پس از نبرد تاریخی انگلستان با بوئرها، به مرور زمان، امپراتوری استعمار پیر، که روزی آفتاب در مستعمرات آن غروب نمیکرد، رو به زوال گذاشت، اما بوئرها که بودند و چرا نبرد با آنها نقطه آغاز زوال این امپراتوری استعمارگر بود؟
پایگاه اطلاعرسانیپژوهشکده تاریخ معاصر؛ یکی از مسائلی که در روابط بینالملل همواره مدنظر بوده تأثیر استعمار در شکلگیری حوادث و رخدادهای بینالمللی است؛ بهویژه که این تأثیر بعضا به جریانهایی شکل داده که تأثیر بسزایی در تحولات بعدی داشته است. در این میان، شاید تأثیر استعمار انگلستان بیشتر از باقی کشورها باشد. کشورهای اروپایی بعد از آنکه در مسیر توسعه از باقی کشورهای دنیا پیش افتادند رو به فعالیتهای استعماری آوردند. انگلستان بعد از پرتغال و اسپانیا استعمارگری را در اروپا آغاز کرد و آن را به اوج رساند. شاید به همین دلیل در محافل علمی از آن به استعمارگر پیر یاد میشود.
استعمارگری انگلستان فراز و نشیبهایی داشته و در دورههایی با چالش روبهرو شده است. یکی از این نشیبها، که نقطه آغاز زوال امپراتوری انگلستان بهشمار میآید، نبرد تاریخی انگلستان با بوئرها بود. با رخ دادن این نبرد به مرور زمان، امپراتوری استعمار پیر، که روزی آفتاب در مستعمرات آن غروب نمیکرد و گستره آن از شرق تا غرب را دربر میگرفت، رو به زوال گذاشت. با توجه به اهمیت نبرد انگلستان با بوئرها، در سطور زیر تلاش شده است این جنگ و تأثیر و پیامدهای آن بررسی شود.
چشم طمع انگلستان به سرزمینجمهوری ناتال
در پایان دوره طولانیمدت از جنگهای ناپلئون در سال 1815م، انگلستان مستعمره هلندی کیپ تاون در آفریقای جنوبی را به مستعمرات خود ضمیمه کرد. در این ناحیه مهاجرانی از هلند زندگی میکردند که بوئر نام داشتند. بوئر در لغت به معنای کشاورز است و چون مهاجران هلندی در آفریقای جنوبی به کار کشاورزی مشغول بودند، آنها را بوئر لقب دادند. بوئرها، که میخواستند سنت و مذهب کالونیستی خود را حفظ کنند، برای فرار از دست استعمار انگلستان، با کاروانهای بسیاری که شامل گاریهایی میشد که گاوها آنها را میکشیدند به سوی شمال این ناحیه کوچ کردند. این کوچ دستهجمعی بین سالهای 1835 تا 1837م انجام شد. جالب اینجاست که بوئرها هنگام فرار از دست نیروهای انگلیسی، در مسیر با قبایلی با نام زولو روبهرو شدند و نبردهای خونینی میان آنها درگرفت. بوئرها با سرزمینهایی که در پی نبرد با قبایل زولو بهدست آورده بودند جمهوری کوچک ناتال را تأسیس کردند، اما انگلستان، که اشتهای سیریناپذیری در توسعه تصرفاتش داشت، به این منطقه نیز چشم طمع دوخته بود و قصد داشت آن را تصرف کند؛ بهخصوص که این منطقه ساحلی بود و از موقعیت راهبردی برخوردار بود و در زمان مقتضی میتوانست انگلستان را یاری رساند. در نتیجه نیروهای نظامی انگلستان به آنجا حمله کردند و آن را به تصرف خود درآوردند.[1]
نبرد اول میان بوئرها و انگلستان
