سیاست تفرقه‌افکنی استعمار انگلستان؛

آتش اختلافات مسلمانان و هندوها چگونه شعله‌ور شد؟

در مورد چرایی اختلافات بین مسلمانان و هندوها، که درنهایت به جدایی سرزمین پاکستان از هند و تأسیس این کشور در سال 1947م منجر شد، نظریه‌‌های متعددی وجود دارد، اما یکی از عوامل مهم اختلاف بین مسلمانان و هندوها، سیاست انگلستان بود
آتش اختلافات مسلمانان و هندوها چگونه شعله‌ور شد؟

پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ رویدادها و وقایع تاریخی جدا از زمینه تحولات و خاستگاه آن، برای چشم‌‌اندازها و چالش‌‌های آتی فرهنگ و تمدن اسلامی و نیز تحلیل و بازکاوی کاستی‌‌ها و آسیب‌‌شناسی وضعیت معاصر لازم و ضروری است؛ ازاین‌رو، بازشناسی مسائل و سیاست استعمار، ازجمله استعمار انگلستان شایان تأمل است. سیاست تفرقه‌‌افکنی مذهبی انگلستان میان مسلمانان و هندوها هدف اصلی بررسی این پژوهش است. گستردگی این پدیده و روابط مختلف سیاسی، فرهنگی، نظامی، اقتصادی و... عملکرد و سابقه منفی آن را در چگونگی سلطه، هژمونی و پذیرش جبری حکمرانی در منطقه بازتاب می‌‌دهد. برای آنکه پدیده استعمار انگلستان کاملا ملموس و درک شود، لازم است تاریخچه‌‌ای از آن بازگو شود. به همین مناسبت، کانون اولیه و مبنایی این جستار، هندوستان و روش و سیاست حکمرانی انگلستان در آن است.
 
استعمار انگلستان در هندوستان؛ شورش بزرگ (Great Mutiny) و سیاست فرادستی
برآمدن بورژوازی و گسترش تجارت و صنعت در سده‌‌های هفدهم و هجدهم میلادی به‌تدریج باعث ایجاد دور باطل مصرف/ تولید شد و تولید بیشتر و اشباع کشور از تولیدات جدید، نیاز به یافتن بازارهای جدید را اولویت نخست سیاست خارجی انگلستان قرار داد. هندوستان یکی از مناطق حاصلخیز، هم از نظر محصولات اولیه خام و هم بازار مصرف بود؛ ازهمین‌رو در کانون توجه استعماری انگلستان قرار گرفت، اما حضور فرادستی و شیوه‌‌ نامناسب حکمرانی آنها و از آن‌طرف، خودآگاهی مردم بومی هند (هندوها و مسلمانان) سبب شد در سال 1857م، این مردم علیه استعمار انگلیس قیام کنند،[1] اما این قیام را حاکمان انگلیسی سرکوب کردند. دولت انگلستان مسلمانان هند را عامل اصلی این قیام قلمداد کرد. هرچند «این شورش بهانه لازم را برای انحلال کامل و رسمی کمپانی هند شرقی داد، اما از این پس سیاست تفرقه بیانداز و حکومت کن برای تضعیف مسلمانان و هندوهایِ ساکن هند آغاز شد»[2] که ماحصل آن تجزیه و جنگ‌‌های فرقه‌‌ای بود.
 
اعدام دو تن از افراد شرکت‌کننده در شورش‌های سال ۱۸۵۷م در هند توسط «مزدوران هندی» شاغل در ارتش انگلستان
اعدام دو تن از افراد شرکت‌کننده در شورش‌های سال ۱۸۵۷م در هند توسط «مزدوران هندی» شاغل در ارتش انگلستان
 
در مورد چرایی اختلافات بین مسلمانان و هندوها، که درنهایت به جدایی سرزمین پاکستان از هند و تأسیس این کشور در سال 1947م منجر شد نظریه‌‌های متعددی وجود دارد، اما یکی از عوامل مهم اختلاف بین مسلمانان و هندوها، سیاست انگلستان بود. پیامد این سیاست، سوگیری به نفع هندوها و محدودیت برای مسلمانان بود.
 
