در 11 اسفند 1353، روزی که شاه برای گریز از پیامدهای ناشی از درگیریهای حزب مردم به رهبری علم و حزب ایران نوین به رهبری هویدا، تولد حزب رستاخیز را نوید میداد، هرگز نمیدانست که با این اقدام عملا بر آتش اختلافات میان قدرتجویان سنتی دوره میانه پهلوی دامن زده است
پایگاه اطلاعرسانیپژوهشکده تاریخ معاصر؛ در 11 اسفند 1353، روزی که شاه برای گریز از پیامدهای ناشی از درگیریهای حزب مردم به رهبری علم و حزب ایران نوین به رهبری هویدا، تولد حزب رستاخیز را نوید میداد، هرگز نمیدانست که با این اقدام (اعلام نظام تکحزبی)، که به تشویق طرفداران نظریه تکحزبی و جاماندگان از قدرت و جهت تحکیم پایههای مشروعیت سلطنت پهلوی و ناامید کردن مخالفان و همچنین شناسایی و طرد دشمنان سرسخت سلطنت، مانند تودهایها و ملی و مذهبیها انجام شده بود، برخلاف پیشبینی اولیه خود و مشوقانش، عملا بر آتش اختلافات میان قدرتجویان سنتی دوره پهلوی اول و نیز رجال سیاسی دوره پهلوی دوم افزود. به عبارت روشنتر، تکنوکراتهای دوره میانه پهلوی، که با کنار زدن رجال سنتی دوران پهلوی اول، دو دهه زمام امور دولت و قدرت را به دست گرفته بودند، با گشوده شدن پای تکنوکراتهای «نو ورود» و تحصیلکردگان جدید غرب، موقعیت خود را در خطر دیدند و به کارشکنی در راه آنان، که مشوقان شاه در اعلام حزب رستاخیز بودند، اقدام کردند!
با بالا گرفتن منازعات سیاسی میان این رجال قدرتجوی گذشته و قدرتجویان جدید، بهیکباره کار از دست دربار خارج شد. بدین ترتیب این منازعات زمینههای یکپارچگی مخالفان واقعی سلطنت پهلوی را که برخلاف سه دسته یادشده، اعتقادی به حکومت مشروطه سلطنتی نداشتند، فراهمتر کرد. انحلال حزب رستاخیز در 3 مهر 1357ش و نیز پشیمانی و اظهارات شاه در سالهای دوری از کشور مبین اشتباه بودن این تصمیمگیری، که در نهایت به زیان سلطنت پهلوی تمام شد، بود.1
شماره آرشیو: 1-1373-146ر
چه کسانی با تأسیس حزب رستاخیز مخالفت کردند؟
این سخن مشهور شاه که معترضان و ناباوران به حزب رستاخیز باید میان زندان، تبعید یا خروج از کشور یکی را انتخاب کنند،2 اگرچه به گفته موافقان پهلوی دوم، ناظر به تمام مردم ایران و تفکرات دگراندیش نبود و بیشتر طعنهای کنایهآمیز به اقلیت کوچک تودهای بود ــ اقلیتی که به باور آنها، طبق قانون جایشان در زندان است و اگر اعتقادی به نظام تکحزبی ندارند، میتوانند به یکی از سرزمینهای موعودشان بروند ــ طعنه گزندی بود که چه در همان زمان بیان آن و چه در تاریخ برای شاه ایران بسیار گران تمام شد؛ چراکه مخالفان وی این سخن را نشانهای عمیق بر شخصیسازی سیاست، «تحقیر مخالفان در اوج قدرت»، ناتوانی در «تحمل مخالف سیاسی» و قائل نبودن «حق ابراز عقیده برای مخالف سیاسی» تلقی کردند. این سخن را حتی باورمندان به پهلوی نیز به دور از «منطق سیاستورزی» و «جایگاه پادشاه کشور» ارزیابی کردند و از جمله پیامدهای آن را گسترده شدن «تبلیغات منفی» دشمنان سرسخت سلطنت دانستند و اینها در حالی بود که شاه بهزعم خود، این سخن را لطفی در حق مخالفان قانونی خود میدانست که میتوانند به جای محاکمه و زندان، «بدون اخذ عوارض» آزادانه به سرزمین موعودشان بروند.
از نظر مخالفان حزب رستاخیز، تشکیل این حزب شلیک پایانی بر پیشانی مشروعیت نظام سلطنتی و قانون مشروطه و نیز جایگاه حیاتی تحزب در ایران برای برپایی سیستم صحیح گردش نخبگان در ایران بود و تأییدی محکم بر این بود که این نظام، تنها وظیفهاش حفظ جایگاه سلطنت شاهنشاهی و تثبیت قدرت خاندان پهلوی است.
