محمدرضا عباسی در قامت یکی از تصویربرداران گروه جهاد، مدتها در کنار شهید سیدمرتضی آوینی حضور داشت و از او فراوان آموخت. وی در گفتوشنود پیآمده، به روایت پارهای از خصال و رموز توفیق آن بزرگ پرداخته است. امید آنکه علاقهمندان را مفید آید
پایگاهاطلاعرسانیپژوهشکده تاریخ معاصر؛ هنگامی که برای نخستین بار با شهید سیدمرتضی آوینی روبهرو شدید، از کردار و منش او چه برداشتی داشتید؟
بسم الله الرحمن الرحیم. متأسفانه من آن طور که باید و شاید، قدر لحظاتی را که در کنار آن بزرگوار بودم، ندانستم! شهید سیدمرتضی آوینی یک انسان کاملا سیاسی و در عین حال بسیار فرهنگی بود؛ یعنی یک آدم سیاسی که معتقد بود باید کار فرهنگی انجام داد. اولین اثری از ایشان که روی من بسیار تأثیر گذاشت، فیلم «خانگزیدهها» بود، که در آن فقر و غنای آدمها را مطرح کرده بود. از خودم پرسیدم: این آدم کیست که توانسته با این جرئت و اینقدر صریح، حرفش را بزند؟ یادم هست که آن ایام، موقع کر و فرّ بنیصدر بود و بچهحزباللهیها از اینکه کسی توانسته بود با این قدرت حکومت لیبرال او را نقد کند، احساس غرور میکردند. کار بعدی مستندی درباره عملیات فاو بود و من از همان موقع آرزو کردم که بتوانم وارد مجموعه همکاران ایشان بشوم. این دغدغه در ذهن من بود و آن را پیگیری کردم و بالاخره فهمیدم، که گروهی به نام جهاد دارد در زمینه مستندهای جنگی کار میکند. بالاخره با سختیهای فراوان و معرفی یکی از دوستان، وارد این مجموعه شدم. از من پرسیدند: در چه کاری تخصص داری؟ گفتم: هیچ، ولی هر چه را بگویید سریع یاد میگیرم! بعد دیدم اکثر کسانی که به گروه تلویزیونی جهاد آمدهاند، حال و روز مرا دارند! یعنی بر اساس احساس تکلیف وارد این کار شده بودند و از دل و جان مایه میگذاشند. به من گفتند: اگر میخواهی با ما کار کنی، ما فعلا به صدابردار نیاز داریم. من هم رفتم و صدابرداری یاد گرفتم. بنده بیآنکه بدانم کسی که ایرادهای کارم را میگیرد و مرا راهنمایی میکند خودِ آوینی است، هر کاری را که از من میخواست، انجام میدادم! ایشان نکاتی را به من گوشزد میکرد که حقیقتا در درس صدابرداری به من یاد نداده بودند. شهید آوینی از 24 ساعت، بیست ساعت کار میکرد! متن مینوشت، نریشن میگفت و از آنجایی که حرفی را نمیزد، مگر اینکه به آن اعتقاد داشت، حرفش تأثیرگذار بود. گاهی تصویربردار نمیتوانست چیزی را که مد نظر شهید آوینی بود، بگیرد، اما او با آن لحن خاص و صدای نجیب، با نریشن به آن صحنه جان میداد. دلیلش هم این بود که اعتقادات مذهبی، تفکر و متنهایش هماهنگ بودند و آبشخورشان یکی بود. دوگانگی در وجودش راه نداشت و همین باعث ماندگاریاش میشد.
قدری درباره نحوه تعامل شهید آوینی، با گروه همکارش بگویید.
آوینی برای همه وقت میگذاشت و اگر کسی از او سؤالی میپرسید، این طور نبود که سر و ته قضیه را هم بیاورد و یک جواب دمدستی بدهد. گاه پیش میآمد که ساعتها برایت زمان صرف میکرد و تا به پاسخ سؤالت نمیرسیدی، خسته نمیشد! او معتقد بود که باید با بچههایی که تجربه ندارند، حرف زد و همیشه مترصد فرصتی بود که مفاهیم مورد نظرش را برای بچهها توضیح بدهد. موضوعاتی از این قبیل، که مثلا کارگردان باید از چه نگاهی وارد شود؟ چه سبکی را در کارهایش اعمال کند، تا بتواند مخاطب را جذب کند؟ و از این قبیل مسائل کلیدی.
قاعدتا شما در دوره همکاری با شهید آوینی، از این سنخ تجربیات با ایشان فراوان دارید که شنیدن بخشهایی از آنها، در این بخش از گفتوگو برای ما مغتنم است.