تفرقه مذهبی؛ نخستین اقدام سیاست پیر استعمار در هندوستان
این حقیقت که «ملت مسلمان، به‌موجب طبیعت آیین خود، دشمن سرسخت استعمارگران است»[3] انگلیسی‌ها را بر اجرای طرح «پس‌‌زدن مسلمانان و جلب خشنودی هندوها، مصمم‌‌تر و راسخ‌‌تر ساخت».[4] در مصر نیز «هنگامی‌‌که سفیرکبیر انگلستان صدای مؤذن را در یکی از مساجد قاهره شنید از مترجم سؤال کرد: این شخص چه می‌‌گوید؟ مترجم معنایش را برایش گفت؛ او سؤال کرد آیا این الفاظ خطری را متوجه منافع انگلستان خواهد کرد یا نه؟ مترجم پاسخ داد نه».[5] این‌‌گونه سخنان، از دیدگاه رجال سیاسی انگلیس‌ نسبت به آیین‌ها و مناسک مسلمانان حکایت می‌کند که محور آن، دفاع از منافع اقتصادی و سیاسی انگلستان است. علی‌ایّحال، انگلستان پیش از طرح «سیاست تفرقه‌اندازی»، تمهیدات نظری و تأسیسات عملی لازم را جهت برخورد مذهبی ایجاد کرد. یکی از این اقدامات، ایجاد مدارس جدید و مسئله زبان بود. بدبینی مسلمانان به مدارس جدید ناشی از آن بود که به شیوه غربی اداره می‌‌شد و به همین دلیل مسلمانان از فرستادن فرزندان خود به این مدارس انگلیسی خودداری می‌‌کردند. از آن‌طرف، استعمار مدارس مسلمانان را که با بودجه اوقاف اسلامی تأمین می‌‌شد در تصرف خود درآورد و از این لحاظ مدارس اسلامی بسته شد و دانش و فرهنگ به حال تعطیل درآمد. از طرف دیگر، هندوها جذب مدارس جدید شدند و همین عامل سبب شد پست‌‌های اداری و سایر خدمات دولتی در دست این عده قرار گیرد.[6] جدا از این مسئله، تأسیس این مدارس به مسئله «زبان» دامن زد. نهضت هندوها بر ضد زبان «اردو»، که مسلمانان آن را به‌وجود آورده بودند و مانند زبان فارسی‌زبان رسمی و فرهنگی شمرده می‌‌شد، بلند شد و احیای زبان «هندی» و پیرایش آن از لغات عربی و فارسی را مطالبه کرد.[7] هندوها می‌خواستند با ممنوعیت یا محدودیت زبان اردو، از شکوه و عظمت دوباره امپراتوری مسلمانان جلوگیری کنند؛ چراکه در کتاب‌های تاریخی منتشرشده توسط استعمار انگلستان، زمامدارانِ مسلمانِ شبه‌قاره هند، به صورت حکامى متعصب، جلاد و دیکتاتور مجسم شدند و از این راه بذر نفرت از مسلمانان در دل هندوها کاشته شد. به‌تدریج تقابل‌‌های جدیدی بین هندوها و مسلمانان شکل گرفت که هم جنبه سیاسی داشت و هم نشانه‌‌های مذهبی در آن دیده می‌‌شد. یکی از این تقابل‌‌ها، تأسیس «کنگره» و انجمن‌‌های اسلامی بود.
 
از تأسیس کنگره تا تقسیم بنگال؛ رودررویی عینی بین مسلمانان و هندوها
 
الف) تأسیس کنگره:
استعمار انگلستان برای آنکه هر دو طرف هندوها و مسلمانان را درگیر مسائل فرقه‌‌ای و سیاسی کند، نهادهایی مانند «کنگره» را به‌وجود آورد. دو نظر درباره کنگره وجود داشت: الف) نظر بدبینانه، که به «سِر سیداحمدخان» تعلق داشت. او با دیده شک به کنگره می‌نگریست و معتقد بود این نهاد درصدد است در فرصت مناسب یک دولت تماما هندو تشکیل دهد
تا موجودیت مسلمانان را نادیده بگیرد؛ ب) نظر خوش‌بینانه، که معتقد بودند اعتدالیون کنگره، یعنی هندوانی که عقاید مذهبی معتدل‌‌تری دارند، بر افراطیون غالب خواهند آمد و رشته کار را به‌دست خواهند گرفت.[8] بااین‌حال، شمار کسانی که نسبت به کنگره خوش‌بین بودند زیاد نبود. بسیاری از متفکران مسلمان با کنگره و هدف‌‌هایِ هندویی آن مخالف بودند؛ به همین جهت، «جمعیت دوستداران وطن» که رنگ اسلامی داشت در دانشگاه «علیگره»، به تشویق و کمک مدیر انگلیسی آن، مستر بیگ، تأسیس و بیانیه‌‌ای بر ضد کنگره منتشر شد.
 
