با کودتای 3 اسفند 1299 دستاوردهای مشروطه بر باد رفت. با وجود آن، روشنفکران به سمت رضاشاه متمایل شدند، اما علما به رضاخان بدبین بودند. اگرچه به دلیل سرکوب و اختناق شدید، فضا همانند دوران مشروطه برای فعالیتهای سیاسی فراهم نبود، حضور روشنگر علما در سراسر دوره پهلوی اول، اولین سنگ بناهای انقلاب اسلامی بهشمار میآید
پایگاه اطلاعرسانیپژوهشکده تاریخ معاصر؛ با کودتای 3 اسفند 1299 دستاوردهای مشروطه بر باد رفت. تلاشهای روشنفکران و علما که میخواستند با ایجاد نهادهای جدید و منطبق بر شریعت اسلامی قدرت سلطنت را محدود و محصور کنند، با مداخله انگلیسیها و روی کارآمدن رضاخان ناکام ماند. نکته درخور تأمل آن است که روشنفکران در حالی به سمت رضاشاه برای نوسازی متمایل شدند که علما از همان ابتدا با بدبینی نسبت به فعالیتهای رضاشاه، از شخص او فاصله گرفتند. اگرچه به دلیل سرکوب و اختناق شدید، فضا همانند دوران مشروطه برای فعالیتهای سیاسی فراهم نبود، حضور روشنگر علما در سراسر دوره پهلوی اول، اولین سنگ بناهای انقلاب اسلامی بهشمار میآید. در این نوشتار کوتاه به واکنش مراجع و اقدامات آنها پس از ناکامی مشروطه توجه خواهد شد.
انقلاب مشروطه و علما
مشروطه یکی از وقایع بسیار مهم تاریخ ایران است؛ بهگونهای که میتوان آن را نقطه عطفی در تاریخ ایران قلمداد کرد. دلیل این اهمیت بالا تأثیرات عمیق و گستردهای است که مشروطه بر جامعه ایران گذاشت. علما و مراجع شیعه سهم بیبدیلی در پیروزی انقلاب مشروطه داشتند. این حضور اثرگذار در فعالیتهای مشروطهخواهی را میتواند تلألوی دورانِ حضور جدید علما در عرصه سیاست در ایران دانست. برخلاف ادوار پیشین، بهویژه در دوران سلطنت فرمانروایان قدرتمند صفوی، در دوران قاجار، علما نیرویی مستقل از سلطنت و سیاست بودند و میتوانستند شئون اجتماعی و طبقات و پایگاههای سیاسی و فرهنگی را تحت تأثیر خود قرار دهند. در دوره مشروطه و حتی قبل از آن، قدرت روحانیان صرفا به حیطه سیاسی محدود نمیشد و از لحاظ اجتماعی تا ایجاد دادگستری و محاکم عدلیه در ایران، امر مرافعه مردم و قضاوت در دست روحانیان بود و آنها محل رجوع مردم بودند.1 همواره حاکمیت شرعی علما بود که میتوانست حلوفصلکننده اختلافات باشد و ایده ایجاد یک حکومت دینی را نیز بپروراند.2
اجتماعی از روحانیان مشروطهخواه در تهران
شماره آرشیو: 1-539-4ع
اما واقعیت این است که این حضور علما هرگز بدون استقامت آنها معنی نداشت. در همان اوایل مشروطه بعد از حدود دو سال آزادی سیاسی و مشروطیت، محمدعلیشاه، جانشین مظفرالدینشاه، به کمک بریگاد قزاق مجلس را به توپ بست و دیکتاتوری پیشین را از نو برقرار کرد. در این دوره، که دوره استبداد صغیر نامیده میشود، بسیاری از مشروطهخواهان دستگیر و اعدام شدند.3 در همین اوان، انحراف در جریان مشروطیت نیز آغاز شده بود. با ایجاد دودستگیها و تفرقهها و همچنین افراطوتفریطهای روشنفکران سرانجام گفتمان مشروطه با از دست رفتن ظرفیت انبساطی آن، رو به زوال گذاشت. این حادثه زمانی رخ داد که این گفتمان در فراهمسازی بستر لازم برای انسجامبخشی به نیروهای متکثر حاضر در آن ناتوان ماند.4 باری، ریشه بسیاری از ناامنیهای سیاسی و اجتماعی پس از انقلاب مشروطه و هنگام استقرار نظام جدید بر پایه قانون اساسی را میتوان در مناقشات میان کنشگران سیاسی جدید جست. با عبور این کنشگران از مرزبندیهای قانونی، که اساس مشروطیت و نهادهای حکومتی جدید بر پایه آن بناشده بود، امنیت اجتماعی و سیاسی در معرض مخاطره قرار گرفت و این مجادلات زمینه را برای نفوذ قانونگریزان و نظمستیزان فراهم کرد.5 البته باید درنظر داشت که بعد از مشروطه، هرچند آزادیهای سیاسی در وهلههای از تاریخ معطل ماند و فعلیت نیافت، در عوض با روشنگری علما بخشهای دیگر قانون اساسی و آرمانهای مشروطه در رابطه با توسعه در حوزههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی فعلیت یافتند.
