سهم حزب ایران نوین در برتری آمریکا بر انگلیس در ایران؛

تکنوکرات‌هایی با پاسپورت آمریکا

محمدرضا پهلوی در دهه 1340 برای آنکه برنامه خود را تحقق بخشد به تکنوکرات‌هایی نیاز داشت که مشروعیت و عمل‌گرایی لازم را دارا باشند تا برنامه‌ها را در دست گیرند
تکنوکرات‌هایی با پاسپورت آمریکا
 
پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ پس از کودتای 28 مرداد یکی از دغدغه‌های اصلی محمدرضا پهلوی تحکیم قدرت و کنار زدن خطرهایی بود که به ظن او جایگاه سلطنت را تهدید می‌کرد. شاه معتقد بود اصلی‌ترین خطر کمونیست‌های داخلی و خارجی هستند؛ ازاین‌رو به این نتیجه رسید که نه تنها باید ارتش را در مقابل نیرو‌های خارجی تجهیز کند، بلکه باید در داخل با اجرای اصلاحات اقتصادی و اجتماعی موازنه قدرت را به نفع خود تغییر دهد. در طرف دیگر آمریکا در دوره ریاست جمهوری کندی به‌شدت از سیاست اصلاحات ارضی کنترل‌شده پشتیبانی می‌کرد. به نظر آنها اجرای اصلاحات در ایران بدون دموکراسی واقعی می‌توانست خطر کمونیسم را کاهش دهد؛ بنابراین آمریکایی‌ها محمدرضا پهلوی را به این باور رسانده بودند که برای مقابله با این تهدیدات، باید قبل از آنکه نیرو‌های کمونیستی قدرت را به منظور تغییرات اجتماعی در دست گیرند، اصلاحات اجتماعی و اقتصادی در ایران انجام شود.
 
ضرورت اصلاحات
جان اف کندی پس از آنکه به کاخ سفید راه یافت. سیاست خارجی خود را جلوگیری از اشاعه کمونیسم در خاورمیانه و آمریکای لاتین معرفی کرد. او فکر می‌کرد دلیل گسترش کمونیسم غیر مدرن بودن کشور‌هایی مانند ایران است؛ ازاین‌رو مقامات آمریکایی در گزارش‌های خود معتقد بودند بهترین راه برای ایران نه استفاده از قدرت سخت، بلکه تشویق رهبران آن به اجرای اصلاحات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی است.[1] منتها  با وجود آنکه دولت‌ آمریکا تجربه خاصی از اجرای اصلاحات ارضی نداشت معتقد بود اصلاحات ارضی به صورت کنترل‌شده مانند آمریکای لاتین می‌تواند همان آثار را برای ایران در پی داشته باشد. بدین صورت مطابق توافق دولت کندی با محمدرضا پهلوی و نخبگان سیاسی، تلاش شد سیاست مشابهی در ایران اجرا شود، اما در یک زمینه میان دو طرف، یعنی آمریکا و محمدرضا پهلوی، اختلاف وجود داشت و آن هم این بود که چه کسی رهبری اصلاحات را برعهده گیرد.[2]
 
با وجود آنکه محمدرضا پهلوی در ابتدا پذیرفته بود امینی و ارسنجانی ــ از افراد مورد حمایت آمریکا ــ اصلاحات را پیش ببرند، ولی او تا زمانی اصلاحات ارضی را تحمل می‌کرد که خود بانی آن شناخته شود و اعتبار اجرای آن به او نسبت داده شود.[3] در نتیجه شاه در سفری که به آمریکا کرد مذاکراتی با کندی صورت داد که در آن تضمین داده بود جریان اصلاحات ارضی را شخصا به‌دست بگیرد تا به سرانجام مطلوب برسد.[4] منتها بحث در خصوص اصلاحات در ایران تنها به ایده آمریکایی‌ها محدود نمی‌شد. از پیروان مهم اصلاحات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی در سال‌های بعد از جنگ جهانی دوم در ایران جبهه ملی و حزب توده بودند. حتی مسئله اصلاحات ارضی را حزب توده آشکارا در همه جا تبلیغ و مطرح می‌کرد.[5] همه این عوامل باعث شده بود محمدرضا پهلوی هم به اصلاحات ارضی مانند اقدام دگرگون‌سازی در دوره زمامداری خود نگاه کند؛ ازاین‌رو او پس از آنکه فعالیت این احزاب را ممنوع اعلام کرد، کوشید برای کاهش خطر کمونیست‌ها، جبهه ملی و کسب رضایت آمریکایی‌ها اصلاحات در ایران را خود عملیاتی کند.
 
