پیروزیهای اولیه اعراب و بهویژه مصر در نبرد اکتبر سال 1973م میان اعراب و اسرائیل، مردم مسلمان کشورمان را خوشحال کرد. محمدرضا پهلوی نیز برای این پیروزی به انور سادات تبریک گفت، اما در عین حال برای این پیروزی ضربه سختی به اعراب وارد کرد
پایگاه اطلاعرسانیپژوهشکده تاریخ معاصر؛ از روزی که امپراتوری عثمانی فروپاشید و مناطق مختلف آن دچار خلأ قدرت شد منطقه خاورمیانه آبستن تحولات بسیاری گردید و منازعات بسیاری در این قسمت از جهان بهوجود آمد. در واقع مرزهایی که به واسطه قدرتهای استعمارگر بهوجود آمده بود و کشورهایی که بیش از آنکه ملت ـ دولت باشند، دولت ـ ملت بودند جنگهای بسیاری را در منطقه رقم زدند. به عبارت صریحتر، به جای اینکه پدیده شکلگیری دولتهای عقلانی مدرن به صورت طبیعی و خودبهخودی روی دهد و ابتدا ملت فرایند طبیعی خود را از سر بگذراند و بعد دولت بهوجود آید، روند معکوس شد. قدرتهای استعمارگر پیروز جنگ جهانی اول بر اساس منافعشان مناطق را میان خود تقسیم کردند و مرزهای مصنوعی کشورها را از یکدیگر جدا ساخت و این خود مسبب بسیاری از نبردها شد.
در این میان یک موضوع به صورت حادتر جلوه کرد و آن هم شکلگیری دولتی بود که هیچ سابقه تاریخی در منطقه نداشت و به زور قدرتهای بزرگ قصد داشت سزارین شود. حاصل این سزارین یک رژیم جعلی به نام اسرائیل بود که خود عامل بسیاری از درگیریها و منازعات در منطقه خاورمیانه شد. در واقع نظامی که با زور قدرتهای بزرگ و با حمایت انگلستان و بعدا آمریکا در منطقه بهوجود آمد موضوع نزاعی است که تا امروز ادامه داشته و جنگهای بسیاری را در منطقه خاورمیانه سبب شده است.
در عین حال، درگیری اسرائیل با اعراب پای بسیاری از کشورها را به نزاع باز کرده است. به تعبیری این چالش به موضعگیری بسیاری از کشورهای منطقهای و حتی فرامنطقهای منتهی شده است. در واقع این معادله چندمجهولی قدرتهای بسیاری را به خود مشغول کرده است. بیشک یکی از این کشورها ایران است که در عین حال که در یک سده اخیر خود فراز و نشیبهای بسیاری داشته، مواضع متفاوتی در قبال منازعه اعراب و اسرائیل گرفته است. برای اینکه جایگاه ایران در این معادله بهتر مشخص شود، در سطور زیر تلاش شده است جنگهای اعراب و اسرائیل و موضوعگیری دولت و جامعه ایرانی در قبال این منازعات بررسی شود.
جنگ اول اعراب و اسرائیل
اولین جنگ میان اعراب و اسرائیل در سال 1327ش رخ داد. در این سال، در پی خروج نیروهای نظامی انگلیسی از سرزمین فلسطین، که قیمومیت آن را بر عهده داشتند، خلأ قدرت پدید آمد و همین امر سرانجام به جنگ میان اعراب و اسرائیلیها منجر شد. دولت ایران در این زمان به واسطه نزدیکی به ایالات متحده و عمل طبق سیاست و منافع این کشور در منطقه، نه تنها مواضع سختی نشان نداد، بلکه در اسفند 1328ش اسرائیل را به صورت دوفاکتو به رسمیت شناخت و حتی در بیتالمقدس سرکنسولگری دایر کرد.[1]