بوئرها پس از حمله انگلستان و اشغال آن سرزمین، ناچار به بخشهای مرکزی آفریقای جنوبی کوچ کردند و جمهوری ترانسوال و دولت آزاد اورانژ را بنیان گذاشتند. این مناطق ابتدا به ترتیب شامل 25 هزار نفر و 10 هزار نفر جمعیت بودند و توسعه چندانی نیافته بودند. انگلستان که از تعقیب بوئرها دست برنداشته بودند، در اینجا نیز آنها را راحت نگذاشتند. این بار بوئرها روش خود را تغییر دادند و هنگامی که مشاهده کردند لندن دست از سر آنها برنمیدارد و هرجا که آنها میروند نیروهای انگلیسی در تعقیب و گریز آنها هستند، روی به مقابله آوردند. در واقع این بار بوئرها به این نتیجه رسیدند که باید در برابر توسعهطلبی انگلستان و سیاست استعماری این کشور بایستند و هزینه آن را نیز بپردازند تا شاید بتوانند سرزمینهای بهدستآمده را حفظ کنند و انگلستان را یک بار برای همیشه سر جای خود بنشانند. نبرد میان دو طرف از دسامبر سال 1880م آغاز شد و در ابتدا بوئرها پیروز میدان نبرد بودند؛ انگلیسیها شکست سختی را متحمل شدند و فرمانده آنها ژنرال کلی کشته شد. ویلیام گلدستون، نخستوزیر وقت انگلستان، هنگامی که دید بوئرها از خود مقاومت نشان میدهند، چاره کار را در کنار آمدن با آنها دید و از در سازش درآمد. بدینترتیب خودمختاری ترانسوال توسط انگلستان به رسمیت شناخته شد و این جمهوری توانست تمامیت ارضی و سرزمینی خود را حفظ کند.[2]
نبرد دوم میان انگلستان و بوئرها
با سازش درگیری دو طرف پایان نیافت و نزاع میان آنها همچنان ادامه پیدا کرد. این بار کشف طلا بود که انگلستان را راهی قلمرو بوئرها کرد. در واقع با کشف طلا در سال 1886م در ویتواترسراند، در قلب اراضی بوئرها، توجه انگلیسیها به این ناحیه جلب شد و آنها تلاش کردند بار دیگر اقتدار خود را بر این بخش از آفریقای جنوبی بگسترانند و آن را به تصرف درآورند، اما انگلستان برای تصرف این سرزمین به بهانه نیاز داشت و باید موضوعی را دستاویز قرار میداد. آنچه بهانه را به لندن میداد تنشهایی بود که میان طرفین بر سر کار در معادن طلا بهوجود آمده بود. در واقع با کشف معادن طلا در مناطق تحت سیطره بوئرها، هزاران انگلیسی برای کار در این معادن به آفریقای جنوبی رفته بودند. شهر ژوهانسبورگ در مدت کوتاهی در این مناطق توسعه پیدا کرد و حکومت بوئرها، که شاهد رشد چشمگیر منطقه بود، بر کارگران غیربومی و شرکتهای انگلیسی که برای استخراج طلا در آنجا مشغول فعالیت بودند مالیات بست. بوئرها همچنین تازهواردان را از شرکت در انتخابات و کسب مقام دولتی در آن منطقه محروم کردند. این وضعیت باعث اعتراض معدنداران انگلیسی و شکایت بردن آنها به وزارت مستعمرات در لندن شد. در پی این شکایت، وزارتخانه یادشده به دولت وقت بوئرها اخطار داد، اما به این اخطار توجهی نشد. در همین حال، جوزف چمبرلن، نخستوزیر وقت انگلستان، تهدیدات علیه پل کروگر، رئیسجمهور سالخورده بوئرها، را افزایش داد تا تنش میان طرفین بالا گیرد. این روند در نهایت به درگیری میان طرفین انجامید.[3]
به دستور رهبران سیاسی در لندن، آن بخش از نیروی نظامی این کشور که در آفریقای جنوبی مستقر بود به بوئرها حمله کرد و این گونه از 11 اکتبر ۱۸۹۹م، دور دوم جنگها آغاز شد. در این دوره تقریبا بیشتر حملات نظامی انگلیسیها به شکست منتهی شد. بوئرها در نبرد دوم خود با دولت انگلستان از تاکتیکهای جنگ نامنظم استفاده میکردند به این شکل که لباس غیرنظامی میپوشیدند و از کمینگاه برای حمله بهره میبردند. این شیوه از آن