با توجه به نظر صریح شاه ایران درباره حزب توده و «بیوطن» خواندن آنها هنگام اعلام تشکیل حزب رستاخیز، طبیعی بود که اعضای حزب توده از مخالفان جدی حزب رستاخیز باشند. این گروه در کنار جبهه ملّی و نهضت آزادی از مخالفان سرسخت این تصمیم بودند. جبهه ملّی ایران با تأکید بر «وجه اجبار»3 در عضویت در این حزب، بهشدت با آن به مخالفت برخاستند. چهار روز پس از اعلام تشکیل حزب به وسیله شاه، جبهه ملی در یک گردهمایی محدود به وسیله اعضای مهم آن همچون محمد توسلی، صادق سرافراز، داریوش فروهر و عده معدودی دیگر، مخالفت خود را با شیوه اجباری عضویت در حزب اعلام کرد، اما برخی دیگر از هواداران جبهه ملی ساکن در خارج از ایران، که طبیعتا از تعقیب دور بودند، از این اقدام با عنوان «فاشیسم پهلوی» یاد کردند و آن را رفرمی ظاهری برای مشروعیت بخشیدن به سلطنت برای برونرفت از بنبستهای سیاسی خواندند.4 الهیار صالح و همچنین مظفر بقائی، که وی در نامهای خطاب به شاه، این تشکیلات را مخالف نص صریح قانون اعلام کرد، نیز از جمله منتقدان صریح تشکیل حزب رستاخیز بودند و آن را به زیان ملک و میهن ارزیابی میکردند.5
اعلام نظام تکحزبی از سوی شاه، آنقدر ناگهانی بود که بسیاری از دولتمردان مورد تأیید سلطنت را نیز شوکه کرد و آنها را به واکنش واداشت؛ بهگونهای که هر کدام به شیوه خود و البته مسالمتآمیز نتوانستند مخالفت خود را با آن، چندان پنهان کنند؛ برای نمونه اردشیر زاهدی، که در خارج کشور بهسر میبرد، از امضای کتاب یادبود حزب رستاخیز، که برای او ارسال شده بود، خودداری کرد و جعفر شریفامامی، ابراهیم خواجهنوری و پرویز راجی، آخرین سفیر پهلوی در انگلیس، که از جمله افراد مورد تأیید شاه و سلطنت پهلوی و علاقهمند به آنها بودند، این اقدام را به زیان سلطنت و نظام مشروطه سلطنتی در ایران ارزیابی و از آن انتقاد کردند.6
امام خمینی نیز در تبعید تشکیل حزب رستاخیز را «تحمیلی» و نشانه اعتراف آشکار به شکست «انقلاب شاه و ملّت» دانستند و همگان را به «مقاومت منفی » در برابر این اقدام فراخواندند.7
موافقان ظاهری و مخالفان باطنی تشکیل حزب رستاخیز
تغییر عقیده پهلوی دوم از نظام دو حزبی مانند آمریکا به نظام تکحزبی رستاخیز، تنها دشمنان شاه را غافلگیر نکرده بود، بلکه بسیاری از نزدیکان دربار نیز قلبا آن را برای سلطنت مضر میدانستند اگرچه بهرغم میل باطنی چارهای جز گردن نهادن به آن در خود نمیدیدند.
همزمان با اعلام حزب رستاخیز و انحلال احزاب دیگر از جمله حزب مردم به رهبری علم و حزب ایران نوین به رهبری هویدا، حزب ایران نوین، در اوج قدرت بود و هواداران این حزب، بیشتر مناصب دولتی را در اختیار داشتند. بنابراین با وجود انتصاب هویدا به عنوان شخص نخست حزب رستاخیز، وی قلبا، اعتقادی به این حزب نداشت و عملا آن را محفلی برای به قدرت رسیدن افراد جدید و تنها نتیجه آن را به خطر افتادن نخستوزیری خویش میدانست و ازهمینرو عملا در راه نضج گرفتن حزب رستاخیز، سنگ اندازی میکرد8 و گاه نیز در جلسه هیئت اجرایی حزب عملا نمایشهای طنزآمیز آن را به تمسخر میگرفت.
