براساس سرشماری عمومی کشور در سال 1355، شمار مهاجران از مناطق روستایی سالانه به 380 هزار نفر میرسید که 97 درصد از آنان وارد شهرهای بزرگ و توسعهیافته میشدند.
یک برنامه مناسب باید در تمام زمینهها، بخشها، نهادها و زیرساختها متوازن و رشد آن هماهنگ باشد؛ اگر برنامه موجب رشد قسمتی شود و قسمتی دیگر ثابت بماند، قسمت رشدیافته موجب فشار بیحد به قسمت رشدنیافته میگردد و قسمت رشدنیافته موجب کندی و نارسایی میشود و در نتیجه رشد اقتصادی و توسعه کشور بیثمر و بیخاصیت میگردد و تمام سرمایهگذاری بیهوده میشود.
با توجه به مقدمه گفتهشده برنامه اقتصادی رژیم شاه بسیار نامتوازن بود و درحالیکه مناطق شهری و مرکزی رشد سریعی میکردند و مصرف در آنها بالاتر میرفت، مناطق حاشیهای و روستایی در معرض کمبود امکانات، بیسوادی، وضع بد بهداشتی و ... قرار داشتند. در ادامه این مقاله قصد داریم وضعیت امکاناتی، بهداشتی، آموزشی و علت مهاجرت روستاییان در دهههای 13۴۰ و 13۵۰ را بررسی و ریشه این عوامل را کندوکاو کنیم.
1. وضعیت بهداشتی کشور در رژیم پهلوی
برنامه دولت از لحاظ بهداشتی نه تنها کافی و مثمر ثمر نبود، بلکه حتی کاملا بین مرکز و پیرامون کشور نامتوازن تقسیم شده بود. براساس آمار سال 1355، برای هر 3000 تن یک پزشک و برای هر 19000 تن یک دندانپزشک و برای هر 711 تن یک تخت بیمارستان وجود داشت. این تعداد کم هم عادلانه در سطح کشور توزیع نشده بود و بیشتر آنها در تهران بود.1 برای درک بهتر این توسعه نامتوازن در سراسر کشور، نسبت جمعیت به هر تخت بیمارستانی در سال 1346، 940 نفر بود، ولی تختهای بیمارستانی در استانهای مختلف کاملا غیرمنطقی تقسیم شده بود؛ مثلا در استان مرکزی، 2556 تخت و در شهر تهران 1089 تخت، درحالیکه در فرمانداری کل ایلام 15 تخت و استانهای لرستان 175 تخت و سیستان و بلوچستان 105 تخت وجود داشت. در سایر استانها تعداد تختها کمتر بود؛ بدین ترتیب میتوان حدس زد که چه تمرکزی از پزشک، بیمارستان و تخت بیمارستانی در استان مرکزی و تهران وجود داشته است؛ همچنین این نسبت آمار تخت نسبت به روستاها بسیار فاحشتر و بغرنجتر بود؛ به صورتی که بنابر آمار سال 1354، درحالیکه در مناطق شهری کشور برای هر 9518 تن، یک درمانگاه وجود داشت، در نقاط روستایی به ازای هر 13988 تن فقط یک درمانگاه آن هم با امکانات دارویی و کارمندی ناقص وجود داشت.2
2. وضعیت آموزش عمومی کشور در رژیم پهلوی
وضعیت در بخش آموزش عمومی نیز همچون بهداشت، متناسب با نیازهای هر منطقه و جمعیت آن توسعه نیافت و میزان باسوادان و امکانات آموزشی در شهرهای بزرگ به مراتب بیشتر و بهتر از شهرهای حاشیهای و روستاها بود. این امر در شرایطی بود که با توجه به نیاز روستاییان به امکانات آموزشی بهخصوص کادر آموزشی، در سال تحصیلی 1356- 1357 تعدادشان در مناطق روستایی نسبت به سال قبل از آن، حدود 11 درصد کاهش یافت و در مقابل در مناطق شهری به تعداد کادر آموزشی و تربیتی 10 درصد افزوده شد؛3 برای نمونه اسدالله علم، وزیر دربار، بر اساس آماری از قسمت اجتماعی وزارت دربار در ارتباط با آموزش و مبارزه با بیسوادی میگوید: «چیزی که خیلی قابل توجه است این است که هفت سال بعد از پروژه و بهرغم این ادعا که بیسوادی ظرف کمتر از ده سال ریشهکن خواهد شد، در واقع تعداد بیسوادان از 12 به 14 میلیون نفر رسیده است. تردیدی نیست که این در نتیجه افزایش کلی جمعیت است، اما به هر صورت باعث کمال تأسف است».4
