در تاریخ معاصر ایران، شخصیتها، احزاب و گروههای متعددی مبارزه با حکومت وقت را آغاز کردند، اما دامنه تأثیرگذاری آنها در تاریخ تحولات ایران یکسان نبوده است. در این میان، امام خمینی یکی از معدود شخصیتهای تاریخ ایران است که با اقداماتی که از دهه 1320 انجام دادند توانستند رهبری یک نهضت بزرگ را بهدست گیرند و آن را سامان دهند
پایگاهاطلاعرسانیپژوهشکده تاریخ معاصر؛ بهطور معمول دانش، اخلاق، روش، چگونگی سلوک و پیام اندیشهوران و رهبران سیاسی را شاگردان و درسآموختگان و تربیتشدگان مکتب آنان اشاعه میدهند. از منظر تاریخی، اندیشههای شیخ مفید را سیدمرتضی و سیدرضی و شیخ طوسی به نسل بعدی رساندند. افکار میرزای شیرازی و مکتب سامرا را دانشآموختگانی مانند میرزای دوم و میرزای نائینی در عالم تشیع منتشر کردند و در دوره معاصر، آنان که نام مرحوم نائینی را در حوزههای ایران مطرح کرد، شاگردان بزرگ و توانمند وی بودند. در این میان، امام خمینی(ره)، بزرگترین مرجع مذهبی ـ سیاسی شیعه، نیز شاگردان بسیاری را در مکتب فقهی و اخلاقی خود پروراند که بعدها به یک نسل انقلابساز تبدیل شدند. بررسی فرایند تربیت نسلی از شاگردان زبده توسط امام خمینی، که سهم بزرگی در زمینهسازی انقلاب اسلامی، گسترش ایدئولوژی انقلاب و تداوم انقلاب داشتند، هدف اصلی این نوشتار کوتاه است.
فضای خاموش و تلاشهای آرام
پس از کودتای 28 مرداد 1332ش، پرده آهنینی به دور حوزه سیاست ایران کشیده شد. رهبران مخالف از پیروانشان، مبارزان از توده مردم و احزاب سیاسی از پایگاههای اجتماعی خود جدا شدند؛ بنابراین جامعه ایران که سیزده سال صحنه کشمکش نیروهای سیاسی بود، در 24 سال بعد ــ بهجز دوره کوتاه 1339-1341ش ــ زندگی سیاسی خفقانزده و سرکوبشدهای داشت؛ سالهایی که در آن، سیاست مبارزه اجتماعی کمکم به سیاست مهندسی اجتماعی تبدیل شد.[1] این پرده آهنین شاید تنشهای اجتماعی و مخالفتهای سازمانیافته را پنهان کرده بود، اما بیگمان در نابودی و محو آنها ناکام ماند؛ چرا که برخی از مخالفان با وجود نظارتهای شدید پلیسی، راه خود را ادامه دادند تا اندیشهها و عقاید خود را ابراز و شیوههای نوین عملی کردن آنها را پیدا کنند.
در این میان و در چنین اوضاع و احوالی که تقریبا تمامی صداهای مخالف و منتقد خاموش شده و کلیه نیروهای سیاسی اعم از ملیگرا و چپ و راست به گوشهها خزیده بودند، در بخشی از یکی از شهرهای مرکزی ایران، یعنی قم، مرکزی علمی ـ دینی به نام حوزه علمیه قم، با حضور روحانیان و علمایی همچون امام خمینی فعالیت خود را از سرگرفت. امام خمینی با توجه به شرایط سیاسی ـ اجتماعی ایران در این دوره تاریخی، به این نتیجه رسیده بود که پرورش و تربیت طلاب، روحانیان و مدرسان آگاه و مبارز برای حوزههای علمیه میتواند بستر مناسب رشد اسلام و شناساندن صحیح آن به تودههای مردم باشد. این تفکر امام، چه در کلاسهای درس ایشان در حوزه علمیه قم و چه هنگامی که در تبعید ــ نجف ــ بهسر میبردند، با دقت و ظرافت خاصی دنبال میشد تا هدف نهایی ایشان که «... نه برقراری دوباره سلطنت مشروطه، بلکه ایجاد شکل جدید حکومت اسلامی بود»[2] محقق گردد.