نکته مهم این است که جبهه نیرومند علما، که در انقلاب ضدانگلیسی (منظور شورش بزرگ یا Great Mutiny) شرکت کرده بودند و با هر پدیده انگلیسی یا هر جمعیتی که دنباله‌‌رو انگلیسی‌‌ها باشد، به‌شدت مخالفت می‌‌ورزیدند، فتاوایی صادر کردند که درخور تأمل است. در رأس این جبهه، شیخ عبدالقادر دهیانوی و مولانا رشید احمد گنگوئی، علنا عضویت کنگره را تجویز و حتی مسلمانان را به همکاری با کنگره دعوت کردند؛ همچنین اعلام داشتند که همکاری با حزب «دوستداران وطن»، که به ابتکار مستر بیگ شکل گرفته، «حرام» است؛ زیرا این کار از نظر آنها کمک به دشمن بود.[9] روگردانی و مخالفت علما موجب شد حزب دوستداران وطن رفته‌رفته تضعیف شود و جمعیت دیگری با نام «جمعیت محمدی انگلیسی» با همکاری مستر بیگ در سال 1893م به ظاهر جهت حفظ حقوق سیاسی مسلمانان از تجاوزات هندوها تأسیس شود. این اقدامات بذر اولیه استقلال و جدایی از هند را جوانه زد.
 
ب) تقسیم بنگال:
انگلیسی‌‌ها با عینیت‌‌یابی سیستم انتخاباتی پارلمانی و مسئله مُسلم و هندو کاری کردند تا نگذارند این دو به فکر درمان درد مشترک خود، که همانا وجود استعمار و حکومت انگلستان است، باشند. بنابراین دو راه در پیش گرفتند: نخستین اقدام تقسیم بنگال بود. لرد کرزن در سال 1905م، استان بنگال را به دو بخش مسلمان‌نشین و هندو‌‌نشین تقسیم کرد.[10] این اقدام برای مسلمانان از این جهت فایده داشت که می‌‌توانستند موجودیت خود را به معرض بروز درآوردند و در انجمن‌‌های شهری و شورای ایالتی دارای کرسی شوند. همچنین، این اقدام روزنه امیدی برای مسلمانان ایالات دیگر ایجاد می‌کرد. از طرف دیگر، این اقدام هندوها را که در فکر احیای هندوئیسم و اعاده وضعیت پیش از اسلام و بازگشت به عصر «ودا»ها بودند، برانگیخت و سخت نگران و خشمگین کرد. هندوها، مسلمانان را همچون انگلیسی‌‌ها، خارجی قلمداد می‌‌کردند و با تأسیس احزابی مانند «آریا سَماج» تلاش کردند مسلمانان را به‌عنوان خارجی از کشور بیرون کنند.
 
ب) کرسی نمایندگی
از طرف دیگر، انگلیسی‌‌ها درخواست مسلمانان را دایر بر تعیین کرسی‌‌های معینی برای مسلمانان در انتخابات محلی پذیرفتند. این بدان جهت بود که با تصاحب این کرسی‌‌ها از هندوها عقب نمانند و از زیر نفوذ و حاکمیت هندوها خارج شوند. در ماه اوت 1906م، نواب حاج محمد اسمعیل در نامه‌‌ای به نواب محسن الملک، از رهبران مسلمانان، نوشت که هیئت نمایندگان مسلمان نزد نایب‌‌السلطنه رفته تا انتخابات هندوستان بر مبنای فرقه‌‌های مذهبی انجام شود. خواست آنان این بود که مسلمانان هند فقط به دیده یک اقلیت نگریسته نشوند، بلکه آنان را به‌عنوان ملتی مستقل بشناسند که در میان ملتی بزرگ زندگی می‌‌کنند و حقوق آنان تضمین و نیازمندی‌‌هایشان به‌وسیله قانون تأمین شود. فعالان مسلمان، پس از پیروزی در این مرحله، نیاز به یک تشکیلات منظم سیاسی را احساس کردند. این تشکل بعدها با نام «اتحادیه مسلمانان تمامی هند» (مسلم لیگ) در دسامبر 1906م تأسیس شد.[11] برخی هندوهای متعصب که از تشکیل حزب مسلم لیگ احساس خطر کرده بودند، حزب «هندومهاسبها» را که سرلوحه آن دعوت به هندوئیسم بود، تأسیس کردند. تشکیل این حزب زمینه اهانت به مقدسات و مذهب اسلام را فراهم کرد و در آتش تفرقه و کینه‌توزی دمید.
 
