای کودتایی و ضد مصدقی را در پیش گیرد.
نقشآفرینی در کودتای ۲۸ مرداد 1322
با تشدید بحران در زمامداری محمد مصدق، طرفداران شاه که جان و منافع خود را در خطر میدیدند با همکاری نیروهای انگلیسی و آمریکایی نقشه کودتا علیه مصدق را طراحی کردند. از سردمداران این کودتا، فضلالله زاهدی و پسرش اردشیر زاهدی بودند. خاطرات کرمیت روزولت حضور فعال اردشیر زاهدی را با نام «مصطفی» و «ویسی» در جریان عملیات کودتای تهران نشان میدهد و مشخص میسازد که مأموریت آمریکایی زاهدی پوششی برای استتار حضور وی (کرمیت روزولت) در تهران و مشارکت در عملیات سیا بوده است.۶
قبل از شروع عملیات و پس از اتمام حجت فضلالله زاهدی با نظامیان و دستاندرکاران کودتا، تصمیماتی اتخاذ شد. اردشیر زاهدی میگوید: «تصمیماتی که اتخاذ شد یکی این بود که از فرمان نخستوزیری پدرم تعداد زیادی عکس گرفته شود و این عکس را برای تمام روزنامهها و مجلات و همچنین ادارات بفرستم و این وظیفه برعهده من قرار گرفت».۷ او وظیفه دیگری نیز داشت: «تصمیم بر این شد که من از طرف پدرم با نمایندگان خبرگزاریهای خارجی مصاحبه کنم و آنها را در جریان وقایع گذارم».۸
در ادامه اردشیر زاهدی در داخل تهران و با انجام مسافرت به سایر شهرها هماهنگیهای نهایی را جهت وقوع کودتا انجام داد که سرانجام با اتحاد مخالفان داخلی و خارجی به سرنگونی محمد مصدق منجر شد. به یمن زحمات فضلالله و اردشیر زاهدی برای پیروزی این کودتا، پس از بازگشت مجدد محمدرضا پهلوی به کشور، پدر و پسر پاداش ویژهای از سوی شاه دریافت کردند: فضلالله زاهدی به عنوان نخستوزیر و اردشیر زاهدی ابتدا به عنوان مشاور مخصوص نخستوزیر و سپس به عنوان آجودان مخصوص شاه برگزیده شد. از این پس اردشیر زاهدی به دوست و محرم شاه تبدیل شد و در هر مراسمی در کنار شاه حضور مییافت. نزدیکی اردشیر زاهدی به شاه و آشنایی با خانواده سلطنتی سبب شد تا وی در ۲۰ شهریور ۱۳۳۶ با شهناز پهلوی، دختر محمدرضا پهلوی، ازدواج کند. این ازدواج سبب افزایش قدرت و نفوذ اردشیر زاهدی در دستگاه حکومتی پهلوی شد.
اردشیر [زاهدی] در اولین فرصت به محمدرضا پهلوی پیشنهاد کرد که به هویدا پول و هواپیما بدهد تا از ایران خارج شود و دائم به گوش شاه میخواند که ضعف نشان ندهید و قدرت خودتان را از دست ندهید
فعالیت در دستگاه دیپلماسی
در سال ۱۳۳۸ اردشیر به عنوان به عنوان نماینده شاه و سرپرست دانشجویان خارج از کشور انتخاب شد و به اروپا رفت و در همان سال سفیر شاه در آمریکا شد و به مدت دو سال از در این سمت باقی ماند.۹ اما به دو علت مأموریت زاهدی در آمریکا به پایان رسید: اول نارضایتی و حساسیت دانشجویان نسبت به زاهدی که موجب اعتراض علیه وی شد و دوم اردشیر در دوران دولت
امینی سفیر ایران در آمریکا بود و از طریق دوستان آمریکایی خود در جهت حذف امینی تلاش میکرد؛ ازهمینرو وی در اسفند ۱۳۴۰ به تهران فراخوانده شد.۱۰
پس از بازگشت به ایران، وی به درخواست
عباس آرام (وزیر امور خارجه در دولت
اسدالله علم) به سفیر کبیری ایران در لندن منصوب شد و به مدت چهار سال (از شهریور ۱۳۴۱ تا آذر ۱۳۴۵) در این سمت مشغول به فعالیت بود. در سال ۱۳۴۵ با حمایت شاه و امیر عباس هویدا، نخستوزیر وقت، اردشیر زاهدی به سمت وزیر امور خارجه منصوب شد. این انتصاب نشانه توجه محمدرضا پهلوی به او بود؛ چرا که در این زمان او و دختر شاه، شهناز، از یکدیگر جدا شده بودند.