تحول در گفتمان درسی
در بررسی سیر تاریخی محتوای کلاسهای درس امام خمینی باید چند دوره را از یکدیگر تفکیک کرد:
1. در دوره اول، امام خمینی، که در شرایط حساس سیاسی دهه 1320ش، دهه پنجم عمر خود را میگذراند، تحت زعامت آیتالله بروجردی به تدریس و تربیت شاگرد مشغول بودند و افکار علمی و اصلاحی خود را در بین مریدانشان ترویج میکردند. در این سالها، حوزه تازهنفس قم تحولی آرام و درونی را از سر میگذراند و گویی همچون آتشی زیر خاکستر، خود را برای نهضتی عظیم آماده میکرد. با حضور علمای بنامی همچون آیتالله حائری و امام خمینی در قم، تدریس نکات مغفول اسلام بهخصوص اجتماعیات آن دوباره در حوزه رواج یافت و استادان و مراجع برای گروهی از شاگردانشان این مباحث را تدریس کردند.[3] اما امام خمینی همزمان در کنار دروس فوق، درس اخلاق را که اهمیت ویژهای داشت، آغاز کردند. اهمیت این درس از آن رو بود که بهنوعی سبک زندگی دینی را که در غوغای مدرنیسم و تجدد وارداتی، به حاشیه رفته بود، به اخلاقآموزان آموزش میداد.
2. در دوره دوم و در دهه 1330ش، امام خمینی دوره دوم و سوم درس خارج اصول فقه خود را به پایان بردند. در دوره دوم این درسها، حدود دویست طلبه فاضل شرکت میکردند و در دوره سوم، که تا سال 1339ش ادامه یافت، بیش از پانصد طلبه، که برخی از آنها تحصیلات دانشگاهی و دبیرستانی داشتند، در مجالس درس امام حاضر میشدند.[4] در سالهای آخر پیش از دستگیری و تبعید امام خمینی، تعداد شاگردان درس ایشان، از 1200 نفر هم بیشتر بود که تقریبا یک برابر و نیم شاگردان درس مرحوم آیتالله بروجردی در سالهای آخر زندگی آن مرحوم بود.[5]
امام خمینی، در همین درسها و بحثها، طرحهای اصلاحی و انقلابی خود را برای شاگردانشان تشریح و تبیین کردند و عجیب نیست که میبینیم آنها بعدها شالوده نهضت اسلامی را بنا گذاشتند و در صف مقدم انقلاب قرار گرفتند. از جمله این شاگردان میتوان به آیتالله شهید مرتضی مطهری، آیتالله شهید سیدمحمد بهشتی، آیتالله محمدرضا سعیدی، آیتالله سیدعلی خامنهای، حجتالاسلام محمدجواد باهنر، حجتالاسلام هاشمی رفسنجانی، و... اشاره کرد.
امام خمینی در حال تدریس در مسجد شیخ انصاری نجف (دهه 1350)
تربیت نسل انقلابی؛ فتحالفتوح امام خمینی
در تاریخ معاصر ایران، شخصیتها، احزاب و گروههای متعدد، مبارزه را با انگیزههای گوناگون و گرایشهای فکری متفاوت شروع کردند، اما دامنه تأثیرگذاری آنها در تاریخ تحولات ایران یکسان نبوده است. بعضی پیامدهای محلی، برخی ملی و تا حدودی فراملی داشتهاند. حرکتها و شخصیتهایی هم به دلایلی با استقبال عمومی روبهرو نشده و پس از مدتی متوقف و فراموش شده و چندان منشأ تحولات نبودهاند. در این میان، امام خمینی یکی از معدود شخصیتهای تاریخ ایران است که بهواسطه ویژگیهای فردی و نیز تربیت یک نسل از شاگردان انقلابی توانستند رهبری یک نهضت بزرگ را بهدست گیرند و آن را سامان دهند. البته به دلیل محدودیت این پژوهش تنها دو تن از این مبارزان در ادامه بررسی شدهاند.
در میان شاگردان امام خمینی که هم در نهضت انقلابی و هم در آستانه انقلاب اسلامی به چهرههای اصلی و انقلابی مبارزه تبدیل شدند آیتالله شهید بهشتی بسیار بنام است. ایشان هوشیارترین عضو سیاسی گروه مبارزان در دهه 1350ش بودند که روابط نزدیک خویش با امام خمینی را همچنان حفظ کردند. آیتالله بهشتی پس از آغاز نهضت امام خمینی در سال 1342ش وارد عرصه مبارزه شد. فعالیتهای آیتالله بهشتی در واقعه ۲ فروردین ۱۳۴۲ش و 15 خرداد همان سال و دستگیری امام خمینی بهتفصیل در اسناد ساواک آمده است.[6] هنگامی که تشکلی مرکب از چند هیئت مذهبی به نام هیئتهای مؤتلفه اسلامی برای پشتیبانی از نهضت امام خمینی بهوجود آمد، بهشتی از روحانیانی بود که امام آنها را برای نظارت بر کار این تشکل و کمک به آنها تعیین کردند.[7]
شهید آیتالله دکتر بهشتی هنگام تأسیس مدرسه آیتالله گلپایگانی (مدرسه علوی)
در قم همراه برخی از محصلان این مدرسه (سال 1341)
با اوجگیری نهضت انقلابی به رهبری امام خمینی در ۱۳۵۶ش، فعالیتهای آیتالله بهشتی رنگ سیاسی بیشتری گرفت و توان و تجربه او در سازماندهی، مدیریت و جذب نیروهای متعهد به ظهور رسید. از جمله نخستین اقدامات ایشان همکاری در ایجاد تشکلی به نام «جامعه روحانیت مبارز تهران» در پاییز ۱۳۵۷ش بود که خود نیز در هسته مرکزی آن عضویت داشت. افزون بر این، بهشتی در دوران نسبتا کوتاه میان پیروزی انقلاب اسلامی تا زمان شهادت، با اندیشه و تلاش بیوقفه درصدد تنظیم و تدوین پشتوانههای نظری و قانونی برای نظام جمهوری اسلامی ایران و نیز تشکیل و تأسیس ارکان اصلی حکومت اسلامی بود. در این مدت بیشک او از معروفترین چهرههای معتقد و مدافع اندیشههای امام خمینی بهشمار میآمد.