تشکیل احزاب دولتی
محمدرضا پهلوی در دهه 1340 برای آنکه برنامه خود را تحقق ببخشد به تکنوکرات‌هایی نیاز داشت که مشروعیت و عمل‌گرایی لازم را دارا باشند تا برنامه‌ها را در دست گیرند؛ بنابراین اولین برنامه‌های اصلاحی او ایجاد احزاب به منظور جلب توجه مردم و افزایش مشروعیت فعالیت‌های دولتی بود. شاه، که به توصیه آمریکایی‌ها مدل دو حزبی را بهتر از سایر مدل‌ها می‌دانست، اسدالله علم و دکتر اقبال را مأمور تشکیل دو حزب مردم و ملّیون کرد. قرار بود این احزاب نه تنها با جلب مشارکت مردم خطر سایر گروه‌ها و احزاب غیردولتی را کاهش دهند، بلکه می‌بایست با افزایش مشروعیت خود پیشران اصلاحات مدنظر شاه باشند. منتها محمدرضا پهلوی و آمریکایی‌ها پس از مدتی به این نتیجه رسیدند که احزاب حکومتی به‌ویژه حزب ملیون، که به حزب اکثریت شهرت داشت، توانایی لازم را برای تحقق طرح‌های جدید حاکمیت ندارند.[6] آمریکایی‌ها البته به دلیل آنکه اکثریت کمیته مرکزی حزب ملیون و شخص دکتر اقبال دارای تمایلاتی به نفع سیاست‌های انگلستان بودند و اجازه نداده بودند افرادی که نزدیک به آمریکایی‌ها
هستند امور مالی و سیاسی ایران را قبضه کنند[7] تمایل داشتند افراد و حزب دیگری جانشین حزب ملیون شوند؛ بنابراین به منظور اجرای برنامه‌های محمدرضا پهلوی نیاز به ایجاد حزب نوینی احساس می‌شد. بر همین اساس شاه نسبت به افراد کانون مترقی به رهبری حسنعلی منصور، که بعدها حزب ایران نوین را از دل همین کانون تشکیل داد، نظر مثبتی داشت؛ در نتیجه پس از سخنرانی حسنعلی منصور در مجلس، حزب ایران نوین، که خود را حزبی اصلاحی و نزدیک به سیاست‌های شاه معرفی کرده بود، اعلام موجودیت کرد.
 
حسنعلی منصور و عده‌ای از اعضای مؤسس حزب ایران نوینحسنعلی منصور و عده‌ای از اعضای مؤسس حزب ایران نوین
شماره آرشیو: 5857-11ع

حزب ایران نوین و برتری آمریکا
با تأسیس حزب ایران نوین و انتصاب حسنعلی منصور به مقام نخست‌وزیری، صحنه سیاسی ایران وارد مرحله‌ای جدید شد. در واقع بسیاری از تاریخ‌نگاران آن را آغاز وابستگی عمیق‌تر به آمریکا می‌دانند. این حزب، که در اوایل دهه ۱۳۴۰ش با شعار اصلاح و نوسازی کشور پا به عرصه سیاسی گذاشت، در عمل اهداف خود را با منافع و سیاست‌های قدرت‌های خارجی، به‌ویژه آمریکا، همسو کرد. یکی از محورهای کلیدی این تحول، اصلاحات ارضی بود که به‌عنوان بخشی از «انقلاب سفید»، سهم به‌سزایی در تثبیت جایگاه آمریکا در ساختار سیاسی و اقتصادی ایران داشت.
 
اصلاحات ارضی در ایران، به‌منظور توزیع عادلانه‌تر زمین و کاهش شکاف طبقاتی میان کشاورزان طراحی شد. این برنامه، که زیر نظر مستقیم آمریکا اجرا شد، شامل تقسیم زمین‌های بزرگ‌مالکان، تشکیل تعاونی‌های کشاورزی، و تلاش برای افزایش بهره‌وری در بخش کشاورزی بود. اگرچه این برنامه‌ها به‌ظاهر برای بهبود شرایط اقتصادی و اجتماعی کشور طراحی شده بودند، در عمل به ابزار گسترش قدرت شاه و نفوذ آمریکا در ایران بدل شد. واشنگتن این اصلاحات را نه صرفا به‌عنوان اقدامی اجتماعی، بلکه به‌عنوان بخشی از راهبرد کلان خود برای حفظ ثبات سیاسی و جلوگیری از نفوذ اتحاد جماهیر شوروی می‌نگریست.
 