سپاهیان دانش هم با وجود تبلیغات رسمی فراوان مبنی بر نقش آنها در بین بردن بیسوادی در کشور، نتایج اندکی داشتند. براساس آخرین آمار در سال 1355، در ایران نزدیک به 70 درصد افراد بالاتر از هفت سال بیسواد بودند که بیشتر آنان نیز در روستاها و شهرستانها سکونت داشتند.5 باسوادان نیز دارای مراتبی بودند که درصد کمی از آنها دوره متوسطه تا دیپلم را طی کرده بودند؛ برای نمونه به نوشته عیسی صدیق، در سال 1347 «هنوز 25 درصد از کودکانی که سن آنان بین 7 تا 13 سال است و باید دبستان بروند، از نعمت تحصیل محروماند و طبق سرشماری عمومی در آبان 1345، 70 درصد از جمعیت 7 سال به بالا بیسواد هستند و بیش از 50 درصد جمعیت 7 سال به بالا در شهرها با سواد بودهاند و در دهات 15 درصد سواد خواندن و نوشتن داشتهاند».6 بدین ترتیب بر اساس آمار موجود، میزان امکانات آموزشی و میزان توجه به امر آموزش در مرکز و روستاها و شهرهای کوچک به درستی و همسان توسعه نیافته بود.
طبق آماری که رژیم پهلوی از سال 1353 ارائه داده، از هر 100 روستا فقط 1 روستا آب لولهکشی داشته و از هر 25 دهکده تنها 1 دهکده از برق بهرهمند بوده است. علم، وزیر دربار رژیم، در خاطرات خود این آمار را «خیلی نگرانکننده میداند» و آن را «رقم مسخرهای با توجه به توسعه ملی» میخواند...
3. وضعیت مهاجرت روستاییان به مراکز توسعهیافته در رژیم پهلوی
وضع بسیار نامطلوب اقتصاد روستایی از یک طرف و جاذبههای روزافزون شهرهای بزرگ و مرکزی به سبب رونق فعالیتهای اقتصادی و خدماتی، موجب تسریع مهاجرت نیروهای روستایی به شهرها گردید. در مورد علت مهاجرت روستاییان به شهرها در سالهای 1342 تا 1352 باید بیشتر بر مسئله توسعهنیافتگی روستاها و شهرهای کوچک و در مقابل، توسعه و رونق مرکز و تهران و عواملی همچون بیکاری دائم، دستمزد کم فعالیتهای زراعی، ناعادلانه بودن توزیع درآمدها، غیراقتصادی بودن امکانات کشاورزی و تحقیر اجتماعی روستاییان توجه نمود.7
بدین ترتیب تمرکز امکانات بهداشتی، اقتصادی و آموزشی در شهرهای بزرگ، تأثیر عمیقی بر مهاجرت روستاییان به شهرها گذاشت؛ براساس سرشماری عمومی کشور در سال 1355، شمار مهاجران از مناطق روستایی سالانه به 380 هزار نفر میرسید که 97 درصد از آنان وارد شهرهای بزرگ و توسعهیافته میشدند. در میان این شهرهای بزرگ تهران و حومه با پذیرش 50 درصد کل مهاجران، مقام اول را بهدست آورد. در سالهای 1345 تا 1355 حدود 65 درصد کل مهاجرت به نقاط شهری به دو شهر تهران و مشهد انجام شد که علت اصلی آن جذب در مشاغل خدماتی است. افزایش فوقالعاده جمعیت شهر تهران بهخوبی نشاندهنده تبعیت این شهر از قانون تقدم و تسلط تکشهری در نظام شهری رژیم شاه است.8 علاوه بر این تمرکز جمعیت و استفاده از امکانات وسیع و همهجانبه فرهنگی، اقتصادی و صنعتی شهر تهران «به هیچ روی با آهنگ کلی توسعه کشور و رشد صنعتی همخوانی نداشت و تهران در جریان توسعه خود به سوی کلانشهر ازخودبیگانه و فاقد هویت ره سپرده بود و به عنوان ایستگاه اصلی انتقال ثروت کشور به خارج عمل میکرده است».9