کنفرانس آموزشی تمام مسلمانان هند در سال ۱۹۰۶م که پایه‌ای برای تأسیس «اتحادیه مسلمانان تمامی هند» شد
کنفرانس آموزشی تمام مسلمانان هند در سال ۱۹۰۶م که پایه‌ای برای تأسیس «اتحادیه مسلمانان تمامی هند» شد
 
فرجام
با تمام اختلاف‌ها مسلمانان طی چندین سال با هدایت رهبرانشان قیام‌های متعددی علیه استعمار شکل دادند. همین تلاش‌ها بود که موجب شد گاندی نیز در سال ۱۹۱۹ به صف مبارزان بپیوندد و نهضت «عدم همکاری» و «نافرمانی» را شکل دهد. نکته جالب توجه این است که در صف اول این نهضت، مسلمانان و به‌ویژه «جنبش خلافت» قرار گرفتند.
 
محمدعلی جناح و مهاتما گاندی
مهاتما گاندی و محمدعلی جناح
 
دوره استقلال هند اوج همکاری مسلمانان و هندوها علیه انگلیس بود، اما تعصب مذهبی هندوها دوباره وحدت را نشانه گرفت. آزار و اذیت مسلمانان و تضییع حقوق آنها توسط هندوها باعث شد سرانجام محمدعلی جناح، که بیش از سی سال در زمینه وحدت مسلمانان و هندوها کوشیده بود، دیدگاه خود را تغییر دهد و ایده تشکیل پاکستان را که علامه اقبال لاهوری در سال ۱۹۳۰م مطرح کرده بود، در سال ۱۹۴۰ پیگیری کند.
 
زمانی که گزاره «تفرقه بنداز و حکومت کن» انگلستان با تعصب مذهبی همراه شد، مردمی را که صدها سال در صلح و آرامش در کنار یکدیگر زندگی کرده بودند، متفرق کرد و راه نفوذ آسان‌تر را در هر دو کشور گشود.

پی‌نوشت‌ها:
 
[1]. تامس جورج پرسیوال اسپیرز، تاریخ هند، ج 2، ترجمه همایون صنعتی‌‌زاده، قم، انتشارات ادیان، 1387، صص 191-193.
[2]. مرتضی منشادی، استعمار، امپریالیسم و عقب‌‌ماندگی؛ توجیهات، تاریخ، سیاست و پیامدها، مشهد، مرندیز، 1396، ص 109-110.
[3]. عبدالمنعم النهر، مسلمانان در نهضت آزادی هندوستان، ترجمه و تألیف سیدعلی خامنه‌‌ای، بی‌‌جا، انتشارات آسیا، چ دوم، 1347، ص 27.
[4]. همان، ص 26.
[5]. الف ایراندوست، در: صادق خلخالی، خاطرات در تبعید یا نقش استعمار در کشورهای جهان سوم، بی‌‌جا، انتشارات راه امام، 1359، ص هفتم.
[6]. عبدالمنعم النهر، همان، صص 29-30.
[7]. همان، ص 68.
[8]. همان، ص 71.
[9]. همان، ص 72.
[10]. همان، ص 76.
[11]. پی هاردی، مسلمانان هند بریتانیا، ترجمه حسن لاهوتی، مشهد، آستان قدس رضوی و بنیاد پژوهش‌‌های اسلامی، 1369، صص 220-221.
https://iichs.ir/vdcfyyd0.w6dteagiiw.html
iichs.ir/vdcfyyd0.w6dteagiiw.html
نام شما
آدرس ايميل شما