رو کارساز بود که بوئرها در سرزمین خود میجنگیدند و به موقعیت محلی نبرد اشراف داشتند. علاوه بر این، بوئرها از کمک نظامی آلمان نیز بهره بردند و برلین، که در آن مقطع روابط خصمانهای با دولت انگلستان داشت، به بوئرها تسلیحات نظامی پیشرفته و آموزش نظامی میداد. این کمکها به گونهای بود که در مدت نزدیک به سی ماه جنگ، از ارتش 250 هزار نفری انگلستان کار چندانی برنیامد و این کشور نتوانست دستاورد چشمگیری داشته باشد. جالب اینجاست که انگلستان بهترین نیروهای نظامی خود اعم از سربازان عادی تا ژنرالهای کارکشته را به جنگ با بوئرها فرستاد و در نهایت چیزی عایدش نشد. نیروهای انگلستان حتی در مقاطعی در محاصره قرار داشتند و برای شکستن محاصره بسیار تلاش کردند. آنها حتی برخی از شهرهای حکومت خود در آفریقای جنوبی همچون نیوکاسل یا چارلستون را از دست دادند و به بوئرها واگذار کردند.[4]
در نهایت جنگ در عرض کمتر از سه سال و در ۱۹۰۲م با امضای پیمان «ورینیگینگ» پایان یافت. مفاد این پیمان به خوبی نشان میدهد که انگلستان چه شکست سختی را از طرف مقابل متحمل شده است؛ برای مثال، براساس این پیمان، دولت انگلستان سهمیلیون پوند به بوئرها به عنوان غرامت جنگی میپرداخت، خودمختاری آنان را به رسمیت میشناخت و تعهد میداد در برابر شکلگیری جمهوری فدرال آفریقای جنوبی مانعی ایجاد نکند و در عرصه بینالمللی آن را به رسمیت بشناسد. پیروزی بوئرها بر امپراتوری انگلستان، که آفتاب در آن غروب نمیکرد، ابعاد بینالمللی نیز پیدا کرد و تنها به مرزهای آفریقای جنوبی محدود نماند. در واقع از نتایج و پیامدهای این جنگ میتوان به جنبش باکسرها یا مشتزنان، که علیه فعالیتهای استعماری انگلستان در چین شکل گرفت، اشاره کرد. همچنین این شکست موجب شد افسانه شکستناپذیری توان نظامی انگلستان در برابر اراده مردم زیر سؤال رود و احساسات ناسیونالیستی در سراسر جهان گسترش پیدا کند؛ موضوعی که آغازگر چالشهای بسیاری برای انگلستان در سراسر جهان بود.[5]
در مجموع آنچه از نبرد انگلستان با بوئرها میتوان نتیجه گرفت آن است که راه مقابله با قدرتهای استعماری سازش با آنها نیست. در واقع به حداکثر رساندن قدرت و دامنه نفوذ، کشورها را وا میدارد تا به توسعهطلبی دست بزنند. این امر بهویژه در مورد قدرتهای استعماری مصداق پیدا میکند و حوادث تاریخ شاهد خوبی برای این مدعاست. به عبارت سادهتر انگلستان هنگامی که دید میتواند حوزه متصرفات خود را در آفریقا بدون هیچ مقاومتی گسترش دهد و منافع خود را در حوزههای مختلف به حداکثر رساند، وارد عمل شد و به این سرزمین حمله کرد. اما بوئرها با مقاومت در نهایت باعث شروع روند زوال امپراتوری استعمارگر پیر شدند. به معنای دقیق کلمه از طریق مقاومت و ایستادگی و تحمیل هزینه به قدرتهای استعماری است که هر کشوری میتواند استقلال و تمامیت ارضی خود را حفظ کند و این درسی است که نبرد اول و دوم بوئرها با استعمار انگلستان به ما میدهد و باید آن را چراغ راه آینده قرار داد.
پینوشتها:
[1]. بهرام افتخاری، «برگی از تاریخ جنگ بوئرها با انگلستان پایان گرفت»، جام جم آنلاین، (خرداد 1382)؛ قابل دسترسی در:
https://jamejamonline.ir/fa/news/24647