در این میان، حزب ایران نوین، به رهبری منصور، جایگاه محوری در اجرای این سیاست‌ها داشت. منصور، که به وفاداری بی‌چون‌وچرایش به سیاست‌های محمدرضا پهلوی و حمایت از غرب شهرت داشت، با جذب کادرهای تحصیل‌کرده در غرب و افرادی با گرایش‌های نزدیک به آمریکا[8] تلاش کرد حمایت شاه و آمریکا را در تحقق برنامه‌ها به‌دست آورد. از دیدگاه منصور، اصلاحات ارضی نه تنها ابزاری برای کسب مشروعیت داخلی، بلکه پلی برای تعمیق روابط با آمریکا بود. او از حضور گسترده مشاوران و متخصصان آمریکایی در زمینه‌های اقتصادی و سیاسی استقبال کرد. وی حتی سال‌ها قبل از رسیدن به نخست‌وزیری تلاش کرده بود با بهره‌گیری از متخصصان اقتصادی، سیاسی، صنعتی آمریکا الگو‌هایی برای اصلاحات سیاسی و اقتصادی در ایران طراحی کند[9] و همین عوامل باعث شد تا در زمان اصلاحات ارضی زمینه برتری و نفود افراد نزدیک به آمریکا در مناسبات سیاسی ایران بیش از گذشته فراهم شود.
 
بدین صورت باید در نظر داشت که  نقش اصلاحات ارضی در تقویت نفوذ آمریکا در ایران، دو جنبه مهم داشت: نخست اینکه عملیاتی کردن بخش مهم اصلاحات ارضی توسط حزب ایران نوین در ایران در واقع بخشی از سیاست کلان آمریکا برای کاهش نارضایتی‌های اجتماعی و ایجاد ثبات سیاسی در کشورهای متحد بود؛ دوم، اجرای این برنامه‌ها فرصت را برای حضور گسترده‌تر مشاوران و متخصصان آمریکایی در حوزه‌های کلیدی تصمیم‌گیری در ایران فراهم کرد. این روند، به حزب ایران نوین امکان داد تا با بهره‌گیری از حمایت واشنگتن، نفوذ خود را در سیاست داخلی ایران گسترش دهد و جایگاه خود را در برابر جناح‌های رقیب داخلی تقویت کند. در عین حال، این همکاری نزدیک با آمریکا، جایگاه ایران را به‌عنوان یک کشور مستقل در صحنه بین‌المللی تضعیف کرد.
 
نتیجه‌گیری
در نهایت، سیاست‌های منصور و حزب ایران نوین در اجرای اصلاحات ارضی نمادی از عمق‌بخشی به سیاست‌ها و افرادی بود که بسیار به منافع آمریکا در ایران نزدیک بودند. درحالی‌که اصلاحات ارضی ابزاری برای کاهش فقر و ایجاد عدالت اجتماعی معرفی می‌شد، در عمل پایه‌گذار نارضایتی‌های گسترده‌ای شد که آثار آن تا دهه‌ها بعد نیز در ساختار سیاسی و اجتماعی ایران مشهود بود.

 
پی‌نوشت‌ها:
 
[1]. مارک گازیوروسکی، سیاست خارجی آمریکا و شاه ایجاد یک حکومت سلطه‌پذیر در ایران، ترجمه جمشید زنگنه، تهران، انتشارات رسا، 1371، ص 223.
[2] . جیمز بیل، شیر و عقاب، ترجمه فروزنده برلیان، تهران، انتشارات فاخته، 1371، ص 202.
[3] . همان، ص 204.
[4] . رسول مهربان، اصلاحات ارضی، تهران، انتشارات افکار، 1398، ص 132.
[5] . اریک هوگلاند، زمین و انقلاب در ایران، ترجمه فیروزه مهاجر، تهران، انتشارات شیرازه، 1398، ص 86.
[6] . مظفر شاهدی، سه حزب، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1387، ص 465.
[7] . همان، ص 486.
[8] . غلامرضا نجاتی، تاریخ بیست‌وپنج‌ساله ایران، انتشارات رسا، چ پنجم، 1378، ص 318.
[9] . مسعود بهنود، از سیدضیاء تا بختیار، تهران، انتشارات بدرقه جاویدان، چ نهم، 1381، ص 501.
 
https://iichs.ir/vdcfmed0.w6dt1agiiw.html
iichs.ir/vdcfmed0.w6dt1agiiw.html
نام شما
آدرس ايميل شما