هژمونی مذهب در دوران پسامشروطیت
آنچه در سالهای پس از استقرار نظام سیاسی مشروطه، در عرصه سیاسی ایران بهوضوح دیده میشد، هژمونیک شدن مؤلفههای مذهبی در عرصه سیاسی ایران بود؛ به این معنا که کلیه جریانهای مؤثر در صحنه سیاسی در عصر مشروطیت ایران، حمایت یا مخالفت خود با مشروطیت را در لفافهای از عناصر مذهبی و دینی ارائه میدادند؛ چراکه سیر تحولات اجتماعی و افزایش مطالبات سیاسی جامعه بهگونهای بود که سلطان بیعنان را برنمیتابید.6 دلایل هژموئیک شدن مؤلفههای مذهبی، علاوه بر جنبههای عینی، به نوع ماهیتی که برای گفتمان مشروطهخواهی ایران توسط روشنفکران نیمسده عصر ناصری ساختهوپرداخته شده بود، برمیگشت. روحانیت همراه روشنفکران با برجستهسازی دالها و مفاهیم مشروطه و مفهومسازی آن دالها و مفاهیم حول نشانههای دینی، ماهیتی مذهبی و اسلامی از نظام سیاسی مشروطه، ارائه کردند. نتیجه منطقی تسلط این گفتمان بر حوزههای سیاسی و اجتماعی، گسترش مؤلفههای مذهبی در عرصه سیاسی ایران بود؛ درنتیجه علاوه بر روحانیان مشروطهخواه و مشروعهخواه، که طبیعتا به لحاظ ماهیت صنفیشان به زبان فقهی و مذهبی از نظام سیاسی مشروطه دفاع یا با آن مخالفت میکردند، موضع جریانهای غیرمذهبی، همچون روشنفکران و طرفداران دربار نیز، در مواجه با نظام سیاسی مشروطه، متأثر از مؤلفههای مذهبی بیان میشد. درنهایت پس از مشروطه تجربه جدید تاریخی به تحولات سیاسی در قلمرو دموکراسی و قانونگذاری افزوده شد.7
جمعی از نمایندگان دوره اول مجلس شورای ملی
شماره آرشیو: 2109-4ع
عده بسیاری از روحانیان، مفهوم مشروطه و بسیاری از مفاهیم دیگر را به معانی قابل فهم در اسلام تبدیل کردند تا حفظ شریعت تحقق یابد، اما روشنفکران بهمنظور نهادینه کردن بسیاری از مفاهیم سیاسی در جامعه دینی، خطایی بزرگ مرتکب شدند و آن گنجاندن مفاهیم غربی در چهارچوب اسلام با هدف پذیرفتنی کردن آنها برای جامعه ایرانی بود؛ خطایی که آشفتگی مفاهیم و معانی علوم انسانی مانند آزادی، پارلمان و دموکراسی را به دنبال داشت.8 گفتمان مشروطه اسلامی که عملا در سالهای اولیه استقرار نظام سیاسی مشروطه، گفتمان مسلط در عرصه سیاسی ایران بود، در قانون اساسی خود را نشان داد. اصل دوم متمم قانون اساسی مشروطه را که با کوششهای شیخ فضلالله نوری نهایی شد، در همین چهارچوب باید درک کرد. اگرچه هژمونی مؤلفههای مذهبی در عرصه سیاسی ایران عمر کوتاهی داشت و با استبداد رضاخانی و نظام سیاسی پهلوی موقتا از صحنه مجادلات سیاسی حذف شد، اما در سالهای پایانی دهه 1350، مجددا مؤلفههای مذهبی مؤلفههای هژمونیک در عرصه سیاسی ایران بود. درحالیکه گفتمان مشروطه اسلامی، نهایتا، سلطنت مشروطه مبتنی بر شرع را دنبال میکرد، اما این بار در واپسین سالهای دهه 1350، مؤلفههای مذهبی، انقلابی اسلامی را بنیان گذاشتند که تأسیس یک جمهوری اسلامی را هدف قرار داده بود.9