آیتالله مرتضی مطهری، عالم و روحانی بنام، یکی دیگر از شاگردهای امام خمینی بود که سهم بزرگی در شکلگیری و تداوم گفتمان انقلاب اسلامی داشت. وی با حمایت از قیام 15 خرداد، همکاری با جمعیتهای مؤتلفه اسلامی، تأسیس حسینیه ارشاد، سخنرانی علیه صهیونیسم و... چهره انقلابی خود را آشکار کرد. همچنین، شهید مطهری در سالهای دهه 1350ش، به توصیه امام خمینی برای تدریس در حوزه علمیه قم هفتهای دو روز به این شهر عزیمت میکرد و همزمان در تهران نیز سلسله جلسات درسی در منزل و بیرون تشکیل میداد. آیتالله مطهری در سالهای ۱۳۵۱ تا ۱۳۵۳ش در مسجد الجواد، مسجد جاوید و مسجد ارک و دیگر مراکز دینی تهران سخنرانی میکرد تا اینکه در سال ۱۳۵۴ش ممنوعالمنبر شد.
سال 1355ش رژیم پهلوی مرتضی مطهری را (به بهانه درگیری با یک استاد کمونیست دانشکده الهیات) بازنشست و درواقع از این دانشکده اخراج کرد. ایشان در همین سال با همکاری چند تن از روحانیان تهران، «جامعه روحانیت مبارز تهران» را بنیان گذاشت. روحانیت مبارز بهویژه امثال مطهری و بهشتی حلقه اتصال امام خمینی ــ در دوره تبعید در نجف و سپس در پاریس ــ به مردم در ایران بودند. در نهایت نیز همین حلقه شاگردان امام بودند که در انقلاب اسلامی و سالهای پس از پیروزی آن حضور فعالی داشتند و تحولآفرین شدند. جان فوران این موضوع را چنین یادآور شده است: «در میان مخالفان مذهبی رژیم، آیتالله خمینی جایگاه ویژهای دارد... شبکهای از شاگردان پیشین او در داخل و خارج ایران و از جمله محمد بهشتی، مرتضی مطهری، محمدجواد باهنر و آیتالله سعیدی... پشتوانه سازمانی قوی را برای وی فراهم آوردند...».[8]
حضور شهید آیتالله مطهری و عدهای دیگر از علاقهمندان در نماز جماعت امام خمینی (نوفل لوشاتو؛ 1357)
فرجام سخن
امام خمینی در دهههای 1340 و 1350ش تحولی عظیم در حوزه علمیه و دروس آن (حتی در حوزه علمیه نجف) پدید آورد که رهاورد آن پیشبرد و ترقی محصلان و دانشمندان حوزه علمیه قم از لحاظ فضل و دانش از یکسو و تربیت نسلی مبارز و انقلابی در برابر رژیم پهلوی از سوی دیگر بود. در حقیقت، امام طرحهایی برای اصلاح حوزه و تغییر و تحول آن داشتند که براساس آن حوزه علمیه قم را به منزله مدرسهای برای آماده ساختن طلاب جوان در جهت مبارزه پیگیر و خستگیناپذیر درآوردند و روحانیت حوزه علمیه را در فاز جدیدی از حرکتها و اقدامات سیاسی ـ اجتماعی قرار دادند که تا آن زمان سابقه نداشت. برآیند این تحولات، تربیت نسلی انقلابی از روحانیان مبارز بود که سرنگونی رژیم پهلوی را در تاریخ ایران به ثبت رساندند.
پینوشتها:
[1] . یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گلمحمدی و محمدابراهیم فتاحی، تهران، نشر نی، 1387، صص 554-555.