امیرعباس هویدا هنگام سخنرانی در گردهمایی حزب رستاخیز
شماره آرشیو: 1180-8975ه
اسدالله علم، یار گرمابه وگلستان شاه، نیز که «حزب مردم» او عملا در مبارزه، قافیه را در کسب مناصب دولتی و قدرت، به حزب ایران نوین هویدا باخته بود و نخستوزیری طولانی مدت وی آنها را از کسب مقام نخستوزیری و حضور در قدرت در صورت ادامه روند قبلی مأیوس کرده بود، بهرغم بیاعتقادی به حزب رستاخیز و تمسخر اعمال و رقابتهای ساختگی آن، این اتفاق را خوشایند میدید؛ به همین دلیل وی را نیز به سبب نزدیکی به شاه یکی از مشوّقان ایده نظام تکحزبی و در نهایت مشوّق دستور شاه به انحلال همه احزاب و تشکیل نظام تکحزبی به رهبری حزب رستاخیز دانستهاند.9
داریوش همایون، که قائممقام حزب بود، از حامیان جدی حزب رستاخیز بهشمار میآمد؛ بهگونهای که همواره در تبیین و مشروعیت بخشیدن به آن دست به قلم میبرد. مسعود بهنود در کتاب «از سید ضیاء تا بختیار» طرح تأسیس حزب رستاخیز را به قلم و فکر داریوش نسبت داده است.
سخنرانی داریوش همایون، قائممقام حزب رستاخیز،
در جلسه گفتوشنود اعضای کانونهای حزبی در استان مازندران (سال 1356)
شماره آرشیو: ۱۹۰-۶۴۳ه
با توجه به اینکه حزب رستاخیز، فرصت تازهای را برای فرصتطلبان جدید فراهم کرده بود، این افراد در اداره حزب و ترویج آن جدّیتر از دیگران عمل میکردند؛ از جمله آموزگار، همایون و کاظمی که به اعتراف ساواک از گردانندگان اصلی حزب بودند و حزب رستاخیز عملا به حزب این سه تن بدل شده بود. در آینده نیز با برکناری هویدا و جانشینی جمشید آموزگار در مقام نخستوزیر، سرانجام نگرانیهای هویدا به حقیقت پیوست.
جمشید آموزگار، دبیر کل حزب رستاخیز، پس از انتخاب به این سمت،
به اتفاق قاسم معتمدی، رئیس دومین کنگره حزب، و امیرعباس هویدا
شماره آرشیو: 1976-115آ
دسته دیگر از موافقان نظام تکحزبی، مفسران آثار هانتینگتون بودند که اعتقاد داشتند «تنها راه نیل به ثبات سیاسی در کشورهای در حال توسعه ایجاد حزب دولتی منضبط است».10 این عده که عموما از تحصیلکردگان جدید آمریکا و غرب بودند و با توجه به غلبه دو حزب ایران نوین و مردم، راه را برای رسیدن به مناصب بالای دولتی دشوار میدیدند، با اطلاع از نگرانی شاه از بحران مشروعیت و نیز خستگی وی از دعواهای نمایشی احزاب یادشده، در تشویق وی به تن دادن به اعلام نظام تکحزبی بیتأثیر نبودند. این دسته دقیقا همان کسانی بودند که در عمل از این فرصت بهره جستند و در کنار تلاش برای تبیین و توجیه آن و تشویق عموم و دانشگاهیان در عمل به مراد اصلی خود، که رسیدن به قدرت بود، جامه عمل پوشاندند و به تعبیر پرویز راجی، این حزب عملا به «انجمن فرصتطلبانی» بدل شده بود که در آینه آن سودای قدرت در سر میپروراندند.11
پی نوشت:
1. محمود طلوعی، بازیگران عصر پهلوی، تهران، علم، 1372، ص 520.
2. اسدالله علم، گفتگوی من با شاه، خاطرات محرمانه، تهران، صبا، ص 130.
3. درباره حزب رستاخیز؛ اشتباهی برای برونرفت از بنبست تحزب، ایرنا، 6 آبان 1398: https://www.irna.ir/news/83526926
4. همانجا.
5. همانجا.
6. همانجا.
7. همانجا.
8. مظفر شاهدی، حزب رستاخیز اشتباه بزرگ، ج 2، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1382، صص 232-237.
9. فرزانه نیکو برشراد، «بررسی علل تشکیل حزب رستاخیز»؛ در:
http://rasekhoon.net/article/show/904405
10. اصغر صارمی شهاب، حزب رستاخیز ملت ایران به روایت اسناد، ج 1، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 111.
11. پرویز راجی، خدمتگزار تخت طاووس، تهران، انتشارات اطلاعات، 1284، ص 205.