بهاختصار میتوان گفت جریانی از روحانیان در جهت حفظ مذهب و استیلای آن بر جریان مشروطیت، تلاش برای حاکمیت قانون را جریانی در راستای حاکمیت احکام شرع میدانستند؛ زیرا معتقد بودند که نهضت مشروطیت با پیشبرد درخواست اصلی خود، یعنی قانونخواهی، میتواند احکام شرعی را که منبع و مبدأ آن، قوانین بهغربرفته صدر اسلام است، بدون ارجاع به طبقه و تمایزات اجتماعی در جامعه جاری کند. درواقع مراجع و علمای مشروطهخواه امکان گفتوگو میان شرع (به نمایندگی علمای دین) و عرف (به نمایندگی روشنفکران و مشروطهطلبان حامی جدایی دین از سیاست) را دفاع و طرفداری از دین میدانستند؛ زیرا معتقد بودند با حمایت تام و تمام از احکام و اعتقادات دینی میتوان قوانین بهعاریهگرفته غربی را دوباره با ارجاع به همان متن نخستین اسلامی خود در اجتماع حاکمیت بخشید.10 درنتیجه امکان یک حکومت دینی پس از اعلام ناکامی مشروطه را میتوان در تاریخ معاصر ایران پیگیری کرد.
فرجام سخن
انقلاب مشروطه ایران، بهرغم اتحاد و ائتلافهای اولیه به دلیل برخی از مداخلههای خارجی و دودستگیها، با رخداد 3 اسفند و کودتای رضاخان ناکام ماند؛ ناکام ازآنجهت که هدف از طرح مشروطیت و قانون اساسی، ایجاد حدودوثغور برای قدرت شاه بود؛ مسئلهای که با قدرتگیری پهلویها، گمان میرفت به محاق برود، اما در رسوخ گفتمان مشروطهخواهی در جامعه ایران و همهگیر شدن آن روحانیان سهمی عمده داشتند. به عبارتی سوژههایِ گفتمان غالب بودند و از خطر تثبیت گفتمان استبداد آگاهی داشتند. نکته مهم در ناکامی مشروطیت در ایران این است که مراجع شیعی با درنظرگرفتن اهمیت مقوله مذهب برای مردم ایران و همچنین نقشی که در جامعه داشتند، توانستند در یک تداوم تاریخی با مفصلبندی دالهای گفتمانی، طلیعه ایجاد حکومت اسلامی را نوید دهند.
پی نوشت:
1. ماشاءالله آجودانی، مشروطهی ایرانی، تهران، اختران، 1399، ص 102.
2. امیر نیکپی، مدرنیته، سیاست و سکولاریزاسیون: ریشههای انقلابی به نام دین، تهران، نگاه معاصر، 1399، ص 198.
3. مسعود کمالی، جامعه مدنی، دولت و نوسازی در ایران معاصر، ترجمه کمال پولادی، تهران، مرکز بازشناسی اسلام و ایران، 1381، ص 133.
4. ابراهیم توفیق، بازآرایی امپراتوری: چشماندازی به اقتصاد سیاسی دولت مدرن در ایران، تهران، گام نو، 1400، ص 145.
5. یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گلمحمدی و محمدابراهیم فتاحی، تهران، نشر نی، 1378، صص 112-120.
6. سیدمصطفی تقویمقدم، فرازوفرود مشروطه، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1391، ص 326.
7. محمدعلی پرغو، مجموعه مقالات چهارمین همایش ملی مشروطیت (رویکردها و جریانهای فکری ـ سیاسی در مشروطیت ایران)، تبریز، دانشگاه تبریز، 1396، ص 376.
8. مجید استوار، انقلاب اسلامی و نبرد نمادها، تهران، نگاه معاصر، 1396، ص 109.
9. محمد حبیبیخوزانی، گفتمان مشروطهی اسلامی: بررسی زمینههای پیدایش و شکلگیری گفتمان مشروطهی اسلامی در عصر مشروطیت ایران، تهران، گام نو، 1388، ص 200.
10. مهدی احمدیانشیجانی، تراژدی تاریخی مشروطیت: روشنفکری، روحانیت و زنان، تهران، نشر گاه، 1399، ص 356.