در شخصیت آیتالله العظمی شیرازی، چه ویژگیهایی را برجسته دیدید؟
تواضع، یکرنگی و زهد آیتالله شیرازی کمنظیر بود و حقیقتا در این زمینهها، با دیگر مراجع تفاوت زیادی داشتند. میتوانم بگویم که در هیچ زمینهای، هیچ گونه تشخصی را تحمل نمیکردند و همواره دوست داشتند تا مثل طلاب متعارف زندگی کنند. طلبهپروری ایشان هم، کمنظیر بود. من حدود پنج سال، در درس خارج فقه ایشان حضور پیدا کردم و در این فاصله، بیشتر از صد طلبه از محضر ایشان بهره میبردند. بسیاری از فضلا و مدرسین آن دوره و اکنون حوزههای نجف، قم و مشهد، از محضر ایشان استفاده کردهاند.
دیدگاههای ابتکاری آیتالله العظمی شیرازی در فقه را چگونه ارزیابی میکنید؟
ایشان در ابواب گوناگون فقه، بسیار مفصل کار کرده بودند. در این علم از مرحوم
آیتالله العظمی سیدابوالحسن اصفهانی و در اصول از مرحوم آیتالله العظمی آقا ضیاءالدین عراقی، تأثیر فراوان گرفته و میراث آنان را به نسل بعدی منتقل کرده بودند. به عنوان نمونهای از ابتکارات آیتالله شیرازی، ایشان میفرمودند: «شک در دو رکعت اول نماز، با دیگر رکعات فرق میکند...» و دراینباره مبنای خاصی را ارائه میکردند. در رویت هلال، ترتب، بیهوشی(اغما)، ستر وجه و کفین، ذبح با دستگاه و... هم، آرای خاص خود را داشتند. بههرحال ایشان در بخشهای گوناگون فقه، دیدگاههایی نو و ابتکاریای را ارائه میکردند.
بر حسب شواهد، آیتالله العظمی شیرازی به تشویق شاگردان ساعی و سختکوش خود، اهتمام فراوانی داشتند. به عنوان یکی از شرکتکنندگان در درس ایشان، دراینباره چه خاطرهای دارید؟
بله. خاطرهای هست که همواره به آن افتخار کردهام! یک شب تابستانی در پشت بام منزل ایشان نشسته بودیم و بنده درسهای خارج ایشان را ــ که به فارسی گفته بودند و من به عربی نوشته بودم ــ برایشان خواندم. ایشان بسیار خوشحال شدند و فرمودند: «اگر به خاطر هر منبری که میرفتی، پول خرید یک خانه را به تو میدادند، اینقدر خوشحال نمیشدم که امروز با دیدن این تقریرات خوشحال شدم!...». بعد هم به دیگر اعضای خانه گفته بودند: «اگر فخرالاسلام دو سال دیگر به همین منوال درس بخواند، به او اجازه اجتهاد میدهم...».
نگاه ایشان به اندیشههای فلسفی و تدریس آنها در محافل حوزوی چه بود؟
چندان موافق نبودند و میفرمودند: «اندیشههای فلسفی، ربط چندانی به عقاید و سنن اسلامی ندارند». آیتالله وحید خراسانی هم می فرمودند: «در نجف که بودم، آیتالله العظمی آقا سیدابوالحسن اصفهانی خیلی از منبرهای من خوششان میآمد و تشویقم میکردند که در نجف بمانم و ادامه تحصیل بدهم، اما من به عشق حضور در دروس معقول فیلسوف شرق مرحوم آقا میرزا مهدی آشتیانی، به تهران آمدم و چند سالی فلسفه خواندم، که الان پشیمان هستم! کاش به توصیه مرحوم اصفهانی گوش میدادم و در نجف میماندم...». آیتالله شیرازی هم نظرشان در مورد فلسفه، با ایشان یکی بود.