4. وضعیت امکاناتی و طبقاتی بین تهران و شهرستانها در رژیم پهلوی
یکی دیگر از نمادهای توسعه نامتوازن رژیم شاه، فاصله طبقاتی و امکاناتی بین تهران و سایر نقاط کشور و فاصله بین شهرهای بزرگ و روستاها بوده است. شاه بیشتر درآمد کشور را در تهران و بعد از آن در چند شهر بزرگ به مصرف میرساند و سایر شهرهای کوچک خصوصا روستاها در نهایت فقر و تنگدستی اقتصادی و امکانات اولیه زندگی میزیستند.10 براساس آماری که رژیم پهلوی از سال 1353 ارائه داده، از هر 100 روستا فقط یک روستا آب لولهکشی داشته و از هر 25 دهکده تنها 1 دهکده از برق بهرهمند بوده است. علم، وزیر دربار رژیم، در خاطرات خود این آمار را «خیلی نگرانکننده میداند» و آن را «رقم مسخرهای با توجه به توسعه ملی» میخواند.11 این در حالی بود که اکثر قریب به اتفاق روستاها فاقد تلفن، راه آسفالت، بهداشت و درمان و آموزش بالاتر از ابتدایی بودند، اما در شهرهای بزرگی همچون تهران اوضاع به گونهای دیگر بود.
فرجام
در مجموع، در سه سال آخر عمر رژیم، با وجود پنج برابر شدن ناگهانی درآمد نفتی کشور، هنوز در ایران نسبت پزشک به بیمار بسیار اندک، میزان مرگومیر کودکان بالا و نسبت تختهای بیمارستانی به جمعیت بسیار پایین بود؛ همچنین 68 درصد بزرگسالان بیسواد بودند، شمار بیسوادان در واقع از سیزدهمیلیون به حدود پانزدهمیلیون تن افزایش یافت، کمتر از 40 درصد کودکان کشور دوره دبستان را به پایان میرساندند، نسبت معلم به شاگرد در مدارس دولتی رو به کاهش بود، سالانه از بین 290 هزار داوطلب فقط شصتهزار تن به دانشگاه راه مییافتند و از لحاظ درصد افراد دارای تحصیلات عالی، ایران همچنان یکی از ضعیفترین کشورهای خاورمیانه بود.12
کپرنشینی در جنوب ایران در دوره محمدرضا پهلوی
شماره آرشیو: 555-124ط
پی نوشت:
1. محمدعلی کاتوزیان، اقتصاد سیاسی ایران، ترجمه محمدرضا نفیسی و کامبیز عزیزی، تهران، نشر مرکز، 1373، ص 430.
2. علیرضا ازغندی، تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران 1320-1357، تهران، سمت، 1382، صص 39-40.
3. همان، ص 32.
4. اسدالله اعلم، گفتگوهای من با شاه، خاطرات محرمانه امیر اسدالله اعلم، ج 2، تهران، طرح نو، 1371، ص 692 .
5. ابراهیم رزاقی، اقتصاد ایران، تهران، نشر نی، ص 546.
6. عیسی صدیق، تاریخ فرهنگ ایران، چ هفتم، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1354، ص 483.
7. علیرضا ازغندی، همان، صص 194-198.
8. همان، صص 16 – 17.
9. محمدرضا سوداگر، رشد روابط سرمایهداری در ایران: مرحله گسترش (1342-1357)، تهران، اندیشه شعله، 1369، ص 748 .
10. روحالله حسینیان، چهاردهسال رقابت ایدئولوژیک شیعه در ایران (1343-1356)، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 389.
11. اسدالله اعلم، یادداشتهای اعلم، ویراستار علینقی عالیخانی، تهران، انتشارات معین و مازیار، 1380، ص 579.
12. یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گلمحمدی و محمدابراهیم فتاحی، نشر نی، چ بیستویکم، 1392، ص 549. https://iichs.ir/vdcb.sb0urhb0fiupr.html