بله، دهها مورد از اینگونه تجربیات و خاطرات وجود دارند. یک بار تصمیم گرفتم از بمبارانهای تهران تصویربرداری کنم. اتفاقا یکی از موشکها، جلوی سازمان تبلیغات اسلامی خورده بود. من از مأمورین آتشنشانی و کسانی که مجروحان را نجات میدادند، تصویر گرفتم. شهید آوینی درباره همان پنج، شش دقیقه فیلمی که گرفته بودم، کلی با من حرف زد و دو ساعت وقت گذاشت تا چیزی را که مد نظرش بود بفهمم. رفتارش با بچههایی که به جبهه میرفتند، هم اینطور بود. البته هیچ وقت ایراد آدم را طوری نمیگفت که بقیه متوجه بشوند. طوری ایراد میگرفت که فقط خودِ فرد متوجه میشد. ابدا ایرادهای آدم را تکرار نمیکرد و سرکوفت نمیزد. همیشه در برابر او این حس را داشتی که خیلی چیزها را کم داری و باید بنشینی و از او یاد بگیری. به همین دلیل هم توانست در کار خود، سبک و حتی مکتبی جدید را ایجاد کند.
شهید آوینی در لحظه، با تصویربرداران مختلفی همکاری داشت. بااینهمه وقتی کار از زیر دست او بیرون میآمد، انسجام و یکدستی ویژهای را نشان میداد و تفاوتی بین پلانهایی که افراد مختلف گرفته بودند، احساس نمیشد. دستیابی به این هماهنگی، چگونه میسر میشد؟
شاید بتوان گفت بهروزترین فیلمهای جنگ تحمیلی ــ که در ذهن افراد زیادی ماندگار شدهاند ــ ساختههای شهید آوینی هستند. اشاره کردم که او ساعتها وقت میگذاشت و با تکتک نیروهایش صحبت میکرد. علاوه بر تسلط کامل بر فلسفههای رایج، معارف دینی را هم خیلی خوب میدانست و از جهت سینمایی و فرهنگی هم، فرد کاملی بود. کسانی که با آوینی کار میکردند، بعدها توانستند در آثارشان پدیدههای بکری را خلق کنند. تمام آنان که با او ارتباط فکری و کاری داشتند، عمدتا به تفکری پویا و ذهنی خلاق دست یافتند. یادم هست موقعی که آقای افخمی میخواست فیلم عروس را بسازد، زیاد با آوینی صحبت میکرد و نقطهنظرات او را به کار میگرفت. به نظر من اگر تفکرات آوینی پشت فیلم عروس نبود، آنچنان که باید و شاید، فیلم درخوری از آب درنمیآمد. این فیلم جنگی نبود، اما در همان پلان اول، تأثیر نقطهنظرات آوینی در آن را بهدرستی میتوان تشخیص داد.
روش شهید آوینی در توجیه اعضای تیم روایت فتح را چگونه دیدید و ارزیابی میکنید؟
همانطور که اشاره کردم، او قبل از اینکه هر یک از اعضا و تصویربرداران به مأموریت بروند، با تکتک آنها حرف میزد و به آنها میگفت که به چه پلانهایی نیاز دارد. به نظرم حرفهای شهید آوینی، خیلی روی بچهها تأثیر میگذاشت و حتی بخشی از دید و تفکر آنها را تشکیل میداد. یادم هست که تصویربرداران ما، هیچ گاه از کسانی که در حال شهادت بودند، فیلم نمیگرفتند؛ چون شهید آوینی به آنها گفته بود: «این جنگ دو چهره دارد: یکی چهره بد که کشته شدن و مجروح شدن افراد است و یکی چهره خوب، که خودسازی، دگرسازی و جهاد آدمهاست. ما باید این جلوه از جنگ را به چشم مخاطب بیاوریم. ما امروز داریم از کشورمان و حقمان دفاع میکنیم و امام زمان(عج) هم از این کار ما راضی هستند...». خودِ شهید آوینی هم، از همین منظر به این اثر نگاه میکرد و همین هم باعث ماندگاری کارش میشد. بچهها با خلوص کامل به جبهه میرفتند و با ایثار و ازخودگذشتگی، تصویر میگرفتند و میخواستند تصویرشان در تاریخ ماندگار شود و از همه مهمتر، امام زمان(عج) را خشنود کند. عناصر معنوی و خصایل انسانی، بخش مهمی از نظرات و اهداف آوینی بود که در فعالیتهایش اعمال میکرد و در نتیجه کارش تأثیرگذار میشد. خیلیها در جبههها عکس و فیلم گرفتند، ولی هیچ کدام آثارشان مثل آثار ایشان، تأثیرگذار نشد. دلیلش همان خلوص، معنویت و تفکر ویژه آن بزرگوار بود.