بااینحال، جامعه ایران به رهبری روحانیت مواضع تندی در قبال اسرائیل از خود نشان داد. شاید سختترین واکنش را آیتالله عبدالکریم زنجانی از خود نشان داد. ایشان حتی پیش از تشکیل کشور اسرائیل در سال 1318ش به سرزمینهای اشغالی رفته و مسلمانان را به مقابله با صهیونیستها تشویق کرده بود. در هر حال، با آغاز جنگ اول اعراب و اسرائیل این روحانی پرنفوذ مسلمانان را به جهاد علیه اسرائیل تشویق کرد. ایشان آشکارا و در فتوایی بهصراحت، مسلمانان را از این توطئه بزرگ آگاه و همگان را به اقدام علیه آن دعوت کرد. آیتالله زنجانی حتی بعد از اعلام جهاد علیه اسرائیل در نطقی اعلام کرد که «اگر من توانایی حمل سلاح داشتم، جزء اولین کسانی بودم که از عراق عازم جهاد با اسرائیل میشدم. همه اینها نشان میدهد که ایشان کاملا اهمیت موضوع را درک کرده بود و میدانست که جهان اسلام با چه خطر بزرگی روبهروست».[2]
آیتالله عبدالکریم زنجانی
اما آیتالله زنجانی تنها عالمی نبود که علیه اسرائیل موضعگیری کرد. آیتالله بروجردی نیز که در آن مقطع زمانی تنها مرجع تقلید شیعیان بهشمار میآمد، نیز در قبال این رویداد مواضع شدیدی گرفتند. ایشان درباره جنگ اعراب و اسرائیل بیانیه صادر کردند و ضمن اظهار تأثر و تأسف از کشتار مسلمانان، این نکته را یادآور شدند که در مدت نزدیک به چهارده قرن، جان، مال و دین یهودیان زیر پرچم دین اسلام محترم و محفوظ بوده است و از حمایت و پشتیبانی مسلمانان برخوردار شدهاند. ایشان در بیانه خود بهصراحت خواستار نابودی حامیان صهیونیسم و از میان برداشته شدن رژیم مورد نظر آنها شدند.[3]
جنگ دوم اعراب و اسرائیل
در نبرد دوم اعراب با اسرائیل، دولت ایران نه تنها در مقابل اسرائیل موضعگیری نکرد، بلکه به این کشور کمک نیز کرد. در واقع با بسته شدن کانال سوئز به دست جمال عبدالناصر، که به دنبال حمله انگلستان، فرانسه و اسرائیل در اکتبر 1956م انجام شد، همکاری نفتی گستردهای میان تهران و تلآویو شکل گرفت؛ بهویژه که با حمله اسرائیل به مصر، مسکو روابط خود را با تلآویو قطع کرده و جلو ارسال نفت شوروی به اسرائیل را گرفته بود. در نهایت، به موجب توافق میان تهران و تلآویو، قراردادی میان دو طرف امضا شد که به موجب آن نفت ایران به بهای بشکهای بیش از یک دلار به اسرائیل فروخته میشد.[4]
این رویکرد دولت ایران با مخالفت جامعه ایرانی و در صدر آن روحانیان مواجه شد. در حقیقت اگر در نبرد اول همه اعتراضها متوجه دولت اسرائیل و نوک پیکان حملات رو به سوی تلآویو بود، این بار دولت ایران نیز به شدت زیر سؤال رفت و به نوعی به آن حمله شد. بااینحال، مسئله فلسطین و مبارزه با اسرائیل فراموش نشد و بیشتر علما و روحانیان بر مبارزه با متجاوزان اسرائیلی تأکید کردند. در تهران آیتالله کاشانی و فدائیان اسلام دست به کار شدند و تمام تلاش خود را صرف کردند تا صدای مسلمانان فلسطینی را به گوش جهانیان برسانند. در قم نیز بیانیههای آیتالله بروجردی، آیتالله بهبهانی و علمای دیگر در حمایت از مردم فلسطین منتشر شد.[5]
جنگ سوم اعراب و اسرائیل
در 23 ماه مه، جمال عبدالناصر، رئیسجمهور مصر، اعلام کرد که دستور بستن تنگه تیران را داده و راه کشتیرانی به بندر ایلات در جنوب اسرائیل را قطع کرده است؛ ضمنا نیروهایش را از یمن احضار و بخشی از آنان را در صحرای سینا مستقر کرد. ملک حسین به فرماندهی نظامی مشترک مصر و سوریه پیوست و عراق مشغول تدارک جنگ شد، اما اسرائیل پیشدستی کرد و در ژوئن 1967م با حمله به مصر و سوریه، در عرض شش روز اعراب را شکست داد. هنگام شروع جنگ، محمدرضا پهلوی در پاریس بهسر میبرد. او قلبا از شکست اعراب بسیار خوشحال شد. شاه در این دوره با ناصر و دیگر کشورهای عربی غیرمحافظهکار در رقابت بود. برای محمدرضا پهلوی مسئله فلسطین هیچ اولویتی نداشت، اما وی در اظهارنظری رسمی اعلام کرد که عصر فتوحات سرزمینی تمام شده و اسرائیل باید بدون فوت وقت سرزمینهایی را که تصرف کرده است پس بدهد.[6]