اردشیر در نقش وزیر امور خارجه سعی بر این داشت که با دور زدن نخستوزیر، شاه به طور کامل در جریان روابط خارجی و امور دیپلماسی قرار گیرد. در دوران وزارت اردشیر زاهدی ایران با همسایه شمالی (شوروی سابق) روابط دیپلماتیک متعادل برقرار کرد و با تقویت پیمان همکاری و عمران منطقهای روابط ایران وضع معقولی به خود گرفت.۱۱
توجه بیش از حد محمدرضا پهلوی به زاهدی و مشورت با او، به نگرانی و دلخوری هویدا منجر شد، کشاکش این تنش، باعث استعفای زاهدی از وزارت خارجه گردید. اردشیر زاهدی پس از مدت کوتاهی بیکاری، به پیشنهاد شاه و ملکه، مجددا به عنوان سفیر ایران در آمریکا منصوب و در سال ۱۳۵۱ وارد واشنگتن شد. وی در جریان رقابتهای ریاستجمهوری آمریکا، که بین دو حزب دموکرات و جمهوریخواهان بود، فعالیت بسیار کرد و حتی محمدرضا پهلوی را نیز به حمایت از جمهوریخواهان ترغیب نموده و از این رو مبلغ زیادی صرف تبلیغات او کرد.۱۲
در بحبوحه انقلاب
با بیشتر شدن تب انقلاب در ایران، اردشیر زاهدی به عنوان یکی از دوستان و نزدیکان شاه، برای جلوگیری از انقلاب راهی ایران شد. اردشیر زاهدی دوبار به ایران سفر کرد تا شاید روحیه محمدرضا پهلوی را تقویت کند تا او بتواند در رفع بحران توفیقی یابد. اردشیر در اولین فرصت به محمدرضا پهلوی پیشنهاد کرد که به هویدا پول و هواپیما بدهد تا از ایران خارج شود و دائم به گوش شاه میخواند که ضعف نشان ندهید و قدرت خودتان را از دست ندهید.۱۳
توصیه دیگر اردشیر زاهدی به محمدرضا پهلوی این بودکه اگر ایران را ترک کنید، ارتش سقوط خواهد کرد و دیگر راه بازگشتی وجود نخواهد داشت.۱۴ در میان تلاشهای زاهدی برای حفظ نظام ناکارآمد پهلوی و آرام کردن اوضاع، وی به ملاقات مخالفان حکومت رفت تا با آنها سازش کند، اما این گفتوگوها راه به جایی نبرد. سرانجام با افزایش اعتراضات مردمی و خروج شاه، اردشیر زاهدی اعضای خانواده خود و اساس منزل را به مونترو سوئیس فرستاد.
پس از انقلاب
پس از خروج اردشیر زاهدی از کشور وی به مونترو عزیمت کرد و آنجا سکنی گزید. وی در 27 آبان 1400 در ۹۳سالگی پس از طی یک دوره بیماری در شهر مونترو سوئیس درگذشت. اردشیر زاهدی در مصاحبههای خود در موارد متعدد به انتقاد از اپوزیسیون جمهوری اسلامی پرداخته است. وی در مصاحبهای «با اشاره به اینکه به آمار بالای تحصیلکردکان ایران طی چهل سال گذشته بهویژه افزایش سطح سواد زنان و حضور بالای آنها در دانشگاهها افتخار میکند، تأکید کرد که به عملکرد جمهوری اسلامی احترام میگذارد؛ زیرا به گفته او جمهوری اسلامی بر اساس یک منطق عمل میکند. من بسیاری از این افراد [: اپوزیسیون جمهوری اسلامی] را میشناسم... آنها از خارجیها پول میگیرند و علیه مردم ایران فعالیت میکنند، من آنها را خائن میدانم».۱۵