علاوه بر نکاتی که به آن اشاره کردید، ایشان به طور خاص به فیلمبرداران گروه خود، چه نکاتی را گوشزد میکردند؟
همیشه توصیه میکرد که از واقعیت فرار نکنند و تصاویر را در همان لحظهای که اتفاق میافتند بگیرند، بیآنکه چیزی به آن اضافه یا کم کنند؛ یعنی قرار نبود ما برداشت خودمان را از واقعه بگیریم، بلکه باید چیزی را میگرفتیم که واقعا داشت اتفاق میافتاد. همین واقعی و مستند بودن تصاویر، تأثیر خود را میگذاشت. تأثیر دوم این روش آن بود که ما خیلی راحت با مخاطبِ خود ارتباط برقرار میکردیم؛ چون دوربین ما، با خودمان تفاوتی نداشت. رزمندگان هم خیلی راحت، با ما حرفشان را میزدند. شهید آوینی همیشه با مخاطبش، ارتباط مستقیم برقرار میکرد و این وجه برجسته کار او بود.
شهید آوینی علاوه بر خلق اثر تصویری، در روزنامه یا نشریهنگاری نیز چیرهدست بود. تحلیل شما از کارنامه ایشان در این حوزه چیست؟
شهید آوینی از بعضی از مسائل، خیلی حرص میخورد. دغدغههایش بسیار فراوان بودند، که باید در فرصتی مبسوط به تشریح آن پرداخت. خیلی وقتها هم، به اسم فرهاد گلزار مقاله مینوشت. من نمیدانستم که فرهاد گلزار، در واقع خود ایشان است و همیشه به ایشان میگفتم که از وضوح و صراحت او خوشم میآید. من واقعا تا بعد از شهادت ایشان هم نفهمیدم فرهاد گلزار خود ایشان بوده است! نظر و نوع نگاه آدمهایی که مطالبش را میخواندند، برایش مهم بود. با صاحبان هر دید و تفکری نشست و برخاست میکرد و حتی به سؤالات کسانی که با او خوب هم نبودند، در کمال آرامش جواب میداد. اکثر کسانی که با ایشان حرف میزدند، قانع میشدند و در واقع تفکر ایشان، روی مخاطبانش تأثیر میگذاشت. هیچ وقت کسی بدون گرفتن پاسخ سؤالش، از پیش ایشان نمیرفت. انسان، خالی به شهید آوینی میرسید و خیلی پر و با افق دید روشن، از پیش ایشان میرفت! با این همه در زمینه اعتقاداتش، تحت هیچ شرایطی کوتاه نمیآمد.
شهید آوینی را در خارج از محیط کاری، با چه ویژگیهایی به خاطر میآورید؟
شوخطبع بود، اما حد نگه میداشت. برای خانواده ارزش زیادی قائل بود و تمام کارهای خانه را خودش انجام میداد. همیشه میگفت: «آدمِ کامل، باید به همه کارهایش برسد. بین گرفتاریهای بیشمار کار و خانه، فرقی قائل نبود. بسیار به اعتقاداتش پایبند بود و همواره به ولیعصر(عج) متوسل میشد. انسان وقتی میتواند افکار دینی خوبی داشته باشد، که در جزئیات زندگیاش هم، این اعتقادات را رعایت کند. ایشان حقیقتا مظلومانه زندگی کرد. من حتی یک لحظه هم نتوانستهام مثل ایشان زندگی کنم! آدم بسیار بزرگی بود که متولیان فرهنگی درکش نکردند!
تصویری که پس از شهادت سیدمرتضی آوینی از او ارائه شد، چقدر با خودِ واقعی وی تطابق داشت؟
به نظرم امثال شهید آوینی را که صرفا برای رضای خدا کار میکنند، تا ظهور حضرت ولی عصر(عج) نمیتوان درست شناخت و درک کرد! بااینهمه هیچ انسانی مبرّا از نقد نیست. آوینی هم مثل ما یک انسان بود، با تمام خصوصیات یک انسان. آدمها را باید از همه جنبهها دید. او با اینکه با مکاتب فکری شرق و غرب آشنا بود و به خارج هم رفته بود، انقلاب اسلامی را با تمام وجودش قبول داشت. ایشان حقیقتا یک الگوی برجسته خودسازی است.