ملاقات محمدرضا پهلوی با فرستاده دولت اسرائیل به ایران (19 شهریور 1347)
شماره آرشیو: 722-121پ
در ایران نیز جامعه مدنی علیه سیاستهای توسعهطلبانه رژیم غاصب اسرائیل به شدت واکنش نشان دادند؛ به خصوص که این بار امام خمینی از جایگاه خاصی در فضای سیاسی ایران برخوردار بودند و با درک اهمیت موضوع نه تنها اسرائیل را به تجاوز به سرزمینهای اسلامی، بلکه کشورهای همپیمان با آن را نیز به جنگافروزی متهم کردند. ایشان همچنین دولتهای اسلامی در نقاط مختلف جهان و بهویژه منطقه خاورمیانه را تا رسیدن به پیروزی کامل به اتحاد و وحدت دعوت نمودند.[7]
جنگ چهارم اعراب و اسرائیل
اکتبر سال 1973م خاورمیانه شاهد جنگ چهارم اعراب و اسرائیل بود. مصر توانست 20 کیلومتر در صحرای سینا پیشروی کند. پیروزیهای اولیه اعراب، مردم مسلمان کشورمان را خوشحال کرد و به همین مناسبت تظاهراتهای خودجوشی نیز در سراسر کشور انجام شد. محمدرضا پهلوی نیز برای این پیروزی به انور سادات تبریک گفت؛ بااینحال، از تحریم نفتی اسرائیل پیروی نکرد و به خاطر این پیروزی، ضربه سختی به اعراب وارد کرد. شاه حتی هنگامی که اسرائیل را در مخمصه دید به آن کمک نظامی نیز کرد.[8]
جنگ پنجم اعراب و اسرائیل
با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و شکلگیری جریان مقاومت، معادلات سیاسی در منطقه تغییر کرد. ایران نه تنها سیاست حمایت اسرائیل را کنار گذاشت، بلکه تمام تلاش خود را به خرج داد تا مردم مسلمان فلسطین حقوق پایمالشده خود را بازیابند. یکی از نتایج این سیاست، شکلگیری گروههای مقاومت مانند حزبالله در جنوب لبنان و در مرز اسرائیل بود.
در طرف دیگر، اسرائیل تمام تلاش خود را به خرج داد تا این جریان را از میان بردارد که پیامد آن منازعات مختلف از جمله نبرد میان اسرائیل و جریان مقاومت در سال 2006م بود. اسرائیل این نبرد را که به جنگ 33روزه مشهور است، با هدف خلع سلاح حزبالله آغاز کرد، اما پس از 33 روز، نه تنها این نبرد با شکست حزبالله به پایان نرسید و اسرائیل نتوانست هدف خود را عملی کند، بلکه در سالهای بعد حزبالله به کمک جریان مقاومت در منطقه توانست توان نظامی و تسلیحاتی خود را توسعه دهد.[9]
نبرد ششم
در سال 2014م اسرائیل به بهانه موشکپراکنی به نوار غزه حمله کرد. هدف از این حمله نیز از بین بردن توان تسلیحاتی گروههای فلسطینی و رسیدن به بازدارندگی کامل بود.[10] در این نبرد، ایران با توجه به یکی از اصول اساسی سیاست خارجیاش، یعنی حمایت از محرومان و مستضعفان عالم، از گروههای فلسطینی اعلام حمایت کرد و تمام تلاش خود را به کار بست تا جبهه مقاومت پیروز از میدان نبرد خارج شود. در این میان، مردم نیز با برپایی تظاهرات و راهپیمایی در شهرهای مختلف ایران، حمایت خود را از مبارزان فلسطینی اعلام کردند.
آنچه گفته شد به خوبی تفاوتهای ماهوی رویکرد رژیم پهلوی و جمهوری اسلامی به مسئله فلسطین را نشان میدهد.
پینوشتها:
[1] . علیرضا ازغندی، روابط خارجی ایران، تهران، نشر قومس، 1376، ص 410.
[2]. علیاکبر علیخانی و همکاران، اندیشه سیاسی متفکران مسلمان، ج 13، تهران، پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، 1390، ص 25.